🌼🌼🌼🌼🌼
حضرت علی (ع)فرمودند: ناتواني آفت، و شكيبايي شجاعت، و زهد ثروت، و پرهيزكاري سپر نگهدارنده است. و چه همنشين خوبي است، راضي بودن و خرسندي.
نهج البلاغه :حکمت ۲
🌼🌼🌼🌼🌼
https://eitaa.com/joinchat/3495886905Gcf6e954e31
بیمه عمر پاسارگاد آینده خود و فرزندانتان را با هزینه کم تامین کنید
گاهی اوقات خدا می بینه که تو از چی ناراحت میشی عمدا هم به همون گیر میده،
میخواد که راحت طلبیتو کنار بگذاری ...
#شهید_شوشتری چه قشنگ گفته:
قدیم بوی ایمان میدادیم...
الان ایمانمان بو میدهد!
قدیم دنبال گمنامی بودیم...
الان مواظبیم ناممان گم نشود!
#رفیق...!
مطلبی رو خوشت اومد
کپی کردن آزاده!
خیالت راحت
کپی کن بقیه هم لذت ببرن
منتها صلوات یا دعای فرج
به نیت سلامتی و ظهور
#حضرت_صاحب_دل
فراموش نشه...!
جوونا دست خالی از درِ خونه امام جواد نریدا ...
امام جووناس ...
امروز امام رضا خریداره ها ...
بسم الله ... !
سر و کار #ایمان با #دل است!
اگر محصول کارخانه ی عقل وارد قلب شود
و روی آن تاثیر داشته باشد،
ایمان به وجود می آید وگرنه از ایمان خبری نیست!
#حاج_آقا_مجتبی_تهرانی
شهیدی که به صورت ایستاده دفن شد❗️
محسن علاقه شدیدی به پرواز داشت گویی خداوند را به هنگام پرواز میدید و در دوران زندگانی کوتاه اما پربارش هرگز کسی را از خود ناراحت نکرد و تمام هم و غمش انقلاب و نظام بود آن زمان نیز به ما تعلیم رانندگی میداد و می گفت که باید روی پای خود بایستید.
همرزم شهیدان شیرودی و کشوری بود که ضد انقلاب او را پس از اسارت به صورت #ایستاده دفن کردند و تا #گردن در خاک بود و به صورتش عسل مالیدند و روز بعد که صورتش بخاطر #نیش حشرات از بین رفته بود و کمی رمق داشت با گلوله تیر خلاص زدند...😔
سرلشگر شهید محسن درخشان معروف به #شهید_ایستاده
یادشان با صلوات
💠آن زمان ماشین نداشتیم . با آژانس به میدان شهدای گمنام در فاز 3 اندیشه رفتیم .
آنجا اصلا محل زندگی نبود که مصطفی دوستی داشته باشد و بخواهد با او دعوا کند.
چند تا پله میخورد وآن بالا 5 شهید گمنام دفن بودند.
من از پله ها بالا رفتم و دیدم که مصطفی حتی از پله ها هم بالا نیامد.
پایین ایستاده بود و با لحن تندی میگفت:«اگر کار اعزام مرا جور نکنید،هر جا بروم به همه میگویم که شما کاری نمیکنید.هر جابروم میگویم دروغ است که شهدا عند ربهم یرزقون هستند،میگویم روزی نمیخورید و هیچ مشکلی از کسی برطرف نمیکنید .خودتان باید کارهای مرا جور کنید.»
دقیقا یادم نیست که 21 یا 23 رمضان بود.من فقط او را نگاه میکردم. گفتم من بالا میروم تا فاتحه بخوانم.
او حتی بالانیامد که فاتحه ای بخواند؛فقط ایستاده بود و زیر لب با شهدا دعوا میکرد.
کمتر از ده روز بعد از این ماجرا، حاجتش را گرفت.
سه روز بعد از عید فطر بود که اعزام شد.
راوی همسر شهید
شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده🌹