چقدر ارزش دارد
اسیر چهره پاک تو شدن
در میانِ اسارتهای دنیایی ...
#تخریب_چی
#شهید_دانشآموز
#عبدالعظیم_خلیلزاده
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ...
💐 امروز ۱۴ آبان سالروز شهادت مدافع حرم" #موسی_جمشیدیان" گرامی باد.
#صلوات
انتـــظاࢪفرج
همانصــبرےاسٺڪه
هرلحظهدلخوشےبھوصــاݪ ...
#اللهمعجللولیڪالفرج
ازاتفاقهاےقشـنگامـروزِ زنـــدگیم
اینبـودڪهیهاذانگـوجدیدنصـــب
ڪردمروگوشیــم.☺️
وبااذڪارقبـــلاذانــش،کلےانـــرژے
مثبتمیگیرموبااحساسقشنگترے
میرمسمتِسجـــادهام...
+انرژےمثـــبت😌
#شهیدانہ🕊
اجازهنمیدادپشتسرِڪسےحرفبزنیم،
میگـــفت:اگهمشکلےهستروےڪاغــذ
بنویسوبهاونشخصبرسون.
#شهیدسیدمجتبیعلمدار🌷
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
🌷قرار عاشقی🌷
✨شهیدان را نیازی به گفتن و نوشتن نیست ، آنان نانوشته دیدنی و خواندنی هستن
☁️ باز هم ساعت 🕘به وقت قرار تپش قلبهاست ❤️ برای شنیدن عاشقانه هایی که شهیدان 🌷 خلق کردن .
ارادت عجیبی به حضرت زهرا(س) داشتم. می گفتم دوست دارم خدا به من سه دختر بدهد و در اسم هر سه از نام فاطمه استفاده کنم. دخترمان را خیلی دوست داشتم.بغلش می کردم، بو می کردم و همه اش می گفتم که تو فاطمه من هستی❤️😊❤️❤️. تا جایی که می توانستم اهل کمک به بقیه بودم. خیلی وقتها از خودم و از خانواده میزدم تا به بقیه کمک کنم🖐💐💐💐
با اینکه خیلی صبور بودم ولی با ناراحتی و مریضی فاطمه زینب بعضی وقت ها گریه میکردم😭😭. یک مرتبه فاطمه زینب تب کرد از شب تا صبح خیلی مواظب بودم که تبش بالا نره😔. اگر حشره ای پای بچه را میگزید جای آن را بوس میکردم و میگفتم: بابا ببخشید اینها نمی فهمند که تو فاطمه ی منی همیشه کف پای بچه را بوس میکردم و روی چشمانم میگذاشتم😭😭💐.
صبح ها برای صبحانه گردو می بردم. هر کسی که کنارم بود بی نصیب از گردو هام نمی شد😊. حتی به یک تکه کوچک. یک مرتبه در ماموریت یواشکی گردو می خوردم😉 که همه ریختند سرم و همه گردو هام رو به زورگرفتند😂. نیروهام رو خیلی دوست داشتم. هر کاری که از دستم برمی آمد برایشان انجام میدادم. تا آنجا که میتوانستم به آنها نه نمی گفتم. و بیشتر اوقات نیروهایم نماز را به جماعت وبه بنده اقتدا می کردند😊🖐💐💐💐
روی بیت المال خیلی حساس بودم یبارمجبور شده بودم ماشین سپاه رو بیارم خونه چون دیر وقت از ماموریت برگشتم هی مدام میرفتم بیرون وبه ماشین سر میزدم وبر میگشتم که مبادا اتفاقی بیفته همیشه لباسای کارمو که میاوردم خونه توش یه عالمه ماژیک وایتبرد و.....بود که دخترم خیلی دوس داشت بره سراغش ولی همیشه با نظم وترتیب خاصی اونها رو یجای مخصوص میذاشت که یوقت دست کسی به آنها نرسه.😊😊🖐💐💐
درمسائل سیاسی بسیار اهل تحقیق و بررسی و بصیرت بودم. زیاد مسائل روز را دنبال میکردم وقتی از سرکار بر می گشتم اولین کارم این بود که تلویزیون را روشن میکردم و میزدم اخبار همیشه این حدیث را با لحن خاصی میخوندم که . " الا و لایحمل هذا العلما لا اهلا لبصر و الصبر و العلم بمواضع الحق" آگاه باشید که این علم را کسی به دشمنی گیرد مگر کسی که اهل بصیرت و صبر باشد و بداند که حق کجاست.💐💐💐
وقتی خبر شهادت علیرضا نوری رو بهم دادن 😭😭 مشهد بودیم نشستم روی پله و مثل ابر بهار گریه میکردم😭😭😭 گفتم الان خانمش وبچش چیکار میکنند😭 چطور تحمل میکنند میرفتم حرم وساعتها اونجا میموندم انگار دیگه موندن تو این دنیا بر ام معنی نداشت ؛😭😭
خصوصیتی که همکارانم هم روی اون تاکید میکنند بردبارومظلوم بودنم بود💐💐💐
از همان ابتدای آشنایی من را به درس خواندن ترغیب می کرد. خودش هم دانشجوی ارشد در رشته جغرافیا بود. آقا موسی خیلی خوش سفر بود😭، بیشتر سفرهای ما سفر زیارتی بود. در این شش سال، بیشتر از 10 مرتبه به زیارت امام رضا(ع) رفتیم،دوبار کربلا😭 و یک مرتبه هم زیارت خانه خدا 😭نصیبمان شد که تکتک این سفرها برای من پر از خاطرههای زیباست. 😭😭👇👇👇👇