eitaa logo
صالحین تنها مسیر
219 دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
6.7هزار ویدیو
267 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
صالحین تنها مسیر
#برنامه_جامع_تربیت_دین35 💠🔹🔶✅ #برای_عبد_شدن ۵ 👈در ادامه مثال قبل، یه مثال دیگه هم تقدیم می کنیم: 🔷
🔹🌺🔸✅⚪️ ۶ 🔵 خدا به ما دستور داده چون خیلی دوستمون داره. بی نهایت. 💠یه معلم اگه واقعا دلسوز باشه، به شاگرداش تمرین میده "دستور" میده. 🔴نمیگه به من چه! اونا بی ادبن. هرکاری میخوان بکنن! 🔴بابا اون نمیفهمه، تو که میفهمی.. تو بهشون دستور بده. ازشون بخواه. ✅ یه معلم دلسوز، آروم و قرار نداره برای هدایت شاگرداش.. 💯 خداوند متعالی خیییلی دلسوز تر از یه معلم هست. ۲۴ ساعته مراقبمون هست. 🔵توسط عقلت بهت دستور میده. 🔵توسط قرآن و اهل بیت و عالمان دینی بهت دستور میده. ✔️همش برای موفقیتت کمک میفرسته. 🚥مثلا داری میری سر صحنه ی گناه 🚸عقلت رو بیدار میکنه. عقلت میگه خواهش میکنم نرو.. توجهی نمیکنی.. 🚸یکی از رفیقات رو میبینی وقتت رو میگیره نمیزاره بری. اما هوای نفست هنوز داره میکشوندت سمت گناه🚫 🚸بعد یکی تماس میگیره باهات کار داره.. هر لحظه خدا برات نشونه میفرسته. ⛔️بعد یادت می افته الان ایام محرم هست، یا فاطمیه هست و تو نباید بی حرمتی کنی. امام زمان فداش بشم یادت میاد که بهت میفرماید: عزیز دلم به خاطر من دست بردار... ♻️🌷 همه ی عالم جمع میشن تا بهت کمک کنن تو مبارزه با نفس کنی. ❓کی از خودت دلسوزتره به خودت؟ مولای تو خیلی مهربان تر از اون چیزی هست که فکرش رو بکنی... ✔️کافیه فقط یه جایی گوشه ی یه هیاتی، جلسه روضه ای فقط یه بار به خدا گفته باشی "خدایا من میخوام خوب باشم..." ✅ اون دیگه تو رو میبره با خودش... تو فقط دست مولا رو رها نکن... ممکنه یه روزی شهادت هم نصیبت کنه... 🌱🔸🌿▫️🔹🌳 🌺تنهامسیر آرامش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 خودمونی سلام✋ خوبی؟ یه جمعه‌ دیگه هم گذشت و آقامون نیومد😢 بچه ها! گناهای ما آقا رو زندانی کرده😭 بیاین با هم واسه اومدن آقامون قدمی برداریم😭 توی این مسیر، هر یه گناهی که ترک میکنی هدیه کن به مولا..😍 دل مولا رو شاد کن🙏😊 باور کن چندین برابر، هدیه ‌بهت میده 😍 💞💞💞💞💞💞 امروز می‌خوام در مورد یه اصل خیلی خیلی مهم توی بحث ترک گناه حرف بزنم... اون عزیزانی که از خیلی قبل تر مطالب کانال رو میخوندن و با ما همراه بودن تا حدودی با این اصل اساسی آشنا هستن..👌 اون اصل چیه⁉️ ✔️اصل رام کردن نَفْس یا همون↘️ مبـــ👊ــــارزه بــا نـفـــس شیطون همیشه تلاش می‌کنه تا تو رو از مسیر اصلی دور کنه 😒 فقط زمانی دست از سرت برمیداره که ⤵️ یا بهش رسیده باشی 😒 یا ازش جلو زده باشی😏 شیطون نفس ما رو تربیت کرده😒 در واقع، محل کار شیطون👈 نفس هست نفس ما مثل یه مَرکَب میمونه 🐎🐎☺️ اگر با👈 عقلمون رامش کنیم میتونیم👈 اون رو تحت اختیار خودمون قرار بدیم و باهاش به مقصد اصلی یعنی همون سعادت برسیم✅ اما اگر نفست رو بدی دست شیطون تا واست تربیت کنه 😒 اونوقت تبدیل میشه به 👈یه مرکب چموش که مدام اذیتت می‌کنه و نهایتش زمینت میزنه😤 یادت باشه وقتی امام زمان (ع) ظهور کنند شیطون رو می‌کشند⚔🗡 اما نفس ما همچنان وجود داره 😕 و ما رو به بدی و شر دعوت می‌کنه😞 البته اون موقع نَفَس ولایی حضرت، از شدت و زور این دعوت نَفْس کم می‌کنه😍 قبلا مفصل درمورد مبارزه با نفس با هم حرف زدیم👌 این مطالبی که یکی دو روزه برات می‌نویسم واسه آشنایی بیشتر با این اصل خیلی مهمه که توی ترک گناه به شناختش نیاز داریم✅ تا همین جا داشته باش...تا بعد😊 همچنان مشغول مبـــ👊ـــارزه باش ☺️ ✨💠✨
صالحین تنها مسیر
🔹 #او_را ... 17 شب حسابی به خودش رسیده بود. البته منم کم نذاشته بودم،اونقدری که همه با چشمشون دنبا
🔹 ... 19 🚫حرفای مرجان رو هزاربار تو سرم مرور کردم.... یعنی چی؟؟؟ یعنی همه چی کشک؟؟😣 مرجان میگفت تا همین جاشم زیادی خودمو علاف دنیا کردم! میگفت باید سعی کنیم بهمون خوش بگذره وگرنه عاقبت هممون خودکشیه! هممون گرفتار یه معضلیم: ! سرم داشت میترکید... احساس میکردم هیچی نیستم... احساس میکردم تا الان دنیا منو گذاشته بود وسط و نگام میکرد و بهم میخندید... خدا.... گاهی برام سوال میشد که چرا منو آفریده... اما حالا فهمیده بودم کاملا بی دلیل‼️ اه... بازم بدنم داغ شد... داد میزدم... سیگار میکشیدم، قرص آرامبخش.... اما هیچ کدوم آرومم نمیکرد. حتی جواب عرشیا رو هم نمیدادم. قرصا کم کم اثر میکرد،احساس گیجی میکردم. رفتم رو تخت و دیگه هیچی نفهمیدم💤 صبح با صدای گوشیم چشامو باز کردم. مرجان بود -چه عجب!جواب دادی! از تو بعیده تا این ساعت خواب باشی! -سلام 😒 از تو هم بعیده این ساعت بیدار باشی! -حدسم درست بود! حرفای دیروزم زیادی روت اثر گذاشته!نه؟ -اصلا حوصله ندارم مرجان😒 -ترنم زنگ زدم بهت بگم زیادی به خودت سخت نگیر! کمکت میکنم توهم مثل خودم کمتر عذاب بکشی😉 -مرسی... ولی بذار چند روزی تو حال خودم باشم... بعدش هرکاری خواستی بکن... -اینقدر سخت نگیر ترنم... همین کارارو کردی که الان این شکلی شدی دیگه 😒 -مگه چه شکلی شدم؟ -هیچی بابا...😅 زیاد به خودت فشار نیار. فعلا با عرشیا مشغول باش، کم کم درستت میکنم خودم😉 -باشه،بای👋 تا قطع کردم،عرشیا زنگ زد. -الو ترنم😠 -سلام -سلام و... کجایی؟چرا از دیروز جوابمو نمیدی؟؟ -حالم خوب نبود عرشیا... معذرت میخوام... -همین؟؟میدونی از دیروز چی کشیدم...؟ تو که میدونی چقدر دوستت دارم لعنتی... برای چی باهام اینجوری میکنی؟؟😡 -چته تو؟؟؟😡 میگم حالم خوب نبود... یادت رفته انگار که هروقت بخوام میتونم این رابطه رو تموم کنم😠 برای چی هار شدی؟؟؟ -ترنم؟؟؟ داری با من حرف میزنیا...😢 ببخشید خب.مگه چی گفتم...تو که میدونی چقدر روت حساسم و دوستت دارم... باور کن کم مونده بود کارم به بیمارستان بکشم، اگه آدرس خونتونو داشتم تا به حال هزار بار اومده بودم اونجا😢 -پس چه بهتر که نداری... همون اول بهت گفتم حالم خوب نبود،واسه چی باز ادامه میدی؟😠 -ببخشید خانومم... معذرت... چرا حالت خوب نیست؟ عرشیا فدات شه... -لازم نکرده... 😒 -ترنم😭 بخدا دوستت دارم😭 با من اینجوری نکن.... داشت گریه میکرد😳 از تعجب زبونم بند اومده بود... -داری گریه میکنی؟؟؟ -چرا نمیفهمی؟ عشق میدونی چیه؟ مگه از سنگه دلت؟؟؟😭 بار اولم بود که گریه یه مردو میدیدم... -عرشیا معذرت میخوام ازت... باورکن از لحاظ روحی شرایط مناسبی نداشتم... میخوای الان پاشم بیام پیشت؟؟ -میای؟؟ 😢 -آره، کجا بیام؟آدرس بفرست... "محدثه افشاری" ❤️ 🔹 ... 20 یچیز خوردم و راه افتادم سمت آدرسی که عرشیا فرستاده بود. زنگ خونه رو زدم و رفت تو. -سلام عشق من...خوش اومدی 😍 -سلام😊 خونه خودته؟؟ -نه پس خونه همسایمونه😂 البته الان دیگه خونه شماست😉 -بامزه منظورم اینه که تنها زندگی میکنی؟؟ -نه، فعلا با خیال تو زندگی میکنم تا روزی که افتخار بدی و اجازه بدی با خودت زندگی کنم😘 -لوس☺️ بغلم که میکرد،یاد سعید میفتادم... با این تفاوت که حالا فکر میکردم هیچ لذتی از بغل هیچ مردی حتی سعید نمیبرم... شاید حتی الان جای عرشیا هم سعید نشسته بود،همینقدر نسبت به صحبت کردن باهاش بی میل بودم😒 مرجان راست میگفت... هرچی بیشتر به حرفاش فکر میکردم،بیشتر باورش میکردم... سعی کردم فکرمو با عرشیا مشغول کنم تا این افکار بیشتر از این آزارم نده... ناهارو با عرشیا بودم و اصرارش رو برای شام قبول نکردم. یکم فاصله خونش با خونمون دور بود، نمیخواستم فکر کنم❌ میخواستم مغزم مشغول باشه، آهنگو پلی کردم و صداشو بردم بالا🔊 داشتم نزدیک چهارراه میشدم، کم مونده بود چراغ قرمز بشه، سرعتمو زیاد کردم که پشت چراغ نمونم،اما تا برسم قرمز شد😒 اونم نه یه دقیقه،دو دقیقه!! حدود هزار ثانیه😠 کلافه دستمو کوبیدم رو فرمون و سرمو گذاشتم رو دستم و چشامو بستم... چندثانیه گذشته بود که یکی زد به شیشه ماشین! سرمو بلند کردم و یه دختر 16-17ساله رو پشت شیشه دیدم، شیشه رو دادم پایین و گفتم -بله؟ با یه لهجه ی خاصی صحبت میکرد... -خانوم خواهش میکنم یه دسته از این گلا بخرید😢 از صبح دشت نکردم، فقط یه دسته... مات نگاش کردم... با اینکه قبلاً هم از این دست فروشا زیاد دیده بودم،اما انگار بار اولم بود که میدیدم!! -چند سالته؟ -هیفده سالمه خانوم.خواهش میکنم. بخر بذار دست پر برم خونه، وگرنه بابام تا صبح کتکم میزنه و دیگه نمیذاره کار کنم😢 -خب کار نکن! اون که خیلی بهتر از وضع الانته!! -نه! آخه کار نکنم،بابام شوهرم میده به یه مرده که حتی از خودشم پیر تره😰 بخر خانوم... خواهش میکنم...😢 چقدر صورتش
صالحین تنها مسیر
🔹 #او_را ... 17 شب حسابی به خودش رسیده بود. البته منم کم نذاشته بودم،اونقدری که همه با چشمشون دنبا
مظلوم بود... -چنده؟؟ -دسته ای پنج تومن☹️ -چند دسته داری؟؟ -ده تا! -همشو بده... دو تا تراول پنجاهی از کیفم درآوردم و دادم دستش... -خانوم این خیلیه،یکیش کافیه! -یکیشو بده بابات،اون یکی هم برای خودت... -خانوم خدا خیرت بده.خیر از جوونیت ببینی... اینو گفت و بدو بدو از ماشین دور شد... ❗️ همینجور که رفتنشو نگاه میکردم یه قطره اشک از چشمم افتاد و رو صورتم سرسره بازی کرد و تو شالم فرو رفت... "محدثه افشاری" ❤️✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یا نور🌹: ✍ نیایش ❤️ خدایم... تو زیباترین " ﺣﻀﻮﺭ " ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻨﯽ ﻭﻣﻦ ﻋﺠﯿﺐ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺷﺖ ﺧﻮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ و تنها در آنجا آرامم... 🌺 ﺧﻮﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ؛ ﺑﻪ ﺁﺑﯽ ﺁﺳﻤﺎﻧﺖ ﺑﻪ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﻫﺎﯼ ﺑﯿـﺸﻤﺎﺭﺕ ﺑﻪ ﺑﺨﺸﺶ ﻫﺎﯼ ﺳﺨﺎﻭتمندانه ات 💐 ﺧﻮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﺑﻮﯾﯿﺪﻥ ﮔﻠـــﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻣﯽ ﻓﺮﺳﺘﯽ من حس عاشقانه ی تو را درک میکنم .... 🌿 ﺑﻪ مهتابی ﮐﻪ ﻫﺮ شب ﺑﻪ ﻣﻦ ﻫﺪﯾﻪ می دﻫﯽ و چراغ ره گم کردگان است... شبتان نورانی ✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن اارحیم 📖 بَلْ کَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ ۖ وَأَعْتَدْنَا لِمَنْ کَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِیرًا 💠 بلکه این کافران ساعت قیامت را تکذیب کردند و ما آتش سوزان دوزخ را بر آن که قیامت را تکذیب کرد مهیا داشته‌ایم. #سوره_فرقان_آیه_۱۱ #تفسیر_صفحه_۳۶۰ 🔑سرچشمه‌ى بهانه‌هاى كفّار، بى‌اعتقادى به قيامت است. @saLhintanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@saLhintanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☆ 💠 ماهیان نیز شوق پرواز دارند. مباد تو پرواز را از یاد بری و مرغ جانت را از عروج باز داری. 💠فرشته ايي همراه شما تا زماني كه تعقيبات ميخوانيد 🌟امام صادق علیه السلام از پدران گرامی اش به نقل از پیامبر صلی الله علیه و آله: 💎هرکس دو زانو بر سجاده ی خود بنشیند و ذکر خدا بگوید، خداوند فرشته ای را مامور کند که تا پایان تعقیبات به او بگوید : بر این شرف خود بیفزا که برایت حسنات نوشته می شود و بدیهایت را محو می کند، درجاتت را بالا می برند. 📕( من لایحضر، ج1، ص 194) 💠✨💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صالحین تنها مسیر
💠 ؟ ج۳ 🔸برای اینکه مهربانی خدا را باور کنیم از کجا باید شروع کنیم؟ (غیر از «توجه به نظم آهنینِ عالم» که قبلاً بیان شد) یکی دیگر از نقاط عزیمت و آغازین برای باورکردن رحمانیت و مهربانی خدا «تفکر» است. 📌فکر کن به اینکه «چرا خدا من را آفرید؟» دلیلی نمی‌تواند داشته باشد جز اینکه خدا «می‌خواهد مهربانی کند» مثلاً اگر بگویند: «تو را برای آگاه‌شدن، آفریده است» می‌گویی: «خُب بعد از اینکه آگاه شدم، آخرش به من چه می‌رسد؟!» 🔸اگر بگویند: «خدا تو را آفریده است تا کمال پیدا کنی!» این هم دلیل قانع‌کننده‌ای نیست! اما وقتی موضوع مهربانی و محبت را مطرح کنند، می‌گویی: «خوب شد که مرا آفرید! حالا چطوری این مهربانی بیشتر می‌شود؟» 🚩مسجد امام صادق(ع)- ۹۷.۰۲.۲۸ استاد پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صالحین تنها مسیر
🗾 #نکات_تربیتی_خانواده 113 باتری ماشین! 🔷 محبت ابتدایی زندگی که خدا به زن و شوهرا میده مثل برق ابت
۱۱۵ زندگی شیرین 💟 وقتی زندگی یه خانم شیرین بشه، تا یه ماشینِ عروس میبینه حسرت نمیخوره و بگه آخ حیف شد...اون روزا عزیز بودیم....😔 ✔️ اتفاقاً بعد از ده سال زندگی با همسرش، میبینه که خیلی عزیزتر شده😍 🔵 میبینه قبلاً محبتش بچگانه بوده و الان واقعاً داره از زندگی لذّت میبره. 😌💖😊 ✔️ آقا هم همینطور 🌷 بعد از چند سال زندگی میبینه که چقدر روحش بزرگ شده و احساسِ آرامش و بزرگی میکنه.💓 🔶 " وقتی زندگی آدم شیرین بشه دیگه نیاز نداره که گناه کنه! " 🔴👈 "گناه، مالِ کسی هست که از زندگیش لذت نمیبره".... 🌹🌷🌹 116 🌺 وقتی ما به مجموع روایاتی که در زمینۀ وارد شده نگاه میکنیم میبینیم که مبنای بر اساسِ "پیشگیری از بیماری و تعادلِ بدن" از طریق👇 🔹مصرفِ غذاهای مناسب 🔹و انجامِ ورزش های مختلف هست. ✅ در واقع نظرِ اسلام اینه که "آدم اصلاً بیمار نشه که حالا بخواد بره پیش پزشک"😊 🔴 امّا حرفِ اینه که شما هر طور خواستی زندگی کن! 😒 🔺همینجوری لم بده روی مبلِ راحتی.🛋 🔺بذار همۀ کارات رو دستگاهها انجام بدن و خودتم یه جا بشین و استراحت کن. 🔺هرچی هم دلت خواست بخور! 🍔 🔺نترس هر موقع بیمار شدی برو پیش پزشک تا با داروهای شیمیایی درمانت کنه! 💉💊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا