📌 شادی شیطانی تو یکی از خیابونای شهر داشتم می‌رفتم. چند قدمی‌ام دختر خانم بزک کرده‌ای با ناز و ادا قدم می‌زد. پسری خوش تیپ و قیافه‌ از کنارش گذشت و یه تیکه بهش پروند. دختر با لبخند ملیحی براش پالس مثبت فرستاد. منم ترغیب شدم برم بهش یه تذکر خواهرانه بدم. راستش این روزها قبل از تذکر دادن، قیافه‌ها رو روان‌شناسی می‌کنم. اون دسته‌ای رو که از صورتشون شرارت می‌باره؛ فاکتور می‌گیرم. دلیلش هم اینه که می‌ترسم مشاجره‌ای پیش بیاد و مذهبی‌های صورتی، اینور و اونور تو مجازی و فجازی میکروفون دست بگیرن و با لودر زیرم کنن. خلاصه با یه بررسی اجمالی حس کردم فاکتورهای لازم رو داره. جلو رفتم و با اشاره بهش فهموندم که پوشش نامناسبی داره. بر خلاف انتظارم یهو اخم کرد و گفت: "برو گم شو. شما چادری‌ها از همه بدترین". با جسارت بهش گفتم:" چرا وقتی اون پسره تیکه انداخت؛ لبخند زدی، اما من که تذکر شرعی و قانونی دادم ناراحت و عصبانی شدی؟" گفت:"اون تو کارم فضولی نکرد اما تو فضولی کردی". دوباره گفتم: "ببخشید یه سوالی ذهنمو درگیر کرده؛ چرا شما از یه عمل شیطانی شاد میشی ولی از دستور الهی برآشفته؟" خندید و گفت:" به خدا نمی‌دونم از بس خریم". هر دو زدیم زیر خنده و به راهمون ادامه دادیم. تو دلم کلی براش دعا کردم.