eitaa logo
صالحین تنها مسیر
235 دنبال‌کننده
17.1هزار عکس
6.9هزار ویدیو
269 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
صالحین تنها مسیر
🍀#آشتی با خدا ۶۶ برکات نبوت و شریعت در ادامه👇 همه حقيقت از درون به قلب و به گوش و به چشم و به خيا
🍀 با خدا ۶۷ جلسه نهم از جمله مسائلي كه در متون ديني آمده است و اگر خودمان هم بينديشيم مي توانيم آن را تصديق كنيم، اين است كه انسان بعضي مواقع خودش را فراموش و گم مي كند. ⭕️ حال سؤال اين است که اگر انسان خودش را گم و فراموش كرد چه مي شود، و چگونه انسان خود را گم مي كند؟ ⁉️⁉️ مسئله اي كه بايد خيلي خوب براي هرکس روشن شود چگونگي گم شدن انسان در خودش است. 🔰 مثلاً اگر كسي خيالاتي شد و خودش را در خيالات رها كرد و در وَهميّات و در ناكجاآبادها، پخش و پراكنده نمود، به طوري كه ديگر خود ثابتي از او باقي نماند، 👇 عملاً خود را گم کرده است. اين آدم هرچه تلاش كند تا خود را نظاره كند چيزهاي ديگري را جاي خود مي نگرد چون خودِ خود را در وَهميات و خيالاتِ پراكنده گم كرده است. ‼️⭕️ به عنوان مثال اگر شما بخواهيد در يك بيابان پر از ريگ، به همه ريگ ها توجه كنيد و برآنها متمركز شويد، به هر ريگي كه نگاه كنيد، ريگ هاي ديگري هم هست كه بايد به آن ها توجه كنيد. بنابراين اگر بخواهيد ذهنتان را به همه ريگ ها مشغول كنيد، يك ذهن غير متمركز خواهيد داشت، 👌⭕️ به دليل اين كه موضوعي كه به آن نظر مي كنيد يك موضوع پراكنده است. ريگ هاي پراکندة بيابان، يك چيز يگانه نيست، بلكه چيزهاست، 👌 و لذا نمي تواند به روح شما تمركز دهد. البته يك وقت به رنگ مشترك بين ريگ ها توجه مي كنيد كه در واقع به ريگ ها توجه نكرده ايد و رنگ مشترك آن ها، واقعيت قابل تمركزي است ولي در صورت توجه به كثرت و تعدّدِ ريگ ها، شما نمي توانيد هيچ تمركزي داشته باشيد. ⭕️ همين كه مي خواهيد به اين ريگ توجه كنيد مي بينيد آن يكي هم هست، وقتي به آن يكي خواستيد نظر كنيد و دل بسپاريد مي بينيد ديگري هم هست و همين طور...، در نتيجه شما غير متمركز مي شويد. ⭕️⭕️⭕️⭕️ حال اگر كسي خواست نظر خود را به موجودات کثير دنيا بيندازد، قلب و روان او غيرمتمركز خواهد شد، به چنين فردي مي گوييم انساني که پخش و پراكنده شده -چون خودش را در پراكنده ها پخش و پراكنده کرده است- نمي تواند به خود آيد، چون خودي برايش نمانده كه بخواهد به آن رجوع کند، 👌⭕️ همة اين اشکال ها به جهت آن است که چيزِ مورد نظرش، چيزِ پراكنده اي است و لذا موجوديت واقعي و حقيقي خود را به عنوان يک منِ واحد، نمي يابد. 😔 اين حالت که نمي داند خود را چه بداند و خود او چيست، معناي گم كردن خود است که به اصطلاح گفته مي شود طرف خويشتن خويش را نمي تواند باز يابد، حتي نمي داند بالاخره خود را همان حقوق دريافتي اش بداند، يا زور بازويش و يا آخرين لباسش که خريده است! ⭕️ با روبه روشدن با هر صحنه اي خود را آن مي داند. همة اين ها به جهت آن است که وقتي انسان مقصد و قبله جانش صرف موجودات پراكنده شد، در همان ها پراکنده مي شود و لذا نمي تواند به خود آيد تا با خود به سر برد و با خودش در عالمِ پراکنده سير کند. 💢💢 حال انساني كه توان به خودآمدن ندارد و خودش را در قبله هاي پراکنده گم كرد، همين حالتِ «به خود نيامدن» و در پراکنده ها، پراکنده بودن، سرمايه اش مي شود. ⭕️💢 اين آدم ديگر هيچ چيز را نمي تواند درست ببيند چون خود واقعي اش را که بايد از منظر آن، بقية عالم را بنگرد، از دست داده است. گفت: نيستش درد فراغ و وصل هيچ بند فرع است و نجويد اصل هيچ احمق است و مرده ما و مني کز غم فرعش مجال وصل ني انسان گمشده، انسان معكوس! ⭕️💢 از آن جا كه انسان همه چيز را از زاويه خودش مي بيند؛ اگر زاوية نگاهش خودخواهانه باشد همه چيز را از همان زاوية خودخواهانه اش مي بيند. به عنوان مثال در دوران كودكي وقتي مي خواهد با كسي رفيق شود حساب مي كند اگر با همديگر دعوايشان شد آيا مي تواند او را کتک بزند يا نه، در صورتي با او رفيق مي شود كه زورش به او برسد، چنين آدمي حتي رفاقتش با ديگران از زاويه كبر و خودخواهي شروع مي شود. 💢 اين صفت شايد براي دوران كودكي بد محسوب نشود و محسوس هم نباشد اما در هر حال صفت خوبي نيست. اگر كسي بخواهد به چنين انساني کمک کند، بايد زاوية ديد او را اصلاح کند تا در انتخاب هايش از زاوية ديد ديگري عمل نمايد.👀 به هر حال هر انساني از زاويه ديد خودش نه تنها دوستش را بلکه همه چيزش را انتخاب مي كند. حالا سؤال اين است که از زاوية ديد كدام خود؟ «خودِ متكبّر» يا «خودِ متعالي»؟ ⁉️ اگر خود من نسبت به گذشته ام عوض شود، ملاكي كه بر اساس آن خودْ دوستانم را انتخاب مي كردم، عوض مي شود. اگر خود من، خودي باشد که علم جويي را بُعدي از خود مي داند، دوستاني را در راستاي همين خود انتخاب مي کنم، 🍃 و همين طور اگر خود من، خود متكبر باشد باز انتخاب هاي من بر همان اساس است. ادامه دارد ... استاد طاهر زاده @saLhintanhamasir
صالحین تنها مسیر
🍀#آشتی با خدا ۶۷ جلسه نهم از جمله مسائلي كه در متون ديني آمده است و اگر خودمان هم بينديشيم مي تو
🍀 با خدا ۶۸ در ادامه مبحث گذشته 👇 آري! هركس به هرچه نگاه كند از زاويه خود نگاه مي كند. حالا يا خودش يك خود دروغين و وَهْمي است که نتيجتاً به هرچيزي از جنبة دروغين آن چيز نگاه مي کند، و لذا به جاي آن که دنيا را محل گذر به سوي قيامت ببيند، به عنوان مقصد و هدف مي بيند، و يا بر عکس؛ 😢 خودش يک خود راستين و آزادشده از اهداف پراکنده است، در نتيجه همه چيز را از زاوية خودِ راستين مي بيند، يعني جنبة راستين عالم را مي بيند، نه جنبه هاي دروغين و وَهمي عالم را و چنين آدمي از جنبه هاي «شرَّ ما خَلَقَ» رها شده است. 🌐‼️ مثلاً مي شود به يك پرتقال از زاويه هاي مختلف نگاه کرد. يك وقت كسي به ميوه فروش مي گويد پرتقالي مي خواهم كه مهمان ها بگويند پرتقال خوبي است، براي خودش فرقي نمي كند که پرتقال خوب باشد يا بد باشد، خوب و بدبودن پرتقال بر اساس نظر مهمان ها برايش مطرح است. اين نگاه، نگاهي است كه در حقيقت به خودِ پرتقال نگاه نمي كند و سعي نمي کند با خودِ پرتقال روبه رو شود، بلكه به جنبه غير واقعي پرتقال -که همان نظر ميهمانان است- مي نگرد.🍊🍊👀 نگاه ديگر به پرتقال ها اين است كه آيا اين پرتقال آب دار و خوشمزه است، يا بي آب و بد مزّه؟ حالا خودتان مقايسه كنيد كدام يك از اين دو نگاه، نگاه به پرتقال از زاويه دروغ آن است و كدام نگاه، نگاه به پرتقال از زاوية راستين آن است؟⁉️ كدام نگاه جنبه واقعي موضوع را مي بيند و كدام نگاه جنبه غير واقعي آن را؟ ⁉️‼️ يا مثلاً؛ كسي لباسي را مي پوشد كه هم تميز و مرتّب باشد و هم در زمستان، او را گرم كند، اما اگر کسي بگويد اين لباس فقط گرم باشد كافي است، حالا اگر كثيف و نامرتب هم بود اشكالي ندارد. و يا برعکس؛ کسي بگويد: همين كه اين لباس زيبا و مرتب است براي من كافي است، حالا در سرما هم كمكم نكرد اشكالي ندارد.👀 در اين مثال، سه نوع نگاه به لباس داريم. نگاه سوم، نگاه آدم خيالاتي و تجمّلي است كه اصلاً كاري به واقعيت ندارد. 🔰 نگاه دوم، نگاه آدم بدسليقه است كه وارستگي و آراستگي روحي ندارد و لذا پس از مدتي نه تنها از لباسش خسته مي شود بلکه از زندگي هم خسته مي شود، چون او توجه ندارد كه لباس تميز و مرتّب علاوه بر آن که موجب پوشش بدن است، غذاي روح هم هست. 👌❤️ و اما نگاه اول نگاهي است كه از زاويه اي صحيح با موضوعِ لباس برخورد مي كند چون به جهت گم نکردن خود در اهداف پراکنده، زواياي نگاهش به موضوعات صحيح و راستين است. 👌💯 آنچه عرض کردم مثال بود و ممکن است قابل مناقشه هم باشد، اما حرف اصلي ما يك كلمه بيشتر نيست و آن اين كه اگر انسان خود را گم كرد، هيچ چيز را درست نمي بيند و آن وجهي از مخلوقات را مي بيند که در اصل، «چيز» نيستند، بلكه جنبة «نه چيزِ» مخلوقات است. 🔰 لباسي كه فقط براي پُز است، حقيقت لباس نيست. قديمي ها ضرب المثل خوبي مي زدند مي گفتند: «آفتابه و لگن هفت دست، شام و ناهار هيچي». يعني گاهي اصل موضوع گم مي شود. آفتابه و لگن براي اين بود كه وقتي ميهمان شام يا ناهار خورد آن ها را بياورند تا دست هايش را بشويد، حالا هنوز غذا نخورده، هفت دست آفتابه و لگن بياورند و دائم به ميهمان بگويند دست هايتان را بشوييد. 👀⭕️ يعني موضوع اصلي گم شده و موضوع فرعي جايگزين آن شده است. ادامه دارد... استاد طاهرزاده @saLhintanhamasir
صالحین تنها مسیر
🍀#آشتی با خدا ۶۸ در ادامه مبحث گذشته 👇 آري! هركس به هرچه نگاه كند از زاويه خود نگاه مي كند. حالا
🍀‌‌ـ با خدا ۶۹ گم شده ۍ من چیست ‌ـ؟ حضرت علي (ع) مي فرمايد: «عَجِبْتُ لِمَنْ يَنْشُدُ ضالَّتَهُ وَ قَدْ اَضَلَّ نَفْسَهُ فَلا يَطْلُبُها» در شگفتم از كسي كه با تلاش فراوان گمشده اش را مي جويد در حالي كه خود را گم كرده و در جستجوي آن نيست. 💢 عجيب است كه انسان چيزي را گم مي كند و در همه جا به دنبال آن مي گردد، ولي خودش را كه گم مي كند و اصلاً دنبال خودش نمي گردد.⭕️ شايد هنوز براي عزيزان درست روشن نشده است كه انسان چگونه خودش را گم مي كند، مگر مي شود كسي خودش را گم كند؟ اگر نظرتان باشد در اول همين سلسله بحث ها داستاني را عرض کردم که دو نفر در شهري به ايستگاه قطار رفتند براي اين كه بليطي تهيه كنند، رفتند بليطي خريدند، كمي صبر كردند ديدند قطار نيامد و كمي طول كشيد، گفتند مي رويم داخل كافه مي نشينيم و يك چائي مي خوريم تا قطار بيايد. وقتي مشغول حرف زدن شدند ناگهان يكي از آن دو به ديگري گفت: برويم ببينيم قطار نرفته باشد؟! وقتي رفتند و در مورد قطاري که بايد سوار مي شدند سئوال كردند، به آن ها گفته شد كه قطار شما نيم ساعت است كه رفته است. پرسيدند حالا چكار كنيم؟ گفتند اينجا هر ساعت يك قطار مي آيد. دوباره بليطي خريدند، يك مقدار كه ايستادند خسته شدند، گفتند مي رويم دم در كافه مي نشينيم تا قطار بيايد. نشستند و شروع به حرف زدن كردند. دوباره وقتي آمدند ديدند قطار ربع ساعت است كه رفته است. پرسيدند حالا چكار كنيم؟ گفتند قطار بعدي سه ربع ساعت ديگر مي آيد. دوباره بليط خريدند، و حالا بايد بيشتر از قبل يعني سه ربع ساعت بايستند. كمي ايستادند و خسته شدند و گفتند اين دفعه مي رويم دم در كافه مي نشينيم و خيلي حواسمان را جمع مي کنيم که سر وقت بياييم در ايستگاه، دوباره سرشان به حرف زدن گرم شد كه يكدفعه يكي از آن ها گفت انگار الان وقت حركت قطار است، دويدند به طرف ايستگاه پرسيدند كدام قطار را بايد سوار شويم؟ گفته شد: آن سياهي كه آن دور دارد مي رود قطار شماست كه رفت، باز مسئله تكرار شد، دوباره بليط خريدند، باز مدتي در ايستگاه معطّل شدند، خسته شدند، به كافه رفتند، بيشتر مواظب بودند كه وقت نگذرد، بالاخره سرگرم صحبت شدند، يك مرتبه به هوش آمدند، دويدند به طرف ايستگاه گفتند قطار ما كو؟ به آنها گفته شد: اين قطاري كه دارد مي رود قطار شماست. يكي از آن ها پريد و ميله هاي عقب قطار را گرفت و سوار شد و رفت. آن يكي كه جا مانده بود در حالي كه ساك هايش در دستش بود شروع به خنديدن كرد، در حدي كه از خنده نمي توانست خود را كنترل كند. پرسيدند چه شده است؟! گفت من مسافرم و دوستم به بدرقه من آمده بود، حالا او با قطار رفت و من اينجا هستم.😊 اين مثال را به طور مختصر دوباره تکرار کردم، چون مي خواستم عرض کنم چطور بعضي مواقع موضوع اصلي گم مي شود. او بدرقه كننده بود و اين مسافر به سوي مقصدي که در نظر داشت. حالا او با قطار كجا مي رود؟! موضوع گم شد.👌⭕️ يعني اصلاً يادش رفت كه بدرقه كننده است، جاي خودش را گم کرد. آدم ها خيلي گم مي شوند و ملاحظه کرديد چقدر خنده دار است كه آدم خودش را گم كند، ولي چون در زندگي ما گم کردنِ خود عادي شده ديگر خنده دار نمي نمايد. خيلي عجيب است كه آدم يك مرتبه يادش مي رود چه كسي است. بايد يك بيدارباشي به خودمان بدهيم تازه وقتي إن شاءالله بيدار شديم مي بينيم اکثر آدم ها خودشان را گم كرده اند و به زبان حال هر کدام مي گويند: «اي عجبا من چه منم؟!» ⭕️💢⭕️ دليلش هم اين است كه مگر چند درصد آدم ها نشستند و فكر كردند خودشان كيستند؟ چون با اين سؤال به طور جدّي برخورد نمي کنند، اكثراً خود را گم كرده اند و اصلاً فكر نكرده اند كه خود را گم کرده اند، زيرا گم کردن خود را هم گم کرده اند. 👌⭕️ و واقعاً اين يك مشكل اساسي در دوران جديد است. خودْ گم كردن انواع و اقسام دارد. به اين مثال باز عنايت فرماييد تا معني خودگم کردن خوب روشن شود. مي گويند: «شخصي خرش را گم كرده بود. آمد و به رفيقش گفت: بيا به كمك هم بگرديم خر را پيدا كنيم. كردند از اين كوچه، به آن كوچه، از اين باغ، به آن باغ، تا عصر آن روز همچنان مي گشتند تا نهايتاً خر را پيدا كردند. وقتي در حال برگشتن به سوي خانه شان بودند، صاحب خر به رفيقش گفت افسار خر را بگير تا من يك سري هم به اين كوچه بزنم. رفيقش گفت: براي چي؟!! گفت: «مي خواهم ببينم خرم داخل اين كوچه نيست؟» رفيقش گفت: «مگر خرت را پيدا نكردي؟!» گفت: «حالا احتياطاً يك سري مي زنم!». درست است او خرش را پيدا كرده است ولي يادش رفته چرا صبح تا حالا مي گشته، معني گشتن صبح تا حالا را براي خودش فراموش كرده است. رفيقش به او گفت: «اي آدم بنا بود بروي خرت را پيدا كني، نه اين كه «خرپيداكردن» شخصيت تو بشود. بنا بود خر خودت را كه پيدا كردي، ديگر خر خود را داشته باشي، نه اين كه «دنبالِ خرگشتن را يک زندگي به حساب آوري». ا
صالحین تنها مسیر
🍀‌‌ـ#آشتی با خدا ۶۹ گم شده ۍ من چیست ‌ـ؟ حضرت علي (ع) مي فرمايد: «عَجِبْتُ لِمَنْ يَنْشُدُ ضا
🍀 با خدا ۷۰ معنی بی هویتی نتيجة بحث اين شد كه اي انسان ! وقتي فهميدي خود را در روزمرّگي ها گم کرده اي و در نتيجه بي«خود» شده اي، بگرد و «خودِ» حقيقي خود را پيدا كن، ⭕️💢⭕️ وقتي خود حقيقي ات را يافتي آن را سکوي حرکت و پرواز خود قرار بده. 💠 نه اين كه به اسم «خودپيداكردن» و با اداي خودپيداکردن «خودپيداکردن» را سرماية زندگي کني و همين طور خود را بازي دهي،⭕️ وگرنه با اين كه خود را يافته اي، چون زندگي را براساس شرايط جديد شروع نمي کني، هنوز بي«خود» هستي، ⭕️⭕️⭕️ چون هنوز به «خودِ حقيقي» نظر نداري. به جاي اين كه خرش را پيدا كند و برود زندگي خود را ادامه دهد، خرپيداكردن زندگي اش مي شود. 👀 يعني معني خودش فراموشش شده و خود را گم كرده و در اين نوع زندگي سرگردان، و با اداي پيداکردن خود، زندگي را تمام مي کند. 🍃 به گفتة مولوي؛ سليمانِ جان به بلقيسِ گم شده در تخت و بارگاه، خطاب مي کند: ملک را بگذار بلقيس، از نخست چون مرا يابي همه ملک آن توست خود بداني چون برِ من آمدي که تو بي من نقش گرمابه بدي چون انسان بدون ارتباط با فطرت الهي که پيامبران، تجلي بيروني آن هستند، مثل تصويرهاي کشيده شده بر ديوارهاي گرمابه ها، هيچ هويتي ندارد. ✅ اي تو در پيکار خود را باخته ديگران را تو ز خود نشناخته وقتي انسان از خود بي خود شد و از اصالت شخصيت در آمد، زندگي و راه و رسم هرکس را مقصد خود مي داند. ⭕️ تو به هر صورت كه آيي بيستي كه منم اين، و الله آن تو نيستي ⭕️ چون در اولين موقعيت جديد باز خودِ ديگري را براي خود انتخاب مي کني، نشانه اش هم اين که از تنهايي ها که بهترين شرايط ارتباط انسان با خودش است،👇 سخت فرار مي کني. ⁉️‼️ يك زمان تنها بماني تو ز خلق در غم و انديشه ماني تا به حلق علاوه بر آن، هيچ گونه شخصيت واحدي نداري. مرغ خويشي، صيد خويشي، دام خويش صدر خويشي، فرش خويشي، بام خويش 🔰 تو در چنين شرايطي همواره در خيالات خود به سر مي بري، يک زمان خود را مرغي مي پنداري که مي خواهند شکارش کنند، در حالي که شکارکننده نيز ساختة ذهن تو است، و يک زمان خود را در دام مي پنداري و يک زمان خود را از همه برتر مي بيني و هزاران هزار خيال واهي که همه نتيجة غافل شدن از خود حقيقي است. 🌐⭕️ راه حل آن است که خود حقيقي را که همان فطرت متصل به حق است، بيابي و متوجه باشي که جانت مي تواند در درياي حقايق سير کند. 💢💠💢 گر تو آدم زاده اي چون او نشين جمله ذرات را در خود ببين چيست اندر خم كه اندر نهر نيست چيست اندر خانه كاندر شهر نيست اين جهان خم است و دل چون جوي آب اين جهان حجره ست و دل شهر عجاب جسم ما رو پوش ما شد در جهان ما چو دريا زير اين کُه در نهان كه، كه باشد كو بپوشد روي آب طين كه باشد كو بپوشد آفتاب 💢💠💢 گفتيم كه «خودگم كردن» اقسامي دارد، آدم ها گاهي با تصور ديگران به جاي خود، خود را گم كرده و متوجه نيستند، ‌‌ــــــــــــــــــــــ و يا گاهي متوجه خودْ گم كردنِ خود شده اند ولي راهِ پيداکردن و رسيدن به خود حقيقي را گم كرده اند، ــــــــــــــــــــــــ و يا گاهي راه يافتنِ خود را مي يابند، ولي به جاي عبور از راه، مشغول راه مي شوند و از مقصد باز مي مانند ــــــــــــــــــــــــــ در حالي که: «سوارْ چون که به منزل رسد پياده شود» ولي اگر منزل گم شود، دائماً روي اسب سوار است و مي تازد و مقصدش تاختن مي شود. ادامه دارد... استاد طاهر زاده @saLhintanhamasir
صالحین تنها مسیر
🍀#آشتی با خدا ۷۰ معنی بی هویتی نتيجة بحث اين شد كه اي انسان ! وقتي فهميدي خود را در روزمرّگي ها
🍀 با خدا ۷۱ تنها یک راه ...! انسان فقط از دريچه «خودش» مي تواند همه حقيقت را ببيند. در همين رابطه اميرالمؤمنين(ع) مي فرمايند: «لَا تَجْهَلْ نَفْسَكَ فَإِنَّ الْجَاهِلَ مَعْرِفَةَ نَفْسِهِ جَاهِلٌ بِكُلِّ شَيْ ءٍ» به خود جاهل مباش زيرا که جهل به خود جهل به همه چيز است. 💢⭕️💢 وقتي معلوم شد نشناختن درست خود برابر است با نشناختن همه چيز، حالا اگر انسان براي خودش، يک خودِ دروغيني باشد، در اين صورت بدون آن که خود بداند به همه چيز جاهل است و همه چيز را دروغين مي بيند، و اگر خودش را درست بشناسد، همه چيز را راست مي بيند. 👌💢 انساني كه خود را گم کرد، خودش براي خودش دروغ مي شود، لذا از پنجرة بسته وجود خود هيچ چيزِ بيرون خود را درست نمي بيند. ⭕️ اميرالمؤمنين(ع) مي فرمايند: «عَجِبْتُ لِمَنْ يَجْهَلُ نَفْسَهُ كَيْفَ يَعْرِفُ رَبَّهُ» در تعجبم از کسي که به خود جاهل است چگونه مي تواند پروردگار خود را بشناسد. و نيز مي فرمايند: «اَعظمُ الْجهلِ جَهْلُ الانْسانِ اَمْرَ نَفْسِه». بالاترين جهل و ناداني، جهل انسان به خودش است. ⭕️ در مقدمه عرض شد؛ «اگر خودت را درست ببيني از پنجره «خودت» مي تواني ملكوت را ببيني»✨✨ و ديدن ملكوت يعني ديدن حقيقت و جنبة باطني هرچيز. بنابراين تنها راهِ يافتنِ حقيقت، يافتن «خود» است و به همين علت هم راه بسيار دقيقي است، چون بايد انسان بتواند با جنبة مجرد خود روبه رو شود، جنبه اي که فوق اسم و رسم و جنس است. گفت: وه! چه بي رنگ و بي نشان که منم کي بدانم مرا چنان که منم 👌✨ در اوج بي رنگي و بي نشاني، خودِ ما فقط خود ما هستيم، نه چيز ديگر. حالا اگر خودمان را نبينيم، چيز ديگري را به جاي خودمان، خودمان تصور مي کنيم، ولي اگر بتوانيم خودمان را درست ببينيم مسلّم چيز ديگر را جاي خودمان نمي بينيم و لذا مي توانيم با خودمان مرتبط باشيم و از خودْ پنجره اي به سوي عالم معني و معنويت بگشاييم. 💢 زيرا که امام علي(ع) فرموده اند: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَه جاهَدَها وَ مَنْ جَهِلَ نَفْسَها اَهْمَلَها» هرکس خود را شناخت آن را به تلاش مي گيرد تا به سوي نورانيت بکشاند و هرکس به خود جاهل بود، خود را رها مي کند تا در پستي ها غرق شود. 💢⭕️💢 از جلسه چهارم تا هشتم اين سلسله بحث ها سعي در بيان همين نكته بود. 👀 و دقت و تأمل بسياري لازم است تا براي ما روشن شود بايد خود را ديد، و اين که متوجه شوي خودت، فقط هستي. اگر بعد از تأمل در بحث هاي گذشته باز سؤال كردي من چيستم؟‼️⁉️ تأمل در بحث هاي گذشته را دوباره شروع كن. اگر من بگويم خودت فقط هستي و شما در ذهنتان اين سؤال آمد كه چه هستم، باز اين سؤال نشان مي دهد كه هنوز درس را متوجه نشده ايد چون به جاي نظر به هستي، باز به دنبال چيستي مي گردي. 👀💯 ادامه دارد ... استاد طاهرزاده @saLhintanhamasir
صالحین تنها مسیر
🍀#آشتی با خدا ۷۰ معنی بی هویتی نتيجة بحث اين شد كه اي انسان ! وقتي فهميدي خود را در روزمرّگي ها
