#امام_خمینی_ره
هم مرد حماسههای طوفانی بود
هم سالک قلههای عرفانی بود
ماندهست هنوز تا که بشناسیمش
یک رهرو مکتبش سلیمانی بود
شاعر: #یوسف_رحیمی
🖤💔
روزی به پات غم نخورم شب نمی شود
این دلشکسته صاحبِ منصب نمی شود
مُردن به پای "یار"،ملاک تَقَرُّب است
"پروانه" تا نسوخت مُقَرَّب نمی شود
ما گریه کرده ایم ولی هیچ گریه ای
مانند گریه بر غم زینب نمی شود
قربان جسم دَرهَم شاهی که اهل دِه
هر کار می کنند مرتب نمی شود...😭
🔖بردیامحمدی
#شب_زیارتی
انقلاب مردمی، مردم انقلابی ۹.m4a
5.91M
#انقلاب_مردمی ۹
مــــردم یــــا خــــواصــــ؟؟؟؟
🇮🇷بــــســــم رب الــــشــــهداءوالــــصــــدیــــقــــیــــنــــ🇮🇷
امــیــرالــمــومــنــیــن حــضــرت عــلــی عــلــیــه الــســلــام در نــامــه ی خــودشــون خــطــاب بــه مــالــک اشــتــر مــی فــرمــایــد
👈همــانــا ســتــون دیــنــ؛ جــمــعــیــت مــســلــمــانــان و مــهیــا شــده گــان بــرا جــنــگ بــا دشــمــنــ
⇦ تــوده مــردم هســتــنــ
پــس بــایــد تــوجــه و مــیــل تــو بــه اون ها بــاشــه👌
صالحین تنها مسیر
#انقلاب_مردمی ۹ مــــردم یــــا خــــواصــــ؟؟؟؟ 🇮🇷بــــســــم رب الــــشــــهداءوالــــصــــدیـــ
اما مدیریت امام در هر دو کار مهم و اساسی
👈 از یڪ ریشه و مبناے مشترڪ پیروے میکنه
ینے امام با همون مدل مدیریتے که انقلاب اسلامے رو برپا کرد👌
با همون مدل جنگ و جبهه رو هم مدیریت کرد
سوال
مدل مدیریتی امام چگونه بود ⁉️⁉️⁉️⁉️
در واقع همین مدل مدیریتی امام
راز ̅̅م̅̅ـ̅̅ـ̅̅و̅̅ف̅̅ـ̅̅ـ̅̅̅̅ق̅̅ـ̅̅ـ̅̅̅̅ی̅̅ـ̅̅ـ̅̅ت ا̅̅م̅̅ـ̅̅ـ̅̅ام ̅̅ب̅̅ـ̅̅ـ̅̅ود✅
̑̑م̑̑ـ̑̑ـ̑̑̑ـ̑̑ـ̑دل ̑̑م̑̑ـ̑̑ـ̑̑̑ـ̑̑ـ̑د̑̑ی̑̑ـ̑̑ـ̑̑̑ـ̑̑ـ̑ر̑̑ی̑̑ـ̑̑ـ̑̑̑ـ̑̑ـ̑̑̑ت̑̑ـ̑̑ـ̑̑̑ـ̑̑ـ̑̑ےِ̑ ا̑̑م̑̑ـ̑̑ـ̑̑̑ـ̑̑ـ̑ام
👈 ̑̑ب̑̑ـ̑̑ـ̑̑̑ـ̑̑ـ̑رآ̑̑م̑̑ـ̑̑ـ̑̑̑ـ̑̑ـ̑ده از ̑̑ف̑̑ـ̑̑ـ̑̑̑ـ̑̑ـ̑̑̑ق̑̑ـ̑̑ـ̑̑̑ـ̑̑ـ̑ه ا̑̑م̑̑ـ̑̑ـ̑̑̑ـ̑̑ـ̑ام و ̑̑ف̑̑ـ̑̑ـ̑̑̑ـ̑̑ـ̑هم ̑̑ع̑̑ـ̑̑ـ̑̑̑ـ̑̑ـ̑̑̑م̑̑ـ̑̑ـ̑̑̑ـ̑̑ـ̑̑̑ی̑̑ـ̑̑ـ̑̑̑ـ̑̑ـ̑ق ا̑̑م̑̑ـ̑̑ـ̑̑̑ـ̑̑ـ̑ام از ا̑̑س̑̑ـ̑̑ـ̑̑̑ـ̑̑ـ̑̑̑ل̑̑ـ̑̑ـ̑̑̑ـ̑̑ـ̑ام ̑̑ب̑̑ـ̑̑ـ̑̑̑ـ̑̑ـ̑ود
وایــنــو نــبــایــد ڪــســی انــڪــار ڪــنــه☹️
یــنــی وقــتــی مــا مــیــگــیــم مــدل مــدیــریــتــب امــامــ
⇦ یــعــنــی مــدل مــدیــریــتــی اســلــامــ
چــرا؟؟؟
👈 چــون امــامــ؛ فــهم خــودش از اســلــام رو در قــالــب مــدیــریــت اجــرایــی و عــمــلــیــاتــی مــی ڪــرد
بــبــیــنــیــد در مــدل حــڪــم رانــی اســلــامــیــ؛ مــردم بــیــشــتــر از نــخــبــگــان نــقــش افــریــن هســتــنــ✅
حــضــرت تــو همــون نــامــه قــبــل از ایــن ڪــه ایــن ســخــن رو بــفــرمــایــد
از نــقــش ڪــم رنــگ خــواص گــفــتــه👌
امــام رحــمــه الــلــه عــلــیــه از ایــن مــدل مــدیــریــتــی الــهام گــرفــ
و ایــن مــدل رو عــمــلــیــاتــی ڪــرد و مــوفــق هم شــد😍
ا̈́گ̈́ـ̈́ـ̈́ر ̈́چ̈́ـ̈́ـ̈́ه ا̈́م̈́ـ̈́ـ̈́ام ̈́ح̈́ـ̈́ـ̈́̈́ڪ̈́ـ̈́ـ̈́و̈́م̈́ـ̈́ـ̈́ت ̈́ت̈́ـ̈́ـ̈́̈́ش̈́ـ̈́ـ̈́̈́ڪ̈́ـ̈́ـ̈́ی̑̑ـ̑̑ـ̑ل داد
ا̈́م̈́ـ̈́ـ̈́ا ̈́ح̈́ـ̈́ـ̈́̈́ق̈́ـ̈́ـ̈́ی̑̑ـ̑̑ـ̑̈́ق̈́ـ̈́ـ̈́̈́ت̈́ـ̈́ـ̈́ا هدف از ̈́ح̈́ـ̈́ـ̈́̈́ڪ̈́ـ̈́ـ̈́و̈́م̈́ـ̈́ـ̈́ت ای̑̑ـ̑̑ـ̑ن ̈́ب̈́ـ̈́ـ̈́ود ̈́ڪ̈́ـ̈́ـ̈́ه
👈 ̈́م̈́ـ̈́ـ̈́ردم ه̈́م̈́ـ̈́ـ̈́ه ̈́ڪ̈́ـ̈́ـ̈́اره ̈́ب̈́ـ̈́ـ̈́ا̈́ش̈́ـ̈́ـ̈́̈́ن̈́ـ̈́ـ̈́
در ̈́م̈́ـ̈́ـ̈́دی̑̑ـ̑̑ـ̑ری̑̑ـ̑̑ـ̑ت ا̈́م̈́ـ̈́ـ̈́ا̈́م̈́ـ̈́ـ̈́؛ ̈́م̈́ـ̈́ـ̈́ردم ̈́ف̈́ـ̈́ـ̈́̈́ق̈́ـ̈́ـ̈́ط ̈́ن̈́ـ̈́ـ̈́̈́ق̈́ـ̈́ـ̈́ش ̈́ت̈́ـ̈́ـ̈́̈́ح̈́ـ̈́ـ̈́̈́ق̈́ـ̈́ـ̈́ق ̈́ج̈́ـ̈́ـ̈́̈́ڪ̈́ـ̈́ـ̈́و̈́م̈́ـ̈́ـ̈́ت رو ̈́ن̈́ـ̈́ـ̈́دار̈́ن̈́ـ̈́ـ̈́❌
̈́ب̈́ـ̈́ـ̈́̈́ل̈́ـ̈́ـ̈́̈́ڪ̈́ـ̈́ـ̈́ه ا̈́م̈́ـ̈́ـ̈́̈́ت̈́ـ̈́ـ̈́داد ̈́ح̈́ـ̈́ـ̈́̈́ڪ̈́ـ̈́ـ̈́و̈́م̈́ـ̈́ـ̈́̈́ت̈́ـ̈́ـ̈́؛̈́ح̈́ـ̈́ـ̈́ل ̈́م̈́ـ̈́ـ̈́̈́ش̈́ـ̈́ـ̈́̈́ڪ̈́ـ̈́ـ̈́̈́ل̈́ـ̈́ـ̈́ات ̈́ح̈́ـ̈́ـ̈́̈́ڪ̈́ـ̈́ـ̈́و̈́م̈́ـ̈́ـ̈́̈́ت̈́ـ̈́ـ̈́
̈́ب̈́ـ̈́ـ̈́دون ̈́م̈́ـ̈́ـ̈́ردم ا̈́م̈́ـ̈́ـ̈́̈́ڪ̈́ـ̈́ـ̈́ان ̈́ن̈́ـ̈́ـ̈́داره و ̈́م̈́ـ̈́ـ̈́̈́ح̈́ـ̈́ـ̈́ال ه̈́س̈́ـ̈́ـ̈́̈́ت̈́ـ̈́ـ̈́✌️
̈́چ̈́ـ̈́ـ̈́را ا̈́ل̈́ـ̈́ـ̈́ان ̈́ب̈́ـ̈́ـ̈́ا و̈́ج̈́ـ̈́ـ̈́ود ای̑̑ـ̑̑ـ̑ن ه̈́م̈́ـ̈́ـ̈́ه د̈́ش̈́ـ̈́ـ̈́̈́م̈́ـ̈́ـ̈́̈́ن̈́ـ̈́ـ̈́ے ها ̈́ع̈́ـ̈́ـ̈́̈́ل̈́ـ̈́ـ̈́ی̑̑ـ̑̑ـ̑ه ا̈́ن̈́ـ̈́ـ̈́̈́ق̈́ـ̈́ـ̈́̈́ل̈́ـ̈́ـ̈́ا̈́ب̈́ـ̈́ـ̈́؛
