eitaa logo
صالحین تنها مسیر
233 دنبال‌کننده
17هزار عکس
6.8هزار ویدیو
268 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 برای وسعت دنیای خود به آغوش تو گریز می کنم؛ عجیب،بی قاعده و قشنگ است... اما مگر رود، از ریختن به دریا گریز دارد؟! ...♡
سلام دوستان عزیز وقت بخیر 🌺🌺 عذر خواهی میکنم این چند روز نتونستم در خدمت با شم جهت رفع مشگلات هنه دوستان صلوات هدیه کنید به پنج تن آل محمد 🌺 خادم شما @yanoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸کرونا می‌تواند هیئتی‌ها را از «لاک فردی» و «لاک جمعی» خارج کند 🔸خروج از «لاک فردی» یعنی تقویت ارتباطات اجتماعی بین هیئتی‌ها و دیگران 🔸خروج از «لاک جمعی» یعنی برگزاری هیئت‌ها در فضاهای باز و کنار مردم 📌 گردهمایی مجازیِ فعالان عرصه هیأت (۱) 🔻 بنده از اصل پدید آمدنِ این فضایی که کرونا برای هیئتی‌ها ایجاد کرده، نه‌تنها ناخرسند نیستم بلکه یک‌مقدار خوشحال هم هستم! البته کرونا چیز بدی است، ولی اینکه موجب شده هیئتی‌ها از لاک فردی و لاک جمعیِ خودشان خارج بشوند، از الطاف خفیّۀ الهی است. 🔻 بیرون آمدن از «لاک فردی» یعنی تقویت ارتباطات اجتماعی بین مذهبی‌ها و هیئتی‌ها و بین مذهبی‌ها و غیر آنها. فضای مجازی هم بسیار به این امر کمک می‌کند و حتماً موجب نشر بیشتر معارف اسلامی خواهد شد. 🔻 البته طبق آمارها، ارتباطات اجتماعی مؤمنین و هیئتی‌ها‌ نوعاً بیشتر از غیر هیئتی‌هاست، ولی به نظر می‌رسد این مقدار ارتباط، خیلی اندک است. هیئتی‌ها باید خیلی بیشتر، اهل ارتباط گرفتن با دیگران و غریبه‌ها باشند و روابط بین رفقای هیئتیِ خود را هم تقویت کنند. 🔻 قبلاً وقتی یک کسی را در هیئت می‌دیدیم یا در کنارش سینه می‌زدیم، به‌سادگی از کنار هم رد می‌شدیم، امّا حالا که فضای عمومی هیئت‌ها تعطیل شده، تک‌تک افراد هیئت می‌توانند در این فراغتی که پدید آمده، همدیگر را با اسم بشناسند و بیشتر با هم ارتباط برقرار کنند. 🔻 نکتۀ بعدی، بیرون آمدن هیئتی‌ها از «لاک جمعی» است. قبلاً برنامۀ بسیاری از هیئت‌ها در فضاهای بسته برگزار می‌شد و خیلی‌ها نمی‌دیدند و در جریان قرار نمی‌گرفتند که آنجا چه اتفاق عارفانه و عاشقانه و قشنگی دارد می‌افتد. 🔻 ولی الآن شرایطی پدید آمده که هیئتی‌ها مجبور می‌شوند از تکیه‌ها و محیط‌های سربسته بیرون بیایند و با رعایت فاصله‌گذاری اجتماعی، در محیط‌های باز، عزاداری کنند و اشک بریزند و دیگران هم مشاهده کنند؛ و این اتفاق بسیار خوبی است. 👤علیرضا پناهیان 🚩جلسه مجازی - ۹۹.۵.۱۷ 👈🏻 صوت و متن کامل: 📎 Panahian.ir/post/6452 🌷 @IslamlifeStyles
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دو دقیقه سیمای تربیتی سوره شمس کاری از گروه تولیدات رسانه ای موسسه آموزش عالی حوزوی وپژوهشکده صحیفه سجادیه ورسالة حقوقية کشور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『🌱✨ +گفــت:اصــل‌بـده!! -گفتـم:مـادرم کنیز ‌ربـاب... بـابـام‌ هم غلام عبــاس... برادرم غلامــ علے اکبر... خودمم کنیــز زینـــب... (★_★) مــا اصل و نصبمــون غلامــ در خــونه حسـینهــ... جــد در جــدمون‌نــوکرش‌بــودن. غلامـ خانـه زادشیــم...☺️ +گفــت: تُ دنیــا چے دارے؟😃 -گفتــم:یــه چادر که رنگــش مشکیــه چــون تا ابد عــزادار حسیـنِ و یه سَر که اگــه لایق بــاشــه افتاده زیــر پــاشون...🙂 +خندید و گفتــ:روانے خدا شفات بده😂 -گفتــم:بیمارِ حسیــنم شــفا نمیخــوام و جــــزحسیـ♥️ـــــن و کربـ✨ــــلا از خــ😍ـدا چیــزے نمیخوام...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صالحین تنها مسیر
🍃🥀🍃🥀🍃 رمان مذهبی ‍#بادبرمیخیزد پارت2 در هر حال علاوه بر دغدغه های دیگر، این قضیه هم تبدیل به یکی
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 رمان مذهبی ‍ پسری که راننده بود داشت با راننده ماشینی که به ماشینش زده بودند صحبت میکرد. پسر دوم که گویا معصومه را شناخته بود اشاره ای به دوستش (یا همان مگس کارتنی ما)کرد و با سر معصومه را نشان داد. پسر که به نظر می آمد حضور ذهن خوبی دارد سعی کرد دست پیش را بگیرد که عقب نیفتد. نیشش تا بناگوش باز شد تا با صمیمیتی که ایجاد میکرد بتواند از پس جوابی که احتمال می رفت معصومه در پاسخ متلک ش بدهد بربیاید. معصومه جلوی خنده اش را گرفت و قیافه اش جدی شد. احساس کرد الان بهترین موقعیت برای تلافی حرف پسر جوان است. خواست چیزی بگوید اما یکدفعه فکری ب ذهنش خطور کرد. احساس کرد در شان او نیست که هم کلام پسرکی متلک گو شود و مثل او دهان به حرف لغوی باز کند که هیچ ثمره ای نداشت. برای همین بلافاصله روی برگرداند و در حالی که وانمود میکرد انگار اصلا آنها را نشناخته از محل تصادف دور شد. تا رسیدن به خانه فکرش مشغول این بود که آیا بهترین کار را کرده است? چرا جوابش را نداده بود? اگر چیزی می گفت باعث می شد پسرک دفعه بعد کسی را مسخره نکند. اما نه، لبخند وقیحانه پسر نشان میداد از چنین عقل و درایتی بی بهره است که بتواند نکته ظریف این ماجرا را متوجه شود و یا حداقل از بعدی ب جز سرگرمی به قضیه نگاه کند. خب لااقل دلش که خنک می شد،نمیشد?اه!حیف شد!کاش جوابش را داده بود!!! ادامه دارد... میم.مشکات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا