💠 #گــــفتـــگوی خودمـــونی
سلاااااااااام🌿 خوبی؟🌿 چه خبرا؟🌿
میبینم که شما جزء اون پنج دستهای هستی که شیطون رو بیچاره کرده 😌
🔷میدونم که به خدای خودت صادقانه پناه میبری..
🔷میدونم که توی کارات همیشه به خدا توکل داری
🔷میدونم که هیچوقت ذکر بسم الله الرحمن الرحیم رو یادت نمیره
🔷میدونم که توی کارهات همیشه ان شاءلله میگی
🔷اینم میدونم که لبت مشغول گفتن ذکر خداست
چه دوستای خوبی دارما😉
خب موافقی 3⃣ دسته دیگه رو بهت بگم❓
میگم! ببین جزءشون هستی؟😊
دستهی 3⃣
❇️آدمی که خوبی و خیر واسه آدما میخواد
چون 👈حسادتی نداره شیطون نمیتونه بهش مسلط بشه...✅
این آدم هر چی واسه خودش میپسنده واسه برادر مومنش هم میپسنده✅
نه که شیطون خودش یه جورایی از حسادت بدبخت شد😏
واسه همین اونایی که اهل حسادت نیستن و مدام با این رذیله مبارزه میکنند💪
شیطون رو بیچاره کردن
🔰🔰🔰🔰🔰🔰
دستهی4⃣
دیدی یکی که یه مصیبتی بهش میرسه حالش خیلی بد میشه 😢
یهو وسط حال بدش وسط اون شرایط خراب روحی که داره یهو حرفای کفرآمیز و شیطانی میزنه؟😒
زبون باز میکنه به گله شکایت از خدا و..
خب اینم جزء نیرنگهای شیطونه... 😏
شیطون بهشون نزدیک میشه و از شرایط بد روحی که داره سوء استفاده میکنه و.....😬
❇️اما یه سری آدما هستن که موقع مصیبت بیتابی نمیکنند👌
اینا همون دستهی چهارم هستن که تحت سلطه شیطون قرار نمیگیرن...✅
دستهی5⃣
دستهی آخر که شیطون میگه من چاره ای واسشون ندارم⤵️
❇️آدمهایی هستن که به اون چیزی که خدا براشون قسمت کرده راضی و خوشنودن🙏
💢تلاششون رو میکنند
💢دنبال رزق و روزیشون میرن
🔆در عین حال به اون چیزی که خدا براشون قسمت کرده راضی هستن و زبون به گِله و شکایت باز نمیکنند...✅
🔳حالا یه مرور بکن همه حرفا رو
ببین شیطون رو بیچاره کردی یا نه؟
⭕️👌
صالحین تنها مسیر
#از_خانه_تا_خدا.... #درس شصتم 👇 💎 "تو نیکی میکن و در سفره انداز!" ✅ آقایون هم باید خیلی اهل بزرگوا
#از_خانه_تا_خدا....
#درس شصت و یکم
👇
💎 "یه داستانِ عبرت آموز..."
🔹برای اینکه آدم خیالش راحت بشه از اینکه اگه بذاره برای آخرت براش بهتر میشه، یه داستانی رو تقدیم میکنیم.👇
⭕️ یکی بود که خدا جوابِ همۀ خوبیها و عباداتش رو توی همین دنیا داد...
🚷 و چقدر بدبخت شد اون... ملعون شد...
-- کی؟
🔥 ابلیس....
👈 ابلیس هزاران سال برای خدا عبادت کرده بود. آنقدر که بهش میگفتن عزازیل. یعنی عزیزِ خدا...
😒
🔴 امّا وقتی که از فرمانِ خدا #سرپیچی کرد، خداوند هم دورش انداخت....
⚠️ ولی ابلیس به جای اینکه "معذرت خواهی" کنه و "طلبِ بخشش" کنه به خدا گفت:
🚫 حالا که قراره منو بندازی جهنم، "باید جوابِ این همه عبادتم رو توی همین دنیا بدی!"😤
🌺 خداوند فرمود باشه. اشکالی نداره. نماز خوندی؟ عبادت کردی؟
باشه من توی همین دنیا بهت میدم. حالا چی میخوای؟⁉️
⭕️ ابلیسِ بدبخت هم به جای اینکه بگه غلط کردم، گفت باید بهم "عمرِ طولانی" بدی. باید تا روزِ #قیامت بهم وقت بدی!❌
🌷خداوند فرمود: باشه عمرِ طولانی بهت میدم.
👿 شیطان گفت به من قدرتِ #نفوذ بده تا بتونم تو قلبِ بنده هات برم...⚡️〽️
🌹خدا فرمود: باشه...
🔵 واقعاً چقدر عبادت کرده بوده که هر چی میگفته خدا بهش میداده! 😒
💢 بعد به خدا گفت: به ازای هر فرزند آدم یه بچه به من بده که همگی بریزیم سرِ فرزندان آدم و منحرفشون کنیم...😈
من عبادت کردم و تو باید جوابِ منو بدی!😤
🌺 خدا فرمود: باشه...
🔻بعدش هم با کمالِ پررویی برگشت به خدا گفت: حالا یه چیزی هم از کرَمت بهم بده! 😈
👈 آخه میدونست که خدا علاوه بر حساب و کتاب، خیلی چیزا رو هم از روی کَرم و بزرگواریش به همه میده...
🌷 خداوند متعال هم فرمود: باشه... توی سینۀ فرزندان آدم بهت یه خونه میدم که وقتی #وسوسه اش میکنی خیال کنه که خودش داره اینجوری فکر میکنه!
حالا خوشحال شدی؟....
🌹 بعد هم خداوند حکیم یه تعبیرِ قشنگی رو فرمودن: اِنَّ کَیدَ الشَیطانِ کانَ ضَعیفا! ✔️
🔸 معنای این آیه به زبونِ خودمونی میشه: برو امّا خیلی جوجه ای...
👌 منم به فرزندان آدم "عقل و پیامبران و امامان" و خیلی چیزای دیگه میدم. اگه کسی از راهنماییهای من استفاده نکرد مالِ خودت...
💢 بله شیطان هم خوبی هایی داشت "امّا از خدا خواست که جوابِ خوبی هاش رو توی دنیا بهش بده...."
✅➖🔵🌺💝⭕️
اللهم صل علی محمد و آل محمد
و عجل فرجهم
┄┄┄••❅❈✧❈❅••┄┄┄
صالحین تنها مسیر
رمان 1⃣
نام رمان؛ #او_را
نویسنده؛ سر کار خانوم محدثه افشاری
📚این رمان در مورد دختری به نام ترنم هست که از طبقه ی ثروتمند میباشد و دچار دین گریزی شده...
.
برای ادامه همراه ما باشید🔰
بسم رب المهدی...💕
💟فصل اول💟
🔷 #او_را ... 1
☀️ سنگینی نور خورشید،
مجبورم کرد چشمام رو باز کنم.
هنوز سرم درد میکرد.
پتو رو تا بالای سرم کشیدم و دوباره به زیرش خزیدم.
💤چشمام دوباره گرم خواب میشدن که این بار صدای در
و به دنبالش قربون صدقه های مامانه که خواب رو از سرم بیرون کشید.
-ترنم...مامان جان بهتری؟
دیشب اومدم بالاسرت تب داشتی، باز الان تبت یکم پایین اومده.
چندبار آخه بهت بگم شب موقع خواب،پنجره ی اتاقتو باز نذار!!
اونم تو این هوا❄️
خوابتم که سنگین😴
طوفانم بیاد بیدار نمیشی!!
میبینی که وقت مریض داری ندارم،
هزار تا کار ریخته رو سرم...
-مامان جونم،بهترم.شماهم یکم کمتر غر غر کنی،سر دردم هم خوب میشه!
مامان اخمی کرد و با دلخوری به سمت در رفت،
-منو نگا که الکی واسه تو دل میسوزونم...
پاشو بیا صبحونتو بخور،یکم به درسات برس.
من دارم میرم مطب،
ناهارتم سر ظهر گرم کن بخور.
اگه بهتر نشدی عصر حتماً برو دکتر،
مثل بچه ها میمونی،همش من باید بگم این کارو بکن،اون کارو نکن.
خداحافظ
با مردمک چشم، مامان رو بدرقه کردم و وقتی خیالم از رفتنش راحت شد،
دوباره به تخت خواب گرم و نرمم پناه بردم .
🔹بار سوم که چشم باز کردم،
دیگه ظهر رو هم گذشته بود.
دلم میخواست باز بخوابم اما ضعف و گرسنگی امونم نمیداد.
از اتاق بیرون رفتم و به آشپزخونه پناه بردم ...
"محدثه افشاری"
❤️🍃
🔹 #او_را ... 2
یخچال رو که باز کردم،
میوه بود و آبمیوه و شیر و...
هرچیز جز غذا🍝
پس منظور مامان غذاهای فریزری بود که هر وعده داغ میکنم و میخورم...
چه دل خوشی داشتم که فکر کردم برای دختر مریضش سوپ پخته😒
اگر منم یکی از بیمارای مطبش بودم،
احتمالاً بیشتر مورد لطف و محبتش واقع میشدم...
بعد از خوردن غذا به اتاقم برگشتم، هنوز نیاز به استراحت داشتم...
📱چشمم به گوشیم که خورد، تازه یادم افتاد از صبح سراغش نرفتم...!
42 تماس
و 5 پیامک
از سعید... 💕
واااای...من چرا یادم رفته بود یه خبر از خودم به سعید بدم😣
از پیامک هاش معلوم بود نگرانم شده، سریع دستمو روی اسمش نگه داشتم و گزینه ی تماس رو زدم...
-الو ترنم؟؟
معلومه کجایی؟؟
چرا هرچی زنگ میزنم جواب نمیدی؟؟ 😠
-سلام عزیزدلم،
خوبی؟
ببخشید خواب بودم!
-خواب؟؟
تا الان؟؟
-باور کن راست میگم سعید...
دیشب که با اون وضع برگشتم خونه و خسته رو تخت خوابم برد،
پنجره اتاق باز مونده بود،
سرما خوردم 😢
اصلا حال ندارم ...
-جدی میگی؟؟
فدات بشم من.
الان میام پیشت...
-سعییییید نه 😰
بابا بفهمه عصبانی میشه.
-از کجا میخواد بفهمه خانومی؟
مگه اینهمه اومدم، کسی فهمید؟😉
-خب نه
ولی...
-ولی نداره که عسلم.
یه ربع دیگه پیشتم خوشگلم
بابای 👋
اعصابم از دست این اخلاق سعید خورد میشد.
هیچ جوره نمیشد از سر بازش کرد...
هرچند دوستش داشتم اما فقط اجازه داشتیم مواقعی که خود مامان یا بابا بودن،
تو خونه باهم باشیم،
اما سعید به این راضی نبود و هروقت که دلش میخواست پیداش میشد...
"محدثه افشاری"
❤️🍃
خدایاکمک کن در
آخرین شب ازفصل زیبای بهار
آخرین غم هارا
پشت سربگذاریم
آخرین کینه هاو
آخرین حسرتهارا
فراموش کنیم
آخرین ناامیدی هارا
ازذهنمان پاک کنیم
و سبک بال درخانه تابستان واردشویم
خدایا
دستانم خالیست ..
اما دلم قرصه!
چون تو هستی!
به تو توکل میکنم و
اطمینان دارم به قدرتت
دلخوشم به بودنت
که تنهایم نمیگذاری..
بیشتر از همیشه مراقبم باش!
شبتون نورانی
در پناه خدا 🌙
@saLhintanhamasir