🍀 با خدا ۷۱ تنها یک راه ...! انسان فقط از دريچه «خودش» مي تواند همه حقيقت را ببيند. در همين رابطه اميرالمؤمنين(ع) مي فرمايند: «لَا تَجْهَلْ نَفْسَكَ فَإِنَّ الْجَاهِلَ مَعْرِفَةَ نَفْسِهِ جَاهِلٌ بِكُلِّ شَيْ ءٍ» به خود جاهل مباش زيرا که جهل به خود جهل به همه چيز است. 💢⭕️💢 وقتي معلوم شد نشناختن درست خود برابر است با نشناختن همه چيز، حالا اگر انسان براي خودش، يک خودِ دروغيني باشد، در اين صورت بدون آن که خود بداند به همه چيز جاهل است و همه چيز را دروغين مي بيند، و اگر خودش را درست بشناسد، همه چيز را راست مي بيند. 👌💢 انساني كه خود را گم کرد، خودش براي خودش دروغ مي شود، لذا از پنجرة بسته وجود خود هيچ چيزِ بيرون خود را درست نمي بيند. ⭕️ اميرالمؤمنين(ع) مي فرمايند: «عَجِبْتُ لِمَنْ يَجْهَلُ نَفْسَهُ كَيْفَ يَعْرِفُ رَبَّهُ» در تعجبم از کسي که به خود جاهل است چگونه مي تواند پروردگار خود را بشناسد. و نيز مي فرمايند: «اَعظمُ الْجهلِ جَهْلُ الانْسانِ اَمْرَ نَفْسِه». بالاترين جهل و ناداني، جهل انسان به خودش است. ⭕️ در مقدمه عرض شد؛ «اگر خودت را درست ببيني از پنجره «خودت» مي تواني ملكوت را ببيني»✨✨ و ديدن ملكوت يعني ديدن حقيقت و جنبة باطني هرچيز. بنابراين تنها راهِ يافتنِ حقيقت، يافتن «خود» است و به همين علت هم راه بسيار دقيقي است، چون بايد انسان بتواند با جنبة مجرد خود روبه رو شود، جنبه اي که فوق اسم و رسم و جنس است. گفت: وه! چه بي رنگ و بي نشان که منم کي بدانم مرا چنان که منم 👌✨ در اوج بي رنگي و بي نشاني، خودِ ما فقط خود ما هستيم، نه چيز ديگر. حالا اگر خودمان را نبينيم، چيز ديگري را به جاي خودمان، خودمان تصور مي کنيم، ولي اگر بتوانيم خودمان را درست ببينيم مسلّم چيز ديگر را جاي خودمان نمي بينيم و لذا مي توانيم با خودمان مرتبط باشيم و از خودْ پنجره اي به سوي عالم معني و معنويت بگشاييم. 💢 زيرا که امام علي(ع) فرموده اند: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَه جاهَدَها وَ مَنْ جَهِلَ نَفْسَها اَهْمَلَها» هرکس خود را شناخت آن را به تلاش مي گيرد تا به سوي نورانيت بکشاند و هرکس به خود جاهل بود، خود را رها مي کند تا در پستي ها غرق شود. 💢⭕️💢 از جلسه چهارم تا هشتم اين سلسله بحث ها سعي در بيان همين نكته بود. 👀 و دقت و تأمل بسياري لازم است تا براي ما روشن شود بايد خود را ديد، و اين که متوجه شوي خودت، فقط هستي. اگر بعد از تأمل در بحث هاي گذشته باز سؤال كردي من چيستم؟‼️⁉️ تأمل در بحث هاي گذشته را دوباره شروع كن. اگر من بگويم خودت فقط هستي و شما در ذهنتان اين سؤال آمد كه چه هستم، باز اين سؤال نشان مي دهد كه هنوز درس را متوجه نشده ايد چون به جاي نظر به هستي، باز به دنبال چيستي مي گردي. 👀💯 ادامه دارد ... استاد طاهرزاده @saLhintanhamasir
صالحین تنها مسیر
🍀#آشتی با خدا ۷۱ تنها یک راه ...! انسان فقط از دريچه «خودش» مي تواند همه حقيقت را ببيند. د
🍀 با خدا ۷۲ خودت فقط هستي و اصلاً چيستي نداري. يعني اگر خودت را درست ببيني، مي بيني تو فقط هستي، بدنت و شغل و مدرک و اطلاعاتت، خودت نيستند.👌⭕️ بدون بدن هم باز خودت، خودت هستي. شما در خواب، بدنتان را نداريد ولي خودتان هستيد، پس بي بدن هم هستيد.💢 شما نه زن هستيد و نه مرد، زن و مرد بودن مربوط به بدن است، ربطي به هستي شما ندارد، شما فقط هستيد. ✨ خودتان ماوراء علوم تجربي که کسب کرده ايد و فن و شغلتان، خودتان هستيد. شايد تجربه کرده ايد وقتي در يك حادثه خطرناك هول مي شويد بسياري از علوم و اطلاعات و فنون از يادتان مي رود در حالي که باز در آن حال، خودتان، خودتان هستيد. ⭕️ در قرآن آمده است كه دوران پيري را برايتان گذاشتيم تا بفهميد اين علومِ شما مال اين دنياست. شايد ديده ايد كساني كه عمرشان طولاني مي شود، گاهي اسم خودشان را هم فراموش مي كنند. 💢 انسان به هنگام مرگ تمام چيزهايي را كه ياد گرفته بود از ياد مي برد. يک فيزيكدان، موقع مرگ تمام آنچه را خوانده است فراموش مي كند. ⭕️ آنچه مي ماند فقط عقايد انسان است، چه عقايد موحّدانه و چه عقايد مشركانه. ⭕️ عقيده يعني چيزي كه به قلب انسان گره مي خورد، و براي اين كه حقايق ديني عقيدة ما شود بايد از طريق قلب بتوان به آن حقايق رسيد و سپس با تکرار دستورات دين، که بر اساس آن باور قلبي است، توجه به آن حقايق را جزء شخصيت خود نمود. ✨💢✨ علم با ذهن مرتبط است و عقيده با قلب ارتباط دارد،❤️✨ و لذا كسي كه هول مي شود علمش را از ياد مي برد ولي دينش اگر قلبي شده باشد از يادش نمي رود، اتفاقاً دينش بيشتر به يادش مي ماند و در همان لحظه بيشتر مي گويد: خدا، خدا. ❤️❤️ چون انسان وقتي عوامل غفلت از خود، از جمله بدن را در پيش خود ندارد، عقيده اش بيشتر ظاهر مي شود. 💠💢 خلاصه آنچه از ياد شما مي رود و شما از آن جدا مي شويد، از جمله علوم و فنون و مهارت ها، شما نيستيد، شما آن روحيه و خصوصياتي هستيد که با شخصيت شما گره خورده و جزء عقيدة شما شده است، 👌 حال چه آن عقيده الهي و توحيدي باشد و چه مشرکانه و ظلماني. ⭕️💢⭕️ آري! عرض شد که دوران پيري نمونة خوبي است و روشن مي كند چه چيزهايي مال ما نبوده است. قرآن مي فرمايد: «وَ مِنْكُم مَنْ يُرَدُّ اِلي اَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلا يَعْلَمُ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَيئاً» از شما عده اي در حالي که عمرشان طولاني است در بين شما مي مانند، تا هيچ چيز از علم هايي را كه داشتند در آن حال ندانند و همه از يادشان برود. ⭕️💢⭕️ چون اين علوم اطلاع از فنون و ابزارهايي بود که در زندگي از آن ها استفاده مي کردند و لذا آن اطلاعات عارض بر جانشان بود و مثل عقايد از عمق جانشان نبود. ✨⭕️ در بحث آشتي با خدا اگر اين موضوع روشن شود كه خودمان فقط خودمان هستيم، 👌✨ دري از باغ معرفت در جانمان باز مي شود و إن شاءالله مي توانيم دائم خـودمان كتـاب خود مان را -که همان جانمان باشد- ورق بزنيم. ادامه دارد... استاد طاهرزاده @saLhintanhamasir
صالحین تنها مسیر
🍀# آشتی با خدا ۷۳ وقتی خود_ نه خود ‌‌ _می شود حالا مي خواهيم خطراتي را بررسي كنيم كه خودمان را «نه
🍀 با خدا ۷۴ ناخود به جای خود ..! مطلب فوق، مطلب حساس و دقيقي است، اگر با حوصله آن را دنبال بفرماييد، به جاي آن که اطلاعات شما زياد شود، بصيرت پيدا مي کنيد.👌 آري! نفس انساني كه مشغول دنيا و كثرت هاست، به «خودش» مشغول نيست، به «بي خودش» مشغول است. ⭕️💢 چون همچنان که مستحضريد جنس انسان مجرد است و در ذات خود وحدت دارد. پس اگر به كثرت ها مشغول شد به «بي خودش» مشغول شده و از «خودش» باز مانده است و ديگر اين «خود»، خود واقعي و راستين نيست، خودِ دروغين است.⭕️ از پنجره خودِ دروغين، همه چيز با چهره دروغينشان با ما روبه رو هستند و نه با چهره راستينشان. ⭕️ وقتي کثرت در صحنه است هر موجودي چيزي هست و چيزها نيست. 👀👇 مثل اين سنگ که نه پرتقال است و نه عطر است و نه خيلي چيزهاي ديگر. ولي در موجودي که مقامش، مقام وحدت است اين طور نيست، بلکه کمالات در آن به صورت جامع هست، 👇✨ مثل نور بي رنگ که هفت نور به صورت جامع در آن هست. ✨✨✨✨ برعکس، در طيف هفت نوري که از منشور عبور مي کند، بعد از منشور هر نوري فقط خودش است، نور سبز از نور زرد جدا است و نور زرد از نور بنفش جدا است، ولي همة اين نورها در نور بي رنگِ قبل از منشور هست بدون آن که از همديگر جدا باشند.✨⭕️✨⭕️ به اصطلاح مي گويند هفت نور در نور بي رنگ به صورت جامعيت هست، ولي در طيف هفت نورِ بعد از منشور به صورت مجموعيت و به حالت کثرت هست. 💢 حال نفس انسان که مجرد است و فوق عالم کثرت است کمالاتش به صورت جامعيت هست و نه به صورت مجموعيت و به همين جهت ظرفيت آن را دارد که کمالات زيادي را کسب کند بدون آن که از وحدتِ خود خارج شود. 👌✨ در همين راستا خداوند مي فرمايد: «عَلَّمَ آدَمَ الْاَسْماءَ كُلَّها» خداوند تمام اسماء الهي را به آدم آموخت و جان آدم توانست همة آن ها را يک جا بگيرد، بدون آن که کسب اسمي او را از کسب اسم ديگري غافل کند، وگرنه همه را نگرفته بود. 💠💠 پس مقام انسانْ مقام جامعيت وكليّت است. از طرفي متوجه هستيد که مقام وحدت و جامعيت از سنخ مقام احديّت است و هرچه انسان به حضرت اَحد نزديک شود در واقع بيشتر به حقيقت خود نزديک شده، ✨❤️ و هرچه از حضرت اَحد دور شود و به کثرت ها مشغول شود، بيشتر از حقيقت خود دور شده است. به عبارت ديگر وقتي شما خودتان، خودتان هستيد كه به حضرت اَحد نظر كنيد. 👀👇 پس وقتي كه با خدا آشتي كنيد، خودتان با خودتان هستيد و نه با «ناخودتان». 💯❤️ حالا راه آشتي با خدا چيست؟ همان آشتي با خود است، 😊 آن هم خودِ راستين. خودِ راستين شما خودِ واحدي است، و خودِ واحدتان را با وحدت مي توانيد حفظ كنيد نه با كثرت. ✨💢✨ از طريق ارتباط با اَحد كه وحدت محض است، مي توانيد «خود» باشيد و از زندگي با «نه خود» به جاي خود، آزاد شويد. ⭕️💢⭕️ مثل آن شخصي نباشيد كه آمده بود بدرقه، ولي چون حواسش به جايگاه خودش در آن حالت نبود، سوار قطار شد و رفت. ‼️ كار او بسيار خنده دار است و شما به او مي خنديد چون «نه خود» را جاي «خود» گرفته بود، يا بگو خودش را در آن لحظه گم كرده بود كه براي چي منتظر قطار است، و در عمل خودش را با خود رفيقش عوضي گرفته بود. 👀 حالا مقايسه كن و ببين ملائك چقدر از آدم هايي كه «خود» را عوضي گرفته اند در تعجب اند. ‼️‼️‼️‼️ چه بسيار خودهاي دروغيني كه آدم ها، آن ها را خودِ راستين گرفته اند و اصلاً متوجه نيستند. 💢 مثلاً كسي كه مقداري پول به دست مي آورد و يا حقوق مي گيرد، احساس مي كند ماشاءالله يك خودي شده است در حالي كه اين «نه خود» است، يا يك لباس مُد جديد مي پوشد و به اصطلاحْ خودش را خيلي تحويل مي گيرد كه ماشاءالله يك خودي پيدا كرده است. ⭕️ يا مثل بچه ها وقتي در روز عيد نوروز كفش نو مي پوشند، به جاي اين كه جاده را نگاه كنند، كفش هايشان را نگاه مي كنند و خودي احساس مي كنند. ⭕️ يعني «نه خود» را «خود» گرفته اند. ⭕️ البته از بچه ها بيش از اين انتظاري نيست🔰 ولي بزرگ ترها گاهي بچه هاي عجيب و غريبي هستند كه خودشان را مشغول چيزهاي جدا از جانشان كرده اند و احساس خودي مي كنند. به اعتبار يك قطعه زمين، يا يك دست لباس، يا يك ماشين مدل جديد، خودشان را خيلي مهم مي دانند وبراي خود، اعتباري قائلند. 💠⭕️ توجه ندارند كه خداوند خواسته است از طريق اين امکانات، رزقشان را بدهد تا در بستر انجام وظايف مربوطه، فضاي بندگي خداوند و ارتباط با حضرت اَحد را پيشه کنند. 👌 انسان در همة امور بايد سعي کند خودش باشد، و براي استقرار و حفظ و رشددادن هر چه بيشتر خود و آزادشدن از «ناخود»ها، بايد با خدا ارتباط پيدا كرد. 👌✨ گفت: من غلام آن که نفروشد وجود جز به آن سلطان با افضال و جود من فداي آن مس همت پرست کو بغير کيميا نارد شکست 💠ادامه دارد ... استاد طاهر زاده @sszlhintanhamasir
صالحین تنها مسیر
🍀#آشتی با خدا ۷۴ ناخود به جای خود ..! مطلب فوق، مطلب حساس و دقيقي است، اگر با حوصله آن را دنبا
