فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈•
عباس(ع) کجایی؟
زینبت پناه ندارد ..💔
@sabbaren_shakoor
•┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈•
سر زینب(سلام الله علیها) به سلامت
سر نوکــر به فلک...
#سوریه 🚀🔥
#وعده_صادق 🚀🔥
#انقلابیون
@sabbaren_shakoor
•┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
هدایت شده از 🌷لالههای بهشتی🌷
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈•
🌹زیارت نامه شهدا
🕊نثار روح همه شهدا
🌱بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم🌱
اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یَا اَولِـــــیاءَاللهِ و اَحِبّائَـــــہُ،اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یَا اَصـــــفِیَآءَاللهِ وَ اَوِدّآئَـــــہُ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ دیـــــنِ اللهِ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ رَسُـــــولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنصارَ اَمیرِالمُـــــؤمنینَ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ فـــــاطِمةَ سَیَّدةَ نِســـــآءِالعالَمینَ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ اَبے مَحَمَّدٍ الحَـــــسَنِ بنِ عَلِیًَ الوَلِیَّ النّـــــاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنصارَ اَبے عَبدِاللهِ، بِـــــاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِـــــبتُم، وَ طابَتِـــــ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِـــــنتُم، وَ فُـــــزتُم فَوزًا عَظیمًا، فَیا لَیتَنے ڪُنتُــــــ مَعَڪُـــــم فَاَفُـــــوزَ مَعَڪُــــم
هدیه به ارواح طیّبه شهیدان، صلوات
"الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ"
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَالْفَـــرَج
http://eitaa.com/sabbaren_shakoor
•┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
7.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈•
❓چرا پیروزی قطعی با جبهه مقاومت است؟
@sabbaren_shakoor
•┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
نماز سکوی پرواز 31.mp3
4.76M
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈•
🎧آنچه خواهید شنید؛
❣ قبرما؛چیزی نیست جز همین نفس ما!
يه کم فکرکن؛
وقتی نماز میخونی؛
احساس میکنی قلبت نورانی شدو آرام گرفت؟
👈اگه اينجوريه؛قبرتو هم روشن میکنه!
@sabbaren_shakoor
•┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈•
#مدافع_عشق
#قسمت_بیست_و_هفتم
❤️ #هوالعشـــق❤
دستے ڪه سالم است را سمت صورتش محےآورم تا لمس کنم چیزی را که باور ندارم.
اشڪهایش! چند بار پلک میزنم. صدایش گنگ و گنگ تر میشود...
_ ریحان!.ریحا...ری..
و دیگر چیزی نمیبینم جز سیاهے!
❣❤️❣❤️❣❤️❣
چیزی نرم و ملایم روی صورتم کشیده میشود. چشمهایم را نیمه باز میکنم و میبندم.حرکات پی در پی و نرم همان چیز قلقلکم میدهد. دوباره چشم هایم را نیمه باز میکنم .نور اذیتم میکند.صورتم را سمت راست میگیرم
نجوایـے را میشنوم:
_ عزیزم؟صدامو میشنوی!
تصویر تار مقابل چشمانم واضح میشود. مادرم خم میشود و پیشانےام رامیبوسد.
_ ریحانه!؟مادر!
پس چیز نرم همان دستان مـــادرم است.
فاطمه کنارش نشسته و با بغض نگاهم میکنم. پایین پایم هم علےاصغر نگاه معصومانه اش را بہ من دوخته. ازبوی بیمارستان بدم می آید! نگاهم به دست باند پیچی شده ام می افتد و باز چشمهایم را با بـےحالےمیبندم.
❣❤️❣❤️❣❤️❣
زبری به کف دستم کشیده میشود. چشمهایم را باز میڪنم. یک نگاه خیره و آشنا که از بالای سر مرا تماشا میکند. کف دست سالمم راروی لب هایش گذاشته است! خواب میبینم!؟ چندبار پلک میزنم.نه!درست است. خودش،است !باچهره ای زرد رنگ و چشمانےگود افتاده.کف دستم را گاه میبوسد و به ته ریشش میکشد!
به اطراف نگاه میکنم. توی اتاق او هستم
یعنـے مرخص شدم!؟صدایش میلرزد...
_ میدونی چند روز منتظر نگهم داشتی!
نا باورانه نگاهش میکنم
_ هیچ وقت خودمو نمیبخشم.
یک قطره اشک مژه های بلندش را رها میکند.
_ دنبال چی هستی؟ چیو میخواستی ثابت کنی!.اینکه دوست دارم؟آره! ریحان من دوســـت دارم...
صدایش میپیچد و...
.
.
و چشمهایم راباز میکنم. روی تخت بیمارستانم
پس تمامش خواب بود!
پوزخندی میزنم و از درد دستم لب پایینم را به دندان میکشم.
چندتقه به در میخورد و وارد میشود باهمان چهره زرد رنگی که درخواب دیدم.آهسته سمتم می آیـد،صدایش میلرزد:
_ بهوش اومدی!
چیزی نمیگویم.بالای سرم مےایستد و نگاهم میکند. درد را در عمق نگاهت لمس میکنم.
_ چهار روز بیهوش بودی!خیلےازت خون رفته بود...نزدیک بود که...
لب هایش میلرزد و ادامه نمیدهد. یک لیوان برمیدارد و برایم آب میوه میریزد..
_ کاش میدونستم کی اینکارو کرده...
با.صدای گرفته در گلو جواب میدهم...
_ تو اینکارو کردی!
نگاهش در نگاهم گره میخورد.لیوان را سمتم میگیرد.بغض رادر چشمهایش میبینم...
_ کاش میشد جبران کنم...
_ هنوز دیر نشده...عاشــــق شو!
❣❤️❣❤️❣❤️❣
.
من نه آنم که به تیغ از تو بگردانم روی
امتحان کن به دوصد زخم مرا،بسم الله
❣❤️❣❤️❣❤️❣
✍ ادامه دارد ...
@sabbaren_shakoor
•┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
•┈┄┅═✧❁🌷 ﷽ 🌷❁✧═┅┄┈•
شهید علیاکبر تورانیان
شهید 18 ساله
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
تاریخ تولد: 9 / 5 / 1344
تاریخ شهادت: 17 / 5 / 1362
محل شهادت: مهران
عملیات: والفجر 3
شهید علیاکبر تورانیان نهم مرداد 1344 در شهرستان مهدیشهر استان سمنان متولد شد. پدرش محمد نگهبان و چوپان بود و مادرش لیلی کسائیان نام داشت. تا کلاس سوم دبیرستان درس خواند. از طرف بسیج به جبهه رفت. علیاکبر هفدهم مرداد 1362 طی عملیات والفجر 3 در مهران استان ایلام بر اثر اصابت ترکش به سر به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
برادر کوچکترش شهید ذوالفقار تورانیان ابان 66 طی عملیات نصر 8 در ماووت در 18 سالگی به شهادت رسید
@sabbaren_shakoor
•┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈•
📌 ما به این مرد، #ایمان داریم...
🔹 او ۴۰ ساله که مرد جنگ هست...
🔹 #مقاومت سال ۶۳ با ایدهی او تشکیل شد. #مبارزه با سنگ، با حمایت و درایت و حکمت و #صبر او، به نبرد موشکی و پهپادی علیه #استکبار تبدیل شد.
🔹 #آمریکا با تمام ابهت و ادعاش نتونسته ایشونو اندکی بلرزونه و بترسونه. سگ هار آمریکا که اصلا عددی نیست.
🔸 به تدبیرش ایمان، به صلابتش تکیه و به پیروزی بسیار نزدیکش یقین داریم...
☑️ تاریخ گواهی خواهد داد که سید #خراسانی عزیز، #آرامش_امت، اندکی قبل از #ظهور فرمودند: ما فصل مشبعی را حرکت کردیم. این سربالایی، این شیب تند را عبور کردیم، به #قله ها نزدیک شدهایم. نباید خسته بشویم. امروز روز خستهشدن نیست، روز ناامید شدن نیست. امروز روز شوق است، روز #امید است، روز حرکت است. (۲۶ مرداد ۱۴۰۲ برابر ۲۶ آگوست ۲۰۲۳)
@sabbaren_shakoor
•┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•