🔰معرفی کتاب «کاک ناصر» (روایت مردانگی شهید ناصر کاظمی) 🔻این کتاب کوچک زندگی نامه ای به زیست مومنانه ی یکی دیگر از قهرمانان دوران دفاع مقدس اشاره دارد. نکته جالب از این معرفی، انتشار گفته های شهید بروجردی درباره شهید کاظمی است. بخش دوم کتاب نیز به شرح مختصری از زندگی «شهید عباس کریمی» اختصاص دارد. تنها وصیت نامه ی به دست آمده از آن شهید بزرگوار نیز ضمیمه انتهایی کتاب است. #معرفی_کتاب ☑️ @Sh_Aviny 🇮🇷@s_a_m_e_n🇮🇷 🏴💖🌷💖🏴

📸 وقتی میپرسی کی جوابگوئه ضرر مردمه #گل_آغا  ☑️ @Masaf 🇮🇷@s_a_m_e_n🇮🇷 🏴💖🌷💖🏴

‍ ‍ #آثارذکر 🌸 یکی از آثار ذکر خداوند متعال، خوشحالی و فرح از داشتن خداوند است. 🌸 اگر کسی ذاکر خداوند شد، 🌼 خداوند فرح و شادی و خوشحالی به او می دهد که هیج جای دیگری نیست! 😔 اما اگر از دستش بدهد تنها حسرت و آهش باقی می ماند! 🌸 خداوند این فرح و نشاط را به کسی می دهد 🌼 که ذاکر واقعی باشد. 🌸 نه کسی که تسبیح دست بگیرد ولی فکر و ذهن و قلبش جای دیگری باشد! @t_a_h_d 🇮🇷@s_a_m_e_n🇮🇷 🏴💖🌷💖🏴

مناجات زیبای #شهید_دکتر_چمران : خدایا ...🌼🍃 از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهت اما شکایتم را پس میگیرم ... من نفهمیدم! فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدمهایت، نگاهم به تو باشد ... گاهی فراموش میکنم که وقتی کسی کنار من نیست ،معنایش این نیست که تنهایم ... معنایش این است که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت ... با تو تنهایی معنا ندارد ! مانده ام تو را نداشتم چه میکردم ...! دوستت دارم ، خدای خوب من ... 🌺هدیه به ارواح مطهر شهدا صلوات #مصلح_اجتماعی 🕋🧎@masjed_ammar 🇮🇷@s_a_m_e_n🇮🇷 🏴💖🌷💖🏴

🔺لحظات آخر دو شهید مرزبانی ناجا 🔹سروان مقداد بویر و استوار عبدالله مومنی از پرسنل هنگ مرزی دشت آزادگان خوزستان دو روز پیش در درگیری با قاچاقچیان مسلح به شهادت رسیدند. امنیت اتفاقی نیست. 🔹برای شادی روحشان صلوات..🌹 ‌ 💥 @sardarhajizadeh 🇮🇷@s_a_m_e_n🇮🇷 🏴💖🌷💖🏴

⚘﷽⚘ 💚#مڪتبـ_حاج_قاسم نگاهم افتاد به نوشته روی #پیراهن افسر روسی. از تعجب خشکم زد. جلو رفتم و دقیق‌تر نگاه کردم. به فارسی نوشته بود #جانم_فدای_رهبر. مترجم را صدا زدم و گفتم: «بپرس منظورش از #رهبر کیه؟» خودش جواب داد: عکس باز شود : @montazerane_zohour 🇮🇷@s_a_m_e_n🇮🇷 🏴💖🌷💖🏴

🌹دعای هفتم صحیفه سجادیه 🇮🇷@s_a_m_e_n🇮🇷 🏴💖🌷💖🏴

حســــ❤️ــین جان! ✨🌹 هرچه پٌل پشت سرم هست، خرابش بِنَما 🌹✨ تا به فکرم نزند از رَه تـــــــو برگردم... ✨🌹 نمک سفره ات یک عٌمر زمین گیرم کرد 🌹✨ من به قٌربان تــــو و نان حَلالت ارباب... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @t_a_h_d 🇮🇷@s_a_m_e_n🇮🇷 🏴💖🌷💖🏴

❗️ روضه و غم «اصحاب»، روضه و غم «ارباب» شده بود! ✨🌺 حتی نوجوان ترین شان هم این حقیقت را لمس کرده بود... 🌺✨ غم اصحاب در یک کلمه شده بود غم ارباب؛ روضه غربت و تنهایی امام. ✨🌺 روضه اصحاب، روضه ی تنهایی ارباب بود، غم بی یاوری. 🌺✨ آن لحظه را هیچ یک تاب نمی‌آوردند، حتی یک لحظه... ✨🌺 هر کسی برای تاخیر آن اتفاق، هر چه در وسع و توانش بود، به میدان آورده بود؛ 🌺✨ از حبیب هشتاد ساله با رفتن به سمت قبیله اش و دعوت آن ها برای آمدن به کربلا و یاری امام تا محمدبن بشر که فرزندش در ری اسیر شده بود ولی نرفت با این که امام به او رخصت داده بود... و عجب جوابی هم داده بود... ✨🌺 تا جون... تا نافع... تا دیگران... 🌺✨ حتی آن دو نوجوان هم با گریه های شان آن لحظه غربت امام را تاب نمی‌آوردند، آن ها بی‌تابانه گریه می‌کردند، اما نه برای خود که بر تنهایی امام شان گریه می‌کردند... ✨🌺 زمانی که بیاید و امام شان باشد و آن ها نباشند تا او را یاری دهند... 🌺✨ حتی تصور آن لحظه هم آزارشان می داد و اشک شان را بی اختیار جاری می‌کرد... ✨🌺 غم شان وقتی شد غم امام، امام هم بیش از خود اصحاب، غم آن ها را خورد... 🌺✨ برای همین آخرین لحظات غریبانه اش را نیز با نام و یاد آن ها گذراند... ✨🌺 حسین دنبال این چنین یاران بود... ‼️ هنوز هم عطش بی یاوری است...!! @t_a_h_d 🇮🇷@s_a_m_e_n🇮🇷 🏴💖🌷💖🏴