صالحین تنها مسیر
"رمان #اسطورهام_باش_مادر💞 #قسمت0⃣3⃣ زینب سادات خود را مقابل قبر پدر رساند. نگاهش به نوشته روی
"رمان #اسطورهام_باش_مادر💞
#قسمت1⃣3⃣
سه مرد مقابل زینب سادات، کنار قبر سید مهدی نشستند.
چشمان از گریه سرخ و پف کرده زینب به برادرانش افتاد.
ایلیا گفت: خیلی بدی! چطور دلت اومد نگرانمون کنی؟
زینب سادات با صدای گرفته اش گفت: ببخشید. حالم خوب نبود.
مهدی گفت: اینبار دیگه نمیذاریم اذیتت کنه.
زینب سادات لبخند زد. نگاهش بین برادرانش چرخید: بی پدری سخته و
ما خوب اینو میدونیم. حالاچرا لشکر کشی کردین؟
مهدی گفت: چون یکی باید ماشین تو رو بیاره، یکی مثل من هم تو رو.
این داداشتم که دل تو دلش نبود و اومد.
زینب سادات اخمی کرد: تو مگه فردا مدرسه نداری؟
ایلیا خندید: فردا تعطیله خواهر خانمی!
مهدی بلند شد و گفت: بریم که تو خونه منتظرمون هستن. زودتر بریم تا دلشون آروم بشه.
زینب سادات دستی به قبر پدر کشید و در دل گفت: ببخشید بابا! من به توافتخار میکنم!
مهدی و ایلیا در دو طرف زینب سادات قرار گرفتند و به سمت خروجی گلزار شهدا به راه افتادند.
احسان هنوز نشسته بود. نگاهش به سنگ دوخته شد.
سلام سید! میدونم خیلی پر رو هستم. میدونم رسمش نیست. اما سید!
دستمو بگیر! دل دخترت رو باهام نرم کن! میدونم لایقش نیستم! اما سید!رفیقت، ارمیا، میگفت دستت بازه و دست مثل مارو میگیری! لایق دخترت کن! کمکم کن سید! تو رو به جدت قسم کمکم کن!
احسان با ماشین خودش و مهدی پشت فرمان خودروی زینب سادات نشست. ایلیا به بهانه تنهایی احسان، همراه او شد و زینب سادات تمام راه از محمدصادق و حرف هایی که دلش را میسوزاند گفت و مهدی برادرانه پای درد و دلهای خواهرانه زینبش نشست. خواهری که عجیب این روزها دل نازک شده بود. خواهری که به پاکی برگ گل بود، به زلالی آب روان! خواهری که همان آیه رحمت خدا بود.
ماشین ها جلوی خانه پارک شدند. همه از ماشین پیاده شدند. احسان پیاده شد و در را بازکرد. مهدی به ایلیا گفت در را باز کند تا ماشین را داخل حیاط بگذارد. زینب سادات به دنبال احسان وارد خانه شد. با صدای در، رها و زهرا خانم و سایه در ورودی خانه رها را باز کرده و منتظر
بودند. با دیدن احسان و زینب سادات به سمت زینب هجوم آوردند و او را در آغوش کشیدند.
در این میان، حضور محمدصادق اخم به چهره زینب سادات آورد اما حرفی که زد، همه را هاج و واج باقی گذاشت.
محمدصادق که با نفرت به زینب سادات زل زد و گفت: نگران این خانم بودید؟ ایشون که بهش خوش گذشته! یک روز میگه مهدی داداشمه و کارهاشو توجیه میکنه، امروز چی؟ اینم داداشتونه خانم؟
احسان گفت: حرف دهنت رو بفهم!
محمدصادق از خانه بیرون زد و با صدای بلندی گفت: خواستگاریمو پس میگیرم.
سیدمحمد در پی محمدصادق رفت اما صدای زینب مانع شد: بذار بره عمو! بذار شرش کم بشه!
