eitaa logo
صالحین تنها مسیر
222 دنبال‌کننده
16.9هزار عکس
6.8هزار ویدیو
267 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5947051703634233299(1).mp3
11.66M
📿 گناه، بویِ تعفّن داره! روح رو بدبو می‌کنه ... نباید بذاریم بوی گناه، ملائکه رو ازمون دور کنه! و حمایتِ ملائکه رو از دست بدیم! با استغفار، بوی متعفن گناه رو از روحمون پاک کنیم و معطّر بشیم ! اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 🔴 شکرگزاری برای عبادت است 🔵 غیر از واژه شکر 🔶واژه های شاکر شکور حمد و مدح مادح حامد محمد حمید و ثنا هم در قرآن بکار رفته 🔷کلمه حمد ۳۸ مورد در قرآن تکرار شده است. 🔶 مفهوم شکر کردن = آشکار کردن ( عبادت ) و نمایان کردن آن در زبان و قلب و عمل ✳️اثرات شکرگزاری که در آیات و احادیث مطرح شده شامل 👇 🔹اثرات مادی 🔸معنوی 🔹نجات از بلا 🔸فزونی نعمت ها 🔷هدایت ویژه 🔵 الحمد لله رب العالمین حمد و سپاس و شکر واقعی مخصوص خداوند جهانیان است 1⃣
🌺 🔶 انواع شکر گزاری ✳️ در شکر کردن سه حالت قابل توجه است: 1⃣ ظهور در قلب بصورت خضوع و خشوع 2⃣ ظهور در زبان بشکل ثنا و حمد .. 3⃣ در افعال و عمل و بکار گیری جوارح در راه رضای خدا ✅ شکر در واقع عبادت ویژه خداست 🌺 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ ای مومنین از نعمت های پاکیزه که خدا به شما روزی داده بخورید 🌺 وَاشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ وشکر گزاری کنید خدارا اگر او را میپرستید ✅ نتیجه اینکه 🔹عبادت خدا فقط با شکرگزاری مفهوم پیدا میکند 🔸راه عبودیت خدا از شکر و حمد میگذرد 2⃣
🌺 ✳️ نتیجه شاکر خدا بودن و کفران نعمت کردن ... ♦️ یکی از وظایف انسان در قبال نعمت های خدا⬅️ شکر کردن و تشکر کردن است. 🌺(..... لَئِن شَكَرتُم لَأَزيدَنَّكُم ۖ ....) (ابراهیم/۷) 🔷خداوند فرموده اگر شاکر نعمت های من باشید⬅️ نعمت های شما را زیاد می کنم. 🌺(...وَلَئِن كَفَرتُم إِنَّ عَذابي لَشَديدٌ) (ابراهیم/۷) 🔷وچنانچه ناسپاسی کنید و از نعمت ها درست استفاده نکنید ⬅️به عذاب و مجازات من گرفتار می شوید ✅ بسیاری از بلاها و نقمت هایی که انسان را گرفتار می کند کفران نعمت است.
🌺 ✳️ بیان آیات خدا برای شکرگزاری است 🌺(..كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ) (مائده/ ۸۹) 🔷خداوند دستورات و احکامی برای سعادت و سلامت فرد و اجتماع صادر کرده ..همچنین آیاتش را برای شما بیان می کند ⬅️ تا شکرگزار خدا باشید. ✅ شکرگزاری خداوند اونقدر اهمیت دارد که حدود ۲۰ مورد جمله 👇 🌺لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ = شاید شکر گزاری کنید 🔶 یعنی خداوند برای شکرگزاری انسان اونقدر ارزش قائل بوده که بخاطر این امر نعمت های بیشمار برای انسان ایجاد کرده ⬅️ ولی انسان قادر به شمارش و شکر گزاری آنها نیست 🌺(.... وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا...) (ابراهیم/۳۴) 🔷اگر بخواهید نعمت های خدا را شمارش کنید قادر به شمارش آن نخواهید بود ✅انسان باید به عجز خود از شکر نعمت های خدا اعتراف کند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 عرفان های نوظهور زیاد هستند متاسفانه در کشور ما ، متاسفانه در زمان دولت خاتمی با وجود تسامح و مداراها و مماشات های بی پایان آنها این موارد وارد کشور ما شدند و کسی نبود جلوی آنها را بگیرد ، عرفان های نوظهوری مثل 1️⃣ مکتب اوشو 2️⃣ مکتب پائولو کوئیلیو 3️⃣ یوگا ( یوگا ورزش نیست، یوگا متد آرامش نیست، یوگا در کشوری که در آن زاده شد یعنی هند ، به عنوان یک مذهب و عرفان است !!!!!!!!!!!!!!! ) 4️⃣ مکتب اکنکار 5️⃣ عرفان حلقه و..... 👈 انشالله در اواخر تابستان که کمی از کارهایم فارغ می شوم ، دوره های نقد این عرفان های نوظهور را به صورت کاملا رایگان برگزار خواهیم کرد، هرچند الحمدلله تا الان موسسه " بهداشت معنوی " و سازمان تبلیغات اسلامی ، دوره های خوبی را در نقد این عرفان های کاذب برگزار کردند که با یک جستجوی ساده می توانید پیدا کنید و استفاده کنید . مخصوصا استاد حمزه شریفی دوست و استاد مظاهری سیف ، در این زمینه کارهای عالی و علمی دقیقی انجام دادند .
✅ راجع به " یوگا " شوکه شدید ؟ تعجب کردید که دین و عرفان است ، نه ورزش ؟؟؟؟ 👆 این دو کتاب را حتما بخوانید ، منبع درسی ما بود در دوره کارشناسی ارشد ادیان و عرفان ، کتاب ادیان و مکتب های فلسفی هند ( مباحث یوگا در جلد دوم ص 630 ) و کتاب تاریخ جامع ادیان جناب جان ناس ( مباحث یوگا در ص 269 ) ، مفصل توضیح داده خنده دار است ، در کشوری که یوگا از آنجا آمده ، آن را عرفان و مکتبی دینی فلسفی می دانند ، اما در کشور ما برای اینکه آن را به خورد افراد نا آگاه بدهند ، نام ورزش روی آن گذاشتند !!!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انسان شناسی ۲٠۳.mp3
11.65M
۲۰۳ • ای کاش من ایمان فلانی را داشتم! • ای کاش من در فلان خانواده بدنیا آمده بودم! • ای کاش من استعدادِ او را داشتم! • ای کاش من به اندازه او موفق بودم! آنوقت بهتر از نظر انسانی و معنوی رشد می‌کردم. ⭕️ هشدار : شما می‌توانید در همین خانواده / در همین موقعیت اجتماعی / با همین استعداد و.... حتی از کسی که حسرت ایمانش را می‌خورید، پیشتازتر باشید. بشرط آنکه ... @Ostad_Shojae
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸خواص عجیب ذکر 🔸 🔸استغفروالله ربی و اتوب الیه 🍃 اسماعیل بن سهیل گوید: برای امام باقر (علیه السلام) نامه ای نوشتم که گرفتار قرض سنگینی شده ام به گونه ای که فکرم را مشغول کرده و آبرویم را به خطر انداخته است حضرت در جواب نامه ام نوشتند: 🍃 زیاد استغفار کن و زبانت را به تلاوت سوره « اِنا اَنْزلناهُ » تر و تازه گردان و سوره قدر را مرتّب تلاوت کن .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 حضرت آقا دنبال شیر زن هستن برای نجات کشور!!! 🔸صحبت های قابل تامل خانمایی که عشق امام زمان را در قلب تان دارید و دوست دارید امام زمان از شما راضی باشن فقط بخاطر خدا و امام زمان.... این بحران را دریابید و الان که آینده تاریخ شیعه به تصمیم شما وابسته است مجاهدت فرزندآوری کنید .
جان آقام (عج) بخوان دعای فرج رادعااثردارد دعاکبوترعشق است وبال وپردارد 🌺دعای منتظران درعصرغیبت🌺 اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى ❤️برای سلامتی آقا❤️ بسم الله الرحمن الرحیم اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً 💖دعای فرج💖 بسم الله الرحمن الرحیم اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء ُ وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع)و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج) ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیت الله فی ارضه به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتی از اولین آشنایی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با شهید حسن باقری فیلم کامل را ببینید👇 https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=46589 سالگرد شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صالحین تنها مسیر
قسمت(۱۶۳) #دختربسیجی با عصبانیت مانتو رو از دستش بیرون کشیدم و غریدم:آرام بهت میگم من دیشب حالم  ب
‏ نرگس: قسمت (۱۶۴) با قطع شدن تماس به سمت در اتاق رفتم ولی قبل از اینکه خارج بشم برگشتم و رو به آرام که به زمین خیره بود با جدیت گفتم : وقتی من برگشتم لباست با لباسی که من خریدم باید عوض شده باشه!  بدون توجه به نگاه حرصیش از اتاق خارج شدم و برای اینکه یه کم آروم بشم به آشپزخونه رفتم و لیوان رو تا نصفه از شیر آب پُر کردم و سر کشیدم و مدتی رو روی  صندلی و پشت میز وسط آشپزخونه نشستم که پرهام زنگ زد.  خیلی سریع جوابش رو دادم و گفتم :خب چی شد؟  _راستش رو بخوای فکر اینکه برات جشن تولد بگیریم فکر سایه بود!.... من  یه مدته که سایه رو می بینم البته نه به عنوان دوست دختر فقط در حد یک.....  _ایناش به من ربطی نداره ادامه اش رو بگو..  _سایه ازم خواست برات جشن بگیرم و من هم قبول کردم! باور کن اصلا نمی دونستم او چه نقشه ای داره و تازه الان که بهش زنگ زدم گفت که دو نفر از  دوستاش رو به جشن فرستاده که یکیش همون دختره بوده و دیگری هم همونی بوده  که عکس گرفته و کیک رو مسموم کرده.  _پرهام تو انتظار داری من این چرندیات رو باور کنم؟  _من همین الان که بهش زنگ زدم و صداش رو ضبط کردم و می تونم برات  بفرستمش. _پرهام خوب گوش کن ببین چی میگم! امشب شب نامزدی داداش آرامه و من دلم نمی خواد او به خاطر ندونم کاری من و تو ناراحت باشه! پس خودت بهش زنگ  بزن و همه چی رو براش توضیح بده حتی اگه شده براش صدای ضبط شده رو هم بفرست.  _ولی آرام جواب تلفن من رو نمیده!  _تو از کجا می دونی که نمی ده!  _چیزه!...... نه اینکه خیلی با هم خوبیم اینه که جوابم رو نمی ده!  _من نمی دونم خودت یه کاریش بکن دیگه!  _باشه سعی خودم رو می کنم فعلا خداحافظ .  بدون اینکه جواب خداحافظیش رو بدم تماس رو قطع کردم و با بیرون دادن نفسم به اتاق برگشتم.  با دیدن آرام که هنوز همون لباس مشکی توی تنش بود و جلوی آینه آرایش خراب  شده اش رو تمدید می کرد کلافه دستم رو تو ی موهایی که یه ساعت برای  درست کردنشون باهاشون ور می رفتم کشیدم و گفتم :مگه من نگفتم لباست رو  عوض کن!  اخماش رو توی هم کشید و گفت :همین خوبه!  _اصلا هم خوب نیست.
‏ نرگس: قسمت (۱۶۵) جلوتر رفتم و گفتم :آرام عکسی که تو دیدی کاملا صحنه سازیه و من به دخترایی که اونجا بودن حتی نیم نگاه هم ننداختم! تنها اشتباه من این بود که وقتی  دیدم مجلس مختلطه دعوت پرهام رو قبول کردم و وارد خونه شدم پس بهت حق میدم ناراحت باشی ولی نمی زارم من رو بی بند و بار خطاب کنی یا اینکه این لباس رو بپوشی.  با عصبانیت سرم غر زد:ولی من یا فقط این لباس رو میپوشم یا اینکه اصلا قید جشن رو می زنم.  _باشه! پس خودت خواستی!  بی توجه به حرفم مانتوش رو به دست گرفت و خواست بپوشه که جلوتر رفتم و  مقابلش وایستادم.  عصبی نفسش رو بیرون داد و خواست ازم دور بشه ولی من خیلی سریع دستم رو  پشت کمرش گذاشتم و مانعش شدم و دستم رو روی زیپ لباسش گذاشتم و گفتم  : خودم برات عوضش می کنم.  با همون عصبانیتش سرم غر زد:ولم کن.  با جدیت زیپ لباسش رو تا نصفه پایین کشیدم که سرم داد زد:باشه برو بیرون  عوضش می کنم!  _نه دیگه! من خودم برات عوضش می کنم.  _آراد! گفتم برو بیرون خودم عوض می کنم. با کلافگی ازش دور شدم و از اتاق بیرون زدم و مدتی رو به انتظار اومدنش روی  مبل وسط حال نشستم تا اینکه آماده و لباس پوشیده از اتاق خارج شد و بدون  اینکه نگاهم کنه یا حرفی بزنه کفشای مجلسی پاشنه بلند توی دستش رو جلوی در ورودی روی زمین انداخت و مشغول پوشیدنش شد .  ما شین رو نزدیک خونه ی حاج علی اکبر که مراسم نامزدی توش برگزار می شد  پارک کردم و به آرام که اصلا نه حرف زده بود و نه حتی نگاهم کرده بود نگاه کردم و  خواستم چیزی بگم که خیلی سریع پیاده شد و در ماشین رو به هم زد.  نفسم رو عصبی بیرون دادم و از ماشین پیاده شدم و به همراهش به سمت خونه ای که چند نفر جلوی درش وایستاده بود رفتیم.  با رسیدنمون به در خونه آرام رو به پسری هم سن و سال خودم با لبخندی که کاملا مشخص بود برای در آوردن حرص من روی لبشه سلام و احوالپرسی کرد که پسره  هم از خدا خواسته به لبای قرمزش خیره شد و جوابش رو داد.  با عصبانیتی که سعی داشتم پنهونش کنم خیلی آروم، آرام رو به داخل حیاط هول  دادم که پسره گفت :آرام خانم لطفا شما که میرین بالا به مامانم بگین یه سر  بیاد پایین کارش دارم.  خواستم برگردم و دندوناش رو بریزم توی دهنش که خودم رو کنترل کردم و دست  آرام رو توی دستم محکم فشار دادم که صدای آخش در اومد و من بی توجه به فشار بیش از حد دستم به گوشه ی خلوت و تاریک حیاط کشوندمش و به دیوار  سرد پشت سرش چسبوندمش.
‏ نرگس: قسمت(۱۶۶) با ترس و عصبانیت نگاهم کرد و من محکم و عصبی انگشت شستم رو روی لبش  کشیدم که رژ قرمز روی لبش کم رنگ شد و رو بهش از فاصله ی کم غریدم :اگه یه بار دیگه این لبها بخندن خودم می برمشون.  نیشخندی زد و گفت : یعنی می خوا ی باور کنم این چیزا هم برای تو مهمه؟  با این حرفش گر گرفتم و دستش رو بیشتر فشار دادم که از شدت درد چشماش رو محکم بست و من با احساس نزدیک شدن کسی بهمون دستش رو رها کردم و  ازش فاصله گرفتم و بهش اجازه دادم بره!  با حرص و در حالی که دستش رو ماساژ می داد نگاهی بهم انداخت و ازم دور شد .  در تمام مدت مراسم کنار بابا و آقای محمدی و محمدحسین نشسته بودم و به امیرحسین شاد و خندون که هر چند دقیقه یک بار به بهانه های مختلف به قسمت زنانه می رفت نگاه میکردم و برای تموم شدن این مراسم که هر لحظه اش یک ساعت برام می گذشت لحظه شماری می کردم.  محمدحسین که فهمیده بود عصبیم و حال خوبی ندارم ازم پرسیده بود چمه که من جواب سر بالا داده بودم.  نمی دونستم آرام چه حالی داره و چیکار می کنه ولی پرهام باهام تماس گرفته بود  و گفته بود که آرام جواب تماسش رو نداده ولی او بهش پیام داده و صدای ضبط  شد ه ی سایه رو که اعتراف کرده بود همه چی صحنه ساز ی بوده رو براش فرستاده.  با تموم شدن مراسم من اولین کسی بودم که از خونه ی همسایه ی حاج علی اکبر که برای آقایون در نظر گرفته شده بود بیرون زدم و به انتظار اومدن آرام جلوی در حیاط وایستادم. ولی آرام خیال بیرون اومدن نداشت و من که حسابی توی هوای سرد داخل کوچه  سرما خورده بودم یقه ی کتم رو گرفتم و بالا کشیدمش و سرم رو توش قایم کردم.  مدتی گذشت تا اینکه با دیدن آرام که به همراه آرزو از خونه خارج شد به سمتشون رفتم که هما خانم هم از خونه خارج شد و رو بهمون گفت :چرا اینجا و توی این سرما وایستادین؟!  آرزو جواب داد:آخه هنوز بابا بیرون نیومده.  هما خانم با گفتن" الان بهش زنگ می زنم ببینم کجا مونده" مشغول گشتن به دنبال گوشیش تو کیفش شد که ماشین آقای محمدی کنارمون متوقف شد و  آرزو با دیدنش گفت :مامان نمیخواد زنگ بزنی بابا خودش اومد.  آرزو که از سرما به خودش میلرزید با گفتن این حرف خیلی زود خودش رو توی ما شین انداخت و هما خانم رو به من و آرام گفت : شما هم تا نچاییدین زودتر راه بیفتین.  _مادر جان اگه اجازه بدین من امشب آرام رو با خودم ببرم.  _اختیار داری پسرم! پس فعلا خداحافظ .  _خداحافظ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عالم پُر است از شما و خالی است جای شما... السلام عَلَی الْکَهْفِ الْحَصِینْ وَ غِیاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَکین...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸صبحتون به درخشش آفتاب 🍃و روزتان سرشار از رویش مهر 🌸طلوعی دیگر و امیدی دیگر و 🍃نگاهی دیگر به خورشید آفرینش 🌸ســـــــــلام 🍃امروزتون پر از اتفاقات خوب 🌸صبح دوشنبه تون بخیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا