🔴 ضرورت تحلیل جامعهشناختی از اعتراضات مردمی!
🔹تا زمانیکه نتوانیم پدیدههای اجتماعی را از بعد جامعه شناسی و مردم شناسی تحلیل کنیم و صرفاً تک بعدی به مسائل نگاه کنیم، قطعاً نمیتوانیم یک بحران را حل نمائیم.
🔹در آشوبهای فتنه۸۸ فقط دستان دشمنان بیرونی و سران فتنه۸۸ و پشتپردهها را گفتیم، لذا شکاف اجتماعی درون جامعه عمیقتر و عمیقتر شد و اختلاف بین اقشار جامعه از بین نرفت. عدهای از حامیان نظام، از نظام بریدند.
🔹بعد از انتخابات۸۸ و حوادث ناگوار آن سال، رئیسجمهور سابق برای جذب ۱۳ میلیون نفر حامی میرحسین موسوی راهبردی انتخاب کرد که نه تنها ۱۳ میلیون نفر را جذب نکرد بلکه بخش جدی از ۲۴ میلیون حامی خودش -یعنی حزباللهیها و انقلابیها- را هم از دست داد!
🔹در حوادث دیماه ۱۳۹۶ هم نتوانستیم یا نخواستیم حرف اصلی اعتراضات مردمی را بشنویم و صرفاً به تحلیلهای امنیتی تکیه کردیم و صرفاً دستان دشمنان بیرونی و برخی فریب خوردگان داخلی و یا نیروهای گروهکی را دیدیم اما از تحلیل ۹۰ درصد دیگر معترضین جا ماندیم!
🔹حالا هم در تحلیل اعتراض و سپس آشوبِ بعد از #گرانی_بنزین، فقط دستان دشمنان خارجی و نفوذیهای داخلی و نیروهای سازمانی-گروهکی را دیده و تحلیل میکنیم و از جامعه شناسی اعتراضات و تحلیل فضای جامعه و مشکلات اصلی و آسیبهای اجتماعی و فرهنگی عقب ماندیم!
🔹به خیال خودمان فتنهها را خاموش کرده و آشوب را سرکوب کردهایم! اما نمیدانیم این آتش زیر خاکستر، شاید روزی بگونهای سر برآورد که هیچ چیزی جلو دارش نباشد! براستی چرا دشمنان برای طرح #آشوب_هوشمند روی خوزستان، سرمایهگذاری کردهاند؟ و چاره چیست؟
🔹چه باید کرد؟ و واقعاً چه باید کرد؟ چرا مسائل اصلی و زیرپوستی جامعه را نمیبینیم؟ چرا نمی بینیم یک نسل ۱۵-۲۰ میلیون نفری اساساً کاری به گرانی و مسائل اقتصادی ندارند و صرفاً دنبال آزادیهای اجتماعی و فرهنگی و بدنبال سرگرمیهای متنوع از جمله جنسی اند و دم انتخاباتها هم اینها تعیین کنندهاند؟ و برنامه ای برای اینها نداریم!
🔹براستی چه فکری برای سلبریتیها مثل مهناز افشار داریم که میلیونها نفر فالوور دارند و این فالوورها هم کاری به اقتصاد و معیشت و فساد اقتصادی و ... ندارند؟
🔹یا اینکه اعتراضات فعلی مردم به نحوه مدیریت کشور به کجا خواهد رسید؟ و در آینده چه میشود؟ این "جنبش بیسر" سر از کجا در میآورد؟ چرا میخواهیم با تحلیل های امنیتی و سیاسی، این جنبش بیسر که چندده میلیون نفر عضو افتخاری دارد را به سبد آرای برخی جریانات سیاسی میریزیم و میگوییم آنها توانستند این اعتراضات را بیافرینند!
🔹دهها و شاید صدها سوال مهم در این زمینه مطرح است که پاسخ صحیح به آنها باعث حل مشکلات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه خواهد شد. باید جلسات حضوری نخبگان انقلابی شبانه روزی برای پاسخ به این سوالات برگزار شود تا زمانی ادامه یابد که از طوفان مغزها، مغزهایش ترکیده و به سقف اتاق فکر بچسبد!
