eitaa logo
صالحین تنها مسیر
219 دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
6.7هزار ویدیو
267 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| وقتی رشیدپور اشک الهام چرخنده را بخاطر چادرش در آورد آقای صداوسیما، آقای شبکه سه، حواستون باشه رو دیوار کی یادگاری می‌نویسید
پیام یکی از دوستان👇👇👇👇 الان با یکی که صدا سیمای است تماس گرفتم میگه اینقدر از صبح زنگ زدن تشکر کردن که گلزار رشیدپور برگشته میگه به دوستان بگید زنگ بزنند و اعتراض کنند حتما فکری میکنند 📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣 لطفا زنگ بزنید ۱۶۲ مجری سمت خدا رفت انقدر مردم زنگ زدند که برگشت به هر کی می تونید بگید زنگ بزنن باید نشون بدیم مخاطب داره برنامه پاورقی این فیلم خیلی فراتر از خداحافظی محمدرضا شهبازی با صداوسیما در اعتراض به بازگشت رشیدپور و گلزار بود. این فیلم رسما آژانس شیشه ای ۲ بود؛ روایت بسیجی های همیشه جلوی توپ در برابر مسئولان همیشه مصلحت اندیش... ✍ امیرحسین ثابتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جان آقام (عج) بخوان دعای فرج رادعااثردارد دعاکبوترعشق است وبال وپردارد 🌺دعای منتظران درعصرغیبت🌺 اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى ❤️برای سلامتی آقا❤️ بسم الله الرحمن الرحیم اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً 💖دعای فرج💖 بسم الله الرحمن الرحیم اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء ُ وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع)و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج) ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیت الله فی ارضه به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهــیدحســین‌خــرازی: هرچه می‌ڪشیم و هرچه ڪه بر ســرمان می‌آید از نافـــــرمانی خداست و همه‌ ریشـــه در عـــدم رعــایت حــلال و حــرام خدا دارد. هدیه به روح مطهرشهدا صلوات شهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صالحین تنها مسیر
قسمت بیست و پنجم «مقتدا» به طرف بچه ها برگشتم و صدایم را بالا بردم: خواهرا قرار شد جامونو با آقای
قسمت بیست و ششم «مقتدا» بعد از نماز صبح، صبحانه را همانجا خوردیم و راه افتادیم به سمت دوکوهه. هرچه خورشید بالاتر میامد هوا گرمتر میشد. به پادگان دوکوهه رسیدیم. آنجا آقای صارمی توصیه های لازم را گوشزد کرد و به طرف اسلامیه حرکت کردیم. یکی از مناطق محروم ایلام در نزدیکی شهر مهران. دشت های اطراف حال و هوای عجیبی داشت؛ حال و هوای شهدایی… ناخودآگاه بغض هامان شکست. به اسلامیه که رسیدیم، حدود هفت کیلومتر در جاده خاکی رفتیم تا رسیدیم به یک روستای کوچک و محروم. از در و دیوار روستا محرومیت می بارید. ما در حسینیه ساکن شدیم؛ زیر سقف ها و دیوارهای کاهگلی و کنج های تار عنکبوت بسته. قرار بود غبار محرومیت را از روستا بزداییم. من معلّم قرآن و احکام کودک و نوجوان بودم. اما آقاسید هم امام جماعت بود، هم با بقیه بچه ها بیل میزد، هم با بچه ها بازی میکرد و هم با عقاید انحرافی و وهابی مبارزه میکرد… وقتی برگشتیم فهمیدم آقاسید هم از خادمان فرهنگسرای گلستان شهداست. اما هیچوقت با لباس روحانیت آنجا نمیامد. داشتم از فرهنگسرا بیرون میامدم که زهرا صدایم زد: طیبه برو دفتر فرهنگسرا ببین آقای حقیقی چکارت داره؟ تمام بدنم یخ کرد! زهرا خداحافظی کرد و گفت: حتما بری ها! بعد موذیانه چشمک زد: سلام برسون! با بی حوصلگی گفتم: برو ببینم! نفس عمیقی کشیدم و تقه ای به در زدم. سید گفت : بفرمایید تو! در را هل دادم و وارد شدم. روی یکی از صندلی ها نشستم. سید هم در را باز گذاشت و پشت میز نشست. دقیقا مثل ۵سال پیش، عرق میریخت و انگشتر عقیق را دور انگشتش می چرخاند. دل دل میکرد. گفتم : کارم داشتید؟ – بله… خانم صبوری! میدونم پنج سال گذشته، شما خیلی پخته تر شدید، خیلی چیزا عوض شده، فقط مطمئنم یه چیز برای من عوض نشده. اگه میتونستم از اولم از طریق پدرتون اقدام میکردم. ولی الان قضیه فرق کرده…
قسمت بیست و هفتم «مقتدا» بغض صدایش را خش زد: بعد اینکه از مدرسه شما رفتم، دیگه به ازدواج فکر نکردم. درسمو توی حوزه ادامه داده دادم. دنبال یه راهی برای اعزام به سوریه بودم. از هرکی تونستم سراغ گرفتم، دوندگی کردم، حتی رفتم عراق بهشون التماس کردم اعزامم کنن، با فاطمیون خواستم چندبار برم ولی برم گردوندن، تا یه ماه پیش که فهمیدم میتونم به عنوان مبلغ برم. داشت کارای اعزامم درست میشد که شما رو دیدم… یکی دوبارم عقبش انداختم ولی… سرش را بالا آورد، حس کردم الان است که بغضش بترکد: خودتون بگید چکار کنم؟ اگه الان بیام خواستگاری شما، پس فرداش اعزام بشم و بلایی سر من بیاد تکلیف شما چی میشه؟ من هنوز به شما علاقه دارم ولی نگرانتونم… بلند شدم و گفتم : یادتون نیست پنج سال پیش گفتم سهم ما دخترا از جهاد چیه؟ گفتید از پشت جبهه میکنن، گفتید همسران شهدا هم اجر شهدا رو دارن. اگه واقعا مشکلتون منم، من با سوریه رفتنتون مشکلی ندارم. چند قدم جلو رفتم و در دهانه در ایستادم و آرام زمزمه کردم: میتونید شمارمو از آقای صارمی بگیرید! و با سرعت هرچه بیشتر از فرهنگسرا بیرون آمدم. “چیکار کردی طیبه؟ میدونی چه دردسری داره؟ چطور میخوای زندگیتو جمعش کنی؟…” دیدم ایستاده ام روبه روی مزار شهید تورجی زاده. احساس کردم هیچوقت انقدر مستاصل نبوده ام. گفتم : آقا محمدرضا! این نسخه رو خودت برام پیچیدی! خودتم درستش کن!
قسمت بیست و هشتم «مقتدا» بعد از آن روز آن روز آرام و قرار نداشتم ولے به پدر و مادرم حرفے نمیزدم. یڪیدو روز گذشت.با هر زنگ تلفن از جا مے پریدم. تااینکه یڪ روز که از مسجد برگشتم و یکراست رفتم اتاقم،مادر هم پشت سرم آمد و نه گذاشت نه برداشت و گفت:تو حقیقے میشناسی؟ داغکردم و گفتم:چطور مگه؟ –بگو میشناسے یا نه؟ –آره… یکے از خادماے فرهنگسراست.چطور مگه؟ –زنگ زد مادرش،گفت آخر هفته بیان واسه خواستگاری! جےغکشیدم:چی؟ –چقدر هولے تو!مگه اولین بارته؟حالا این پسره کے هست؟چیکارس؟ –چه میدونم؟!فکر کنم طلبه ست. –طلبه؟بابات ابدا تو رو بده به یه طلبه! –چرا؟ –اینا آه در بساط ندارن!با چیش میخواے زندگے کنی؟ کمیمکث کرد و گفت :دوستش داری؟ بهدستهایم خیره شدم و با انگشت هایم ور رفتم. مادر دستم را گرفت و مرا روے تخت نشاند. دستش را زیر چانه ام گذاشت و سرم را بالا آورد:دوستش داری…؟آره….؟ لبهاےمرا گاز گرفتم.مادر لبخند زد:آره! رویصندلے آشپرخانه نشسته بودم و با انگشت هایم بازے میکردم. شمار صلوات هایے که فرستاده بودم از دستم در رفته بود. صداے زنگ در آمد:مادر،پدر را صدا زد:مرتضے پاشو اومدن! ودرحالے که چادرش را سرش میکرد در را باز کرد. پدر پیراهنش را مرتب کرد و رفت جلوے در.