✍🏻 از حضرت فاطمه سلام الله علیها روایت شده است كه ایشان فرمود:
⚠️ در زمان ابو بكر، مردم به زلزلهای دچار شدند، پس ترسان رو سوی ابو بكر و عمرگذاشتند و آن دو را دیدند كه ترسان رو سوی حضرت امام علی علیه السلام
گذاشته اند. مردم به دنبال آن دو رفتند تا این كه بر در خانه ایشان رسیدند.
🌴 حضرت علیه السلام بدون توجّه به حال آنها و بی آن كه اهمیتی به ایشان بدهد، از خانه خارج شد و به راه افتاد و مردم به دنبال ایشان به راه افتادند تا این كه به تپه ای رسیدند. حضرت علیه السلام بر آن بلندی نشست و مردم به گرد ایشان نشستند و به دیوارهای شهر نگریستند و كسانی را كه آمد و شد میكردند، دیدند كه از ترس به خود میلرزند.
🌴 حضرت امام علی علیه السلام به آنها فرمود: گویا آن چه می بینید شما را ترسانده است؟
❕عرض كردند: چگونه ما را نترساند، حال آن كه هرگز همانند آن را ندیدهایم!
🌍 حضرت علیه السلام لبهای خود را تكان داد و سپس با دست بر زمین زد و فرمود: تو را چه شده؟ آرام گیر! در آن دم زمین آرام گرفت.
‼️ مردم از این امر بیش از آن هنگام كه حضرت علیه السلام از خانه بیرون شد و به طرف ایشان آمد، شگفت زده شدند. حضرت علیه السلام به آنها فرمود:
❔آیا از كاری كه كردم، شگفت زده شدید؟
❕عرض كردند: بله.
🌴 فرمود: من همان مردی هستم كه خداوند متعال فرمود: «إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا، و َأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا، وَقَالَ الْإِنسَانُ مَا لَهَا» من آن انسانی هستم كه به زمین می گوید: تو را چه شده «یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا» خبرهایش را با من باز میگوید.
📚 علل الشرائع، ج ۲، ص ۲۷۷، ح ۸