🔰محرم ۱۴۰۱ با #عهدهیصا ❌منِ تمدن ساز ❗️ [در ستایش مسئولیت پذیری] 🔻ارتباط تمدن سازی و مسئولیت پذیری چیست؟ 🔻برای تمدن ساز بودن راهی جز مسئولیت طلبی وجود دارد؟ 🔻 مسئولیت پذیری حق است یا وظیفه؟ 🔻نقش من در تمدن سازی کجاست؟ استاد رویداد: سرکار خانم فاطمه کردی🌱 فعال فرهنگی📚 منتظرتان هستیم 👇👇👇 🕰 پنجشنبه و جمعه ۱۳ و ۱۴ مرداد ساعت ۱۸ 💎بلوار پیامبر اعظم کوچه ۳۶ موسسه قرآنی نورالزهرا س 💡قرارگاه صامد/ دختر تمدن ساز دهه اول محرم هر روز ساعت ۱۸ تا ۲۰ @saamed_313

*عشق‌بچگیم‌حسین

گزارش‌تصــــویری 🎥 🖇قـــرارگاه‌صـــامد‌برگزار‌میکند: {عهد هیصا} 🔺 با موضوع من ِتمدن ساز/ در ستایش مسئولیت پذیری . #دختران_تمدن_ساز ¦ @saamed_313 ¦

🔰محرم ۱۴۰۱ با #عهدهیصا ❌❌دومین جلسه [عهدهیصا] با حضور دکتر لاور ❌دختر تمدن ساز❗️ 🔻برای تمدن سازی چه باید کرد؟ 🔻نقش زنان در تمدن سازی چیست؟ 🔻 چگونه بی تفاوت نباشیم؟ 🔻نقش من در تمدن سازی کجاست؟ استاد رویداد: دکتر علیرضا لاور🌱 روانشناس کشوری از تهران📚 منتظرتان هستیم 👇👇👇 🕰امروز شنبه ۱۵ مرداد ساعت ۱۸ 💎بلوار پیامبر اعظم کوچه ۳۶ موسسه قرآنی نورالزهرا س 💡قرارگاه صامد/ دختر تمدن ساز دهه اول محرم هر روز ساعت ۱۸ تا ۲۰ @saamed_313

چــشمی که دنیایش را مــهم ببیند، امـــام نمی بیند... حسین نمی‌بیند. ¦ @saamed_313 ¦

افــــرادی ڪه مقابل حسیـــــن در ڪربلا صف کشیدند، ادعای مســـلمانی داشتند مردمی ڪه امام جنگیدند و پسر پیــــامبر خدا را به خاڪ و خون کشیدند،چهره‌ی اسلامی داشتند. نمـــاز خوان بودند... طمــع مال دنیا،لذت پول و دارایی ، مال حــــرام، تــرس از دست دادن آنچه ڪه داشتند، هراس از حاڪم ظالــم... ڪاری ڪرد ڪه امام را،حسیــــن را ندید بگیرند. حڪومت ظالمین را،سایه‌ی حاڪم فاسدی چون یزید را از ترس از دست دادن لذت هایشان پذیرفتند. 🖇چشمی‌ڪه‌دنیایش‌را‌مهم‌ببیند،‌امام‌نمی‌بیند...

پـــدر‌آرامـش‌دنـیــا،پـدر‌فــرزند‌اعطینــا پـــدر‌خون‌خدا‌ اما،پســر‌‌مجنون‌پسر‌لیلا ¦ @saamed_313 ¦

*با‌نام‌عباست‌خیلی‌گره‌وا‌شد...

🔰محرم ۱۴۰۱ با #عهدهیصا ✅هدف و تمدن مهدوی اساتید رویداد: تاسوعا/سرکار خانم تیربند عاشورا/ جناب آقای کمالی منتظرتان هستیم 👇👇👇 🕰تاسوعا و عاشورای حسینی ساعت ۱۸ 💎بلوار پیامبر اعظم کوچه ۳۶ موسسه قرآنی نورالزهرا س 💡قرارگاه صامد/ دختر تمدن ساز دهه اول محرم هر روز ساعت ۱۸ تا ۲۰ @saamed_313

*چاره‌دل

یـــاران ڪہ رفتنـــد نوبت بــه بنی هاشـــم رسید... از این‌جا به‌ بعـــد را دیگر نه قلم توان دارد نه چشـــمه به خون نشسته، نه دل همـــراهی می ڪند و نه... [فقط تنهــــا شده بود حسیــــن]