🌿 اردو؛ مدرسهای در دل سفر
اردو برای نوجوانان و جوانان، فقط یک تغییر مکان یا تفریح کوتاهمدت نیست؛ بلکه یک مدرسهی سیّار است که در آن درسهای بزرگ زندگی را تجربه میکنند. در اردو، نوجوان یاد میگیرد که چگونه با دیگران کنار بیاید، مسئولیت بپذیرد، نظم را رعایت کند، و حتی به فکر دیگران باشد. اردو فرصتی است برای تمرین زندگی اجتماعی سالم، فرصتی که شاید در هیچ کلاس درسی پیدا نشود.
🏡 مسجد؛ پایگاه تربیت نسل آینده
وقتی کارهای بزرگ مثل اردو از دل مسجد شکل میگیرد، معنای عمیقتری پیدا میکند. مسجد همیشه خانهی دوم نوجوانان و جوانان بوده و هست؛ جایی که ایمان و نشاط در کنار هم قرار میگیرد. برنامهای که از مسجد آغاز میشود، رنگ و بوی اخلاص و برکت دارد و اثراتش سالها در جان افراد باقی میماند.
💡 پتانسیلهای فراوان اردو
اردو ظرفیتهای بسیار بزرگی دارد که اگر درست استفاده شود، میتواند آیندهی بچهها را تغییر دهد. از جمله:
صمیمیتر شدن بچهها با یکدیگر و تقویت روحیهی رفاقت سالم
آشنایی با الگوهای دینی، فرهنگی و اجتماعی
تمرین زندگی جمعی، نظم و مسئولیتپذیری
رشد مهارتهای فردی مثل اعتمادبهنفس، مدیریت زمان و تصمیمگیری
تقویت معنویت از طریق زیارت و برنامههای عبادی
باز شدن نگاه نوجوان به آینده و امیدبخشی نسبت به مسیر زندگی
ایجاد خاطرات شیرینی که تا سالها بهعنوان سرمایهی روحی همراهشان خواهد بود
🚍 سفر پیشِ رو؛ ترکیبی از زیارت و تفریح
به همین نیت، تصمیم گرفتیم بچههای خوب مسجد محلهمان را به سفری خاص ببریم:
🔹 زیارت کریمه اهلبیت(س) در قم و حضور در مسجد مقدس جمکران، برای تقویت ایمان و معنویت دلها.
🔹 سفر به شمال کشور، برای نشاط، طبیعتگردی و تقویت روحیهی جمعی.
این ترکیب زیارت و تفریح، هم دلها را نورانی میکند و هم جمع ما را صمیمیتر و یکدلتر خواهد ساخت.
📢 اطلاعرسانی و نکات تربیتی
انشاءالله تا جایی که بتوانم، از طریق همین کانال اطلاعرسانیهای لازم را انجام میدهم. همچنین نکات تربیتی و تجربههای ارزشمندی که در اردوها به دست میآید را با شما عزیزان به اشتراک خواهم گذاشت، تا این حرکت تنها یک سفر کوتاه نباشد، بلکه تبدیل به یک مسیر تربیتی و ماندگار شود.
🌱 امیدوارم با همراهی خانوادهها و دعای خیر شما، این اردو نقطهی عطفی برای رشد و پیشرفت فرزندان مسجد محلهمان باشد.
✍️ حجتالاسلام سیدمحمدرضاحسینی
#اردو
#مسجد
#اردوی_تربیتی
🟡 سیدمحمدرضاحسینی| پرواز تا اوج
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
@s_hoseini_ir
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
سیدمحمّدرضاحسینی | پرواز تا اوج
🌿 اردو؛ مدرسهای در دل سفر اردو برای نوجوانان و جوانان، فقط یک تغییر مکان یا تفریح کوتاهمدت نیست؛
🌸 الحمدلله در مسیر حرم بیبی جانمان حضرت معصومه(س) هستیم
حرکتی از مشهدالرضا(ع) به سوی قم…
از برادر به خواهر…
از علیبنموسیالرضا به کریمهی اهلبیت، فاطمهی معصومه سلاماللهعلیهما.
انشاءالله همهشان دست ما را بگیرند و شفیع ما در دنیا و آخرت باشند.
:
منبع: بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهمالسلام، ج ۵۷، ص ۲۲۸.
نقل روایت از امام صادق(ع):
«أَلَا إِنَّ حَرَمَ اللَّهِ مَكَّةُ، وَحَرَمَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ الْمَدِينَةُ، وَحَرَمُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ الْكُوفَةُ، أَلَا إِنَّ قُمَّ الْكُوفَةُ الصَّغِيرَةُ، أَلَا إِنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمَانِيَةَ أَبْوَابٍ، ثَلَاثَةٌ مِنْهَا إِلَى قُمَّ، تُقْبَضُ فِيهَا امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِي اسْمُهَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُوسَى، وَتَدْخُلُ بِشَفَاعَتِهَا شِيعَتِي الْجَنَّةَ أَجْمَعِينَ.»
ترجمهٔ کامل:
«آگاه باشید که حرمِ خدا مکه است، و حرمِ رسولِ خدا(ص) مدینه، و حرمِ امیرالمؤمنین علیبنابیطالب(ع) کوفه است. آگاه باشید که قم، کوفهٔ کوچک است. آگاه باشید که برای بهشت هشت در است که سه درِ آن به سوی قم گشوده میشود. در قم بانویی از فرزندان من از دنیا خواهد رفت که نامش فاطمه دختر موسی است؛ و به شفاعت او، همهٔ شیعیان من یکسره داخل بهشت خواهند شد.»
✍️ حجتالاسلام سیدمحمدرضاحسینی
#سفرنامه
#اردوی_تربیتی
🟡 سیدمحمدرضاحسینی| پرواز تا اوج
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
@s_hoseini_ir
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
✨ الحمدلله به سلامتی به قم رسیدیم ✨
زیر سایهی پرمهر بیبی جانمان حضرت فاطمه معصومه(س)؛ کریمهی اهلبیت و شفیعهی شیعیان.
امشب، شب عید بزرگ است؛ شب ولادت پیامبر رحمت، حضرت محمد مصطفی(ص) و همچنین ولادت نورانی امام صادق(ع)، احیاگر معارف دین و سرچشمهی علم و معرفت.
چه تقارنی زیباست…
ما از مشهد، شهر برادر مهربانش امام رضا(ع)، دل کندیم و به قم، آستان خواهر کریمهاش رسیدیم؛ از برادر به خواهر، از ضامن تا شفیعه. این یعنی رشتهی اتصالِ ما با خاندان نور قطع نمیشود.
🌹 زیارت حرم حضرت معصومه(س) در شبی که زمین و آسمان به میلاد پیامبر اعظم(ص) و امام صادق(ع) آذین بسته شده، خودش درسی بزرگ است:
پیامبر(ص)؛ معلم عشق و رحمت.
امام صادق(ع)؛ معلم عقل و معرفت.
حضرت معصومه(س)؛ نشانهی شفاعت و پناهگاه دلهای عاشق.
اینجا قم است؛ جایی که طبق روایت امام صادق(ع)، سه درِ بهشت از آن گشوده میشود، و بانویی دفن خواهد شد که شفاعتش شامل همهی شیعیان میشود.
امشب در این حرم نورانی، برای همهی دوستان، خانوادهها و همراهان دعا کردیم. انشاءالله همگی در سایهی پیامبر(ص)، اهلبیت(ع) و شفاعت حضرت معصومه(س) سعادتمند دنیا و آخرت باشید.
یا محمد(ص)
یا جعفر بن محمد(ع)
یا فاطمة المعصومة(س)
دست ما را هم بگیرید…
🟡سیدمحمدرضاحسینی| پرواز تا اوج
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
@s_hoseini_ir
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
هم اکنون مسجد مقدس جمکران...
انشاالله در اولین فرصت یک متنی براتون مینویسم...
🌙 شبی که بغضها شکست…
امشب شب ولادت پیامبر اعظم(ص) و امام صادق(ع) بود؛ شبی پر از نور و شادمانی. ما مهمان مسجد مقدس جمکران بودیم.
از همان لحظهای که وارد شدیم، حال و هوای بچهها فرق داشت. چشمهای نوجوانها و جوانها برق میزد؛ برقی که پشتش بغضی سنگین پنهان بود… بغضی که انگار در دلهایشان میجوشید و دنبال بهانهای بود برای ترکیدن.
جمکران شلوغتر از همیشه بود. هرکسی در گوشهای مشغول دعا و نجوا بود. بچههای ما هم غرق حال خودشان شده بودند. جمعشان کردم، گوشهای دعای عهد خواندم. زمزمههای دعا با لرزش نفسها و اشکهای پنهان گره خورد…
اما وقت رفتن رسیده بود. به بچهها گفتم: «کمکم باید بریم سمت مینیبوس.»
پاهایشان سنگین بود. دلشان راضی نمیشد مسجد را ترک کنند. قدمبهقدم از میان جمعیت گذشتیم و به بلوار انتظار رسیدیم. درست روبهروی «حوزه علمیه دارالولایه» بودیم. دم در یک موکب برپا بود؛ خالی، تاریک و بیسروصدا.
به بچهها گفتم: «همینجا زیلو پهن کنید، کار دارم.»
نگاهها پر از تعجب بود: «اینجا؟ کنار خیابون؟ توی موکب تاریک؟!»
اما نشستند.
با رفیقم آقا حمیدرضا شروع کردیم به صحبت. از امام زمان(عج) گفتیم. از غربتی که ایشان کشیدهاند. از دلهای شکستهای که بهانهاش ما بودیم. از اینکه خودمان را «مدعی یاری» جا زدهایم اما بارها کوتاهی کردهایم.
همانجا بود که اشکها آزاد شد… بغضها یکییکی ترکید. نوجوانهایی که شاید خیلیها در کوچه و خیابان نگاهشان میکنند و میگویند: «اینها بیراهه رفتهاند»، حالا با همهی وجود برای امامشان گریه میکردند.
شعر خواندم، و حال مجلس اوج گرفت. باور کنید انگار امام زمان(عج) خودش کنار ما نشسته بود و محبت پدرانه ایشان حس میشد. سکوت خیابان شکست و آن موکب تاریک پر شد از نور اشکها و زمزمهها.
قرار نبود روضه بخوانم. شب ولادت بود. اما انگار روزیِ ما چیز دیگری نوشته شده بود. یاد جملهی ناحیه مقدسه افتادم:
«لأندبنك صباحاً و مساءً»
ای جدّ مظلومم حسین(ع)، شب و روز بر تو گریه میکنم.
دلها پر کشید به کربلا… روضه علیاکبر و علیاصغر(علیهماالسلام) را خواندم. آنوقت دیگر هیچ بغضی نمانده بود؛ نالههای نوجوانها در نیمهشب، روشنی آن محله شد.
✨ و اینجا اصل ماجراست:
من هرچه بگویم، حتی یک درصد از آن حال و هوا را نمیتوانم وصف کنم.
اما یک حقیقت مثل آتش در دلم روشن است:
این نوجوانها و جوانها، گوهرهای ناباند.
و وای به حال ما بزرگترها اگر این گوهرها را نادیده بگیریم یا دور بیندازیم.
دشمن آماده است برای شکارشان. اگر ما دلشان را نبریم، دشمن دلشان را میبرد. اگر ما آغوشمان را باز نکنیم، آغوش مسموم دیگری باز میشود.
و آنگاه همین بچهها که میتوانند «یار امام زمان» باشند، میشوند «سیاهلشکر دشمن».
چه دردناک است وقتی ببینیم بسیاری از همین نوجوانهایی که ما بهسرعت قضاوتشان میکنیم و میگوییم «اینها از رحمت خدا دورند، آینده ندارند»… درست همانها، شاید روزی به خاطر برخورد غلط ما، از دین زده شوند. و این گناهی است که پاک کردنش آسان نیست.
برعکسش هم صادق است: همینها اگر محبت ببینند، اگر دستشان را بگیریم، اگر ظرفیتهایشان را کشف کنیم، میتوانند یاران واقعی حجت خدا باشند.
بیاییم تصمیم بگیریم:
نه فقط برای حفظ خودمان، که برای ساختن آینده.
نه برای تبرک، که برای تکلیف.
🌱 سرباز تربیت کنیم، نه سربار.
🌱 کاری کنیم امام زمان(عج) به وجودمان دعا کند، نه اینکه با بیتوجهی ما دل ایشان خونتر شود.
این نوجوانها سرمایهاند. بگذاریم نورشان بدرخشد…
ادامه دارد...
✍️ حجتالاسلام سیدمحمدرضاحسینی
#اردوی_تربیتی
#سفرنامه
🟡 سیدمحمدرضاحسینی| پرواز تا اوج
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
@s_hoseini_ir
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
سیدمحمّدرضاحسینی | پرواز تا اوج
🌙 شبی که بغضها شکست… امشب شب ولادت پیامبر اعظم(ص) و امام صادق(ع) بود؛ شبی پر از نور و شادمانی. ما
‼️👌شاید کمی طولانی شد اما حتما بخونید و از دست ندهید👌‼️