ا̈́ن̈́ـ̈́ـ̈́̈́ق̈́ـ̈́ـ̈́̈́ل̈́ـ̈́ـ̈́اب روے ̈́پ̈́ـ̈́ـ̈́ا ای̑̑ـ̑̑ـ̑̈́س̈́ـ̈́ـ̈́̈́ت̈́ـ̈́ـ̈́اده ه̈́ن̈́ـ̈́ـ̈́وز؟؟
در مــدل مــدیــریــتــی امــامــ؛ مــردم پــای انــقــلــاب خــودشــون هســتــنــ✅
انــقــلــاب رو از آن خــودشــون مــیــدونــنــ
در مــدل مــدیــریــتــی امــامــ؛ مــردم تــشــریــفــات نــیــســتــنــ😕
بــلــڪــه در اصــل مــاجــرا هســتــنــ
امــام مــردم رو بــرا انــقــلــاب نــمــی خــواســتــ
👈امــام انــقــلــاب رو بــرا مــردم مــی خــواســت
فــقــه امــامــ، فــهم عــمــیــق امــام از اســلــامــ، اســلــام شــنــاســے امــامــ
او را بــه ایــن 👈مــدل مــدیــریــتــے رســانــده بــود.
مــدل مــدیــریــتــے امــامــ، #مــردمــ_مــحــوره.
حــالــا نــقــش حــڪــومــت چــیــه؟
حــڪــمــت تــشــڪــیــل حــڪــومــت چــیــه؟
حــڪــمــت حــڪــومــتــ👈قــوے شــدن مــردمــه💪
در فــقــه امــامــ، مــردمــنــد ڪــه بــایــد قــوے بــشــن و مــشــڪــلــات خــودشــون رو، خــودشــون حــل ڪــنــن
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام
اللهم صل علی محمد و آل محمدوعجل فرجهم
التماس دعای فرج و شهادت👌🌷✋
ان شاءالله
صالحین تنها مسیر
"رمان #پلاک_پنهان قسمت6⃣7⃣ ــ کمیل بعد از این همه سختی تورو انتخاب کرده،تا آرامش زندگیش باشی،تا ت
"رمان #پلاک_پنهان
قسمت7⃣7⃣
صلواتی فرستاد و سعی کرد منفی فکر نکند،نفس عمیقی کشید و وارد خانه
شد،صدای مژگان را شنید که سمیه خانم را مخاطب قرار داده بود:
ــ چشم به مادرم میگم که با پدرم صحبت کنه
سمانه سلامی کرد و با لبخندی که سعی می کرد طبیعی جلو داده باشد گفت:
ــ بسلامتی،عروسی در پیش داریم؟
ــ سلام عزیز دل خاله،بله اگه خدا بخواد نیلوفر خانومو شوهر بدیم
ــ اِ چه خوب،کی هست این مرد خوشبخت؟
با استرس خیره به دهان سمیه خانم ماند و با شنیدن اسمی که سمیه خانم گفت نفس عمیقی کشید:
ــ پسر همسایه جفتیمون،پسر خانم سهرابی،میشناسیش
سمانه لبخندی زد و گفت:
ــ آره میشناسم ،ان شاء الله خوشبخت بشن
مژگان ان شاء الله ای گفت.
