eitaa logo
🌷لاله‌های بهشتی🌷
971 دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
5.2هزار ویدیو
216 فایل
مجموعه‌ای از زندگینامه، وصیتنامه، خاطرات و عکسهای شهدا قصه کتابهای شهدایی امثال دخترشینا، من‌میترانیستم و..... احادیث، ادعیه و نکات ناب معنوی @sabbarenshakoor ارتباط با مدیر اینستا، تلگرام و... @sabbaren_shakoor
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈• هر گرفتاری داشتی برای مردم نقل نکن! کوچیک میشی ... 👤 استاد مطهری ✍در روایات داریم اگر کسی میخواهد از گرفتاری‌هایی که برایش بوجود می‌آید بیشترین ثواب و بهره را در آخرت ببرد، بر گرفتاری‌ها برای خدا صبر و تحمل کند و گلایه و ناسپاسی نکند و برای دیگران حدالمقدور تعریف نکند و شگرگزار خدا باشد. البته تا جایی که معقول و مقدور است برای رفع گرفتاری تلاش کند. همچنین روایت داریم اون دنیا وقتی انسان ها متوجه میشوند در اثر صبر بر گرفتاری‌های دنیایی چه ثواب و مقاماتی در آخرت نصیبشون میشد، آرزو میکنند کاش به دنیا برگردند و مبتلا به گرفتاری های زیادی شوند و برای خدا و ثواب الهی صبر و تحمل کنند. @sabbaren_shakoor •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
•┈┄┅═✧❁🌷 ﷽ 🌷❁✧═┅┄┈• شهید علی خلخالی شهید 20 ساله 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 تاریخ تولد: 9 / 12 / 1342 تاریخ شهادت: 15 / 7 / 1362 محل شهادت: قلاویزان شهید علی خلخالی نهم اسفند 1342 در روستای نیک‌پی شهرستان زنجان متولد شد. پدرش محمود کشاورز بود و مادرش بتول علیمردانی نام داشت. تا پایان مقطع راهنمایی درس خواند و سپس به شغل کشاورزی مشغول به کار شد. از طرف ارتش به عنوان سرباز به جبهه رفت. علی پانزدهم مهر 1362 در قلاویزان بر اثر اصابت گلوله تانک به شهادت رسید (ارتفاعات قلاویزان در جنوب غربی شهر مهران استان ایلام، از کوه چکه موسی، با طول تقریبی ۲۲ کیلومتر در امتداد یال‌های دامنه غربی کبیرکوه از سمت شرق به غرب واقع شده است). پیکرش در گلزار شهدای پایین زنجان به خاک سپرده شد. @sabbaren_shakoor •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈• 🔴 یک هدیه ارزشمند در روز پدر به امام زمان ارواحنا فداه ، پدر معنوی خودمان 🎙ابراهیم_افشاری @sabbaren_shakoor •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈• 🔖منبر کوتاه 🔖 🎥 🔅استغفار یعنی آزادی! 👈 تا حالا اینجوری بهش نگاه کرده بودی؟ 🔰 http://eitaa.com/sabbaren_shakoor •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈• 🌷امام صادق علیه السلام: یک نماز با عطر بهتر از هفتاد نماز بدون عطر است. 📗کافی،ج۶،ص۵۱۱ 🔸منظور عطرهای طبیعی است نه عطرهای شیمیایی و الکلی. همچنین بر خانوم ها جائز نیست به نحوی عطر بزنند که نامحرم بوی آن را استشمام کند. خانوم ها میتوانند در خانه که نامحرم نیست عطر بزنند یا خارج از خانه در مسجد و هنگام نماز در حد خیلی کم آن هم زیر لباس و چادر به نحوی که در فضاهای عمومی نامحرم بوی آن را استشمام نکند. @sabbaren_shakoor •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈• ❤️ ❣❤️❣❤️❣❤️❣ انگشت اشاره اش را زیر یقه اش میبرد و زنجیری که دور گردنش بسته است بیرون میکشد. انگشتری حکاکی شده و زیبا که سنگ سرخ عقیق رویش برق میزند در زنجیرش تاب میخورد. از دور گردنش بازش میکند و انگشتر را در می آورد _ خب خانوم دست چپتو بده به من... با تعجب نگاهش میکنم _ این مال منه؟ _ اره دیگه! نکنه میخوای بدون حلقه عروس شی؟ مات و مبهوتِ لبخند عجیبش میپرسم _ چرا اینقد زحمت.... خب...چرا همونجا دستم نکردی لبخندش محو میشود. چادرم را کنار میزند و دست چپم را میگیرد و بالا می آورد _ چون ممکن بود خانواده ها فکر کنن من میخوام پا بند خودم کنمت...حتی بعد از اینکه .... دستم را ازدستش بیرون میکشم و چشمهایم را تنگ میکنم _ بعد چی؟ _ حالا بده دستتو دستم را پشتم قایم میکنم _ اول تو بگو! با یک حرکت سریع دستم را میگیرد و بزور جلو می آورد _ حالا بالاخره شاید مام لیاقت پیدا کنیم بپریم... با درد نگاهش میکنم. سرش را پایین انداخته است. حلقه سفید رو در انگشتم فرو میبرد _ وای چقد تو دستت قشنگ تره!! عین برگ گل ...ریحانه برازندته... نمیتوانم بخندم...فقط به او خیره شده ام. حتی اشک هم نمیریزم. سرش را بالا می آورد و به لبهایم خیره میشود _ بخند دیگه عروس خانوم... نمیخندم...شوکه شده ام! میدانم اگر طوری بشود دیوانه میشوم. بازو هایم را میگیرد و نزدیک صورتم می آیـد و پیشانی ام را میبوسد. طولانی...و طولانی... بوسه اش مثل یک برق در تمام وجودم میگذرد و چشمهایم را میسوزاند...یکدفعه خودم را در آغوشش میندازم و باصدای بلند گریه میکنم... خدایا علیمو به تو میسپارم خدایا میدونی چقدر دوسش دارم میدونم خبرای خوب میشنوم نمیخوام به حرفهای بقیه فکر کنم علی برمیگرده مثل خیلیای دیگه ما بچه دار میشیم... ما... یک لحظه بی اراده فکرم به زبانم می آید و با صدای گرفته و خش دارهمانطور که سر روی سینه اش گذاشته ام میپرسم ❣❤️❣❤️❣❤️❣   _علی _ جون علی؟ _ برمیگردی آره؟... مکث میکند.کفری میشوم و با حرص دوباره میگویم _ برمیگردی میدونم _ اره! برمیگردم... _ اوهوم! میدونم!...تو منو تنها نمیزاری... _ نه خانوم چرا تنها؟...همیشه پیشتم...همیشه! _ علی؟ _ جانم لوس آقایی _ دوست دارم.... و باز هم مکث...اینبار متفاوت ... بازوهایش را دورم محکم تنگ میکند... صدایش میلرزد _ من خیلی بیشتر! کاش زمان می ایستاد...کاش میشد ماند و ماند در میان دستانش...کاش میشد! سرم را میبوسد و مرا ازخودش جدا میکند _ خانوم نشد پامونو بلرزونیا! باید برم... نمیدانم...کسی از وجودم جواب میدهد _ برو!....خدابه همرات..... او هم خم میشود. ساکش را برمیدارد،در را باز میکند، برای بار اخر نگاهم میکند و میرود... مثل ابر بهار بی صدا اشک میریزم. به کوچه میدوم و به قدمهای آهسته اش نگاه میکنم. یک دفعه صدا میزنم _ علی؟ بر میگردد و نگاهم میکند.داری گریه میکنی؟...خدایا مرد من داره با گریه میره... حرفم را میخورم و فقط میگویم _ منتظرم.... سرش را تکان میدهد و باز به راه می افتد. همانطور که پشتش به من است بلند میگوید _ منتظر یه خبر خوب باش...یه خبر! پوتین و لباس رزم و میدان نبرد.... خدایا همسرم را به قتلگاه میفرستم! خبر...فقط میتواند خبرِ... ✍ ادامه دارد ... @sabbaren_shakoor •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
4_5920435482063277991.mp3
6.55M
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈• طلیعه پیروزی 🔹️حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این کلیپ صوتی با نگاهی گذرا به دوران پادشاهی محمدرضا پهلوی، مقاطعی ذلت‌بار از حکومت پهلوی را برمی‌شمارند. 🗓 سالگرد فرار شاه از ایران در ۲۶ دی‌ماه سال ۱۳۵۷ @sabbaren_shakoor •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈• ♦️با پولی که شاه موقع فرار از ایران با خودش برد؛ میشد به هر ایرانی ۱۴۰ گرم طلا داد. 🔹حالا دزد و اَبَر اختلاسگر کشورت کیه؟ @sabbaren_shakoor •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•