"رمان #پلاک_پنهان
#قسمت0⃣2⃣
ــ سمانه خاله برا چی میری،الان دیگه نتایج انتخابات اعلام میشه،خیابونا غلغله میشه،خطرناکه
سمانه چایی اش را روی میز گذاشت و گفت:
ــ فدات شم خاله،اینقدر نگران نباش ،چیزی نمیشه،باید برم کار دارم
بی زحمت یه آژانس بگیر برام
ــ خودم میرسونمتون
سمانه به طرف صدا برگشت با دیدن کمیل کت به دست که از پله ها پایین می آمد ،اخمی بین ابروانش نشست وتا خواست اعتراضی کند کمیل گفت:
ــ خیابونا الان شلوغه ،منم دارم میرم کار دارم شمارو هم میرسونم
سمانه تا می خواست اعتراض کند ،متوجه نگاه خاله اش شد که با التماس به او نگاه می کرد،می دانست هنوز امیدش را از دست نداده،نفس عمیقی کشید و با لبخند روبه خاله اش گفت:
ــ پس دیگه آژانس زنگ نزن،با آقا کمیل میرم
سمیه خانم ذوق زده به سمت سمانه رفت و بوسه ای بر روی پیشانی اش کاشت؛
ــ قربونت برم ،منتظرتم زود برگرد
ــ نمیتونم باید برم خونه،شنبه خونه آقای محبی میان باید برم کمک مامان
سمانه می دانست با این حرف روی تمام امید خاله اش خط کشید ،اما باید سمیه خانم
باور می کرد که سمانه و کمیل قسمت هم نیستند، بعد از خداحافظی از خانه خارج شدند و سوار ماشین شدند
*
ترافیک خیلی سنگین بود،سمانه کلافه نگاهی به ماشین ها انداخت و منتظر به رادیو گوش داد، مجری رادیو شروع کردمقدمه چینی و معرفی رئیس جمهور،سمانه با شنیدن نام رئیس جمهور ناخوداگاه عصبی مشت ارامی به داشپرت زد،کمیل نگاه کوتاهی به سمانه که عصبی سرش را میان دو دستش گرفته بود،انداخت.
سمانه کلافه با پاهایش پشت سرهم به کف ماشین ضربه میزد ،نتایج انتخابات
اعصابش را بهم ریخته بود و ترافیک وبوق های ماشین ها و رقص مردم وسط خیابان که نمی دانستند قراره چه بر سرشان بیاید حالش را بدتر کرده بود.
ــ هنوز میخواید برید دانشگاه؟؟
ــ چطور
ــ مثل اینکه حالتون خوب نیست
ــ نه خوبم
ــ دانشگاه مگه تعطیل نیست
ــ چرا تعطیله،اما بچه ها پیام دادن که حتما بیام دانشگاه
کمیل سری تکان داد،سمانه دوباره نگاهش را به مردانی که وسط خیابان میرقصیدند و همسرانشان را تشویق به رقص می کردند سوق داد،این صحنه ها حالش را بدتر می کرد،آنقدر حالش ناخوش بود که نای برداشتن دوربین و گرفتن عکس برای تهیه گزارش را نداشت.
بعد یک ساعتی ماشین ها حرکت کردند،و کمیل پایش را روی گازگذاشت،نزدیک های دانشگاه شدند، که سمانه با دیدن صحنه ی روبه رویش شوکه شد،دهانش خشک شد فقط زیر لب زمزمه کرد:
ــ یا فاطمه الزهرا
🌹نویسنده:فاطمه_امیری
ادامه دارد....
🍃بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ🍃
روزتان متبرک به اسماء خداوند
💕یا الله
یا غفـار
💕یا تـواب
یا کریـم
💕یا رحمـان
یا منـان
💕یا حلیـم
یا ستـار
📖 سوره مبارکه مذثر آیه 56
وَمَا يَذْكُرُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ
و تذكّر نمى يابند مگر آن كه خداوند بخواهد. او سزاوار تقواست و سزاوار آمرزيدن است.
#حدیث
🌸امام علی «علیه السلام»⇩:
🌷إنّ الجِهادَ بابٌ مِنَ اَبوابِ الجَنّةِ فَتَحَهُ اللهُ لِخاصَّةِ اَولیائِهِ.
🍃✔️ ↫ جهاد در راه خدا یک دری است از درهای بهشت که خداوند آن را تنها برای اولیای خاص خودش باز گذاشته است.👌💯
(نهجالبلاغه، خطبة ٢٧)
#راه_روشن
🌹امام صادق علیهالسلام فرمودند:
🔺إذا لَم تَكُن حَليما فتَحَلَّمْ؛
🔻اگر بردبار نيستى، خود را به بردبارى وادار.
📚 الكافی، جلد۲، صفحه۱۱۲، حدیث۶
#راه_روشن
🌹امام خمینی (ره):
🔺آنچه از دنیاست فانی است و آنچه از برای خدا تقدیم می شود باقی و ابدی است و این شهدا زنده هستند. و در پیش خدای تبارک و تعالی «عند ربهم یرزقون»اند.
۱۳۶۰/۰۱/۱۳
#راه_روشن
🌹امام خامنهای:
🔺شهید ابومهدی (رضوان الله تعالی علیه)، مرد نورانی، مرد مؤمن، مرد شجاع که انسان وقتی نگاه میکرد، چهرهی او مصداق «و بَیِّض وَجهِی بنورک» [بود]. شهید سلیمانی با امثال این جور انسانهای مؤمن و شجاع و نورانی توانستند کارهای بزرگی را انجام بدهند.
۱۳۹۸/۱۰/۱۸
❇️ حرف عمیق و پرمغز!
❇️ فی الکافی عن الصادق (علیه السلام) وَ قَالَ لَمْ یَطْلُبْ أَحَدٌ الْحَقَّ بِبَابٍ أَفْضَلَ مِنَ الزُّهْدِ فِی الدُّنْیَا وَ هُوَ ضِدٌّ لِمَا طَلَبَ أَعْدَاءُ الْحَقِّ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مِمَّاذَا قَالَ مِنَ الرَّغْبَةِ فِیهَا. (ملامحسن فیض کاشانی ، الشافی ، ص 533 .)
❇️ راههایی، درهایی که انسان می تواند از آن درها و از آن راهها برود تا به حق برسد ، حق را درک کند، کـه طبعاً راههای گوناگونی است. هیچ یک از این ابواب و از این طٌـرقی که انسان را به حق می رساند،مثل زهد در دنیا نیست. برای رسیدن به حق،شناختن حق از باطل، تشخیص راه حق از راه باطل ، بهترین راهها عبارت است از زهد در دنیا .خیلی مطلب عمیق و پر مغزی است این حرف.
✅ چون مهمترین چیزی که انسان را از حق منصرف می کند،دل انسان را مشوب می کند، انسان را از حق به باطل گرایش می دهد، هوای نفس است، دنیا طلبی است.اگر چنانچه این دنیا طلبی، این هوای نفس، و رغبت به زخارف دنیا را انسان نداشته باشد، شناخت حق برای او از باطل آسان می شود.
❇️ بهترین راهها برای شناخت حق این است. « وَ هُوَ ضِدٌّ لِمَا طَلَبَ أَعْدَاءُ الْحَقِّ.» این زهد دنیا نقطة مقابل آن چیزی است که دشمنان حق، یعنی اهل باطل طلب می کنند،همین هم آنها را به باطل می اندازد. قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مِمَّاذَا ؟! آن چیزی که دشمنان حق به آن علاقه مندندودر آن راه قرار دارند چیست؟
❇️ قَالَ مِنَ الرَّغْبَةِ فِیهَا. رغبت در دنیا،عشق به دنیا،دلباختگی به دنیا.این آن چیزی است که انسان را از راه حق منصرف می کند، به باطل می اندازد، از شناختن راه حق از راه باطل جلوگیری می کند.
🔹 [ شرح حدیث از #مقام_معظم_رهبری حضرت آیت الله امام خامنه ای (حفظه الله) در مقدمه درس خارج مورخ 5/08/87 ]
#درس_اخلاق
🍃🍃🍃✨✨✨🍃🍃🍃
#مناسبتی:روایت زیبایی از شهادت بزرگ بانوی اسلام زهرای مرضیه(س)به قلم سید مهدی شجاعی