eitaa logo
صالحین تنها مسیر
219 دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
6.7هزار ویدیو
267 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
روزی دیگر. و سلامی. دیگر .... @‌saLhintanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠✨ در هر تپش قلبم حضور معبوديست که بي منت برايم خدايي مي کند.... بي منت مي بخشد... و بي منت عطا مي کند... اي همه هستي... اي همه شکوه... اي همه آرامش.... امواج متلاطم درونم را ساحلي نيست جز يادت.... و غوغاي روح بي پناهم را پناهي نيست جز حضورت... وجودم را با ذکر نامت آذين مي بندم و جانم را با يادت متبرک مي کنم و عاشقانه تمنايت مي کنم.... الهي و ربي من لي غيرک... ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌✨💠✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبح تون نورانی به کلام مولای متقیان 🌹 🌴 إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الاَْبْدَانُ، فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ. امام(عليه السلام) فرمود: اين قلب ها همچون بدن ها ملول و افسرده مى شوند براى رفع ملالت آنها لطائف حکمت آميز را انتخاب کنيد. شرح و تفسير راه رفع خستگى روح امام در اين سخن حکمت آميز خود به نکته مهم روانى که در زندگى انسان تأثير شايان توجهى دارد اشاره کرده مى فرمايد: «اين قلب ها همچون بدن ها ملول و افسرده مى شوند، بنابراين براى رفع ملالت آنها لطائف حکمت آميز را انتخاب کنيد»; (إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الاَْبْدَانُ، فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ). بى شک، انسان بعد از انجام کارى سنگين، خسته مى شود و نياز به استراحت و تفريح براى رفع خستگى دارد که آن استراحت اهميتش کمتر از آن کار نيست، زيرا بدن وى را آماده براى شروع به کار ديگر مى کند. روح انسان نيز چنين است; مسائل پيچيده علمى و حل مشکلات اجتماعى و سياسى و فرهنگى او را خسته مى سازد. بايد به او آرامش داد; آرامش آن از طرق مختلفى تأمين مى شود. گاه رفتن به دامان طبيعت و ديدن مناظر زيبا، باغ ها و گلستان ها، آبشارها و سبزه ها و شنيدن صداى مرغان چمن و مشاهده پرندگان زيبا و گاه به وسيله شنيدن طنزهاى پرمعنا و گاه گفت و گوهاى دوستانه با رفقاى مورد علاقه و گاه مطالعه تاريخ پيشينيان. همه اينها مى تواند به روح خسته انسان آرامش دهد; ولى از همه مهم تر همان سخنان زيباى حکمت آميز است که گاه در قالب شعر و گاه در قالب نثر ادا مى شود که هم چيزى بر دانش انسان مى افزايد و هم براى انسان شادى مى آفريند. شايد به همين دليل است که جمعى از بزرگان علماى دين کتاب هاى مشتمل بر قصه هاى زيبا، شعرهاى جالب و لطيفه هاى خوب نوشته اند تا طالبان علم به هنگام خستگى آنها را بخوانند و رفع خستگى کنند. به کار بستن اين دستور مبارک امام(عليه السلام) مى تواند به صورت شخصى باشد يا به صورت جمعى و عام به اين معنا که هر انسانى لازم است براى خود جهت موارد خستگى از کارهاى علمى يا اجتماعى برنامه ريزى داشته باشد تا بتواند با نشاط بيشتر به کارهاى مثبت خود ادامه دهد و نيز براى مراکز علمى و جمعيت هاى مختلف بايد برنامه ريزى هايى شود که آنها را به هنگام خستگى از کار و ملالت، نشاط و آرامش بخشد. بى ترديد ساعات يا دقايقى که انسان به طرائف الحکم مى پردازد («طرائف» جمع «طريفه» به هر چيز تازه و جالب و شگفت انگيز گفته مى شود) از ساعات مفيد عمر اوست، زيرا هم آموزندگى دارد و هم نشاط و هم سبب مى شود بازدهى کار او بيشتر گردد. همان گونه که در حکمت 390 نيز آمده که امام(عليه السلام)مى فرمايد: «لِلْمُؤْمِنِ ثَلاَثُ سَاعَات فَسَاعَةٌ يُنَاجِي فِيهَا رَبَّهُ وَسَاعَةٌ يَرُمُّ مَعَاشَهُ وَسَاعَةٌ يُخَلِّي بَيْنَ نَفْسِهِ وَبَيْنَ لَذَّتِهَا فِيمَا يَحِلُّ وَيَجْمُلُ وَلَيْسَ لِلْعَاقِلِ أَنْ يَکُونَ شَاخِصاً إِلاَّ فِي ثَلاَث مَرَمَّة لِمَعَاش أَوْ خُطْوَة فِي مَعَاد أَوْ لَذَّة فِي غَيْرِ مُحَرَّم; انسان با ايمان ساعات زندگى خود را به سه بخش تقسيم مى کند: بخشى را صرف عبادت و مناجات با پروردگارش مى نمايد بخش ديگرى را در طريق اصلاح معاش و زندگى به کار مى گيرد و بخش سوم را در راه بهره گيرى از لذت هاى حلال و دلپسند صرف مى کند». شبيه اين مضمون در بحارالانوار از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) به عنوان يکى از مطالبى که در صحف ابراهيم از سوى خدا نازل شد، آمده است.(1) (1). بحارالانوار، ج 12، ص 71، ح 14.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صالحین تنها مسیر
#نکات_تربیتی_خانواده ۱۱۵ زندگی شیرین 💟 وقتی زندگی یه خانم شیرین بشه، تا یه ماشینِ عروس میبینه حسرت
🌹 117 طب اسلامی و غربی 💢 داروهایی که معمولا یه قسمت بدن رو درست میکنه اما چند جای دیگه از بدن رو خراب میکنه! ❌ ضمن اینکه علم پزشکی جدید میگه که شما هر موقع قسمتی از بدنت درد داشت، کافیه چند تا مسکن مصرف کنی تا درد رو احساس نکنی!❌ 🔷آخه این چه جور درمان بیماری هست؟ 😒 🔸 خدا درد رو توی بدن قرار داده که آدم بره دنبال اصلاح بدنش، نه اینکه با مسکن صرفا درد خودش رو ساکت کنه! ⭕️ متاسفانه الان بیمارستان ها پر از بیمارانی شده که با بدنشون درست برخورد نکردن. آخه چرا با بدنت درست برخورد نمیکنی؟ 118 ...چرا حرکت فعالانه برای سالم زندگی کردن نداری؟ یه ذره به خودت حرکت بده! یه مقدار تلاش کن تا اصلا بیمار نشی. 😒 ✅ اگه یه نفر تلاشش این باشه که دستورات اسلام رو در زمینۀ سلامتی بدن انجام بده دیگه نیازی به پزشک هم نخواهد داشت.👌 انقدر هم لازم نیست پول خرج بیماری هاش بکنه! 🌺💞 مثلاً حضرت امام خمینی(ره) بعد از این که پزشکی بهشون توصیه کرد که پیاده روی روزانه داشته باشن تا آخر عمر، پیاده روی روزانه شون ترک نشد...😌✔️ ✅ همۀ بزرگان ما اهل ورزش بودن و توی روایات هم در مورد انجام ورزش های مختلف مطالب نابی آورده شده. 🔸 سعی کنید اصلا مریض نشید! این خیلی بهتر از اینه که مریض بشید و برید دنبال درمان!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#امام‌علی‌علیه‌السلام 🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صالحین تنها مسیر
شاهد: #ملاقات_با_خدا ۳ 🔸 کیا رو باید بیارن به عنوانِ آدمِ موفق؟ 🔰 باید یه آقای دکتر یا مهندس یا مع
5 💥 یه اتفاقِ خیلی مهم...💥 🔷 ما برای چی میخوایم مبارزه با نفس کنیم؟ 🌎🌺 یه بخشش برای اینه که زندگی دنیاییمون بهتر بشه زندگی مومنین باید بهتر از دیگران باشه "با صفاتر" از دیگران باشه "لذّت بخش تر و قوی تر از غیرِ مومنین"باشه 💖🌈🌷 ولی ما اینو👆 هدف نمیدونیم ، فقط صرفاً فائده میدونیم.✔️ 🌱 مثلاً شما وقتی میخواید به سفرِ زیارتی مشهد الرضا برید🚶 🛣 طبیعتاً از شهرِ نیشابور هم عبور میکنید. در حالی که نیشابور، هدفِ اصلی شما نیست 🔻یعنی اینطور نیست که بگی من هم میخوام برم مشهد و هم نیشابور! ** به قول معروف /چون که صد آمد ، نود هم پیش ماست/ 🌹 6 ☢ در اینجا هم هدفِ اصلی از مبارزه با هوای نفس👇 رقم زدنِ یه اتفاقِ بسیار مهم هست💥 💞شما بیا و به "هدفِ عالی" فکر کن ، طبیعتاً به هدفِ پایین تر هم میرسی😌 ✅🎯✅ 🔹این اتفاقِ مهم چیه که "همه دنیا" دست به کار میشن تا برای تو "زمینه مبارزه با نفس" درست کنن؟؟ 🔸این اتفاقِ مهم چیه که برای رسیدن به اون این همه "تقدیراتِ الهی طراحی میشن" تا ما بتونیم مبارزه با نفس کنیم؟ 🌷این اتفاقِ مهم چیه که قراره اینقدر در دنیا مبارزه با نفس کنیم که "نه تنها در دنیا، بلکه آخرتِ ما هم آباد بشه"؟✨ 🔸روش فکر کنید. ان شاءالله فردا در موردش صحبت میکنیم😊 🌹 @IslamLifeStyles
✔️ اولین موضوع توی امر به معروف و روشنگری، "خودسازی اخلاقی و رفتاری" هست. ⭕️ نمیشه یه نفر خودش آدم با تقوا و اهل مبارزه با نفسی نباشه بعد بخواد دیگران رو نصیحت کنه!😒 🚫 کسی که خودش ادم درستی نباشه اگه بهترین حرف ها و روشنگری ها رو هم بکنه هیچ فایده ای نخواهد داشت...
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
Hedayat 2.mp3
1.67M
2 ✅ خودسازی فردی و اصلاح عقاید تاثیر فوق العاده ای در افزایش پذیرش دیگران داره. 🔹 حاج آقا حسینی 🚦 @IslamLifeStyles
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠# اولیا از آنجا که شرح حال اولیاء خدا باعث بیداری از خواب غفلت می شود هر دوشنبه مختصری از زندگینامه یک ولی خدا تقدیم می شود بنده به اختصار چند جمله ای رو از زندگی و کرامت جناب شیخ خدمت شما دوستان می نویسم: شیخ حسنعلی اصفهانی(رحمة الله علیه) فرزند علی اکبر فرزند رجبعلی مقدادی اصفهانی(رحمة الله علیه)، در خانواده زهد و تقوی و پارسائی چشم به جهان گشود، پدر وی مرحوم ملاّ علی اکبر، مردی زاهد و پرهیزگار و معاشر اهل علم و تقوی و ملازم مردان حق و حقیقت بود و در عین حال از راه کسب، روزی خود و خانواده را تحصیل می کرد و آنچه عاید او می شد، نیمی را صرف خویش و خانواده می کرد و نیم دیگر را به سادات و ذراری حضرت زهرا علیها السلام اختصاص می داد... مرحوم ملا علی اکبر که فرزند ذکوری نداشت، عهد کرده بود که به اعتاب مقدسه مشرّف و متوسل شود تا خداوند پسری به او کرامت فرماید، این سفر که در سال یازدهم از خدمت او به مرحوم حاجی محمد صادق اتفاق افتاد با حامله شدن عیالش پایان پذیرفت وحاجی قبل از تولّد فرزند به او بشارت پسری داده و سفارش کرده بود که آن پسر را « حسنعلی» نام گذارد. در سحرگاه یک شب که ملا علی اکبر در تخت پولاد، به خدمت استاد خود سرگرم بود، خبر شادی بخش تولّد نوزاد را از استاد خود می شنود و مجدداً در مورد نامگذاری کودک به « حسنعلی» توصیه می گردد. مرحوم حاج شیخ حسنعلی از دوازده تا پانزده سالگی، تمام سال، شبها را تا صبح بیدار می ماندند و روزها همه روز، بجز ایّام محّرمه، با ترک حیوانی روزه می گرفتند و از پانزده سالگی تا پایان عمر پر برکتش، هر ساله سه ماه رجب و شعبان و رمضان و ایام البیض هر ماه را صائم و روزه دار بودند و شبها تا به صبح نمی آرمیدند. با اینکه در عصر حاضر جوانان این مرز و بوم به دنبال عرفان و معنویت هستند و این عرفان را در عرفان‌های کاذب شرق و غرب جستجو می‌کنند اما شیخ حسنعلی اصفهانی از عارفانی است که شیوه او همان روش امامان معصوم(علیهم‌السلام ) بود. وجود او سرشار از عشق به ولایت بود و هیچ گاه از مسیر آنها جدا نشد. او بیشتر عمر خویش را در نجف اشرف و بعد، از آن در کنار حرم شریف رضوی گذراند و تا آخرین لحظات عمر خود، ذکر علی بر لب داشت شیخ حسنعلی درباره راه و روش عرفانی خود در جواب نامه یکی از سادات دزفول می‌نویسد بدانید که مدار و معیار امر و طریقه ما بر سه چیز است؛ شب زنده‌‌داری، لقمه حلال و توجه به نماز، به ویژه نماز اول وقت و حضور قلب در آن آری با روش درست و عرفانی به حق، آنهم برگرفته از عرفان ناب اهل بیت(علیهم‌السلام) است که انسان می‌تواند از قفس بدن مادی خود به پرواز درآید و به این مقامات بلند عرفانی و روحانی دست یابد که مسیح‌وار بتواند مرده زنده کند و پناهگاه انسان‌های بی‌پناه باشد برخی افراد مورد اعتماد شنیده شده که آن جناب در حال حیات خود، به این محلی که الان قبر اوست، (صحن عتیق حرم مطهر علی‌ابن موسی‌الرضا ‌(ع) ) رفت و آمد زیادی داشت. در آنجا می‌نشست و قرآن و دعا می‌خواند. وقتی که به او گفتند: چرا به این محل توجه خاصی داری؟ گفت: اینجا محل دفن من است و می‌گفت: مرا در این محل دفن کنید. در آن زمان سرّ این عمل معلوم نبود، ولی بعدها معلوم شد که این محل نزدیک پایه مناره است و از خرابی مصون است ولی جاهای دیگر صحن همه زیر و رو شدند، ولی این محل همچنان به حال خود مانده است. صاحب کتاب نشان از بی نشان ها، علی مقدادی اصفهانی درباره سکونت و محل دفن پدر خود، عالم ربانی حاج شیخ حسنعلی معروف و مشهور به نخودکی می نویسد: پدرم به من گفت: پس از مدتی زندگی در مشهد مقدس تصمیم گرفتم برای همیشه به شهر نجف اشرف نقل مکان کرده در آنجا ساکن شوم. اما قبل از حرکت مدتی در یکی از اتاق های صحن عتیق رضوی در مشهد با خود خلوت کردم و به ریاضت نفس مشغول شدم. همچنان در حال ذکر و مراقبه بودم که ناگهان پرده غیب برایم گشوده شد و دیدم درهای صحن مطهر عتیق بسته شد و منادی صدا می زند و می گوید: حضرت رضا (ع) اراده فرموده اند که از زوار خویش دیدن کنند. پس از آن، جنب ایوان عباسی در همین نقطه که اکنون محل دفن شیخ است یک کرسی نهادند و حضرت (ع) روی آن قرار گرفتند، بعد به دستور امام (ع) در شرقی و غربی صحن عتیق گشوده شد تا زوار از در شرقی وارد و از در غربی خارج شوند. سپس دیدم که تمام صحن مملو از جمعیت است جمعیتی که برخی از آنان به صورت حیوانات مختلف بودند و به همین صورت انسان و حیوان از پیش روی حضرت (ع) عبور می کردند و حضرت (ع) دست مبارک و پرنوازش خود را بر سر همه آنان اعم از حیوان و انسان می کشیدند و اظهار مرحمت می فرمودند. پس از آن سیر و شهود معنوی و مشاهده آن رافت عام و مهر و محبت عمومی از امام (ع)، از رفتن به نجف اشرف منصرف شده و تصمیم گرفتم برای همیشه در مشهد مقدس ساکن شوم و چشم امید به الطاف و عنایات آن حضرت (ع) بدوزم. فرزند شیخ می گوید: پس از ذکر ای
هدایت شده از صالحین تنها مسیر
ن واقعه محل استقرار کرسی امام علی بن موسی الرضا (ع) را برای مدفن خود نشان داد و وصیت کرد که پس از رحلت از این دنیا در همان محل دفنش کنند و پس از وفات در همان نقطه مبارک مدفون شد شادی روح پاک آن عالم ربانی صلواتی همراه حمد و سوره قرائت بفرمایید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 # ‌ڱفتگوی خودمونی سلااااام خوبی؟🌸🍃🌸 میگما امروز آخرین قسمت بحث ترک گناهه😕 ان‌شاءلله از روزهای آینده درمورد یه موضوع جدید باهم حرف می‌زنیم😊 یه توضیح کوچیک بدم در مورد شرطی کردن نفس ✅ 👌اینکه گفتم باید عادت‌ها شکسته بشه و به نفس دستور بدی یعنی 👈اون کاری که نفست رو ازش محروم میکنی لازم نیست فقط 👈 عمل گناه باشه تو میتونی نفست رو از مباحات هم محروم کنی مثلا میخوای درس بخونی، نفست وسوسه می‌کنه که گوشی دست بگیری 📱📱 سرگرم شدن با گوشی گناه نیست اما مانع درس خوندنت میشه📱❌📚 خب اینجا به نفست👈 نــــــ😤ــــه میگی 👈به مرور که نفست زیاد ازت نه بشنوه ضعیف میشه دیگه جرات نمیکنه حتی بهت پیشنهادهای غیر اخلاقی هم بده😌 ⤵️⤵️⤵️ اما آخرین اصل، در مسیر ترک گناه↘️ اصل مبارزه با گناه به وسیله مستحبات✔️ با خودت عهد می‌بندی اگر گناه کنی 😒 در قبالش باید یه عمل مستحبی که واست سخته، انجام بدی یه جورایی با انجام عمل مستحب، نفست رو جریمه میکنی😶 یا مثلا عهد میبندی اگر یه واجبی رو انجام ندی😑 بعنوان جریمه، یه مستحب انجام بدی💯 مثلا عهد میبندی نماز صبح بخونی و اگ نخونی یا قضا بشه😒 بعنوان جریمه، روزه بگیری☺️ شیطون شروع می‌کنه به وسوسه کردن تو😞 تلاش می‌کنه که تو هم نماز واجب رو نخونی هم روزه رو بعنوان تنبیه نگیری..😏 میدونی چرا⁉️ چون شیطون خوب میدونه که⤵️ شکستن عهد قساوت قلب میاره😓 و بعدش باعث میشه آدم پی در پی گناه کنه..😞 اما وقتی تو مقاومت کردی💪 شیطون می‌فهمه که زورش به تو نمی‌رسه 😎 وقتی نمازت قضا میشه تو خیلی جدی تر استغفار می‌کنی و مستحبات انجام میدی 👌 ⤵️⤵️⤵️ شیطون میگه👈 این آدم باید نماز واجبش رو بخونه چون اگ نخونه روزه میگیره و مستحبات انجام میده✔️ ازین‌رو شیطون واسه اینکه تو مستحبات انجام ندی⤵️ به انجام همون واجبات تو رو سوق میده☺️ در واقع تو با👈 مقاومتت 💪 تونستی↙️ شیطون رو توی مسیر انجام واجبات در خدمت خودت قرار بدی😌 خب❗️ همه‌ی 🔹حرف‌ها 🔹اصل‌ها 🔹راههای 🔹ترک گناه رو 🔹 خوندیم 🔹فکر کردیم 🔹ان‌شالله عملی کردیم که ⬇️ آماده ظهور آقامون بشیم 🙏 و👈 بشیم سرباز واقعیِ حضرت 🙏 هوای نفس مون رو میزنیم👊 به امید روزی که↙️ ✔️ به مولامون نزدیک بشیم🙏 ✔️ با مولامون یکی بشیم 🙏 ✔️و به سعادت ابدی برسیم ان‌شاءالله🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صالحین تنها مسیر
🔹 #او_را ... 21 هنوز حدود ده دقیقه مونده بود تا چراغ سبز شه... چشامو به آسمون دوختم... با خودم فک
🔹 ... 23 دیگه حتی حس و حال رفتن به دانشگاه و آموزشگاه و باشگاه رو هم نداشتم! اما مجبور بود برم، چون دلم نمیخواست مورد بازجویی بابا قرار بگیرم! 🔹یه ماهی مونده بود به عید... بعد از شام،قبل اینکه مامان بره اتاقش سر حرفو باز کردم... -مامان... میگم با بابا حرف زدین؟؟ -چه حرفی عزیزم؟ -عید دیگه... قرار بود باهاش صحبت کنین من عید بمونم خونه. -آخ راست میگی... یادم رفت بهت بگم...!☺️ اره،صحبت کردیم، بابات راضی نشد😊 گفت نمیشه ده روز تنها بمونی خونه.باید بری خونه مامانبزرگت! -ماماااان...خواهش میکنم من تنهایی پاشم برم شمال؟؟ من بدون شما تا بحال نرفتم اونجا 😔 -دخترم! میدونی که وقتی بابات بگه، جز چشم،نمیتونی حرفی بزنی😊 بعدشم چیزی نمیشه که! مامانبزرگت که خیلی تورو دوست داره! تو هم که دوستش داری! عیدم اونجا شلوغ میشه، عمه ها و عموهات میان،خوش میگذره بهت😉 -وای...نه😞 من نمیخوام برم اونجا😒 -چاره ای نداری گلم یا با ما بیا،یا برو اونجا الانم من خسته ام. شبت بخیر دختر قشنگم...😘 اه...مزخرف تر از این اصلا امکان نداشت! هرچند مامانبزرگ رو خیلی دوست داشتم، ولی هیچوقت به تنهایی مسافرت رفتن علاقه ای نداشتم😒 خواستم یه مشورتی با مرجان هم داشته باشم، بار اول که زنگ زدم جواب نداد! بار دوم هم خیلی دیر گوشیو برداشت، خیلی سر و صدا میومد! -الو؟؟مرجان؟؟ -الو جونم ترنم؟ -کجایی؟چه خبره؟ -ببین من نمیتونم صحبت کنم. اگر کار واجبی نداری فردا خودم بهت زنگ میزنم -باشه،بای فکرم رفت پیش مرجان... یعنی کجا بود... چقدر سر و صدا میومد! اونا که فامیلی نداشتن که بخواد بره مهمونی! حالا نه که خودم که فامیل دارم خیلی میریم خونشون مهمونی 😒 دو سه ساعتی با عرشیا چت کردم و خوابیدم. صبح با صدای آلارم گوشی چشامو به زور باز کردم، دلم میخواست زمین و زمان رو التماس کنم تا وقت داشته باشم دوباره بخوابم. احساس میکردم هیچ وزنه ای تو دنیا سنگین تر از این یه لایه پتو نیست😭 به اجبار بلند شدم، باید میرفتم دانشگاه. سعی میکردم بیشتر درس بخونم تا دوباره نمره هام پایین نیاد و بخوام به بابا جواب پس بدم✅ کلاسام که تموم شد،زنگ زدم به مرجان، کلی بوق خورد تا صدای خواب آلودش تو گوشی پیچید! -الو -الو مرجان خوابی هنوووووززز؟؟؟😳 پاشو لنگ ظهره!!! -ترنم نیم ساعت دیگه خودم بهت میزنگم.لطفاً.... بای این همینجوریش تنبل بود،دیشبم معلوم نبود کجا رفته بود که اینطور خسته شده بود!! "محدثه افشاری" ❤️ 🔹 ... 24 تو راه خونه بودم که عرشیا زنگ زد. -سلاااااام خوشگل خودم😍 -سلام عزیزم. خوبی؟ -اگه خانومم خوب باشه😉 چقدر سعید "خانومم" صدام میکرد... آخرش چیشد؟ هیچی... الانم به یکی دیگه میگه خانومم 😏 دیگه نمیتونستم هیچ حرف عاشقانه ای رو باور کنم 😔 -ممنون،خوبم -پس منم عالیم😉 کجایی نفسم؟؟ -دارم میرم خونه. کلاسم تازه تموم شده😊 -خب چرا خونه؟ اونجا که تنهایی، بیا پیش من. منم تنهام😉 -آخههه... -آخه نداره دیگه، بیا دیگه... لطفاً... 😢 -باشه عزیزم.میام. -قربونت برم مننننن بیا تا برسی منم سفارش بدم یچیز برای نهار بیارن. -باشه ممنون. فعلاً قطع کردم و گوشی رو کلافه انداختم رو صندلی. همیشه از اینکه کسی بخواد با لوس بازی به زور متوسل شه و کارشو جلو ببره بدم میومد 😠 خصوصاً یه مرد گنده با یه صدای کلفت و اون قد و قواره، بعد بخواد خودشو لوس کنه😖 کلا از نازکشی بدم میومد،دوست داشتم فقط خودم ناز کنم😌 اتفاقا بدم نیومد برم یکم ناز کنم😉 یه نقشه هایی تو سرم کشیدم و راه افتادم 😈 تو راه بودم که مرجان زنگ زد! -جانم -سلام عزیزممم.خوبی؟ -سلام تنبل خانوم.چقدر میخوابی؟؟ -وای ترنم هنوزم اگر ولم کنی میخوابم.نمیدونی چقدر خسته ام.... -خسته ی چی؟؟؟ کجا بودی مگه؟؟ -پاشو بیا اینجا تا برات تعریف کنم😁 -الان نمیتونم،لوس نشو،بگو -چرا نمیتونی مثلا؟😒 -دارم میرم پیش عرشیا -ای بابا... تا کی اونجایی؟ نمیشه بپیچونیش؟ -نه بابا خواستم،نشد! میرم دو سه ساعت میمونم میام،خودمم حوصلشو ندارم. -عه چرا؟ دعواتون شده؟ -نه،دعوا برای چی؟ -پس چرا حوصلشو نداری؟ -ندارم دیگه. سعید که خانواده دار بود،آخرش اون بلا رو سرم آورد، اینکه هیچکس بالاسرش نیست و خونه مجردی هم داره، خدا میدونه تو نبود من با چند نفره....😒 -زیادی بی اعتماد شدیا😅 دیگه اینقدرم نمیخواد فکرای مورد دار کنی راجع به جوون مردم 😅 -دیگه به خودمم اعتماد ندارم،چه برسه به پسر جماعت!! -تو که میگفتی عرشیا بدجور کشته مردته؟! -خودش که اینجوری میگه! ولی تو رابطه ای که هیچ تضمینی وسط نیست، هیچکسم ازش خبر نداره، از عشق خبری نیست! 😒 هر دو طرف میخوان عقده هاشونو جبران کنن،یا عقده شهوت یا کمبود محبت😏 خریته تو این رابطه دنبال عشق باشی😒 - خیلی عوض شدی ترنم 😳 -بیخیال، نگفتی کجا بودی؟؟ -اگه تونستی بعد از قرارت با
هدایت شده از صالحین تنها مسیر
عرشیا،یه سر بیا اینجا برات میگم😉 -باشه گلم،پس فعلا -فدات،بای "محدثه افشاری" ❤️✨