به همين فرمايش پيغمبر، استناد مي کند. پس تکليف، چه شد؟ تکليف، «يغيّر بقول و لافعل» شد. اگر انسان در چنين شرايطي قرار گرفت - البته در زماني که موقعيت مناسب باشد - واجب است در مقابل اين عمل، قيام و اقدام کند. به هر کجا مي خواهد برسد؛ کشته شود، زنده بماند، به حسب ظاهر موفق شود، يا نشود. هر مسلماني در مقابل اين وضعيت بايد قيام و اقدام کند. اين تکليفي است که پيغمبر فرموده است. بعد امام حسين فرمود: «و انّي احق بهذا»؛ من از همه مسلمانان شايسته ترم به اين که اين قيام و اين اقدام را بکنم؛ چون من پسر پيغمبرم. اگر پيغمبر، اين تغيير، يعني همين اقدام را بر تک تک مسلمانان واجب کرده است، بديهي است حسين بن علي، پسر پيغمبر، وارث علم و حکمت پيغمبر، از ديگران واجبتر و مناسبتر است که اقدام کند و من به خاطر اين است که اقدام کردم. پس امام، علّت قيام خود را بيان مي کند. در منزل «ازيد» که چهار نفر به حضرت ملحق شدند، بيان ديگري از امام حسين عليه السلام هست. حضرت فرمود: «اما والله انّي لأرجو ان يکون خيراً ما اراد الله بنا؛ قتلنا او ظفرنا». اين هم نشانه ي اين که گفتيم فرقي نمي کند؛ چه به پيروزي برسند، چه کشته بشوند، تفاوتي نمي کند. تکليف، تکليف است؛ بايد انجام بگيرد. فرمود: من اميدم اين است که خداي متعال، آن چيزي که براي ما در نظر گرفته است، خير ماست؛ چه کشته بشويم، چه به پيروزي برسيم. فرقي نمي کند؛ ما داريم تکليفمان را انجام مي دهيم. در خطبه اوّلِ بعد از ورود به سرزمين کربلا فرمود: «قد نزل من الامر ما قد ترون ...»  بعد فرمود: «الا ترون الحق لايعمل به و الي الباطل لايتناهي عنه ليرغب المؤمن في لقاء ربه حقا»  - تا آخر اين خطبه - خلاصه و جمعبندي کنم. پس امام حسين عليه السّلام براي انجام يک واجب، قيام کرد. اين واجب در طول تاريخ، متوجّه به يکايک مسلمانان است. اين واجب، عبارت است از اين که هر وقت ديدند که نظامِ جامعه اسلامي دچار يک فسادِ بنياني شده و بيم آن است که به کلّي احکام اسلامي تغيير يابد، هر مسلماني بايد قيام کند. البته در شرايط مناسب؛ آن وقتي که بداند اين قيام، اثر خواهد بخشيد. جزو شرايط، زنده ماندن، کشته نشدن، يا اذيّت و آزار نديدن نيست. اينها جزو شرايط نيست؛ لذا امام حسين عليه السّلام قيام کرد و عملاً اين واجب را انجام داد تا درسي براي همه باشد. خوب؛ ممکن است هرکسي در طول تاريخ و در شرايط مناسب، اين کار را بکند؛ البته بعد از زمان امام حسين، در زمان هيچ يک از ائمّه ديگر، چنين شرايطي پيش نيامد. خود اين تحليل دارد که چطور پيش نيامد؛ چون کارهاي مهم ديگري بود که بايد انجام مي گرفت و چنين شرايطي، در جامعه اسلامي، تا آخر دوران حضور و اوّل زمان غيبت، اصلاً محقّق نشد. البته در طول تاريخ، از اين گونه شرايط در کشورهاي اسلامي، زياد پيش مي آيد. امروز هم شايد در دنياي اسلام جاهايي است که زمينه هست و مسلمانان بايد انجام دهند. اگر انجام دهند، تکليفشان را انجام داده اند و اسلام را تعميم و تضمين کرده اند. بالاخره يکي، دو نفر شکست مي خورند. وقتي اين تغيير و قيام و حرکت اصلاحي تکرار شود، مطمئنّاً فساد و انحراف، ريشه کن شده و از بين خواهد رفت. هيچ کس اين راه و اين کار را بلد نبود؛ چون زمان پيغمبر که نشده بود، زمان خلفاي اوّل هم که انجام نگرفته بود، اميرالمؤمنين هم که معصوم بود، انجام نداده بود. لذا امام حسين عليه السّلام از لحاظ عملي، درس بزرگي به همه تاريخ اسلام داد و در حقيقت، اسلام را هم در زمان خودش و هم در هر زمان ديگري بيمه کرد. هرجا فسادي از آن قبيل باشد، امام حسين در آن جا زنده است و با شيوه و  عمل خود مي گويد که شما بايد چه کار کنيد. تکليف اين است؛ لذا بايد ياد امام حسين و ياد کربلا زنده باشد؛ چون ياد کربلا اين درس عملي را جلوِ چشم مي گذارد. متأسّفانه در کشورهاي اسلامي ديگر، درس عاشورا آن چنان که بايد شناخته شده باشد، شناخته شده نيست. بايد بشود. در کشور ما شناخته شده بود. مردم در کشور ما امام حسين را مي شناختند و قيام امام حسين را مي دانستند. روح حسيني بود؛ لذا وقتي امام فرمود که محرّم ماهي است که خون بر شمشير پيروز مي شود، مردم تعجّب نکردند. حقيقت هم همين شد؛ خون بر شمشير، پيروز گرديد. بيانات مقام معظم رهبرى در خطبه هاى نماز جمعه (عاشوراى ۱۴۱۶) https://www.leader.ir/fa/speech/1137/