eitaa logo
🌴سنگر عشق🌴
323 دنبال‌کننده
19.7هزار عکس
8.2هزار ویدیو
71 فایل
┄──┅┅═🔶═┅┅──┄ ﷽ باسلام و عرض خوش آمد حق او با گریهِ تنها نمیگردد ادا ... #شهدا_آماده_ایم آدرس کانال 👇👇👇 https://eitaa.com/saangareshgh ارتباط با ما 👈 @SeyedAli75 ┄──┅┅═🔶═┅┅──┄
مشاهده در ایتا
دانلود
پیشمرگ مسلمان کرد شهید ابراهیم مرادی در روستای گرگه ای ( ابراهیم آباد ) در دامان مادرش عطیه میان خانواده ای مذهبی از تبار رنج دیدگان روزگار چشم به دنیا باز کرد .
ابراهیم پس از پشت سر گذاشتن ایام طفولیت وارد مدرسه شد و دوران ابتدایی را در زادگاهش به پایان رسانید فقر حاکم بر خانواده بین ابراهیم و تحصیل حایلی ایجاد کرد و این نو نهال مستعد را از ادامه تحصیل محروم کرد ابراهیم از همان دوران به کار کشاورزی روی آورد و در کنار خانواده با رنج و زحمت کار در روستا انس و الفت گرفت و با همه وجود تلاش می کرد تا آثار فقر را هر چه زودتر از چهره اهل خانه پاک کند
یکی از همرزمان شهید نقل می کند : همراه شهید مرادی عازم روستای هزار خانی شدیم تعداد ما هفت نفر بود روستا بسیار حساس بود ضدانقلاب مرتب به آنجا تردد داشت و ما هم هیچ اطلاعاتی نداشتیم وقتی به ابتدای روستا رسیدیم شهید مرادی چهار نفر از نیروها را به عنوان نگهبان در چهار نقطه گذاشت و خود همراه سه نفر دیگر از همرزمان به داخل روستا رفت تا با یکی از اعضای شورای روستا دیداری داشته باشد وقتی درب منزل عضو شورا را زدیم ایشان بلافاصله بیرون آمد از دیدن ما یکه خورد و گفت : ابراهیم اینجا چکار می کنی ؟ شهید مرادی گفت : اتفاقی افتاده ؟ گفت : چهار صد نفر کومله در داخل روستا هستند . گفت : در کدام خانه ؟ ایشان منزلی را در پایین روستا به ما نشان دادند در همان زمان چند نفر از عناصر کومله در منزل همان عضو شورا بودند ایشان وقتی سراسیمه به داخل منزل برگشته بودند عناصرکومله سوال کرده بودند اتفاقی افتاده ؟ گفته بود : بله ابراهیم مرادی با هزار نفر نیرو روستا را محاصره کرده است لحظاتی طول نکشید دیدیم افراد کومله از منزل خارج شدند و بی هدف شروع کردند به تیراندازی شهید مرادی بدون هیچ هراسی در کمال شجاعت عناصر مزدور کومله را هدف قرار داد و در همان لحظه چند نفر از مسئولان و سران آنها را به درک واصل کرد مابقی افراد دشمن فرار کردند و ما بدون اینکه کمترین آسیبی را ببینیم برگشتیم
شهید مرادی از پایگاه اجتماعی خوبی برخوردار بود و پیوسته با مردم در ارتباط بود و محبوبیت مردمی ایشان باعث گرایش هر چه بیشتر مردم به انقلاب شد که این امر در انزوای عناصر ضدانقلاب بسیار موثر بود
یکی از آرزوهای دایمی این شهید والا مقام برگشت امنیت پایدار به کردستان بود و همه تلاشش هم در این راه متمرکز شده بود اما افسوس او این دوران پر شکوه را ندید و در دوم خرداد ماه سال 1366 مصادف با شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان در حالی که عازم کمک رسانی به نیروهای گردان تحت امر عباس رستمی بود در حوالی روستای چور و ننه با سمت فرمانده گردان با 72 ماه فرماندهی موفق، در کمین منافقان قرار گرفت و بر اثر اصابت گلوله به سر به آسمان پر کشید و از آن تاریخ به بعد اسم زیبای او را بر روستایش نهادند و این روستا به نام ابراهیم آباد شناخته شد .
خانم عطیه علاءالدینی مادر شهید از وی نقل می کند: « دومین فرزند خانواده بود و پدرش جهت نامگذاری وی مراسم ویژه ای برگزار نمود و از روحانیون محل دعوت کرد و او را ابراهیم نام گذاشت . از همان کودکی در کنار پدر به کار کشاورزی و دامداری مشغول بود و زمستان ها که فرصت بیکاری داشت نزد ملای محل قرآن می آموخت.. کودکی امین بود و بیشتر از همه فرزندان به ما احترام می گذاشت و از صداقت کامل برخوردار بود . در اوقات فراغت در مسجد مشغول آموزش قرآن و مطالعه ی تفاسیر قرآن می شد . تا سوم راهنمایی به تحصیل پرداخت ، اما به دلیل عدم امکانات آموزشی در منطقه ادامه تحصیل نداد . در سالهای 1355 ، 1353 خدمت سربازی را انجام داد .
زندگینامه پیشمرگ مسلمان کرد مریوان شهید ابراهیم مرادی شهید مرادی از فرماندهان لایق و شجاع میدان های جنگ بود و هرگز ماشه سلاح را جز به نام حق و برای او نمی چکاند.
در روز عروسی ، ابراهیم در حوالی یکی از روستاها مشغول سنگر سازی بود و هنگامیکه به او خبر دادند که جهت شرکت در مراسم عروسی به منزل برو ، از این کار امتناع نمود و جبهه را واجب تر از سایر امورات دانست .» در سال 1359 همراه رزمندگان به شهر مریوان اعزام گردید و آنجا را از وجود گروهک های وابسته و اشرار و یاغی آزاد نمود . بعدها در پاکسازی اکثر مناطق مختلف مرزی ، اورامانات و همچنین عملیات های برون مرزی علیه بعثیون به عنوان یک فرمانده فعالیت های زیادی انجام داد .
هر منطقه ای که آزاد می شد پایگاه های زیادی در آنجا تأسیس ، راه اندازی و سازماندهی می کرد . از همان اوایل سال 1360 تا سال 1366 فرماندهی گردان های مختلف سپاه کردستان از جمله گردان نبی اکرم (ص) مریوان ، گردان سروآباد و گردان شهید بهشتی را بر عهده داشت . به عبارتی هیچگاه استراحت نمی کرد و شب و روز در کوه ها به دنبال اعضای گروهک ها بود . با این وجود نه تنها خسته نمی شد بلکه روز به روز شور و شوق و انرژی بیشتری برای مبارزه با ضدانقلابیون از خود نشان می داد . همیشه یک جلد قرآن مجید همراه خود داشت و در سخت ترین شرایط عملیاتی نماز ، روزه و عبادت را ترک نمی کرد.
خانم آمنه مرادی خواهر شهید نقل می کند: سال 1354 ابراهیم سرباز بود . دیده بود که یک افسر عالی رتبه نظامی به یک سرباز توهین می کند . ایشان با شجاعت و جسارت کامل به طرف آن افسر حمله می کند و با قنداق اسلحه ضربه محکمی به شکم او می زند . به خاطر این کار مدت یک ماه بازداشت و 4 ماه هم اضافه خدمت کرد . در تظاهرات و راهپیمایی های مردمی علیه رژیم پهلوی در سالهای 1357،1356 شرکت می کرد .
او وظیفه خود می دانست که در حل مشکلات دیگران قدمی بردارد و همیشه در پی انجام امور دیگران بود . هنگامیکه از مأموریت بر می گشت ، منزل ما مثل دادگاه می شد . همه می آمدند و از ایشان راهنمایی می خواستند . در طول جنگ بارها مجروح گردید ، از جمله سال 1360 در نزدیکی مریوان ، در سال 1361 در مرز مریوان ( سر دوش ) ، در سال1363 و در سال 1365 در منطقه ی سروآباد .
به همراه 60 نفر از دوستانش به منطقه ( عصرآباد ) از توابع مریوان حرکت می کنند . در راه در کمین گروهک های رزگاری قرار می گیرند و ماشینشان مورد اصابت موشک ( آرپی جی ) قرار می گیرد . ابراهیم با شجاعت و زیرکی خاص از ماشین سریع پیاده می شود و موضع می گیرد . بعد از 4 ساعت درگیری می توانند از کمین فرار کنند و نجات یابند . حدود دو روز متوالی رادیو بغداد اعلام می کرد که ابراهیم مرادی را کشته اند و بعد از اینکه مردم او را دیدند که دوباره حضور فعال دارد ، روحیه گرفتند و دشمن نا امید شد