صالحین تنها مسیر
#تاریخ_تحلیلی_اسلام ۱۲ سلام حال، احوال؟ 😁 خوبین ان شاءالله خب خداروشکر🌺 برسیم به ادامه مطالب دیر
مُجـــــاهــــــد:
#تاریخ_تحلیلی_اسلام ۱۳
سلام
خوبین
اینم عیدی 👇
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
خیل خب بریم سر وقت ادامه بحث شیرینمون😉💫
میفرماید که
👇👇
✅ خیلی این ها مهمان رو احترام میکردن
✅صله رحم میکردن
✅مال یتیم رو ازش پرهیز میکردن
✅به ثواب و عقاب اخروی معتقد بودن
✅به معاد معتقد بودن
👌 میدونیی که این کلمه الله اینجوری نیست که اونا نشنیده باشن که الله چیه
آقا شما میگی اصلا میشناختن این کلمه رو بهش قسم می خوردن 🤔😐
↘️
🔹اقسام قسم ها داشتن و انقدر خانه کعبه رو محترم میدونستن که پوست درخت خانه کعبه رو میذاشتن
رو گردن شتر
🌀
💠 روایته
میذاشتن گردن شتر دیگه کسی جرئت نمیکرد از اون شتر مالی رو بدزده آقا این میشه یه شهر مذهبی دیگه
یک سریها تعجب میکنن
خب چرا تعجب میکنی🚫
💠
👈اینم مستنداتش بیشترشم میشه در موردش بحث کرد حتی داره که میفرماید که کسیم جرئت
نمیکرد پوست درخت دیگری رو غیر از درخت های بیت الله الحرام بر گردن شترش آویزان بکنه
✅
✅چون مقدسات حساب و کتاب داشتن هر شیئی که مقدس نمیشد اگر پوست درختی رو بر گردن شتری می انداختند حتما پوست درخت بیت الله الحرام بود
🌱
👈 این حساب کتابا رو شما ببین تجسم بکن تا بریم جلوتر ببینیم چه خبره
💠✨💠
صالحین تنها مسیر
#او_را .... 129 دیدی گفتم نرو؟مرجان دیدی چیکار کردی!؟ کنارش زانو زدم و دستش رو گرفتم. مرجان تموم
#او_را... 131
زهرا با ماشین اومده بود دنبال من!
-خوشحالم برات ترنم.
برای اینکه پا پس نکشیدی!
-راست میگفتی زهرا...
بعد از توبه،تازه امتحانهای خدا شروع میشه!
تازه سخت میشه،ولی همین که میدونی خدا رو داری و اون مواظبته،قوت قلبه!
میدونی؟
هیچکس نتونست به مرجان کمک کنه!وقتی آدما اینقدر ناتوانن،چرا باید خودم رو معطل خواسته هاشون کنم.
سرش رو آروم تکون داد.
نمیدونستم کجا میره!
تو سکوت به خیابون ها نگاه میکردم.
دلم آروم نبود.
نمیدونستم چمه!
-ترنم؟؟
با صدای زهرا به خودم اومدم!
-چیزی شده؟چرا اینقدر ساکتی؟؟
-نه. نمیدونم !زهرا؟
-جان دلم؟
-بنظرت عشق،لذت سطحیه؟؟
-تا عشق به چی باشه!!
-چه عشقی سطحی نیست؟
-خب عشق به خدا و هرعشقی که در راستای اون باشه.
چیشده؟؟خبریه؟؟عشق عشق میکنی!
-زهرا؟اگر عشق،بخاطر خدا نباشه،باید ازش گذشت؟؟
-خب تو که بهتر میدونی،هرچی که بخاطر خدا نباشه،آخر و عاقبتش جالب نیست!
-پس باید گذشت!
-ترنم؟؟
مشکوک میزنیا!نمیگی چیشده!؟
بغضم رو قورت دادم و به سجاد فکر کردم...😔❤️
-دیگه خبری نیست....
حالا دیگه میخوام بگذرم!
من از همه چی بخاطر خدا گذشتم،بجز یهچیز...
میخوام حالا از "اونم" بگذرم!
چشمم تارمیدید!
پلک زدم و اولین قطره ی اشکم مهمون روسری جدیدم شد...
ادامه دادم،
-یه جمله ای چندوقت پیش دیدم،بنظرم خیلی قشنگ بود.
نوشته بود "همیشه گذشتن،مقدمه ی رسیدن است...!"
-چه جمله ی قشنگی! کجا دیدیش؟
پوزخند زدم.
-آخرین شب،زیر برف پاک کن ماشینم!
و دومین قطره ی اشکم هم ،به قطره ی اول،ملحق شد!
-آخرین شب؟؟
-مهم نیست. میخوام برسم زهرا!میخوام بگذرم که برسم!
میخوام مال خدا بشم...
میخوام لمسش کنم با تمام وجود!
باید تو حال من باشی تا بفهمی حال تشنه ای رو که تازه به آب رسیده!
😭
من میخوام این جام رو سر بکشم.من میخوام مست خودش بشم!
هرچند این مورد آخر خیلی برام سخته!
-یادته گفتم هروقت کارت گیر کرد،دست به دامن شهدا شو!؟
یکدفعه مثل فنر از جا پریدم!
"شهدا...شهید..."
-زهرا میشه بری بهشت زهرا؟؟
-چرا اونجا؟؟
-مگه نگفتی دست به دامن شهدا بشم؟برو اونجا!
-خب میرم معراج!
-نه،خواهش میکنم.برو بهشت زهرا...!
زهرا نگاهی به من انداخت و راه رو عوض کرد.
باید دست به دامن باباش میشدم!
یاد روزی افتادم که اونجا نشسته بود و گریه میکرد...
اگر میتونست گره پسرش رو باز کنه،پس میتونست گره دل من به پسرش رو هم باز کنه!
قطعه و ردیفش رو هنوز یادم بود!
از زهرا خواستم تو ماشین بشینه.
نیاز به خلوت داشتم.
از دور که چشمم به پرچم سبز "یا اباالفضل العباس(ع)" افتاد،چشمم شروع به باریدن کرد...😭
از همونجا شروع به حرف زدن کردم!
"دفعه ی پیش که اومدم اینجا،دیدم چجوری پسرت رو آروم کردی!
اومدم منم آروم کنی!
میگن شهدا زنده ان!
میگن شما حاجت میدین...
دلم گیر کرده به پسرت،نمیذاره پرواز کنم!نمیذاره رها شم...😭
چندماهه که نیست اما فکر و ذکرم شده سجاد!
یا بهم برسونش یا راحتم کن..."
رسیدم بالای سر مزارش!
خودم رو روی سنگش انداختم و گریه کردم...
"برام پدری کن...
دلم داره تیکه تیکه میشه!چرا یهو گذاشت و رفت؟چرا از من گذشت؟"
😔
یکم که حالم بهتر شد، بلند شدم و اشکام رو پاک کردم.تازه نگاهم افتاد به نوشته های روی سنگ...
دلم هری ریخت!
سر تا پای سنگ جدید رو نگاه کردم!
"همیشه گذشتن،مقدمه ی رسیدن است...
مقدمه ی او را یافتن،
او را چشیدن،
#او_را...."
مزار شهیدان
صادق صبوری
و
سجاد صبوری!!
🔶🔷🔶🔸🔹
#پایان_فصل_اول
"محدثه افشاری"
✨❤️
دوستان عزیزی که داستان را دنبال میکردند
نظرات تان را به خواست نویسنده محترم
برای بنده ارسال بفرمایین
@yanoor
بسم الله الرحمن الرحبم
📖 لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا
💠 براى شما اگر به خدا و روز قيامت اميد مىداريد و خدا را فراوان ياد مىكنيد، شخص رسول اللّه مقتداى پسنديدهاى است.
#سوره_احزاب_آیه_۲۱
#تفسیر_صفحه_۴۲۰
🔑 الگوها هر چه عزيز باشند؛ امّا نبايد انسان خدا را فراموش كند.
💠✨💠
#غدیر #خلافت #ولایت #دین #میراث #رسالت #حق_ولایت #اساس_دین
🔹 زَرَعُوا الْفُجُورَ وَ سَقَوْهُ الْغُرُورَ وَ حَصَدُوا الثُّبُورَ لَا يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ (صلي الله عليه وآله) مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لَا يُسَوَّي بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ أَبَداً
🔸 خدا به وسیله اهل بیت علیهم السلام پشت خمیده دین را راست نمود، و لرزش و اضطراب آن را از میان برداشت، برابر فاسدانی كه تخم گناه افشاندند، و با آب غرور و فریب آبیاری كردند، و محصول آن را كه جز عذاب و بدبختی نبود برداشتند، كسی را با خاندان رسالت و عترت پیامبر صلی الله علیه و آله نمی شود مقایسه كرد. و آنان كه پرورده نعمت هدایت اهل بیت پیامبرند با آنان برابر نخواهند بود.
#خطبه ۲
💠✨💠