eitaa logo
صالحین تنها مسیر
219 دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
6.7هزار ویدیو
267 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🌹عمری به جز 🌱بیهوده گفتن سر نکردیم 🌹 تقویم ها گفتند و ما نکردیم 🌱دل در تب لبیک تاول زد ولی ما💔 🌹لبیک گفتن 🌱را لبی هم تر . . . 🌹تعجیل در فرج صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیامبر‌اکرم(ص)میفرمایند🌹 آنکه مادرش را شاد کند؛خدا را شاد کرده است!💞 ‌ 📚 ‌ هدیه بم مادران آسمانی هم صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ashoura-hasan-barati.mp3
7.04M
قرائتـــ زیارت عــاشـورا با نوای حاج حسن براتی، هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹 🔸 روز نوزدهم 🔘شروع چله: ۱۴۰۰/۵/۱۹ ◼️ @IslamLifeStyles
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
❇️ رهبر انقلاب صبح امروز در دیدار رئیس‌جمهور و هیئت دولت سیزدهم: 👈🏼 یک جلوه‌ی دیگر مردمی بودن، مسئله‌ی اتخاذ سبک زندگی مردمی است. ✅ بی‌تکلف بودن در مسائل، در ممشا و منش، دوری کردن از منش‌های اشرافیگری و از موضع بالا به مردم نگاه کردن و مانند اینها. این هم یک جلوه‌ی دیگری است از مردمی بودن که از این منش‌های اشرافیگری که معمول است در دنیا همه‌ی دولت‌ها و مسئولیت‌ها و مسئولین مبتلا هستند به این جور نگاه به مردم به این جور روش زندگی، باید اجتناب کرد. 🔹 مسائل‌تان را با مردم مطرح کنید. یک وقت مسئله‌ای مشکلی وجود دارد یا راه‌حلی وجود دارد، "البته سعی کنید حرف زدن شما موجب یأس مردم نشود" که بعضی بی‌توجهی میکنند به این نکته و حرف نامناسب و خلاف واقع می‌زنند که موجب ناامیدی مردم میشود، ✔️👌🏼 نه، هر مشکلی راه‌حلی هم دارد، با مردم در میان بگذارید، با مردم حرف بزنید از مردم کمک بخواهید، در موارد مختلف هم کمک فکری هم کمک عملی. ۱۴۰۰/۶/۶
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
🔶 همین بحث چند روز قبل کانال هست که عرض کردیم هیچ وقت انسان نباید نا امید باشه. آدم باید بدونه که همیشه برای زندگیش راه حل وجود داره. امام خامنه ای عزیز هم میفرمایند که برای مسائل کشوری هم باید امید داشت. این درگیری های اخیر در مورد واکسن ممکنه برخی از دوستان رو ناامید کرده باشه ولی بدونید که حتما نکات امیدوار کننده زیادی وجود داره و در آینده ان شالله اتفاقات خوبی رقم میخوره 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بازسازی انقلابی و عقلانی ✍رهبر انقلاب در دیدار هیئت دولت سیزدهم: در مدت خدمت و مسئولیت، همت‌تان را متمرکز کنید بر اینکه یک بازسازی انقلابی و البته عقلانی و فکورانه در همه‌عرصه‌های مدیریتی ان‌شاء‌اللّه بوجود بیاید. پیوست عدالت ✍رهبر انقلاب: در زمینه عدالت عقبیم بخشنامه‌ها و مصوبات دولت باید پیوست عدالت داشته باشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ثبت ملی انگشتر شهید حاج قاسم سلیمانی 🔹انگشتر شهید قاسم سلیمانی فرمانده پیشین نیروی قدس سپاه پاسداران با تصمیم علی‌اصغر مونسان وزیر سابق میراث فرهنگی و گردشگری در فهرست آثار منقول ملی به ثبت رسید
💠توصیه های هوشمندانه رهبر انقلاب به دولت سیزدهم در زمینه دیپلماسی
✳️ یادداشتهای 1 📅 جمعه ، 5 شهریور 1️⃣ صبح زود با این خبر که رئیس جمهور محترم وارد اهواز شدند رو برو شدیم، عالی بود، عالی بدون هیچ تکلف ، بدون هیچ تشریفات پر زرق و برق ، بدون هیچ جایگاه سخنرانی پر خرج، بدون فاکتورهای چندصد میلیونی غذا گام های اول دولت همه را شوکه کرد ، اما این آغاز راه است 2️⃣ سر زدن به بیمارستان ها و از نزدیک دیدن مشکلات بیماران ، حتی معاون وزیر بهداشت سابق را هم شوکه کرد که چطور به راحتی کادر درمانی با رئیس جمهور خود دیدار کردند 3️⃣ پای حرف دل مردم نشستند ، پای دغدغه های آنان، وعده دادند برای حل که می دانیم وعده ایشان همراه با عمل است، قرار است استاندار ویژه تعیین کنند برای خوزستان ، استاندار ویژه یعنی اینکه در ماه ، چند جلسه در جلسات هیات دولت شرکت می کند و مستقیما بدون واسطه مشکلات خوزستان را با رئیس جمهور در میان می گذرد 4️⃣ دولت کار جهادی اش را شروع کرده ، از مدتها قبل هم شروع کرده بود، اما یادمان باشد این دولت قطعا دشمنی هایی دارد، هم از جنس خودی ، هم از جنس نا خودی ! البته قطعا نقدهایی هم خواهد بود که قطعا هروقت نقدی ببینیم خواهیم گفت چون خط قرمز ما عدالت است و مردم و اسلام، پس هر جا به اینها عمل نشود ، نقد هم خواهد آمد 5️⃣ درباره خط فاضلاب اهواز که همیشه باعث دردسر مردم است ، دولت دو طرح را معرفی کرد، یکی طرح بلند مدت که چندین سال طول می کشد، یکی هم طرح کوتاه مدت که چندماهه به اتمام می رسد و سعی می کنند زودتر تمام شود تا در فصل بارش باران ، مشکلی برای مردم پیش نیاید 6️⃣ قطعا حضورهای سرزده اقای بیشتر هم خواهد شد ، این نوع حضور اثر مستقیمی در ارتباط مردم با مسئولین دارد. قردا دولت محترم، با حضرت آقا دیدار دارند، قطعا باید گوش به اوامر رهبری بود تا ببینیم ایشان چه می فرمایند و می دانیم اقای هم از کسانی هستند که گوششان به دهان رهبری است. ان شالله هرچه رقم می خورد، خیر ملت باشد 👈 این روزانه نوشتن ها و گزارش روزانه کارهای دولت ، هر روز در همین ساعات ، ادامه خواهد داشت تا پایان دولت ان شالله. ✍️ احسان عبادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
43.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار رئیس‌جمهور و اعضاء هیئت دولت در نخستین روزهای فعالیت دولت سیزدهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞فصل چهارم 💘رمان اُسطوره ام باش مادر همچو ستارگان در شب 🌟 نشانم ده راه و رسم عاشقی را 💖 نشانه به نشانه💞 آیه به آیه ... اسطوره ام باش مادر💞 ادامه فصل سوم... دوستان عزیز باماهم همراه باشید💞
صالحین تنها مسیر
"رمان #اسطوره‌ام_باش_مادر💞 #قسمت4⃣3⃣ همه چیز هیچ وقت همیشه خوب نمی ماند. همیشه کسی هست که با اعصا
