eitaa logo
صالحین تنها مسیر
219 دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
6.7هزار ویدیو
267 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
صالحین تنها مسیر
📚رمان مذهبی #یڪ_فنجاڹ_عشق_مهماڹ_مڹ_باشید #قسمت_اول بہ سمت اتوبوساے ڪارواڹ رفتم و پامو گذاشتم رو پ
📚رمان مذهبی نہ ایڹ امڪاڹ نداره. باورم نمیشد.😣 زانو هام خم شد و نشستم رو زمیڹ و زل زدم بہ آسفالت داغ خیاباڹ... براے اولیڹ بار بہ ایڹ فڪر فرو رفتم... یعنے مڹ اینقدر آدم بدے هستم ڪه شہدا نمیپذیرنم؟!😢 . بازهم هموڹ رو دیدم... ڪه باتعجب بہ جاے خالے اتوبوس ها نگاه میڪرد... . فرمانده بسیج دانشگاه روهم جا گذاشتڹ!😐 بابا ایول اینا دیگہ ڪے هستڹ!!!😅😏 . داشتم نگاهش میڪردم ڪہ داشت باموبایلش صحبت میڪرد. _ خداخیرت بده مؤمڹ!فرمانده تونم جاگذاشتے؟!😑 نہ نہ نیازے نیست. برید ما باماشیڹ پشت سرتوڹ میایم... . و بعد بہ دوسہ نفرے ڪہ جامونده بودڹ گفت ڪہ باماشیڹ میریم... . _خانوم جلالی؟ سرمو آوردم بالا. یڪے از هموڹ جامونده ها بود... _بلہ؟😳 _آقاے صبوری گفتڹ ڪہ شماهم بیاید باما. فقط یہ چادر نماز از نمازخونہ برداریدو سرڪنید. و بعد سریع رفت. . !😍 باورم نمیشد!😊 . تا از ایڹ یڪی جانموندم سریع پاشدمو از نماز خونہ یہ چادر سفید برداشتم وسرم ڪردم. توآینہ بہ خودم نگاه ڪردم چقدر بهم میومد!😊 اومدم بیروڹ ڪه بازهم دیدمش...👀 یہ لحظہ مڪث ڪردو زل زد بهم... اما سریع بہ خودش اومدو زیر لب گفت: _لا الہ الا اللہ و سریع رفت. وااا ایڹ چِش شد؟ . سوار یہ جیپ شدیم و راه افتادیم. مڹ عقب نشستہ بودم و ساڪم روهم گذاشتہ بودم  بیڹ خودم و خودش. البته خودش خواسته بود... وگرنہ براے مڹ چنداڹ هم مهم نبود😒... چند ساعتے بود ڪه در راه بودیم... هیچ حرفے ردو بدل نمیشد... و فقط صداے مداح از ضبط صوت، سڪوت رو میشڪست... نزدیڪاے ظهر بود ڪہ رسیدیم بہ یہ مسجد. راننده گفت: _سید اینجا بمونیم برا نماز؟ . . . پس او بود... . . ⬅ ادامه دارد... ✍نویسنده: باران صابری