✍ داود مدرسییان
#آسیب_شناسی_اجتماعی
✅ بدون سانسور
6.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢مسئولیت امام جامعه چیست؟
♦️صحبت های مهم و صریح وحید یامین پور خطاب به انقلابی ها در این مورد
♦️برداشت اشتباه بعضی از انقلابی ها از امام جامعه
@Maddahionlinمداحی آنلاین - ای آنکه زیباتر ز پرواز نسیمی - حاج منصور ارضی.mp3
زمان:
حجم:
3.53M
🌸 #ولادت_حضرت_عبدالعظیم_حسنی
💐ای آنکه زیباتر ز پرواز نسیمی
💐با خاک زیر پای خود هستی صمیمی
🎤حاج #منصور_ارضی
👏 #مدیحه_سرایی
👌بسیار دلنشین
صالحین تنها مسیر
#رمان_هاد پارت۲۰ - گیر داده بیا مسئله حل کن. به من چه که تو به گچ حساسیت داری سعید استارت زد: - به
#رمان_هاد
پارت۲۱
- خفه شو آرش
شروین دستش را بیرون کشید. سعید تقلا می کرد که نگهش دارد.
- صبر کن شروین
شروین در چشمان سعید زل زد و گفت:
- به اندازه کافی حال کردم
و رفت. وقتی شروین از در سالن خارج شد سعید عصبانی یقه آرش را چسبید:
- اگه دفعه بعد اون دهن گندت رو نبندی خودم درش رو گل می گیرم
آرش دست سعید را کند و گفت:
- هی عوضی، مراقب رفتارت باش
سعید داد زد:
- خفه شو احمق . این پسره با پول تو جیبیش می تونه کل زندگیت رو بخره. به همین راحتی یه مشتری
رو پروندی. جواب بابک رو هم خودت بده
آرش که گویا ترسیده بود ساکت شد. شروین توی ماشین منتظر بود. سعید کنار ماشین ایستاد.
- چته بابا؟ چرا تریپ پیش دبستانی برمیداری؟
- می خوای خم شم سوار شه؟
- از کی تا حالا اینقدر روحت لطیف شده؟ پیاده شو، سوسول بازی درنیار
- اگه نمی آی سوئیچ رو بده خودم می رم
سعید سری تکان داد و گفت:
- خیلی یه دنده ای
و سوار شد.
- جای خوبت همین بود؟
- قبول دارم یه کم مشکل داره ولی بچه بدی نیست
- یه کم؟ حوصله دعوا نداشتم وگرنه حالش رو می گرفتم
- تقصیر خودته. صد بار بهت گفتم مثل آدم لباس بپوش. آخه کی باورش میشه تو بچه مایه دار باشی؟
- نباشم. آدم که هستم
- ببین داداش، این حرفها مال کلاس معارفه. تو دنیای واقعی این چیزا معنی نداره. پولت رو رو کن تا آدم حسابت کنن...
شروین نفس عمیقی کشید و جوابی نداد.
- راستی انصرافت چی شد؟
- گیر کرده. هر دفعه یه جوری برگش گم و گور می شه. یا جا می مونه یا خراب می شه
- از من می شنوی یه مدت بی خیالش شو تا گیرش باز شه
نگاهی به سعید کرد و بعد عینکش را به چشم زد ...
*
ماشین را سر و ته کرد و از پارک بیرون آمد. آرام کنار خیابان می رفت که استاد را توی پیاده رو دید.
کمی فکر کرد و بعد بلند به خودش جواب داد:
- من که علافم
جلوتر ایستاد، وقتی استاد رسید بوقی زد. استاد سرش را چرخاند و کمی جلو آمد. شروین گفت:
- می تونم کمکتون کنم
استاد که معلوم بود تازه شروین را شناخته لبخندی زد.
