🌺نکته تفسیری صفحه ۱۵:🌺
مرگ اگر مرد است، گو نزد من آی:
یکی از ویژگی های افراد نادان، ادعاهای بزرگ و بدون حقیقت است. افراد کم خرد معمولاً برای بزرگ نشان دادن خود به دیگران، ادعاهای عجیبی می کنند، و هنگامی که از آنان خواسته می شود ادعای خود را اثبات کنند، از پاسخ طفره می روند و مشت خالیشان باز می شود. یهودیان از گذشته تا کنون، جزء این افراد به شمار می روند و انسان هایی پرمدّعا و بی خیر و برکت هستند. یکی از خیالات خام یهودیان این بود که فقط کسی وارد بهشت می شود که دین آنان را داشته باشد، و بهشت، سرزمین یهودیان است! قرآن برای رو کردن دستشان، پیشنهادی عبرت آموز به آنان می دهد و به آنان می گوید که اگر بهشت مخصوص شماست، از خدا بخواهید مرگ شما را برساند؛ زیرا مرگ، شما را از غم ها و رنج های دنیا نجات می دهد و بهشت ابدی را که غم و اندوهی در آن نیست، به شما هدیه می کند. امّا آن مردم خلافکار که از کارهای خود به خوبی خبر داشتند، هیچ گاه چنین آرزویی نمی کردند؛ زیرا می دانستند که با وضعی که دارند، مرگ برایشان دروازه ی ورود به جهنّم است. آنان چنان به زندگی دنیا وابسته بودند که دوست داشتند عمرشان هزار سال باشد؛ غافل از اینکه اگر هزار سال هم عمر کنند، باز هم باید در دادگاه عدل الهی حاضر شوند و کیفر اعمالشان را ببینند.
امّا بهراستی چرا بیشتر مردم از مرگ می ترسند؟ چرا وقتی سخنی در باره ی مرگ می شنوند، چهره هایشان درهم می رود و به هم می گویند: «دور از جان!» ؟ آیا مرگ چیز بدی است؟ مگر خدا ما را دوست ندارد که ما را می میراند؟ پاسخ این سؤال این است که دو گروه از مرگ می ترسند:
گروه یکم، کسانی که مرگ را پایان زندگی می دانند و عقیده ای به جهان پس از مرگ ندارند. اینان وقتی سخن از بهشت و دوزخ به میان می آید، به مسخره می گویند: چه کسی دیده که ما باور کنیم؟ طبیعی است که این افراد از مرگ متنفّر باشند و در بهترین لحظات زندگیشان نیز اگر به یاد آن بیفتند، کامشان تلخ شود. گروه دوم، کسانی هستند که به جهان پس از مرگ اعتقاد دارند؛ امِّا در زندگی مرتکب گناهان زیادی شده اند و به همین سبب از مرگ می ترسند؛ چون می دانند که مرگ، آغاز مجازات آنهاست. اینجاست که می فهمیم پیامبران خدا چه خدمت بزرگی به ما کرده اند. آنان نقاب وحشتناک مرگ را در ذهن های ما کنار زدند و به ما آموختند که مرگ، دریچه ای به زندگی بهتر است؛ مانند به دنیا آمدن انسان که خروج از جایی تنگ و تاریک، و ورود به دنیایی وسیع و نورانی است. همچنین آنان به ما یاد دادند که چگونه خوب زندگی کنیم تا خوب هم بمیریم. مرگ برای دوستان خدا، به هر شکلی که باشد، شیرین و لذّت بخش است. مرگ، پایان رنجها و دردها و رسیدن به مهربان ترین مهربانان است؛ او که از مادر به ما مهربانتر است و همه چیز را فراهم کرده تا ما به خوشبختی برسیم. برای همین است که امیر مؤمنان علی علیه السلام در باره ی خود فرمود:
«به خدا سوگند، پسـر ابوطالب، مرگ را بیشتر از علاقهی کودک به شیر مادرش دوست دارد.» [1]
در روز عاشورا، هر چه امام حسین علیه السلام به زمان کشته شدن نزدیکتر میشد، خوشحال تر می نمود. در آن احوال، امام به یاران خود فرمود: «مرگ فقط پلیست که شما را از ناراحتی ها و رنجها به باغهای وسیع بهشت و نعمتهای جاودان منتقل می کند. کدامیک از شما، به سبب جا بهجا شدن از زندان به قصر ناراحت می شوید؟!»[2] دوستان خدا، با زندگی خویش این شعر را برای مرگ سرودند:
«مرگ اگر مرد است، گو نزد من آی
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
من ز او عمری ستانم جاودان
او ز من دلقی بگیرد رنگ رنگ».
[1] . نهج البلاغه، خطبة 5
[2] . معانی الاخبار، ص 288
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