صدرا غرید: اون به تو تهمت زد!
زینب سادات لبخند آیه مانندی زد و گفت: جواب این حرفشو باید بابام
بده! بابام حقمو میگیره!
بعد عذرخواهی کرد و به سمت واحد خودشان رفت.
ادامه دارد...
"نویسنده:👇
🌷 #سنیه_منصوری "
"رمان #اسطورهام_باش_مادر💞
#قسمت2⃣3⃣
محمدصادق پریشان و ناراحت از خانه بیرون زد.
دلش به زینب سادات خوش بود. دلش خوشبختی میخواست. حسی از
سالهای دور کودکی. حس خواستن دختر پاک و نجیبی که دردهای او را
میشناخت. دلش خوش بود به نجابت چادرش. دلش شکسته بود.
زینبش را طور دیگری میخواست. زینبش برای همیشه باورهایش را
شکست. چقدر تلاش کرده بود تا رفتارش را تغییر دهد، تا دل دختری را
بدست آورد که آرزوی همه زندگی اش بود. دلشکسته خود را به هتل رساند. دلشکسته خود را روی تخت انداخت و
دل شکسته به خواب رفت.
مردی مقابلش ایستاد. خوب او را میشناخت. چشمان خشمگین مرد، به
چشمانش خیره شد. سیلی اول که به صورتش خورد درد در تمام تنش پیچید.
صدای مرد را بدون تکان لبهایش، شنید: این رو بخاطر اشکهای امروز دخترم زدم.
ضربه بعدی، محمدصادق را روی زمین انداخت: این بخاطر تهمتی بود که به دخترم زدی. این همه سال، هیچ وقت ازم شکایت نکرد! اما تو کاری کردی نه تنها شکایت کنه، که اشک بریزه و بگه پشت و پناهش باشم.
من هیچ وقت چشم از دخترم برنداشتم.
محمدصادق، آیه و ارمیا را پشت سیدمهدی دید. نگاهشان پر از غم و
اندوه بود.
دستی روی شانه محمدصادق نشست. نگاهش را به فرد پشت سرش انداخت. پدرش بود.
صدایش را درون ذهنش شنید: شرمندمون کردی!
محمدصادق از خواب پرید. صورتش میسوخت. تپش قلبش شدید بود.
عرق روی تمام تنش نشسته بود.
مقابل آینه ایستاد. دو طرف صورتش قرمز بود. دستی روی قرمزی ها کشید. روی زمین نشست و با صدای بلند گریه کرد. دلش از خودش، از قضاوت های عجولانه اش، از بی پروایی کلامش گرفته بود. دلش از خودش گرفته بود. خودش که تمام آرزوهایش را خاکستر کرده بود.
خودش که چوب عادت های غلطش را خورده بود. به سجده افتاد و با گریه گفت: خدایا! زینب رو ازم نگیر! تمام دلخوشیم رو ازم نگیر!
ادامه دارد...
"نویسنده:👇
🌷 #سنیه_منصوری "
#سلام_منجی_دلها
🍂ای يادگار عترت طاها، بيا بيا
ای نور چشم حضرت زهرا، بيا بيا...
🍂ای مونس شكسته دلان كن عنايتی
از بهر دل نوازی دلها، بيا بيا...
#آجرک_الله_یاصاحب_الزمان🖤
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ 🤲🌷
🔆بسم الله النور 🔆
خدایا🙏
نام با عظمت تو
زبان قلم را مےگشايد
تو آغاز هر ڪلمہاے
و صبح ڪلمـہاے است
لبريز از نام تو
صبح با نام تو آغاز مےگردد
پس با نام زیبایت
اے خالق صبح
روزمان را آغاز مےڪنیم
✨بِسْــــــمِ اللَّہِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيــمِ✨
📖 سوره مبارکه زمر آیه 20
لَكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِّن فَوْقِهَا غُرَفٌ مَّبْنِيَّةٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَعْدَ اللَّهِ لَا يُخْلِفُ اللَّهُ الْمِيعَاد
ولى كسانى كه از پروردگارشان پروا دارند، برايشان غرفه هايى (در بهشت) است كه بالاى آن غرفه ها، غرفه هاى ديگرى بنا شده و از زير آنها نهرها جارى است، (اين،) وعده ى الهى است و خداوند در وعده اش خلاف نمى كند.
سلام صبح آدینه تون بخیر ☕️🍃
آدینه تون پربرکت وپیروز
وجودتون سلامت
روحتون سر شار از نورومعنویت
پروردگار پشت وپناهتون
دعای خیر پدرومادربدرقه ی راهتون
زندگیتون آروم
ودوستی تون باخدا
واهل بیت بیش ازهمیشه باشد
توفیق داریم یک روز دیگه درخدمت شما عزیزان باشیم
البته که امیدواریم امروز بیشتر در کنار خانواده باشیم و از فضای مجازی کمی فاصله بگیریم ☺️😊
✅ بابت کار زیبای آقای رئیسی تشکر میکنیم. اساسا یک مدیر سطح بالا باید کسی باشه که کوهی از انگیزه درون خودش داشته باشه و در راه خدمت به مردم شب و روز نداشته باشه.
کشور ما باید به سمتی بره که هر کسی از راه رسید درخواست مدیر شدن نداشته باشه.
انقدر باید یک مدیر تحت فشار باشه که همه از مدیریت فرار کنند.
به نظرم میرسه که ما داریم کم کم به این وضعیت نزدیک میشیم.
مطالبات گسترده مردمی میتونه ما رو به این وضعیت برسونه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رئیسجمهور وارد اهواز شد
🔹رئیسی در یک سفر از پیش اعلام نشده لحظاتی پیش وارد اهواز شد. جمعی از اعضای کابینه سیزدهم از جمله وزرای نیرو، کشور، جهاد کشاورزی، بهداشت و درمان و رییس سازمان برنامه و بودجه رییس جمهور را در نخستین سفر استانی همراهی میکنند.
🔹رسیدگی به مشکلات استان خوزستان و بررسی راهکارهای فوری این مسایل هدف این سفر یک روزه اعلام شده است.
🔸@IslamlifeStyles
🌱 عشق کهنه زیباتر است!
مطماناً اگر خوب زندگی کرده باشیم این نکته را درک خواهیم کرد که یک ازدواج بعد از سی سال قطعا شیرینتر از روزهای اول آشناییست. این رابطه دیگر بین دو نفر کهنه شده و اکنون رابطه ساده یک دختر و پسر معمولی نیست. عمری در کنار هم گذشت کردند، فداکاری کردند، عشق ورزیدند و... مطماناً حرارت عشق بعد از سی سال باید بیشتر از روز اول آشنایی یا حتی دوران ماه عسل باشد.
اما چرا تا به حال فیلم یا سریالی ندیدهایم که زیبایی یک رابطه را بعد از سی سال به تصویر بکشد، احتمالاً دلیلش این است که کارگردانها و فیلمسازان خودشان این محبت عمیق را بعد از سی سال تجربه نکردهاند که بخواهند به تصویر بکشند و همه فیلمهای عاشقانه به اوائل رابطه و نهایتا به ماه عسل یک رابطه میپردازند.
#استاد_پناهیان
🏡 @Khanehtma
ashoura-ali-alizadeh.mp3
9.62M
قرائتـــ زیارت عــاشـورا با نوای مداح علی علیزاده، هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹
🔸 روز هجدهم
🔘شروع چله: ۱۴۰۰/۵/۱۹
◼️ @IslamLifeStyles
⚫️
سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ...
پدرمهربانم، سلام ...
▪️#آجرك_الله_يا_بقية_الله
#سلام_علی_آل_یاسین
#منتظر_چشم_به_راهیم_که_بیایید_اقا
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#پدر_مهربانم
اگر زمین
مصیبت کربلا را دید و از هم نپاشید
اگر آسمان،
آن صحنه های جانسوز را دید
و بر زمین فرود نیامد ،
همه به امید روز آمدن شما بود
كه خود را آرام کردند
به امید اینکه مي آييد
و انتقام میستانید ؛
انتقام دانهدانهی اشکهای رقیه
انتقامِ همهی لحظههای تشنگی اصغر،
انتقامِ قطرههای امیدی
که از مشک عمو ریخت،
انتقامِ گودالی
که قامت زینب را خم کرد
انتقام نگاه های پر طعنه اهل کوفه
به کاروان اسیران کربلا
بيا و پایان ببخش
به این صبر جانکاه ...
#ما_منتظر_منتقم_فاطمه_هستیم
#منتقم_می_آید_به_لبش_یازهرا
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
▪️يا رب الحسين بحق الحسين
▪️إشف صدر الحسين #بظهور_الحجة
Mahziyar (1).mp3
6.96M
🎙
وَ نادَیناهُ
مِن جانِبِ
الطّورِ الاَیمَن
وَ قَرَّبناهُ نَجِیّاً
داستانِ زیبای تشرّف
علی ابن مهزیار اهوازی
استاد حاج شیخ جعفر ناصر
#نکته
💯با توجه به اینکه امروز جمعه ست سعی کنید؛ حداقل صد تا صلوات برا سلامتیِ آقا امام زمان عج بفرستید...
همه ی ما بالاخره تو زندگی مون ی جاهایی نتونستیم بر هوای نفس مون غلبه کنیم
و مرتکب گناه شدیم...
✅یکی از راه هایی رو که روایات برا ما مشخص کردن
که با انجامش خداوند گناهانمون رو محو میکنه زیاااد صلوات فرستادن هست..
🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ
💠امام رضا علیه السلام می فرمایند: «کسی که توانایی بر چیزی که موجب محو گناهانش می شود ندارد، پس بسیار بر محمد و آلش #صلوات بفرستد؛ چرا که صلوات گناهان را نابود و ریشه کن می کند.»
📚سفینه البحار، ج2، ص50
🌷
tavassol.mp3
3.78M
دعای توسل
#استاد فرهمند
اللهم عجل لولیک الفرج 🥺🤲
اللهم رزقنا کربلا 🤲🥺
اللهم رزقنا شفاعت الحسین 🥺
اللهم رزقنا شهادت فی سبیلک 🥺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کمک کن
قلب ما رو کمک کن یا حضرت فاطمه ع
#شبنشینی_با_مقام_معظم_رهبری
رهبر معظم انقلاب : امام زمان را فراموش نکنیم. مملکت ما، مملکت امام زمان است. انقلاب ما، انقلاب امام زمان است، زیرا انقلاب اسلام است.
یاد ولیّ الله اعظم را در دل های خودتان داشته باشید. دعای《اللّهمَّ اِنّا نَرغَبُ اِلیکَ فی دَولهِ کَریمَه》را با همه دل و با نیاز کامل بخوانید.
هم روحتان در انتظار مهدی باشد، هم نیروی جسمی تان در این راه حرکت بکند. هر قدمی که در راه استواری این انقلاب اسلامی برمیدارید، یک قدم به ظهور مهدی نزدیک تر می شوید.
انسان۲۵۰ ساله، صفحه ۴۱۵
#سلامتی_فرمانده_صلوات
#حسیݩجآݩ
دِل بۍحُسِیݩ ایݩ همهِ قابل
•نمی شود
انساݩ بۍحُسِیݩ کھِ کامل
•نمی شود
#صلیاللهعلیڪیااباعبدالله
🏴
در قيامت قيمتی تر چيست غير از ياحسين
قيمت يك ياحسين آنجا قيامت ميكند
#امير_عظيمي