صالحین تنها مسیر
"رمان #پلاک_پنهان #قسمت6⃣2⃣ سمانه از جایش بلند می شود و هم قدم کمیل از اتاق خارج می شوند،سمانه با
"رمان #پلاک_پنهان
#قسمت7⃣2⃣
سوار ماشین شد و از آنجا دور شد،به سمت آدرسی که سمانه برای او نوشته بود رفت،خیابان ها شلوغ بود،مثل اینکه طرفداران رئیس جمهور سعی نداشتند،جشن هایشان را به پایان برسانند!!
کل خیابان ها بسته شده بودند،ترافیک سنگینی بود،صدای بوق ها و صدای جیغ و سوت های طرفداران و صدای دادهای معترضانه ی راننده های ماشین ها،در سرش می پیچیدند و سردردش را بیشتر می کردند،
سرش را میان دستانش گرفت و محکم فشرد اما فایده ای نداشت،سرش را روی فرمون گذاشت و چشمانش را بست،آنقدر سردرد داشت،که دوست داشت چندباری
سرش را روی فرمون بکوبد،با صدای بوق ماشین عقبی سرش را بالا برد ،مسیر باز شده بود.
روبه روی کافی نت پارک کرد،سریع پیاده شد و وارد کافی نت شد....
عصبی سوار ماشین شد ،با عصبانیت چند مشتی پشت سرهم بر روی فرمون کوبید:
ــ لعنتی لعنتی
کم کم دارد همه چیز پیچیده می شود ،و کار را برای او سخت تر می کند،نمی دانست
چطور باید امشب به سمانه بگوید باید در بازداشگاه بخوابد، فقط فکر کردن به این
موضوع،حالش را خراب می کرد....
ماشین را سریع روشن کرد و به طرف خانه رفت،باید از اوضاع آنجا باخبر می
شود،حدس می زد،الان همه به هم ریخته و نگران هستند،امشب ساعت۹مراسم
خواستگاری بوده،و نیامدن سمانه به خانه اوضاع را بهم ریخته بود.
جلوی در خانه شان پارک کرد،سریع در را باز کرد و وارد خانه شد ، با ورودش متوجه گریه ی مادرش و صغری شد،فرحناز خانم با گریه قضیه نیامدن سمانه، را برای صغری تعریف می کرد،که حتما بخاطر پایش نتوانسته بود به خانه ی خاله اش برود.
ــ سلام
هردو با صدای سلام کردن کمیل برگشتند،کمیل نگاهی در چشمان سرخشان انداخت و پرسید:
ــ اینجا چه خبره؟
ــ مادر ،سمانه
کمیل که سعی کرد خود را نگران نشان دهد روبه مادرش گفت:
ــ سمانه چی مادر؟حرف بزنید دیگه!
ــ سمانه نیست،گم شده از صبح رفته بیرون تا الان نیومده
ــ یعنی چی؟؟
ــ نمیدونم ،هیچکس خبری ازش نداره،اقا محمود و یاسین و محسن دارن دنبالش
میگردن،خالت داغون شده ،محمد هم داره میگرده ولی پیداش نکردن.
ــ ای بابا،شاید رفته خونه دوستش،جایی؟؟
اینبار صغری با صدایی که از گریه، گرفته بود گفت:
ــ سمانه دوستی نداره که بره خونشون ،تو دانشگاه همیشه باهم بودیم
کمیل از جایش بلند شود؛
ــ من برم ببینم چی از دستم برمیاد ،شاید شب هم برنگشتمـ
ــ باشه مادر،خبری شد خبرمون کن
بعد از خداحافظی ،ازخانه خارج شد تا سوار ماشینش شد ،گوشیش زنگ خورد با دیدن اسم دایی محمد،حدس میزد خبردار شده:
ــ بله
ــ سمانه پیش توه؟
ــ آره
محمد با نگرانی پرسید:
ــ حالش چطوره؟
ــ به نظرتون چطور میتونه باشه؟
ــ کجایی الان؟
ــ دارم میرم محل کار
ــ باشه منم میام،اما نمیخوام سمانه منو ببینه
ــ باشه
ــ کجاست الان؟
ــ تواتاقم
محمد غرید:
ــ کمیل،میدونی اگه بفهمن
ــ میدونم ،اگر بفهمن پروندشو از من میگیرن،اما حالش خوب نبود دایی،نمیتونستم بزارم بره تو بازداشگاه محمد که از احساس خواهرزاده اش با خبر بود،و صدای داغونش از حال بدش خبر می داد، دیگر حرفی نزد.
ــ دایی داری میای ،برام قرص مسکن بیار سرم داره میترکه
ــ باشه دایی جان،به خودت فشار نیار،من الان میام خداحافظ
ــ خداحافظ
🌹نویسنده:فاطمه_امیری
ادامه رمان
"رمان #پلاک_پنهان
#قسمت8⃣2⃣
تقه ای به در زد و وارد اتاق شد،سمانه با دیدن کمیل از جابرخاست و منتظر به کمیل خیره ماند،امیدوار بود کمیل خبر خوبی داشته باشد اما کمیل قصد صحبت کردن نداشت.
ــ چی شد؟میتونم برم؟
ــ بشینید
سمانه بر روی صندلی نشست،کمیل بر روی صندلی پشت میزش نشست و روبه سمانه گفت:
ــ نه نمیتونید برید،من بهتون گفتم تا وقتی که این قضیه روشن نشه،شما اینجا میمونید
ــ بلاخره بزارید به خانوادم خبر بدم،میدونید الان حالشون داغونه؟؟
ــ آره میدونم ،اما نباید خبردار بشن ،نه فقط خانوادت بلکه هیچ کس دیگه ای
سکوت کرد اما با یادآوری اینکه محمد نزدیک است و سمانه نباید اینجا باشد لب باز کرد و گفت:
ــ یه چیز دیگه
ــ چی؟
ــ امشب نمیتونید اینجا باشید
ــ پس کجا برم؟
ــ بازداشگاه
به چهره حیرت زده سمانه نگاهی انداخت اما نتوانست تحمل کند،سرش را پایین
انداخت و خیره به پوشه ی آبی رنگ روی میز ادامه داد:
ــ اگه اینجا بمونید،همه میفهمن که رابطه خانوادگی داریم،اینطور پرونده رو ازم
میگیرن،میدونم که چند روز دیگه میفهمن ولی تا اونموقع میتونم مدرک بی گناهیتو پیدا کنم.
سرش را بالا آورد اما سمانه همچنان با چشمان اشکی ،به لیوان روی میز خیره بود.
ــ باور کنید مجبورم
باز صدایی نشنید،کلافه از جایش بلند شد،شروع کرد قدم زدن با صدای لرزان سمانه به طرفش برگشت:
ــ کی باید برم
ــ همین الان
سمانه از جایش برخاست و به طرف در رفت،کمیل تماسی گرفت و خانم شرفی را به اتاقش فراخواند.
شرفی به طرف سمانه آمد و بازویش را محکم گرفت که سمانه بازویش را کشید و با اخم گفت:
ــ خودم میام
تا شرفی میخواست اعتراض کند،با صدای مافوقش سکوت کرد!!
ــ خودشون میان خانم شرفی
سمانه و شرفی از اتاق خارج شدند ،کمیل خودش را روی صندلی چرخانش انداخت و دستانش را کلافه در موهایش فرو برد و ارام زمزمه کرد:
ــ مجبورم سمانه مجبورم
🌹نویسنده:فاطمه_امیری
ادامه دارد.....
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#سلام_مولاجانم ❤
🔮 اکنون اگر یار بیاید چه میشود؟
💎 این انتظار گر به سر آید چه میشود؟
❤️ آن نازنین که در همه عالم فقط یکیست.
🥰 گر روی خود به ما بگشاید چه میشود؟
💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
#روزتان_مهدوی 🌼🏴
🌺سبک زندگی قرآنی :🌺
🍂 خود را لایق شفاعت کنید🍂
🔸قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ
وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ
وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ
وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ
حَتَّي أَتَانَا الْيَقِينُ
فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ.
(مدثر/۴٣ تا ۴٨)
💫خداوند در قيامت به افرادى اجازه مى دهد تا براى ديگران شفاعت كنند، ولى بسيارى از مردم، شرائط دريافت شفاعت را ندارند.
✅کوتاهی و تساهل در نماز و انفاق و اطعام نيازمندان، و هدر دادن عمر، و بی توجهی به قیامت، سبب محروم شدن از شفاعت در قيامت مى شود.
❌بنابراین؛ برای بهره مند شدن از شفاعت اهل بیت، باید با انجام اعمال صالح، زمینه ی دریافت شفاعت را در خود فراهم سازیم.
#سبک_زندگی_قرآنی
✍19دی خط مقدم دفاع از ولایت است. هر فتنه انگیزی علیه جایگاه قدسی ولایت 19دی های کوبنده ای، چون 9 دی را در پی خواهد داشت. کاش اهل قمی بودند تا علی علیه السلام شرمنده زهرایش نشود.
✍غبارگیری از به فراموش شدن وقایع ماندگار و مؤثر نظام اسلامی وظیفه ایست انقلابی و ملی.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | روحانیت؛ سرمنشاء حرکتهای مردمی ۱۵۰ سال اخیر تاریخ ایران
❇️ گزیده بیانات امروز رهبر انقلاب در ارتباط تصویری مردم قم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥رهبر معظم انقلاب در ارتباط تصویری با مردم قم: نباید غبار فراموشی بر حوادث بزرگ تاریخی مانند حادثه ۱۹ دی بنشیند
✅با بدون سانسور متفاوت بیاندیشید👇
http://eitaa.com/joinchat/404946944Ceab6f2b794
#اهميّت_فوق_العاده_نماز
#نهج_البلاغه
🍁وَ إِنَّهَا لَتَحُتُّ الذُّنُوبَ حَتَّ الْوَرَقِ، وَ تُطْلِقُهَا إِطْلاَقَ الرِّبَق
🌎نماز گناهان را فرو مى ريزد، همچون فروريختن برگ از درختان (در فصل پاييز) و طناب هاى معاصى را از گردن ها مى گشايد»
📘#خطبه_199
hekmah 273.mp3
2.62M
#کلیپ_صوتی
◽️وَرُبَّ مُنْعَمٍ عَلَيْهِ مُسْتَدْرَجٌ بِالنُّعْمَى، وَرُبَّ مُبْتَلىً مَصْنُوعٌ لَهُ بِالْبَلْوَى
🔴بسيارند افرادى كه مشمول نعمت خداوند هستند؛ اما اين نعمت مقدمه بلا و هلاكت ايشان است و چه بسيارند كسانى كه در بلا و سختى قرار دارند؛ اما اين بلا وسيله اى براى آزمايش و تكامل آنهاست»؛
📘#حکمت۲۷۳
🎤آیت الله #جوادی_آملی
چقدر حضرت یارم شبیه خورشید است
که بر سکوت زمستان سرد تابیده است
به روی گونه ی شهرم چه بوسه بارانیست
دوباره عطر دلارام عشق باریده است...
#سالروزقیامنوزدهدی
#زهره_قاسمی
#راه_روشن
🌹امام علی علیهالسلام فرمودند:
🔺وَ إِنَّهَا لَتَحُتُّ الذُّنُوبَ حَتَّ الْوَرَقِ، وَ تُطْلِقُهَا إِطْلاَقَ الرِّبَق
🔻نماز گناهان را فرو مى ريزد، همچون فروريختن برگ از درختان (در فصل پاييز) و طناب هاى معاصى را از گردن ها مى گشايد»
📚 نهجالبلاغه، خطبه۱۹
#راه_روشن
🌹امام خمینی (ره):
🔺ما با منطق قوی داریم صحبت میکنیم. تفنگ میخواهند بکشند ما هم تا آخر جانمان میزنیم . محاصره اقتصادی میکنند ما هم میتوانیم مقاومت کنیم.
۱۳۵۸/۰۹/۱۶
#راه_روشن
🌹امام خامنهای:
🔺امروز هدف #جنگ_نرم دشمن و جنگ پنهان دشمن، این است که مردم را از عرصهی #جهاد و مقاومت دور کند، مردم را نسبت به آرمانها بیتفاوت کند؛ هدفشان این است. تبلیغات وسیعی که میلیاردها دارند خرجش میکنند، با این هدف انجام میگیرد که ملّت ایران را مأیوس کنند و از صحنه خارج کنند؛ هدف این است/ امروز دشمن اگر هم به فرض، یک کار نظامی را انجام میدهد، با آن هدف است؛ با هدف تصرّف فضای فکری و روحی کشور است.
۱
🌺 تأملی در نهجالبلاغه :🌺
🍂 حکمت ٣٣:
كُنْ سَمْحاً وَ لَا تَكُنْ مُبَذِّراً، وَ كُنْ مُقَدِّراً وَ لَا تَكُنْ مُقَتِّراً.
⚡️ ترجمه :
بخشنده باش امّا زياده روى نكن،
و در زندگى حسابگر باش امّا سخت گير مباش.
🔴 در همه امور، افراط و تفریط ناپسند و موجب آسیب است.
انفاق و بخشش نیز اگر توام با افراط یا تفریط باشد، مشکلاتی را ایجاد میکند.
🍁 در اینجا سؤالی پیش می آید که :
تاکید در میانه روى در انفاق چگونه با ایثار (مقدم داشتن دیگران بر خویشتن) که در حالات بسیارى از پیشوایان آمده سازگار است؟
✅ پاسخ:
مسئله اعتدال حکمى عام است و ایثار حکمى خاص که مربوط به موارد معینى است.
به عبارت دیگر:
رویه دائمی زندگی انسان باید براساس اعتدال در انفاق باشد،
ولی در بعضی موارد هم باید ایثار کرد و دیگران را بر خود مقدم دانست.
#نهج_البلاغه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبر انقلاب: موفقیتهای جمهوری اسلامی نباید بگذاریم مخفی بماند
🔹ما در مورد مسائل اقتصادی مشکلاتی داریم. بعضی این مشکلات را طوری بیان میکنند که انگار هیچ موفقیتی در کشور انجام نشده. ما دهها موفقیت در کشور داریم که باید این موفقیتهای بزرگ جمهوری اسلامی را به مردم بگوییم.