👈 خاطره دوران انقلاب
راوی حاج محمدایاضی نژاد👉🌹
۱۱بهمن سال57باچند نفرازدوستان که باهم سابقه مبارزاتی بارژیم شاهنشاهی داشتیم تصمیم گرفتیم برویم تهران جهت استقبال امام بعد ازظهرازمهریزحرکت کردیم وحدود
نیمه های شب نزدیکی های تهران جلومارا گرفتندوگفتندتا4 صبح حکومت نظامی هست 🍎🍎🍎
همان نزدیکی یک مسجد بود رفتیم نماز صبح را خواندیم وحرکت کردیم رفتیم منزل یکی ازآشنایان آنجا صبحانه را خوردیم وپیاده حرکت کردیم آمدیم به طرف فرودگاه به میدان آزادی که رسیدیم بقدری شلوغ بود که اصلا نمی شد حرکت کرد مردم درآن روز شعارکه می دادند همزمان پاه هایشان را هم به زمین می کوبیدن که زمین زمان را می لرزید
🍏🍏
وقتی هواپیمای امام رسید بالای فرودگاه به قدری مردم خوشحالی کردند که قابل وصف نیست بعد ازاینکه امام آمدند وازجاایی که ما ایستاده بودیم رد شدند پشت سر ماشین امام حرکت کردیم وکیلومترها همین جوری رفتیم ساعت حدود 2بعد از ظهر بود که برگشتیم ورفتیم خانه فردای آن روز حرکت کردیم رفتیم مدرسه رفاء جهت دیدارامام به هر
طریقی بود خودمان را تا چند متری امام رساندیم باورکنید که پای ماروی زمین نبود روی هواما جابجا می شدیم درهرصورت ما چندروز ی درتهران ماندیم وبعدحرکت کردیم آمدیم مهریز میدان شهرداری که رسیدیم جلوشهرداری یک مناره بلندی درست کرده بودند وآرم پهلوی را روی آن کارگذاشته بودند به هرنحوی که بود رفتیم بالای آن خواستیم آرم را بکنیم نشد ولی یک عکس بزرگ امام را ازتهران آورده بودیم که عکس را گذاشتیم جلو آرام وآن را بستیم...