🍀 با خدا ۷۵ ارتباط با اَحَد اگر برسيم به اينكه حالا كه سنخ خودمان از سنخ وحدت است، و پراكندگي ها ما را از خودمان باز مي ستاند؛ سؤال مي كنيم چه وقت خودمان مي توانيم خودمان باشيم؟ ⁉️ همان طور که عرض شد جواب اين است كه وقتي به اَحد برگرديم عملاً به اصل خود برگشته ايم. ✅ حالا عرض بنده اين است که اسم اين برگشت به اَحد را «عبادت الهي» گويند. ⁉️ هر عملي كه يگانگي شما را به يگانگي خدا، نزديك كند، يا بگو يگانگي شما را با ارتباط با خدا حفظ مي كند، عبادت ناميده مي شود. 💯 نتيجه عبادت، به خودآمدن است تا خودِ گم شده از اين طريق، به موطن اصلي خود بر گردد. 🌺 دين از طريق پيامبر(ص) به عنوان لطف خدا براي بشر آمده است تا از طريق دستوراتي كه مي دهد، ما خودِ گمشده مان را كه در ميل ها و هوس ها و وَهْم ها پراكنده شده، دريابيم و به خود بيائيم. 👌 زيرا به خودآمدن فقط از طريق توجه و نظر به اَحَد تحقق پيدا مي كند، که آن هم با عبادت حضرت اَحد ممکن است. خداوند مي فرمايد: «ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِنْسَ اِلاّ لِيَعْبُدُونَ» ما جنّ و انسان را خلق نکرديم مگر براي عبادت. يعني فقط براي عبادت آن ها را خلق كرديم. حالا عبادت چيست؟⁉️ آن راهي که خداوند از طريق پيامبرانش در جلو ما قرار داده است تا بتوانيم به او برگرديم و با نور اَحديت او يگانگي خود را حفظ کنيم. به عنوان مثال؛ آيا اين جلسه يا خواندن کتاب، عبادت است؟ دين مي گويد بستگي به نيّت شما دارد. اگر براي قرب به خداست، عبادت است. ولي اگر براي اين است كه من اين مطالب را بگويم دلم حال بيايد و شما هم بشنويد كه فقط چيزي ياد گرفته باشيد، عبادت نيست. 👀 چون باز در حالت دُود پراكنده بودن خودمان قرار داريم. چه بسيارند كساني كه قرآن هم مي دانند اما پراكنده اند چون به دنبال آن نيستند تا هر چه بيشتر از طريق قرآن، آن بودنِ واحد و شخصيت يگانه خود را به دست بياورند و حفظ کنند، در قرآن خواندن هم به غير احد نظر دارند.⭕️ و چه بسيار مادربزرگ هاي من و شما بدون آن که سوادي داشته باشند، خودشان اند و خدا، و به راحتي در حفظ شخصيت يگانة خود موفق اند. مسجد مي روند، قالي مي بافند، لباس مي شويند، همسرداري و بچه داري مي کنند، ولي همه اين ها را با خدا معامله مي كنند. ✨👌 به طوري که در بستر همين کارها يگانگي خود را در توجه به يگانه محض، حفظ مي كنند و از همين طريق با توجه به يگانه محض، به خود مي آيند. 💢💠 دانشمند جليل القدر حجة الاسلام والمسلمين آقاي فاطمي نيا«حفظه الله تعالي» نقل مي كردند؛ يكي از اين صوفي هايي كه گاهي كارهاي عجيب و غريبي مي كرد، در يكي از اساتيد به اذن خودِ آن استاد، تصرّف كرده بود؛ به اين نحو كه اين استادِ هشتادساله را به دوران چهارسالگي برده بود. اين كار،👆 خيلي عظيم است كه «خود» آدم را يك مرتبه از هشتاد سالگي بِكَنَند و ببرند تا جايي که چهارسالگي خود را احساس کند -چون بايد او را از قيد زمان آزاد کند- به تعبير قرآن دربارة جادوگران فرعون، اين كار سحر عظيم است. اين صوفي همين اندازه خوش بود كه مي توانست چنين كاري بكند ولي ارتباط با اَحَد را نمي خواست.⁉️ يعني يگانگي خود را به يگانه محض وصل نمي كرد. بلكه نظر به غير داشت، توانِ نفس خود را در جهت جلب نظر غير به كار برده بود، وقتي پس از مدتي اين صوفي مرده بود، او را در برزخ مي بينند که تمام اطراف او را ظلمت فرا گرفته و هيچ نوري ندارد، و آشفته و ژوليده به سر خود مي زند و مي گويد قيامت كجاست؟! قيامت كجاست؟! يعني افق روحش نمي تواند قيامت را ببيند. 😱 كسي كه خدا ندارد و جهت روح را از کثرت به سوي اَحد نينداخته، در خود گمشده است روحش سير ندارد، و هيچ چيزي را نمي بيند، خودش را هم نمي بيند. در اين دنيا هم كه بود خودش را نمي ديد. سير و حركت و رؤيت روح، راه و رسم خاص خودش را دارد كه بايد متوجه آن شد. 🍃 علماء و عرفاي بزرگ در نشان دادن راهِ عبور از کثرت به سوي اَحد، نمونه هاي عيني خوبي هستند. مطالعه زندگي نامه اهل توحيد، راه توحيدي شدن را نشان مي دهد و آدم را توحيدي مي كند.✨👌 از جمله اين بزرگان آيت الله انصاري همداني«(ره)» هستند. ايشان يک انسان موحد بوده و در دنيا فقط خدا را مي خواسته و ديگر هيچ. از قول فرزندشان نقل مي كنند كه يكي از كساني كه به ايشان اظهار ارادت مي كرد و حتي زحمتي هم كشيده بود، يك روز با يك كتاب بزرگ خدمت ايشان آمد و گفت مي خواهم به شما دو علم ياد بدهم، يكي «طي الارض» و ديگري «جَفْر». علم جفر علمي است كه شما مي توانيد از طريق آن، آينده تان را پيش بيني كنيد. ايشان گفته بودند: من به اين ها احتياجي ندارم و نمي خواهم. او گفته بود: آقا، من در رابطه با اين ها بسيار زحمت كشيده ام و حالا مي خواهم به شما ياد بدهم. ايشان باز گفته بودند: من نمي خواهم. او پرسيده بود چرا نمي خواهيد؟ ايشان گفته بودند كسي كه خدا را دارد اين
صالحین تنها مسیر
🍀#آشتی با خدا ۷۵ ارتباط با اَحَد اگر برسيم به اينكه حالا كه سنخ خودمان از سنخ وحدت است، و پراك