سمانه بااجازه ای گفت و به اتاقش رفت ،صدای داد و فریاد بچه ها را که شنید سریع از اتاق بیرون رفت و به حیاط رفت و مشغول بازی با آن ها شد،صدای خنده ها و
فریاد هایشان فضای حیاط را پر کرده بود ،سمانه خندید و ضربه محکمی به توپ زد توپ با فاصله ی زیادی بالا رفت و نزدیک در خروجی فرود آمد که همزمان صدای مردانه ای بلند شد:
ــ آخ
سمانه سریع چادرش را سر کرد و سریع به سمت در رفت،با دیدن کمیل که دستش را برسرش گذاشته بود،بر صورتش زد و به طرفش رفت:
ــ وای خدای من حالتون خوبه؟
بچه ها با دیدن کمیل سریع یه داخل خانه دویدند،کمیل نگاهی یه سمانه انداخت و گفت:
ــ اینم یه نوعشه
سمانه با تعجب گفت:
ــ نوع چی
کمیل به سرش اشاره کرد و گفت:
ــ خوش آمدگویی
سمانه خجالت زده سرش را پایین انداخت،فرحناز و سمیه سریع یه حیاط آمدند
ــ وای مادر چی شده
ــ چیزی نیست مامان نگران نباشید
مژگان با اخم به بچه ها توپید:
ــ پس چی بود میگفتید
ــ مگه چی گفتن
صغری خندید و گفت:
ــ داد میزدن خاله سمانه عمو کمیلو کشت
سمانه با تعجب به دو تا فسقلی که مظلوم به او نگاه می کردند،خیره شد.با صدای خنده ی کمیل همه خندیدند.
ــ اشکال نداره،یه بار ماشین یه بار خودم بار بعدی دیگه خدا بخیر بگذرونه
سمانه آرام و شرمزده گفت:
ــ ببخشید اصلاحواسم نبود ،تقصیر خودتون هم بود بدون سروصدا اومدید داخل
ــ بله درسته اشتباه از من بود از این به بعد میخواستم بیام منزلتون طبل با خودم میارم
صغری بلند خندید که سمانه بااخم آرام کوفتی به او گفت که خنده ی صغری بیشتر
شد.
نیلوفر جلو امد و آرام گفت:
ــ سلام آقا کمیل،خدا قوت
کمیل سر به زیر سرد جواب سلامش را داد،سمانه مشکوک به کمیل خیره شد،همیشه با همه سروسنگین بود اما سرد رفتار نمی کرد
🌹نویسنده:فاطمه_امیری
ادامه رمان
"رمان #پلاک_پنهان
قسمت8⃣7⃣
شب بخیری گفت و به اتاقش رفت،با ورودش صدای گوشی اش بلند شد ،لیوان نسکافه را کنار پنجره گذاشت وگوشی اش را برداشت،پنجره را باز کرد ،با برخورد هوای خنک به صورتش نفس عمیقی کشید،پیام از طرف محمد بود،می توانست حدس بزند متن پیام چه خواهد بود،با خواندن پیام لبخندی زد:
ــ سعادت اینکه خبر خوبو من به کمیل بدم نصیب من شد؟
سمانه بسم الله ای گفت و کوتاه تایپ کرد،بله
محمد سریع جواب داد:
ــ خوشبخت بشید دایی جان
گوشی را کنار گذاشت و به بیرون خیره شد و به آینده ای که قرار بود در کنار کمیل
بسازد فکر سپرد...
*
با صدای پیام گوشی اش چشمانش را باز کرد و با دست به دنبال گوشی اش
گشت،گوشی اش را روشن کرد با دیدن پیامی از کمیل نگران به ساعت نگاه کرد
ساعت هشت صبح بود،پیام را سریع باز کرد با دیدن متن پیام گیج ماند:
ــ سالم،ببخشید هرچقدر خواستم جلوشونو بگیرم که نیان ،نشد.