- شمائید؟ آقای کسرایی، درسته؟ خیلی ممنون. راهی نیست... پیاده می رم
- فکر نمی کنم هوای مناسبی برای پیاده روی باشه
- مزاحم نیستم؟
- من بیکارم
استاد تشکر کرد و سوار شد. شروین پیچید و پرسید:
- کجا برم؟
- خیلی ممنون. شما مسیر خودتون رو برید. من هرجا شد پیاده می شم
- سوارت کردم که برسونمت
- هر جور راحتی. پس فعلا مستقیم برو
چند دقیقه ای به سکوت گذشت.
- من همیشه فکر می کردم توی این ماشین های بی سقف باد آدم رو می بره ولی مثل اینکه اشتباه می
کردم
شروین نگاهی از گوشه چشم به مسافرش انداخت ولی حرف نزد.
استاد گفت:
- مثل بقیه جوون ها نیستی. خیلی آروم رانندگی می کنی
ادامه دارد.....
✍ میم - مشکات
صالحین تنها مسیر
#رمان_هاد پارت۲۱ - خفه شو آرش شروین دستش را بیرون کشید. سعید تقلا می کرد که نگهش دارد. - صبر کن شر
#رمان_هاد
پارت۲۲
رویش را به طرف شروین چرخاند:
- به خاطر من؟
شروین بدون اینکه نگاهش کند گفت:
- عادتمه. حوصله سرعت رو ندارم
استاد چند لحظه ای به شروین خیره ماند و بعد نگاهش را به خیابان دوخت.
- برو راست...
وقتی پیچید شاهرخ دوباره پرسید:
- ساکت بودن هم جزو عادته؟
- مشکلی داره؟
- ابداً. فقط فکر کردم ناراحتی
شروین با تمسخر گفت:
- ناراحت؟ من اگه خوشحال باشم عجیبه
- چند سالته؟
دنده را عوض کرد.
- 23 .تو چی
-۳۵
- بهت نمی آد. جوون تر می زنی
- جدا؟ بابام که اعتقاد داره پیر مردم!
استاد این را گفت و خندید. شروین هرچه فکر کرد نفهمید کجای این حرف خنده دار است!
-. برو چپ. آ... بعد از پل هوایی ...آره، همین جا. خوبه ممنون
تشکر کرد و پیاده شد.
- کدوم خونه است؟
- داخل کوچه است. تشریف نمیارید؟
شروین نگاهی به داخل کوچه انداخت.
- نمی دونم
- خوشحال می شم یه چایی با هم بخوریم
شروین مردد بود. استاد اضافه کرد:
- البته اگر منتظرت هستن و نگران می شن اصرار نمی کنم
شروین پوزخندی زد:
- من کسی رو ندارم که نگرانم بشه
بعد کمی فکر کرد. نگاهی به چهره آرام استاد و لبخند روی لبانش کرد و گفت:
- بهتر از علافیه، نه؟
استاد سری تکان داد.
- فکر کنم
ماشین را پارک کرد و همراه استاد جوان داخل کوچه رفت. کوچه ای باریک. نگاهی به دیوارها
انداخت. قدیمی بودند با آجرهایی دود گرفت.
- زندگی اینجا سخت نیست؟
استاد نگاهی به شاخه درخت انگور که بالای یکی از دیوارها پیدا بود و هنوز برگ های سبز داشت
انداخت وگفت:
- زندگی همه جا سخته
جلوی یکی از درها ایستاد. در را باز کرد و خودش کناری ایستاد و تعارف کرد.شروین وارد شد و از
پله ها پائین رفت. حیاطی کوچک، حوضی در وسط و دو باغچه که برگ درخت هایش کم کم زرد می
شدند. استاد کنارش ایستاد و گفت:
- چطوره؟
شروین جواب داد:
- آدم یاد فیلم ها می افته. رمانتیکه
و با تمسخر ادامه داد:
- به درد دخترا می خوره
شاهرخ خندید. دستش را توی حوض شست. کتش را درآورد و از پله ها بالا رفت. شروین هم سری
تکان داد -که نشان دهنده مضحک بودن این عمل برایش بود - وکفش هایش را درآورد. ولی متوجه
شاهرخ که زیر چشمی نگاهش کرد و لبخند زد نشد. استاد همان طور که کت و کیفش را روی مبل می
گذاشت به شروین تعارف کرد که بنشیند و خودش بیرون رفت. اما شروین ترجیح داد در اتاق بگردد و
اطراف را دید بزند. نگاهی به کتاب های کتابخانه انداخت. قاب عکس زنی جوان بالای شومینه بود. میز کوچک کنار پنجره که رویش کتابی بود و صندلی راحتی کنار آن توجهش را جلب کرد. نزدیک تر رفت. کتاب نبود. دفترچه یادداشت بود. می خواست برش دارد که شاهرخ وارد اتاق شد و ظرف شیرینی
را روی میز گذاشت. شروین نشست و شاهرخ هم بعد از اینکه از کمد گوشه اتاق دو تا بشقاب برداشت نشست.
ادامه دارد....
✍ میم - مشکات
#شبنشینی_با_مقام_معظم_رهبری
رهبر انقلاب با اشاره به فرارسیدن زمان ثبتنام انتخابات مجلس تاکید کردند:
اگر توان #مدیریتی ندارید، مسئولیت نپذیرید
حضرت آیتالله خامنهای صبح امروز، پیش از آغاز جلسه درس خارج فقه ضمن شرح حدیثی درباره شرط پذیرش مسئولیّت:
پیامبر (ص) به ابیذر فرمودند: من هر چه برای خودم دوست میدارم، برای تو هم دوست میدارم. من جنابعالی را در #مدیریت، ضعیف میبینم. خیلی آدم خوبی هستی اما حالا که آدم ضعیفی هستی، مواظب باش بر دو نفر هم ریاست نکنی و تولیت مال یتیم را قبول نکنی.
این، درس برای ماها است. بعضی از ما به مجرّد اینکه یک مسندی یا خالی میشود یا ممکن است خالی بشود، فوراً چشم میدوزیم به آنجا! خب اوّل نگاه کن ببین میتوانی یا نمیتوانی.
حالا بحث #اسمنویسی برای #انتخابات_مجلس است، گفتند شروع شده، همین طور بدون #محابا میروند! این مطلبی که عرض میکنم، در مورد خود این حقیر از همه بیشتر است و آن کسانی که مسئولیّتی دارند هم همین جور. هر مسئولیّتی، هر سِمَتی، هر تواناییای، در کنارش یک مسئولیّتی دارد، یک تعهّدی وجود دارد. میتوانید آن تعهّد را انجام بدهید یا نه؟ این خیلی درسِ بزرگی است.
علّت اینکه میگویند تولیّت مال یتیم را قبول نکن، این است که نمیتوانی حقّ یتیم را به او بدهی؛ دیگران میآیند دستدرازی میکنند، جنابعالی هم آدم ضعیفی هستی، #تدبیر لازم را نداری و نمیتوانی.
برجستگیهای نظام اسلامی و نظام ارزشهای اسلامی اینها است؛ یعنی در درجهی اوّل، من و شما خودمان مسئولیم که ببینیم این کار را میتوانیم قبول کنیم یا نه؟ این بسیار مسئلهی مهمّی است. ۹۸/۹/۱۰
#سلامتی_فرمانده_صلوات
⭕️#سوال از محضر حضرت آقا:
⁉️۱۵. به ما بگویید در این اوضاع آشفته، وظیفه یک دانشجوی آگاه و آماده در مقابل جریانهای سیاسی مختلف چیست؟
✅ #پاسخ: درست فکر کردن، درست تحلیل کردن، تحلیل درست را به دیگران منتقل کردن و سعی در روشن و آگاه کردن کسی که فکر میکنید ناآگاه است.
۱۳۸۲/۲/۲۲
#شب_نشینی_با_آقا
#پرسش و #پاسخ
┄┅┅❁💚❁┅┅┄