eitaa logo
🌷لاله‌های بهشتی🌷
950 دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
5هزار ویدیو
216 فایل
مجموعه‌ای از زندگینامه، وصیتنامه، خاطرات و عکسهای شهدا قصه کتابهای شهدایی امثال دخترشینا، من‌میترانیستم و..... احادیث، ادعیه و نکات ناب معنوی @sabbarenshakoor ارتباط با مدیر اینستا، تلگرام و... @sabbaren_shakoor
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈• 🏴 متن زیارت نامه امام کاظم علیه السلام   💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَصِیِّ الْأَبْرَارِ وَ إِمَامِ الْأَخْیَارِ وَ عَیْبَةِ الْأَنْوَارِ وَ وَارِثِ السَّکِینَةِ وَ الْوَقَارِ وَ الْحِکَمِ وَ الْآثَارِ الَّذِی کَانَ یُحْیِی اللَّیْلَ بِالسَّهَرِ إِلَى السَّحَرِ بِمُوَاصَلَةِ الاسْتِغْفَارِ حَلِیفِ السَّجْدَةِ الطَّوِیلَةِ وَ الدُّمُوعِ الْغَزِیرَةِ وَ الْمُنَاجَاةِ الْکَثِیرَةِ وَ الضَّرَاعَاتِ الْمُتَّصِلَةِ وَ مَقَرِّ النُّهَى وَ الْعَدْلِ وَ الْخَیْرِ وَ الْفَضْلِ وَ النَّدَى وَ الْبَذْلِ وَ مَأْلَفِ الْبَلْوَى وَ الصَّبْرِ وَ الْمُضْطَهَدِ بِالظُّلْمِ وَ الْمَقْبُورِ بِالْجَوْرِ وَ الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِیرِ ذِی السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُیُودِ وَ الْجَنَازَةِ الْمُنَادَى عَلَیْهَا بِذُلِّ الاسْتِخْفَافِ وَ الْوَارِدِ عَلَى جَدِّهِ الْمُصْطَفَى وَ أَبِیهِ الْمُرْتَضَى وَ أُمِّهِ سَیِّدَةِ النِّسَاءِ، 💥بِإِرْثٍ مَغْصُوبٍ وَ وِلاءٍ مَسْلُوبٍ وَ أَمْرٍ مَغْلُوبٍ وَ دَمٍ مَطْلُوبٍ وَ سَمٍّ مَشْرُوبٍ اللَّهُمَّ وَ کَمَا صَبَرَ عَلَى غَلِیظِ الْمِحَنِ وَ تَجَرَّعَ غُصَصَ الْکُرَبِ وَ اسْتَسْلَمَ لِرِضَاکَ وَ أَخْلَصَ الطَّاعَةَ لَکَ وَ مَحَضَ الْخُشُوعَ وَ اسْتَشْعَرَ الْخُضُوعَ وَ عَادَى الْبِدْعَةَ وَ أَهْلَهَا وَ لَمْ یَلْحَقْهُ فِی شَیْ‏ءٍ مِنْ أَوَامِرِکَ وَ نَوَاهِیکَ لَوْمَةُ لائِمٍ صَلِّ عَلَیْهِ صَلاةً نَامِیَةً مُنِیفَةً زَاکِیَةً تُوجِبُ لَهُ بِهَا شَفَاعَةَ أُمَمٍ مِنْ خَلْقِکَ وَ قُرُونٍ مِنْ بَرَایَاکَ وَ بَلِّغْهُ عَنَّا تَحِیَّةً وَ سَلاما وَ آتِنَا مِنْ لَدُنْکَ فِی مُوَالاتِهِ فَضْلا وَ إِحْسَانا وَ مَغْفِرَةً وَ رِضْوَانا إِنَّکَ ذُو الْفَضْلِ الْعَمِیمِ وَ التَّجَاوُزِ الْعَظِیمِ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ. @sabbaren_shakoor •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
•┈┄┅═✧❁🌷 ﷽ 🌷❁✧═┅┄┈• شهید محمد محمدی شهید 17 ساله 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 تاریخ تولد: 1 / 1 / 1345 تاریخ شهادت: 7 / 12 / 1362 محل شهادت: جزیره مجنون عملیات: خیبر شهید محمد محمدی اول فروردین 1345 در روستای دواسب شهرستان زنجان متولد شد. پدرش ابراهیم کشاورز بود و مادرش فضه نام داشت. تا کلاس اول راهنمایی درس خواند و سپس به شغل کشاورزی مشغول به کار شد. به عضویت سپاه درامد و به عنوان پاسدار به جبهه رفت. محمد هفتم اسفند 1362 طی عملیات خیبر در جزیره مجنون به شهادت رسید. پیکرش در منطقه باقیماند و مفقودالاثر شد و سرانجام سال 75 هنگام تفحص منطقه پیکرش کشف و شناسایی شد و 25 مهر در گلزار شهدای پایین زنجان به خاک سپرده شد @sabbaren_shakoor •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
10.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈• 🎥 تنها امام معروف به لقب «باب الحوائج» 🎙 @sabbaren_shakoor •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
18.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈• 📜موضوع: نظر من یا نظر خدا؟ 💬 توجیه ترک نماز و حج و حجاب با خیالبافی های ذهنی مون! 💬گفتگوی امام هادی (علیه السلام) با جناب عبدالعظیم حسنی به روایت شیخ صدوق. 🎙 سخنران:حجة الاسلام محمد رضا هاشمی. جهت و تعجیل در امر فرج صلوات @sabbaren_shakoor •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈• ❤️ چه عجیب که خرد شدم از رفتنش... اما احساس غرور میکنم از اینکه همسر من انتخاب شده بود! جمعیت صلوات بلندی میفرستد و دوستانش یک به یک وارد میشوند... همگی سر به زیر اشک میریزند... نفراتی که آخر از همه پشت سرشان می آیند...اورا روی شانه میکشند "دل دل میکنم علی!!دلم برای دیدن صورتت تنگ شده!"تورا برای من می آورند!درتابوتی که پرچم پر افتخارسه رنگ رویش را پوشانده.تاج گلی که دور تا دورش بسته شده آرام گرفته است.آهسته اورا مقابلمان میگذارند.میگویند خانواده اش...محارمش نزدیک بیایند! زیر بازوهای زهرا خانوم را زینب و فاطمه گرفته اند.حسین آقاشوکه بی صدا اشک میریزد.علی اصغر را نیاوردند...سجاد زودتر از همه ما بالای سرش آمده...از گوشه ای میشنوم. _برادرش روشو باز کنه! به تبعیت دنبالشان می آیم...نزدیک او! قابی که عکس سیاه و سفیدش در آن خودنمایی میکندمی آورند و بالای سرش میگذارند.نگاهش سمت من است!پر از لبخند! نمیفهمم چه میشود... فقط نوا تمام ذهنم را در دست گرفته و نگاه بی تابم خیره است به تابوت او!میخواهم فریاد بزنم خب باز کنید.مگه نمیبینید دارم دق میکنم! پاهایم را روی زمین میکشم و میروم کنار سجاد می ایستم.نگاه های عجیب اطرافیان آزارم میدهد... چیزی نشده که!!فقط... فقط تمام زندگیم رفته... چیزی نشده... فقط هستی من اینجا خوابیده... مردی که براش جنگیدم... چیزی نیست... من خوبم! فقط دیگه نفس نمیکشم! همرازو همسفر من... علی من!... علی... سجاد که کنارم زمزمه میکند _گریه کن زن داداش...تو خودت نریز... 💞 گریه کنم؟چرا!!؟؟...بعد از بیست روزقراره ببینمش... سرم گیج میرود. بی اراده تکانی میخورم که سجاد با احتیاط چادرم را میگیردو کمک میکند بنشینم... درست بالای سراو! کف دستم را روی تابوت میکشم... خم میشوم سمت جایی که میدانم که صورتش قرار دارد... _علی؟... لبهام رو روی همان قسمت میزارم... چشمهایم را میبندم _عزیز ریحانه...؟...دلم برات تنگ شده بود! سجاد کنارم مینشیند _زن داداش اجازه بده... سرم را کنار میکشم.دستش راکه دراز میکند تاپارچه را کنار بزند.التماس میکنم _بزارید من اینکارو کنم... سجادنگاهش را میگرداندتا اجازه بالاسری ها راببیند...اجازه دادند!! مادرس آنقدر بی تاب است که گمان نمیرود بخواهد این کار را بکند...زینب و فاطمه هم سعی میکنند او را آرام کنند...خون در رگ هایم منجمد میشود.لحظه ی دیدار... پایان دلتنگی ها... 💞 دستهایم میلرزد...گوشه پرچم رامیگیرم و آهسته کنار میزنم. نگاهم که به چهره اش می افتد.زمان می ایستد... دورش کفن پیچیده اند... سرش بین انبوهی پارچه سفیدو پنبه است...پنبه های کنار گونه و زیر گلویش هاله سرخ به خود گرفته... ته ریشی که من با آن هفتادو پنج روز زندگی کردم تقریبا کامل سوخته... لبهایش ترک خورده و موهایش هنوز کمی گردو خاک رویش مانده. دست راستم را دراز میکنم و باسر انگشتانم آهسته روی لبهایش را لمس میکنم... "آخ دلم برای لبخندش تنگ شده بود" آنقدر آرام خوابیده است که میترسم با لمس کردنش شیرینی اش رابهم بزنم...دستم کشیده میشود سمت موهایش...آهسته نوازش میکنم خم میشوم...انقدر نزدیک که نفسهایم چند تار از موهایش را تکان میدهد _دیدی آخر تهش چی شد!؟... تو رفتی و من... بغضم را قورت میدهم...دستم را میکشم روی ته ریش سوخته اش... چقدر زبر شده...! _آروم بخواب... سپردمت دست همون بی بی که بخاطرش پر پر شدی... فقط... فقط یادت نره روز محشر... با نگاهت منو شفاعت کنی! انگار خدا حرف هارا برای من دیکته کرده. صورتم را نزدیک تر می آورم...گونه ام راروی پیشانی اش میگذارم... _هنوز گرمی علی!!... جمله ای که پشت تلفن تاکید کرده بودی... "هرچی شد گریه نکن...راضی نیستم!" تلخ ترین لبخند زندگیم را میزنم _گریه نمیکنم عزیز دلم... ازمن راضی باش... ازت راضی ام! ✍ ادامه دارد ... @sabbaren_shakoor •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈• سالگرد شهادت امام كاظم علیه‌السلام تسلیت باد 🔹️اَللهُمَّ صَلِّ عَلى مُوسَى بنِ جَعفَرٍ وَصیِّ الاَبرارِ وَ اِمامِ الاَخیارِ وَ عَیبَةِ الاَنوارِ حَلیفِ السَّجدَةِ الطَّویلَةِ وَ الدُّموعِ الغَزیرَةِ وَ المُناجاةِ الکَثیرَة؛ اللٰهمّ صَلّ علیه و علی آبائه و ابنائه الطّیّبین الطّاهرین المعصومین و رَحمة الله و برکاته. @sabbaren_shakoor •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈• 💔🖤 اینجا مَطامیر است! نمی‌دانم چقدر معنی این کلمه را می‌دانی… اما مطامیر یعنی جایی که نمی‌توانی از زیر راه پله‌ها قد بلند کنی و نماز بخوانی… و تنها جایی که قدت برسد، دیوار نمور مطامیر است. جایی که فرزند رسول خدا (ص) روی خاک و کلوخ‌ها می‌نشیند. مطامیر یعنی جایی به بلندای آه و رنج‌های امام موسی کاظم (ع) در زندان هارون. مطامیر یعنی حرف زدن خاک‌های زمین نمدار با مولا.یعنی ذره ذره آب شدن جسم و جان آقاجان. 😭 شهادت مظلومانه و غریبانه امام موسی کاظم علیه‌السلام تسلیت باد 🖤 السلام علیک یا صاحب الزمان علیه السلام 🌹 @sabbaren_shakoor •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈• حرف آخر... او را در زندان خیلی شکنجه کردند تا اینکه به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، متوسل شده و به زندان دیگری منتقل می شود. او به پیروی از امام موسی کاظم (علیه السلام) ، زندان و شکنجه را برای اسلام ، به جان خرید اما سازش را نپذیرفت . می گفت ، امام کاظم (ع) برای همه ما می تواند الگو باشد که اگر نیاز باشد باید برای اسلام چندین سال زندانی بکشد..... حجت الاسلام شهید @sabbaren_shakoor •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•