💠بـــــیــان مــــعـــنـــوی
🔰یکی از واقعیتهای دنیا
امتحانات الهی است که انسان در سراسر زندگی باهاش مواجه هست و با صبر و تدبیر مبارزه میکنه ..
جهت آشنایی و آمادگی با امتحانات الهی
💢عامل امتحان
ما هرکدام به سهم خود عامل امتحان اطرافیانمان هستیم،
بهتر است سعی کنیم تا آنجا که میتوانیم کسی را امتحان نکنیم و اگر امتحان کردیم سختگیرانه برخورد نکنیم،
تا خدا نیز در امتحانات ما سختگیری نکند.
بخشیدن خطای دیگران، پاک کردن نتیجۀ بد امتحان آنهاست، همان که از خدا برای خود میخواهیم.
💢قبولی امتحان
اگر باور کنیم هر امتحانی که از ما گرفته میشود، تاثیرات آن تا ابد باقی خواهد ماند و ما برای همیشه در دنیا و آخرت با نتیجۀ این امتحانات زندگی خواهیم کرد،
قبولی در یک امتحان را هم از دست نخواهیم داد. نباید بترسیم کافی است از خدا کمک بگیریم،
آنگاه بی شک در همه امتحانات قبول خواهیم شد.
💢آگاهی از امتحان
وقتی خدا کسی را دوست داشته باشد او را نسبت به امتحان بودن حوادث زندگیش به خوبی آگاه میکند و اگر کسی را بیشتر دوست داشته باشد،
پاسخ مناسب در امتحاناتش را نیز به او الهام میکند. خدا همه ما را دوست دارد ولی ما با حواس پرتی پیامهای او را دریافت نمیکنیم و یا خود را به غفلت میزنیم.
💢اصالت امتحان
قبل از اینکه به این فکر کنیم که چه سود و ضرری از ناحیۀ دیگران به ما میرسد باید به این فکر کنیم که به واسطۀ دیگران چگونه امتحان خواهیم شد.
آنچه اصالت دارد، امتحان شدن ما با دیگران است نه اصل ارتباط با دیگران.
ما برای امتحان در کنار یکدیگر هستیم و الا اصلی ترین ارتباط ما با خداست.
💢غرض امتحان
اگر ما در هر امتحانی سربلند بیرون بیاییم، شاید دیگر آن امتحان تکرار نشود و سختیهای آن به پایان برسد.
باید غرض خدا از هر امتحانی را درک کنیم و به سمت تحقق آن حرکت کنیم تا دوران آن امتحان به پایان برسد.
هر یک از دشواریهای زندگی رشدی را میخواهند که تا به آن نرسیم، رهایمان نمیکنند.
💢امتحان آسان
امتحانات الهی همه به یک اندازه دشوار نیستند و هرچه دشوارتر باشند پر اجرترند.
ولی در امتحانات آسان بناست امتیاز جمع آوری کنیم تا در امتحانات دشوار کم نیاوریم.
نباید امتحانات آسان و کارهای خوب کوچک را کم قیمت بدانیم، چون در امتحانات دشوار به ثواب کارهای کوچک خوب بسیار نیازمندیم.
💢 امتحان سخت
خدا برای سخت ترین امتحانات، بیشترین امکانات را برای بندگان خود فراهم میکند تا مبادا شکست بخورند.
سخت ترین امتحان خدا در امر ولایت است.
به همین دلیل اولیائش را مهربان قرار داده است و محبوب.
علت اینکه اولیاء خدا اینقدر دوست داشتنی هستند این است که در امتحان ولایت شکست نخوریم.
💢امید است که در امتحانات الهی سر بلند باشیم
💢استاد پناهیان
@saLhintanhamasir
صالحین تنها مسیر
💠بـــــیــان مــــعـــنـــوی 🔰یکی از واقعیتهای دنیا امتحانات الهی است که انسان در سراسر زندگی
سلام ✋
وقت بخیر دوستان
در مورد موضوع امتحانات الهی
مطلب یا نظری داشتین بگین 🍃
ارتباط با ما👇
🆔 @yanoor
هدایت شده از تنهامسیرآرامش
🔷مذاکره در موضوعات خاص اشکالی ندارد،منتها گفتم #اعتماد ندارم.
#خوشبین_نیستم به مذاکره....
🔴لکن میخواهند مذاکره کنند،بکنند!!
ما هم به اذن الله #ضرری_نمیکنیم✌
یک #تجربه_ای در اختیار ملت ایران است که این تجربه
""""ظرفیت فکری ملت""""" را بالا خواهد برد....!!✔️
رهبر معظم انقلاب
۱۳آبان ۹۲
🔰 @IslamLifeStyles
صالحین تنها مسیر
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین 🌺🔶🌷🔸🌺 #از_خ
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین
و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین
🌺🔶🌷🔸🌺
#از_خانه_تا_خدا....
#درس بیستم
👇
💎 " نگاهِ حرام، نابود کننده لذّت "
🔹 یه مثالِ دیگه هم در این مورد تقدیم میکنیم
تا "نگاهِ قشنگِ اسلام به زندگی و لذّت بردنِ انسان" مشخص بشه.
👇👇
🌺 مثلاً اسلامِ عزیز به شما میگه برای اینکه از #خانوادت لذّت ببری من بهت برنامه میدم.
-- چه برنامه ای؟
* به نامحرم نگاه نکن! 👀🚫
🔻خب آقای اسلام!
من خوشم میاد که نگاه کنم!😤
🔹🔸⭕️🔷
💞 ببین عزیز دلم؛ بله درسته که اگه به حرام نگاه کنی یه ذره لذّت میبری
🚷 ولی خودت رو از یه اقیانوس لذّت دائمی "توی همین دنیا" #محروم میکنی!
-- چطور؟
* اول بذار ازت یه سوال کنم؛ شما چرا نگاه حرام میکنی؟
🔹برای اینکه خوشت میاد دیگه. درسته؟
🔹برای اینکه میخوای "خیلی لذّت ببری". بله؟
🔺بله دیگه دقیقاً همینه!👌
♻️ شما اینو میخوای اما دقیقاً برعکس میشه!😊👇
شما با "نگاهِ حرام" داری "امکانِ لذّت بردنِ خودت" رو از بین میبری! ❌
👈 چون با "لذّت بردن"، درست برخورد نمیکنی. در واقع طبقِ #برنامە_صحیح، لذّت نمیبری.
⚠️اینجوری لذّتِ "رابطۀ عالی با همسرت" رو هم از دست میدی.💔
دیگه از نگاه به همسرت هم لذّت نمیبری.....🚫
🔞 کسی که اهلِ #هرزگی بشه اولین مشکلی که پیدا میکنه اینه که:👇
نسبت به همسر و فرزندانش سرد میشه. 💔
⭕️ بنده خدا میخواسته لذّتِ بیشتری به دست بیاره امّا اتفاقاً "لذّت های #حلال
و #عمیق و #دائمیش" رو به خطر انداخته....
✅💢👆
⁉️ چرا اسلام آنقدر براش مهمه که شما لذّتِ حرام نبری؟
🌎💖 چون در نهایت میخواد که شما "توی همین دنیا" هم بیشترین لذّت رو ببری.👌
🌷💞🌺🌹
🔴 ولی متاسفانه بعضیا "از دور" فکر میکنن اسلام دینِ زجر کشیدنه!
برای همین حتّی از کنارِ دین هم عبور نمیکنن!😒
📡👿 البته از نقشِ #شیطان و #رسانه_های_صهیونیستی در "فریبِ افکارِ عمومی" نباید غافل شد.
🔷➖✅🔹🔺
اللهم صل علی محمد و آل محمد
و عجل فرجهم
┄┄┄••❅❈✧❈❅••┄┄┄
صالحین تنها مسیر
🌺 رمان #بدون_تو_هرگز 5 "می خوام درس بخونم!" 🔹 اون شب تا سر حد مرگ کتک خوردم!😭 بی حال افتاده بود
🌉 رمان شب
#بدون_تو_هرگز ۷
"افکار منفی"
🔺 پدرم از داماد طلبه اش متنفر بود.
بر خلاف داماد قبلی، یه مراسم عقدکنان فوق ساده برگزار کرد!
با 10 نفر از بزرگ های فامیل دو طرف، رفتیم محضر
بعد هم که یه عصرانه مختصر،منحصر به چای و شیرینی !!!
👌 هر چند مورد استقبال علی قرار گرفت😌
🔷 اما آرزوی هر دختری یه جشن آبرومند بود و من بدجور دلخور! 😪
هم هرگز به ازدواج فکر نمی کردم، هم چنین مراسمی!
هر کسی خبر ازدواج ما رو میشنید شوکه می شد.
همه بهم می گفتن ،هانیه تو یه احمقی!😏
⭕️ خواهرت که زن یه افسر متجدد شاهنشاهی شد به این روز افتاد، تو که زن یه طلبه بی پول شدی دیگه می خوای چه کار کنی؟😏
💢 هم بدبخت میشی هم بی پول!