🍀 با خدا ۷۶ خودی که باید باشد ،،، ما بايد اولاً؛ دستگاه نظري و عقيدتي و ثانياً؛ دستگاه عملي به خود آمدن را در زندگي خود بيابيم و آن را در زندگي خود پياده كنيم. ✨ آن دستگاه هم بايد دستگاه آشتي با خدا باشد. اگر طبق اين دستگاه عمل كرديم إن شاءالله خود را به دست مي آوريم. ما عموماً «بي خود» شده ايم و خودمان براي خودمان گمشده است، در نتيجه «ناخود» و «بي خود» شده ايم.👌 چيز ديگر و كس ديگري را «خود» گرفته ايم. و به همين جهت هم از دست خودِ دروغيني که به جاي خودِ راستين گرفته ايم، خسته ايم و دل به غير بسته ايم، که متأسفانه آن غير هم خودِ راستين مان نيست. ✨ در بحث هاي گذشته عرض شد آن وقتي خود واقعي مان را مي يابيم که بفهميم چه خودهايي، خود واقعي مان نيستند. حواس خودت را جمع كن خيلي از خودهاي دروغين ادعا دارند ما «خودت» هستيم، نبايد فريب اين ها را بخوري. شما تا متوجه تصورهاي وَهمي از خودِ دروغين خود نشويد مطمئن باشيد هر چقدر تلاش کنيد بيشتر از مقصد دور مي شويد. 💠 مولوي در رابطه با فاصله گرفتن از خودهاي وَهمي مي گويد: در زمين ديگران خانه مکن کار خود کن کار بيگانه مکن کيست بيگانه، تن خاکي تو کز براي اوست غمناکي تو ❤️ وقتي خودهاي دروغين را در چهره هاي مختلف شناختي و با فاصله گرفتن از آن ها، خود حقيقي را يافتي، دريچه هاي حقيقت به رويتان گشوده مي شود و خود را عين ارتباط با خدا مي يابي. 👌✨ خوشا به حال آنان كه با رفع حجاب هاي مَن هاي دروغين، به اين مقام رسيدند كه مي توانند با تمام باور بگويند: «خدايا من فقط هستم»، آن هستي اي كه تو داده اي و همواره متصل به حقيقتِ هستي تو است. ✨✨✨✨ معناي اين حرف را خود خداوند با لطف خودش بايد به ما بفهماند . ✨✨✨✨ در بحث هاي گذشته روشن شد؛ اين «مَن» كه فقط هستم، نه مرد است و نه زن. مرد بودن و زن بودن نسبت است، يعني مَن نسبت به آن زن، مرد هستم، و او نسبت به من ، زن است.💢 يعني شکل و ترکيب گوشت هاي بدن من با گوشت هاي بدن او تفاوت دارد، و بدن گوشتي هم كه ربطي به حقيقت من ندارد. نسبت ها كه حقيقت ندارند. مثلاً مي گويند اين ماشين مدل 86 است چون سپرش از اين طرف خم شده است و آن ماشين مدل 87 است چون سپرش به شكل ديگري خم شده است. 💢💢💢 و لذا اين ماشين مهم تر از آن ماشين است و بعد پُز مي دهند كه پس من مهم تر هستم چون ماشين من مدل 87 است. 👌⭕️ حالا سؤال اين است كه اين مهم تربودن را از كجاي يك تكه آهن پيدا كردي؟ ⁉️⁉️ مگر چه فرقي مي كند كه اين تكه آهن از اين طرف كج شود يا ازآن طرف؟ ⁉️⁉️ ممكن است بگويند چون چراغ هاي اين يكي شكل ديگري است پس ماشين مدل 87 مهم تر است. حالا اگر چراغ هاي ماشين مدل 87 در سال 85 ساخته شده بود، كدام مهم تر بود؟ مسائلي مثل مدل ماشين و ساير مدّها همه و همه مسئله نسبت ها است. ⁉️💯 اگر انسان متوجه اين نسبت ها نشود و اين ها را حقيقت بپندارد، «غير خود» را به جاي «خود» نشانده و از «خود» غافل شده است. 💯 مثلاً بالا بودنِ سقف و پايين بودن کف اين اطاق، يك نسبت است. ✅ اين سقف، نسبت به شما بالا است ولي اگر رفتيد روي سقف ايستاديد، همان سقف نسبت به شما پايين است. لذا اين سقف فعلاً نمي تواند قيافه بگيرد و بگويد من بالا هستم، يا بگويد من پائين هستم، فقط مي تواند بگويد من يك نوع وجود هستم و بالا و پائين بودن، «نسبت» است و نسبت ها به خودي خود حقيقت ندارند. 💢💠💢 اين را بدانيد تنها رابطه حقيقي كه هست، رابطه من است و خدا، كه او ربّ من است و من عبد او، ❤️ و بقيه چيزهايي که در رابطه با من هست، همه نسبت اند و حقيقت و اصالت ندارد، هرچند بعضي از نسبت ها مفيدند و بعضي مضرّ، ولي اگر آن ها را حقيقت گرفتيد همه آن ها مضرّ مي شود. مثل وقتي است كه بازي را به عنوان بازي بنگريم با وقتي بازي را به عنوان كار جدي بنگريم، در حالت دوم ديگر بازي از بازي بودن هم مي افتد. ❤️ شما بايد كم كم به اين جا برسيد كه فقط هستيد، بقيه اش نسبت است. 💢 و بعد که متوجه شديد فقط هستيد، متوجه خواهيد شد «هستِ» شما لطف خداست. يعني اين «هست» را خداوند به شما داده است و حقيقتش همان عين ربط به حق است. و براي نجات از نسبت هاي وَهمي بايد از طريق بندگي خدا هست خود را همواره متصل به خدا نگهداشت. ⭕️💢⭕️ ادامه دارد ،،، استاد طاهرزاده @saLhintanhamasir
✨✨✨✨✨ آنچه در کانال صالحین تنها مسیر ارائه شده 👇 مباحث فوق العاده کاربردی است 👌 - دینی .... _ با_ خدا زیارت جامعه کبیره برای تقرب و رسیدن به ✨✨✨✨
🔴 💠 قهر کردن، مهلکی‌ است که روابط همسران را به شدّت سرد می‌کند. و توصیه می‌شود سریع پیش قدم شوید و نگذارید فضای زندگی مسموم شود. 💠 یکی از سوالات زیاد زن و شوهرها این است که اگر همسرم قهر کرد چگونه پیش‌قدم شوم و با چه شیوه‌ای قهر او را تبدیل به کنم. 💠 فرمولهای زیادی برای این کار‌ وجود دارد اما یکی‌ از راههای پیشنهادی این است که شما باید با یک رفتار یا گفتاری و جذاب که باب میل همسرتان است او را بخندانید. البته دقت کنید شرایط این کار وجود داشته باشد. 💠 در این کار حتما همسرتان را در نظر بگیرید و با توجه به قلق او، کاری کنید که او بخندد حتی گاهی با قلقک کردن همسر می‌توانید او را بخندانید و فضای را برای او آماده کنید. 💠 زمان را از دست ندهید چرا که در فضای قهر، حجم ناراحتی را بیشتر کرده، تبدیل به می‌شود و راه برگشت را برای فرد سخت می‌کند. ❣ 💜 🌸💜 💜🌸💜