اول پدر و بعد مادر آقاسید-همان خانمے که در نمازخانه دیده بودمش- و بعد خودش وارد شدند. بازهم لباس روحانیت نپوشیده بود.یڪ جعبه شیرینے و دسته گل بزرگ دستش بود. وقتینشستند مدتے به سلام و احوال پرسے گذشت. پدرپرسید:خوب آقازاده چکارن؟ پدرسید جواب داد :توے مغازه خودم کار میکنه،توے حوزه هم درس میخونه. چهرهپدر عوض شد. نگاهیبه سید انداخت که با تسبیح فیروزه اے اش ذکر میگفت.خیلے زود حالت چهره اش عادے شد:خیلے هم خوب… مادر سید اضافه کرد:بجز یه موتور و یه مقدار پس انداز چیزے نداره،اما اگه زیر بال و پرشونو بگیریم میتونن خونه تهیه کنن. مادرصدایم زد:دخترم… طیبه…
🌱قائم آل نور، يا مهدی عطر سبزِ حضور، يا مهدی... 🌱تا هميشه صبور می مانيم  در هوای ظهور، يا مهدی... تعجیل در فرج مولایمان صلوات 🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 سلام صبح زیباتون بخیر صبحتون پربرکت با صلوات برحضرت محمد (ص) و خاندان پاکش 🌹اللهمَّ صَلِّ علُى مٌحُمٌدِِ 🌹وَالُ مٌحُمٌدِ وعجل فرجهم 🌼 در پناه امام_زمان_عج روز و روزگارتون پر از نعمت و خیر و برکت و سعادت 🌹 چهار شنبه  تون مزین به ظهور مولا 🌼 اللهم عجل لولیک الفرج
هر روز را با سلام بر تو آغاز می‌کنیم! سلام بر تو... که صاحب‌اختیار مایی! اَلسَّلامُ عَلَیْکَ ایَها الشاهد علی خلق الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☑️ پاسخ پیمان‌جبلی ریاست صداوسیما به سؤال جمع‌کثیری از مردم در ویراستی : ⭕️آقای شهبازی و برنامه پاورقی ادامه خواهد یافت. ✍صدا و سیما یا جای حامیان فتنه است یا بسیجیان انقلابی. در یک قاب دوست و دشمن جمع نمی شود همانطوری که در یک دل ایمان و کفر جمع نمی شود. بابت تصمیم نابخردانه برگشت رشید پور و گلزار و رامبد جوان و...به صدا و سیما باید تسلیت گفت چرا که گام دوم انقلاب جای آزمون و خطا نیست باید هوشمند بود و پیشگام. کاش جناب جبلی بار دیگر حکم انتصاب خود به ریاست این سازمان را بازخوانی میکرد تا به عمق خبط سیاسی و فرهنگی خود پی می برد و را درست فهم میکرد!!!! حمایت از پویش ممانعت از فعالیت مجدد سلبریتی های همسو با بیگانگان در رسانه ملی را اینجا امضا کنید👇 https://farsnews.ir/my/c/216417 🚨به کانال بصیرت و بندگی بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/1580466224Ca380cadff4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹آیه آیه قرآن معجزه است 🔸استاد فاطمی نیا ره ═══✼🍃🔳🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1402.05.18-Panahian-JavanEmruzVaForsatEstesnaeeArbaeen-32k.mp3
9.79M
🔉 جوان امروز و فرصت استثنایی اربعین 🔰 اجتماع دانش‌آموزان اربعینی 🌷استاد پناهیان
یکی از اعضا پرسیدن هوش راهبردی چیه؟ این کلیپ رو با دقت ببینید 👇🏼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌ما هوش راهبردی رسانه‌ای نداریم! 🔻بزرگداشت شیخ‌فضل‌الله کمترین انعکاس را در صدا و سیما و رسانه‌های انقلابی ما داشت! 🔻در عوض بی‌بی‌سی‌چی‌ها بلافاصله فعال شدند! 🔻رسانه‌های خواب ما، و رسانه‌های بیدار انگلیسی، بدانند: سال آینده ۳ شب در محل شهادت شیخ فضل الله عزاداری داریم!