به روزگار بدتری نسبت به خواهرت مبتلا میشی! دیگه رنگ نور خورشید رو هم نمی بینی!
💢 گاهی اوقات که به حرف هاشون فکر می کردم ته دلم می لرزید
😢😰
گاهی هم پشیمون می شدم اما بعدش به خودم می گفتم دیگه دیر شده
من جایی برای برگشت نداشتم...
🔹از طرفی هم اون روزها طلاق به شدت کم بود. رسم بود با لباس سفید می رفتی و با کفن برمی گشتی
حتی اگر در فلاکت مطلق زندگی می کردی باید همون جا می مردی!
واقعا همین طور بود ...
💢 یه روز می خواستیم برای خرید عروسی و جهیزیه بریم بیرون، مادرم با ترس و لرز زنگ زد به پدرم تا برای بیرون رفتن اجازه بگیره، اونم با عصبانیت داد زده بود و گفته بود:
از شوهرش بپرس😠
و قطع کرده بود!
🔺 مادرم به هزار سعی و مکافات و نصف روز تلاش، بالاخره تونست علی رو پیدا کنه.
صداش بدجور می لرزید
با نگرانی تمام گفت: سلام علی آقا
می خواستیم اگه میشه برای خرید جهیزیه بریم بیرون...😢
🎑 رمان شب
#بدون_تو_هرگز 8
"خرید عروسی"
🔹 مادرم پشت گوشی با نگرانی تمام گفت:
سلام علی آقا ... می خواستیم برای خرید جهیزیه بریم بیرون ... 😥 امکان داره تشریف بیارید؟
💢 شرمنده مادرجان، کاش زودتر اطلاع می دادید.😊
من الان بدجور درگیرم و نمی تونم بیام هر چند، ماشاء الله خود هانیه خانم خوش سلیقه هست، فکر می کنم موارد اصلی رو با نظر خودش بخرید.👌 بالاخره خونه در اختیار ایشونه و...
اگر کمک هم خواستید بگید، هر کاری که مردونه بود، به روی چشم.☺
فقط لطفا طلبگی باشه!😊
اشرافیش نکنید!!!
🔹 مادرم با چشم های گرد و متعجب بهم نگاه می کرد 😳
اشاره کردم چی میگه؟
🔸 از شوک که در اومد، جلوی دهنی گوشی رو گرفت و گفت: میگه با سلیقه خودت بخر، هر چی می خوای!
🔹 دوباره خودش رو کنترل کرد، این بار با شجاعت بیشتری گفت: علی آقا، پس اگر اجازه بدید من و هانیه با هم میریم
البته زنگ زدم به چند تا آقا که همراه مون بیان ولی هیچ کدوم وقت نداشتن تا عروسی هم وقت کمه و ...
بعد از کلی تشکر، گوشی رو قطع کرد.
هنگ کرده بود!😦
چند بار تکانش دادم ...
مامان چی شد؟ ... چی گفت؟
بالاخره به خودش اومد!
گفت خودتون برید، دو تا خانم عاقل و بزرگ که لازم نیست برای هر چیز ساده ای اجازه بگیرن و....
برای اولین بار واقعا ازش خوشم اومد!😘
📊 تمام خریدها رو خودمون تنها رفتیم، فقط توی خریدهای بزرگ همراه مون بود؛ برعکس پدرم، نظر می داد و نظرش رو تحمیل نمی کرد...
حتی اگر از چیزی خوشش نمی اومد اصرار نمی کرد و می گفت: شما باید راحت باشی😊
باورم نمی شد یه روز یه نفر به راحتی من فکر کنه! یه مراسم ساده ...
یه جهیزیه ساده ...
یه شام ساده ...
حدود 60 نفر مهمون ...🎊 🎉
💢 پدرم بعد از خونده شدن خطبه عقد و دادن امضاش رفت!
برای عروسی نموند.
ولی من برای اولین بار توی زندگیم خوشحال بودم...
🔹 علی جوان آرام، شوخ طبع و مهربانی بود...
@saLhintanhamasir
بـــســم الله الـــرحـــــمن الــــرحـــیم
📖 وَنَادَیْنَاهُ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ الْأَیْمَنِ وَقَرَّبْنَاهُ نَجِیًّا
💠 و ما او را از جانب راست (وادی مقدس) طور ندا کردیم و به مقام قرب خود برای استماع کلام خویش برگزیدیم.
#مریم_آیه_۵۲
#تفسیر_صفحه_۳۰۹
🔑 مقام قرب و نجوی، بالاترین مقامهاست.
@saLhintanhamasir