🔸 حکایت عنایت امام حسین(ع)و چگونگی عارف شدن مرحوم دولابی:  ✍ «در روزگار نوجوانی به عتبات عالیات مشرف شدم. آنجا اولین بار بود که طلبه‏‌ها را می‌‏دیدم. بسیار علاقمندشان شدم. خیلی دلم می‌‏خواست که مشغول درس و بحث شوم ولی مشکلات مانع بود از جمله زخم بدنم بود که بسیار آزارم می‌‏ داد.  🌷 هر چه به حرم امیرالمؤمنین ‏علیه السلام می‌‏ رفتم خوب نمی‌‏شد، 🌻 تا اینکه برای زیارت وداع روانه حرم نورانی سیدالشهداء علیه السلام شدم 🌼 در حالی که توجه به خوب شدن بیماریم نداشتم، 🍀 قبل از تشرف، شیخی به بنده گفت ناراحت نباش، این‌ها قادرند آنچه را که می‌‏خواهند اینجا به تو بدهند، در تهران به تو بدهند.  🌸 به ایران مراجعت کردم... 🌹 در ایران اولین کسانی که برای دیدن من به عنوان زائر عتباب به منزل ما آمدند دو نفر آقا سید بودند. آن‌ها را به اتاق راهنمایی کردم و خودم برای آوردن وسایل پذیرایی رفتم. وقتی داشتم به اتاق برمی‏گشتم جلوی در اتاق پرده‏‌ها کنار رفت و حالت مکاشفه‏‌ای به من دست داد و در حالی که سفره به دستم بود حدود بیست دقیقه در جای خود ثابت ماندم.  🍃 دیدم بالای سر ضریح امام حسین‏ علیه السلام هستم، به من حالی کردند که آنچه را که می‌‏خواستی از حالا به بعد تحویل بگیر. 💐 آن دو آقا سید با یکدیگر صحبت می‌‏ کردند و می‌‏ گفتند او در حال خلسه است. 🌸 از‌‌ همان جا شروع شد. آن اتاق شد بالای سر ضریح حضرت و تا سی سال عزاخانه اباعبدالله ‏علیه السلام بود و اشخاصی که به آنجا می‌‏آمدند بی‌آنکه لازم باشد کسی ذکر مصیبت بکند می‌‏ گریستند.  🌿 در اثر عنایات حضرت اباعبدالله علیه السلام کار به گونه‏‌ای بود که خیلی از بزرگان مثل مرحوم حاج ملا آقاجان زنجانی، مرحوم آیت‏ الله شیخ محمد بافقی و مرحوم آیت الله شاه‏ آبادی بدون اینکه من به دنبال آن‏‌ها بروم و از آن‌ها التماس و درخواست کنم با علاقه خودشان به آنجا می‌‏آمدند.»  📚 نقل از کتاب «مصباح الهدی»، ص ۱۵ و در «کوچه ‏های عشق»، ص ۴۵. 🔻 نفس مطمئنه 🔹 @zoohor59