سمانه تا می خواست پیام را تحلیل کند،صدای مادرش را شنید که با ذوق میگفت:
ــ شوخی میکنی سمیه شوخی میکنی
و بعد صدای قدم های شتاب زده به سمت اتاقش را شنید،در باز شد سمانه شوکه بر روی تخت نشست و به خاله اش ومادرش خیره شد،با نگرانی لب زد:
ــ چی شده؟
سمیه خانم به سمتش آمد و او را در آغوش گرفت:
ــ قربونت برم بالخره عروسم شدی،بخدا که دیگه هیچ آرزویی ندارم
سمانه کم کم متوجه اتفاقات اطرافش شد،خجالت زده سرش را پایین انداخت و حرفی نزد،سمیه خانم بوسه ای بر روی گونه اش نشاند و با بغض گفت:
ــ باور نمی کنی فرحناز دیشب که کمیل و محمد بهم گفتند باورم
نمی شد ،قربونش برم مادر اصلا خوشحالی رو تو چشماش میتونستم ببینم
🌹نویسنده:فاطمه_امیری
ادامه دارد.....
📝 #یادمون_باشه
اگر زیر سایهی کسی قد کشیدیم و چیزی آموختیم،
اگر در زمینهی خاصی، صاحب هنر، علم، مهارت و ... شدیم ، و به اسم و رسمی رسیدیم؛ 👇
💥 اونایی که قبل از ما، صاحبنام بودند،
یا اونایی که زیر سایهشون قدمون بلند شد و حالا ازشون موفقتر شدیم،
یا اونایی که در اون محور، هنوز صاحبِ حرف هستند رو، وظیفه داریم که "قلباً بزرگ بداریم"❗️ این رمز نیکنامیِ و جاودانگی هر صاحبنامی هست.
تفاوت انرژیِ تواضع قلبی (اخبات)، با تواضع ظاهری و کلامی رو، طفلِ شیرخوار هم حس میکنه! 😅
پس خودمونو با الفاظ گول نزنیم.
چو خواهی که نامَت بود جاودان ؛
مکن نام نیک بزرگان نهان !
🌛 #شب_بخیر
#سلام_صبحگاهی
درختها اگر در زمستان به خواب میروند
من اما بیدارم به عشق طلوع خورشید
در صبحگاه....
سلام ای همه آرامش و گرمای زندگی
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ الْحَياةِ
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#صلوات
سلام صبحتون بخیر
پیروزی انقلاب اسلامی رو گرامی می دریم✅
و جشن ۴۳ سالگرد انقلاب جمهوری اسلامی رو خدمت همه ی شما
تبریک عرض می کنیم😍👏👏👏👏👏
#نجوای_جمعه
✍سلام بر نابود کننده کافران و درهم شکننده کاخ کافران و سلام بر صاحب روز پیروزی و برافرازنده پرچم هدایت و سلام بر منجی مستضعفان. مولاجان#43_سالگی انقلاب اسلامی را در حالی جشن می گیریم که معارف مکتب خمینی کبیر چون شاخه های نورانی شجره #طوبی بر دلهای امت انقلابی ات سایه افکنده و از یمن وجودش شجره #ملعونه را با #جهاد_تبیینی خامنه ای امام درهم کوفته اند. بانک #توحیدی 21 بهمن که از #بام_ها و قلب های امتت بلند شد اثباتگر این حقیقت ناب بود. مهدی جان انقلاب #ابدیت که با نام خمینی ره در عالم شناخته می شود قلبها و حتی #مکتب های #مادی عالم را نیز فتح و استکبار را به ملال و اضمحلال کامل کشانده و اینک در انتظار #فجر_مهدوی به سر میبریم تا مژده ظهور و تحقق حاکمیت تو را در سیطره عالم با طنین ملکوتی أناالمهدی به نظاره بنشینیم. سلام بر طلوع فجر انقلاب اسلامی که چون #مبعث نبی ص شیاطین عالم را کمر شکست و با ید #ولایی علی مرتضی ع کعبه آلوده به طواغیت را تطهیر نمود. مهدی جان 22 بهمن را که تحت #مدیریت بی نظیر تو بالنده شد به محضرت و نائبت و مستضعفان عالم#تبریک می گوئیم. امروز #می_آییم تا گوشه ای از عزم استوارمان را در#دفاع_ترکیبی از انقلاب اسلامی را به رخ دشمنانت بکشیم. 🌸🌸🌸