"رمان 💞 ⃣3⃣ صدرا ادامه داد: چند تا مورد خوب اومدن برای خواستگاری که من بخاطر تو دست به سرشون کردم. تصمیمت چیه؟ اگه میخوای، بسم الله. اگر هم نه، بگو که با سیدمحمد صحبت کنم که خواستگارها رو ببینه و اونوقت هر چی خیره! احسان بلند شد. دستانش مشت شده و صورتش کبود بود: فردا میرم دفتر امیر، تا راجع به خواستگاری صحبت کنیم. قرار خواستگاری رو بذارید. از خانه بیرون زد. دلش میخواست کمی قدم بزند اما بیشتر از همه دلش برای قرآن یادگاری ارمیا تنگ بود. خود را به واحدش رساند و وارد شد. در را تازه بسته بود که در واحد بغلی باز شد. صدای آرام زینب سادات را شنید و گامهایی که روی پله برداشته شد. زینب سادات: کجا میری ایلیا؟ ایلیا: صدای داد و فریاد مهدی بود. برم ببینم چی شده خب. زینب سادات پر حرص گفت: مگه فوضولی؟ ایلیا دیگر جواب نداد و رفت. در بسته شد. احسان همانجا نشست. شاید گاهی ما نیاز به تلنگر داریم تا از قافله عقب نمانیم و این تلنگر برای احسان شبیه به مشتی بود که ناغافل خورد... مقابل پدرش نشست. حرفهایش را بالا و پایین کرد: خیلی برای مقدمه چینی فکر کردم. اما دیدم فایده نداره. ما نه اونقدر صمیمی هستیم که حرف نگفته هم رو بفهمیم، نه اونقدر غریبه که مقدمه چینی لازم باشه. میخوام ازدواج کنم و اومدم که یک بار هم شده برام پدری کنید. شنیدم شیدا هم ایران هست. فردا شب قرار خواستگاری گذاشتیم. امیر به صندلی اش تکیه داد: مبارکه! باید با آزاده هماهنگ کنم که کاری نداشته باشه. با اینکه در شرایط خوبی نیست اما حتما سعی میکنیم بیایم. احسان اخم کرد: اونم میخوای بیاری؟ امیر روی میز خم شد و آرنجش را به آن تکیه داد و با اخم گفت: اون نه و آزاده! و البته که میاد. من بدون آزاده جایی نمیرم. حالا کی هست عروس من؟ احسان مردد گفت: زینب سادات. دختر آیه خانم، دوست رهایی. امیر خشمگین ایستاد و صندلی اش با شتاب عقب رفت: چی؟ دیوانه شدی؟ میفهمی چی میگی؟ اون صدرای احمق مغزتو شستشو داده! دیوانه شدی! من هیچ وقت به خواستگاری اون نمیرم! شیدا هم نمیاد! تو عقل نداری؟ ازدواج باید چیزی به تو اضافه کنه احمق! توی این ازدواج چی به دست میاری؟ جز مثل صدرا پشت پا زدن به خانواده ات؟ جز عقب افتادگی و مسخره شدن؟ احسان هم ایستاد: تجددتون برای خودتون! من به عقب افتادگی علاقه دارم. به زنی که زنانه باشه و زنیت بلد باشه. به مردی که غیرت داشته باشه. به خونه گرم و پر محبت. به اینکه خونه من گرم باشه مثل خونه همون صدرایی که مسخره میکنی! میدونی مهدی شب به شب با پدرمادرش میشینه و از کارهای روزانه اش میگه؟ میدونی مشکلاتشون رو با هم حل میکنن؟ میدونی با هم غذا میخورن و با هم خونه تمیز میکنن و باهم میخندن؟ میدونی چقدر به هم وابسته هستن؟ میدونی خونه ای که مهمون میاد چه شکلیه؟ میدونی اونها خدایی دارن که هیچ وقت نمیذاره کم بیارن؟ هیچ وقت پدر نبودی! وگرنه زینب سادات بهترین انتخاب برای همسری هست. کفش آهنی پوشیدم برای به دست آوردنش و هرگز نمیذارم جلوم رو بگیرید ادامه دارد... "نویسنده:👇 🌷 "
"رمان 💞 ⃣3⃣ زینب سادات مشغول مرتب کردن پرونده ها بود که سرپرستار پرسید: امروز دکتر زند دیر کرده! نگفته کی میاد؟ زینب سادات متعجب به او نگاه کرد.بعد با دست خودش را نشان داد و پرسید: به من؟ سرپرستار: آره دیگه. یک زنگ بهش بزن بپرس.خوشش نمیاد بهش زنگ بزنیم هی.من یک بار زنگ زدم جواب نداد. زینب سادات:خب چرا من زنگ بزنم. پوزخند سرپرستار برایش عجیب بود اما حرفی که زد، عجیب تر. سرپرستار: آقای دکتر گفتن که پسرخاله دختر خاله هستین. حالا بهش زنگ بزن. زینب سادات لب گزید و کمی بعد گفت: شماره ایشونو ندارم. نگاه سرپرستار عجیب شد و بعد از داخل موبایلش شماره را خواند و زینب سادات با تلفن همراهش شماره گرفت و به بوق هایش گوش داد. احسان که عصبی از دفتر امیر بیرون زده بود، با اوقات تلخی، تلفن را از جیب کتش بیرون آورد و شماره ناشناس را نگاه کرد. اول خواست جواب ندهد اما بعد تصمیمش عوض شد و عصبانیتش را سر کسی که نمیدانست کیست، خالی کرد: بله؟چیه هی زنگ میزنی؟ زینب سادات ترسید.لبش لرزید.صدایش آرام بود وقتی حرف زد: سلام آقای دکتر. ببخشید مزاحم شدم، کی بیمارستان تشریف میارید؟ اشک زینب سادات پشت پلکش بود. تمنای بارش داشت، اما جلوی همکارانش که نگاهشان میخ او بود، حفظ ظاهر کرد. احسان با شنیدن صدای پشت خط،ایستاد. صدایی که حال خرابش مرهم بود. با شَک گفت: زینب؟ یعنی زینب خانم شمایید؟ زینب سادات: بله. احسان لبخندی به پهنای صورت زد.پا تند کرد سمت اتومبیلش: ببخشید بد حرف زدم. دارم میام بیمارستان. به ترافیک نخورم، نیم ساعته میرسم. زینب سادات نفس عمیقی کشید: باشه. ممنون. خدانگهدار احسان ناراحتی زینب را حس میکرد. نمیخواست ناراحتش کند.پس تماس را ادامه داد: زینب خانم. زینب سادات: بله؟ احسان:ببخشید. زینب سادات سکوت کرد. احسان میدانست دل نازدانه ارمیا به سادگی صاف نمیشود. وای به حالش درخواستگاری امشب. احسان: دارم میام.خداحافظ تماس قطع شد. هر چند که دل زینب سادات گرفت، اما دل احسان آرام شده بود. آنقدر آرام که با شیدا تماس بگیرد. شیدا: سلام آقای دکتر! گوشیت راه گم کرده؟ احسان: سلام.وقت داری برای صحبت با پسرت؟ شیدا با همان لحن بی خیال همیشگی اش گفت: اگه درباره خواستگاری امشب هست که امیر گفت، نه وقت ندارم! امشب هم مهمونی دعوتم. چند روز اومدم ایران خانواده و دوستام رو ببینم و برم. با این ازدواج هم مخالفم! احسان: من جزء خانوادت هستم؟ شیدا: مسخره بازی در نیار!باید برم. خداحافظ. احسان به تلفن نگاه کرد. حتی منتظر شنیدن جواب خداحافظی اش نبود. این هم از مادری به سبک شیدا! احسان وارد بخش شد. نگاهش پی یافتن زینب سادات رفت، اما او را ندید. تا پایان ویزیت هایش هم ندید. آنقدر واضح کلافه شده بود و نگاه می چرخاند که پرستاری که حتی اسمش را بخاطر نداشت، گفت: دنبال خانم علوی می گردید؟ ادامه دارد... "نویسنده:👇 🌷 "
دعا کنیم... برا اونایی که گوشه قلبشون درده برا اونایی که دستشون تنگه برا اونایی که طاقتشون تموم شده برای مریضا ومخصوصا همه مریضای کرونایی.. برای مردم صبور ایران دعا کنیم الهی که حال دلتون خیلی زوود خوب خووب شه ، التماس دعا.....🍃 💐شبتون بخیر💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا