•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈•
ماجرای خواب عجیب یک دختر درباره شهید محمد انصاریان
دهه هشتاد، در معاونت پژوهشی بنیاد شهید قزوین فعالیت میکردم، تقریباً تمام وقت، از صبح تا غروب، حتی جمعهها هم در دفتر گلزارِ شهدا مشغول بهکار بودم.
بیشتر جمعآوری آثار شهدا و ایثارگران و تولید فرآوردههای فرهنگی با موضوع ایثار و شهادت و در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت حوزه فعالیتم بود.
کامپیوتر و امکاناتی در اختیار داشتم که برای ثبت و ضبط آثار جمعآوری شده و تدوین و پردازش آنها استفاده میکردم. تقریباً اطلاعات همهی شهدای استان قزوین را به واسطهی اجرای برنامههای مختلف فرهنگی داشتم و از آنجاییکه پایگاه اطلاعرسانی «خط سرخ» را هم راهاندازی کرده بودیم تقریبا با سیره و وصایای شهدا آشنا بودم.
به خصوص با نام و چهره شهدا؛ به دلیل اینکه به دفعات نسبت به ویرایش و پردازش تصاویرشان برای استفاده در رسانهها و طراحی پوسترهای تبلیغاتی و فرهنگی یادوارههای مختلف شهدا، اقدام کرده بودم.
یک جمعه، حدوداً ساعت ده صبح در دفتر کارم در حال کار با کامپیوتر و تهیهی گزارشی بودم که درِ دفتر باز شد و سه خانم که تا آن روز آنها را ندیده بودم با سر و شکل نامتعارف وارد دفتر شدند؛ با کفشهای پاشنه بلند و صورتی مکاپ کرده و شالی که از روی سرشان به دور گردن افتاده و موهایشان کاملا بیرون بود.
در آن ساعت در دفتر تنها بودم. برای یک لحظه که آنها را دیدم ترسیدم و شاید رنگ و رخم هم عوض شد، در آن دفتر همواره خانوادههای شهدا و ایثارگران رفتوآمد میکردند یا بعضی از افرادی که فعالیتهای ارزشی و فرهنگی در خصوص شهدا انجام میدادند، بنابراین دیدن این سه خانم غیرقابل تحمل و توجیه بود.
سرم را پایین انداختم و مشغول کارم شدم، یکی از آنها که به من نزدیک شده بود پرسید: «آقای شکیب زاده شما هستید؟»
منی که حالا ترس و تعجبم از حضور آنها بیشتر شده بود و نگران بودم گفتم: «بله، بفرمایید کاری داشتید؟»
گفت: «ما به دنبال مزار شهید الضاریان میگردیم. بیرون که پرسوجو کردیم گفتند شما ایشان را میشناسید. میخواستیم مزارشان را به ما نشان بدهید.»
با توجه به شناختی که حداقل روی اسامی همهی شهدا داشتم و در حالی که شرم داشتم به چهرهی آنها نگاه کنم، گفتم: «ما شهیدی در قزوین به نام الضاریان نداریم».
این را که گفتم هر سه آنها خندیدند و یکی از آنها با قاطعیت گفت: «چرا دارید و اگر نمیخواهید به ما نشان بدهید، امر دیگری است.»
گفتم: «نه خانم. من سالهاست که اینجا هستم و تقریبا همهی شهدای قزوین را میشناسم و مطمئن هستم که شهیدی به نام الضاریان نداریم و تاکنون هم چنین اسمی حتی به گوشم هم نخورده است».
گفت: «نه شما دروغ میگویید و شهیدی به این نام دارید.»
گفتم: «اگر مطمئنید که داریم بروید خودتان پیدا کنید».
این را که گفتم یکی از آنها که "نسرین" صدایش میکردند، گفت: «یعنی شهدا هم دروغ میگویند؟»
این را که گفت حسابی ناراحت شدم
و گفتم: «خانم این چه حرفی است که میزنید؟
شهدا اگر دروغگو بودند که شهید نمیشدند.»
گفت: «نه. اینطور که شما میگویید، شهدا دروغ هم میگویند.»
وقتی دیدم حالشان گرفته شده و ناراحت به نظر میرسند، گفتم: «خانم چنین چیزی که شما میگویید نیست، اما حالا برای چی و چرا شما دنبال چنین شهیدی هستید که وجود خارجی ندارد و چرا میخواهید او را پیدا کنید؟»
و او هم گفت: «من سالهاست با یک مشکل بزرگی مواجه شدهام و الآن حدود ۶، ۷ ماهیست که برای رفع آن به هر امام و امامزادهای که دیدهام و گفتهاند، متوسل شدهام، اما هیچکدام جوابم را ندادهاند و خواب و زندگیام آشفته شده است، تا اینکه چند شب پیش خواب دیدم سر مزاری دارم قدم میزنم، همین طورکه قدم میزدم یک آقایی آمد و گفت: خانم دنبال چی میگردی؟
من هم گفتم: مشکلی دارم و ماههاست به دنبال حل آن هستم و به هر امام و امامزادهای هم متوسل شدهام نتیجه نگرفتهام. آن آقا که چهرهای نورانی داشت،
به من گفت: میدانم مشکلت چیست. شما هر چی که میخواهی از این شهید بخواه، حلال مشکلات تو این شهید است.»
او اسمی از شهید نبرد، فقط سنگ مزارش را نشانم داد و تا خواستم نامش را بپرسم دیدم رفته است و آنجا نیست.
✨ادامه👇
http://eitaa.com/sabbaren_shakoor
•┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈•
"نسرین" کمکم اشکهایش سرازیر شد و من هم تقریباً ترسم ریخته بود، ادامه داد: «تا آن روز آن مزار و آن فضایی که در خواب میدیدم را ندیده بودم و اصلاً تا به حال قزوین هم نیامده بودم و هیچ کجای آن را بلد نبوده و نیستم، اما وقتی آن آقا قبر را به من نشان داد فقط اسمش را خواندم که نوشته بود "الضاریان" که با خوشحالی از خواب پریدم؛ و از آن روز به بعد مرتب با دوستانم، مزار شهدا را در تهران و اطراف جستوجو کردیم که این شهید را پیدا کنیم، ولی موفق نشدیم تا اینکه با دوستانم قرار گذاشتیم که امروز بیاییم قزوین، شاید اینجا باشد و اگر نبود، همینطور به سراغ مزار شهدای سایر مناطق و شهرها برویم.
اما حالا وارد محوطه اینجا که شدم و شکل و فرم مزار اینجا را در کنار گنبد امامزاده دیدم مطمئن شدم، مزاری که در خواب به من نشان دادهاند باید همینجا باشد.»
موضوعی که آن خانم مطرح کرد برایم جالب بود، اما مطمئن بودم شهیدی به نام الضاریان نداریم و از طرفی تعجب کرده بودم که این خانمها با شکل و وضعی که دارند چگونه میتوانند دنبال چنین معنایی باشند و در واقع حرفهایشان را قبول نکرده
و مجدداً گفتم: خواب شما انشاء الله که خیر است، اما ما نه در قزوین که در کل استان قزوین هم شهیدی با این نام نداریم.
این را که گفتم درِ دفتر باز شد و اینبار یکی از بچههای بسیجی به نام "محمد نظربلند" که در آن ایام با ما همکاری داشت و خدایش رحمت کند، وارد دفتر شد.
من هم به او گفتم: «محمدآقا با این خانمها برو سر مزار و همه سنگهای شهدا را نشان بده که ببینند شهیدی به نام الضاریان نداریم.»
محمد هم گفت: «باشد» و به همراه خانمها از در خارج شدند و من هم دوباره مشغول به کار شدم.
حدود نیم ساعتی گذشته بود که دوباره آن خانمها به همراه محمد وارد دفتر شدند درحالیکه همهی آنها خوشحال بودند و میخندیدند. گفتم: «حالا مطمئن شدید؟»
دختری که نسرین صدایش میکردند جلوتر از بقیه وارد دفترم شد و با خوشحالی تمام گفت: «دیدید دارید و به دروغ میگویید که چنین شهیدی نداریم؟
شما به سر و وضع ما نگاه کردید و فکر کردید داریم شما را مسخره میکنیم که راستش را نگفتید.»
گفتم: «چطور مگه؟»
این را که پرسیدم محمد گفت: «حاج آقا راست میگویند. شهیدی با این نام داریم.»
من که حسابی جا خورده بودم و صددرصد مطمئن بودم چنین شهیدی نداریم، داشتم سنگکوب میکردم که گفتم: «امکان ندارد، برویم و ببینم.»
همراهشان از دفتر خارج شدیم. آنها هم مستقیم مرا بردند سر مزار " شهید محمد انصاریان" که دیدم به اشتباه روی سنگ قبر" انصاریان" را " الضاریان" نوشتهاند.
خشکم زده بود، زبانم بند آمده بود، مانده بودم که این ماجرا چیست؟ و اینها چه کسانی هستند؟
و از همه مهمتر اینکه چگونه شهدا به این راحتی دست هر نیازمندی را میگیرند؟
خنده تلخی کردم و برایشان توضیح دادم که نام اصلی این شهید" انصاریان" است و به اشتباه روی قبر نوشته شده "الضاریان" و جالب اینجا بود که حدود بیست سال از قدمت این سنگ میگذشت و هیچکس، حتی خانواده شهید هم تا آن روز به این موضوع دقت نکرده بودند.
حالا که داشت موضوع برایم مهم میشد، حسابی از آنها در حضور شهید عذرخواهی کردم و آنها هم خداحافظی کردند و رفتند.
تقریباً سه ماهی از این ماجرا گذشته بود و من هم تقریبا ماجرا را فراموش کرده بودم که مجدداً یکی از روزهای جمعه در حال انجام کار در همان دفتر بودم که خانم قدبلند و محجبهای وارد دفتر شد.
خانمی که همانند مادران و بستگان شهدا، خوشسیما، با وقار و متین بود. احساس کردم بایستی مادر یکی از شهدا باشد از جایم بلند شدم، سلام کردم و بدون اینکه او را شناخته باشم، گفتم: «بفرمایید؟ فرمایشی داشتید؟»
این را که گفتم، خندید و گفت: «من را نشناختید؟»
گفتم: «نه. به جا نیاوردم.»
گفت: «من "نسرین" هستم. همان خانمی که با دوستانم آمده بودیم و به دنبال مزار شهید "الضاریان" میگشتیم».
این را که گفت حسابی جا خوردم. قیافهام را که دید گفت: «امروز که پیش شما هستم مشکلی که داشتم کاملاً حل شده است. یعنی، شهید شما حل کرد.»
او یک ساعتی نشست و جعبهی شیرینیاش را روی میز من گذاشت و اگرچه مشکلش را بازگو نکرد، اما از گفتههایش میشد فهمید که، زندگی از دست دادهاش را دوباره به دست آورده و همه آنها را مدیون شهید محمد انصاریان است.
از آن روز به بعد تا یک سال، هر جمعه به تنهایی و گاهی هم با دوستان و خانوادهاش به مزار شهدا میآمد و هر از گاهی هم سری به ما میزد و من تازه داشتم متوجه میشدم و میفهمیدم که وفتی برخی از آدمها در زمانهای مختلف به گلزار شهدا میآیند و مستقیم بر سر مزاری میروند و گاهی ساعتها کنارش مینشینند، چه کار دارند و چه میکنند؟!
http://eitaa.com/sabbaren_shakoor
•┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈•
#روزشمارشهدا
امروز ۲۴ فروردین ۱۴۰۲
• ولادت شهید مدافع حرم علی تمام زاده (استان البرز، شهرستان کرج) (۱۳۵۵ ه.ش)
• شهادت احمد فتحی (استان کرمان، شهرستان کرمان) (۱۳۶۰ ه.ش)
• شهادت مسعود گنجآبادی (استان خراسان رضوی، شهرستان مشهد) (۱۳۶۲ ه.ش)
• شهادت علیاکبر آخوندی فرمانده گردان سیفالله لشکر ۵ نصر (استان خراسان رضوی، شهرستان تربت حیدریه) (۱۳۶۲ ه.ش)
• شهادت دکتر احمد رحیمی فرمانده سپاه بیرجند (استان خراسان جنوبی، شهرستان بیرجند) (۱۳۶۲ ه.ش)
• شهادت علی یغمائی فرمانده تخریب لشکر ۵ نصر (استان خراسان رضوی، شهرستان کاشمر) (۱۳۶۲ ه.ش)
• شهادت علی جلیلی جانشین حفاظت اطلاعات قرارگاه عملیاتی نیروی زمینی در غرب (استان کرمانشاه، شهرستان کرمانشاه) (۱۳۶۵ ه.ش)
• شهادت محمد معلمی معاون فرمانده گردان لشکر ویژه شهدا (استان خراسان رضوی، شهرستان گناباد) (۱۳۶۵ ه.ش)
• شهادت کاووس شیخعلی (استان فارس، شهرستان نی ریز، روستای کوشکک) (۱۳۶۶ ه.ش)
• شهادت جعفر محمدی مسئول طرح و عملیات لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) (استان همدان، شهرستان ملایر، روستای میشن) (۱۳۶۶ ه.ش)
• شهادت قاسم اشجعزاده (استان تهران، شهرستان ورامین) (۱۳۶۶ ه.ش)
• شهادت محمد شامل (استان مازندران، شهرستان محمود آباد) (۱۳۸۶ ه.ش)
• شهادت مدافع حرم عمار بهمنی (استان فارس، شهرستان فسا) (۱۳۹۵ ه.ش)
• شهادت مدافع حرم علی بیات (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۹۵ ه.ش)
)
شهادت شهید احمد فتحی (استان کرمان، شهرستان کرمان) (۱۳۶۰ ه. ش)
• شهادت شهید احمد اشرفیپور (استان خراسان جنوبی، شهرستان بیرجند) (۱۳۶۱ ه. ش)
• شهادت شهید حمید اسدی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت شهید علی رفیقدوست (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت شهید محمد بختیاری (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت شهید بهرام محمدیحاجی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت شهید علی انصاری (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت شهید عباس رضایی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت شهید مجید یزدانفر (استان تهران، شهرستان شمیرانات) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت شهید محمد حسن فایده (استان خراسان جنوبی، شهرستان بیرجند) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت شهید دکتر احمد رحیمی فرمانده سپاه بیرجند (استان خراسان جنوبی، شهرستان بیرجند) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت شهید سیدمحمدامین هاشمی (استان خراسان جنوبی، شهرستان بیرجند) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت شهید علیاکبر آخوندی فرمانده گردان سیفالله لشکر ۵ نصر (استان خراسان رضوی، شهرستان تربت حیدریه) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت شهید مسعود گنجآبادی (استان خراسان رضوی، شهرستان مشهد) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت شهید علی یغمائی فرمانده تخریب لشکر ۵ نصر (استان خراسان رضوی، شهرستان کاشمر) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت شهید موسی رسولی (استان خراسان شمالی، شهرستان بجنورد) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت شهید حمید عنایتی (استان اصفهان، شهرستان گلپایگان) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت شهید مرتضی نریمانی (استان اصفهان، شهرستان برخوار) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت شهید محمود ریاحی (استان مازندران، شهرستان بهشهر) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت شهید محمدرضا محمدخانی (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت شهید غلامرضا اخباری (استان اصفهان، شهرستان کاشان) (۱۳۶۴ ه. ش)
• شهادت شهید مجتبی سعیدی (استان سمنان، شهرستان مهدی شهر) (۱۳۶۵ ه. ش)
http://eitaa.com/sabbaren_shakoor
•┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈•
نکات کلیدی جزءبیست ودوم🍂🍃
1- ای زنان! با ناز و عشوه سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع می کنند. (احزاب: 32)
2- به مردان و زنانی که عمل زشتی مرتکب نشده اند تهمت نزنید که گناهی آشکار به دوش می کشید. (احزاب: 58)
3- خانم ها خود را با مانتو ویا چادر کامل بپوشانید تا مورد آزار دیگران قرار نگیرید. (احزاب: 59)
4- همیشه مرفهان بی درد و خوشگذرانان جامعه از پذیرش حقیقت و دین، دوری می کنند چرا که رفاه طلبی باعث بی تفاوتی انسان می شود. (سبا: 34)
5- صرفاً زیادی مال و فرزند، نشانه نزدیکی به خدا نیست بلکه کسانی که با اموال و اولاد خود، کار خوب کنند دو برابر پاداش می گیرند. (سبا: 35-37)
6- مردم! وعده خدا حق است. مبادا شیطان با وعده آمرزش الهی گولتان بزند. شیطان دشمن شماست، شما هم او را دشمن خود بدانید. (فاطر: 5و6)
7- عزت و آبرو فقط دست خداست و با اعمال نیک بدست می آید. کسی نمی تواند با حیله گری و گناه آبرو بدست آورد. (فاطر: 10)
8- کسی که برای حمل بار سنگین گناهش، کمک طلب می کند، هیچ کس، حتی بستگانش هم به او کمک نمی دهند. (فاطر: 18)
9- با صدقه دادن و انفاق کردن بصورت پنهانی و آشکار، با خدا تجارتی سود آور کنید که حتی یک درصد هم زیان ندارد. (فاطر: 29)
http://eitaa.com/sabbaren_shakoor
•┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈•
↶ شرح دعای روز بیست و دوم
✍آیت اللہ مجتهدی تهرانی ره
【اَللَّهُمَّ افْتَحْ لِی فِیهِ أَبْوَابَ فَضْلِکَ】
خدایا درهای فضلت را به روی من باز کن
الآن خداوند با فضل خود با ما معامله میکند
و اگر بخواهد با عدلش با ما برخورد کند
کار همه ما خراب است
↫◄ در دعا میخوانیم
《اَللّهُمَّ عاِملنا بِفَضلِک وَ لا تُعامِلنا بِعَدلِک》
شخص عوامی بود دعا را بر عکس خواند
یعنی «اَلّلهُمَّ عامِلنا بِعَدلِک»
تا اینکه سر مسئلهای محکوم به اعدام شد
آن شخص با خود گفت
چرا من محکوم به اعدام شدهام!؟
از طرف خداوند به پیامبر زمان
آن شخص الهام شد که به او بگو
در گذشته جانداری را به ناحق کشتهای
و او را اعدام نمودی تو خودت از ما
خواستی که با عدلمان با تو معامله کنیم
و ما هم با عدلمان با تو معامله کردهایم
↫◄ لذا در قرآن آمدہ است که:
《ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللهِ
وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِک》
هر پیش آمدی که بر سر شما میآید
بخاطر اعمال بد خودتان هست
《وَ یَعفُوا عَن الکَثیر》
تازہ خیلی از امور بد شما را خدا ندیده
میگیرد و این ندیدہ گرفتن خیلی از
کارهای بد ما از سوی خدا فضل اوست
و اگر بخواهد مو به مو محاسبه کند
عدل اوست
از خدا بخواهیم که با فضل خودش
با ما برخورد کند
【وَ أَنْزِلْ عَلَیَّ فِیهِ بَرَکاتِکَ】
خدایا برکاتت را بر ما نازل کن
⬅️ برکات چیست؟
بعضیها عمر با برکت دارند
طلبه و غیر طلبه فرقی نمیکند
اگر پول داری کار خیر بکنی
و اگر طلبه و عالم هستی برکت داشته باشی
مثل شیخ محمد حسین زاهد که میگفت:
من پنج هزار شاگرد تربیت کردهام
مثل شیخ عباس قمی، ایشان چقدر
عمـر با برکتی داشته است
این همه کتاب نوشته است
خدایا برکاتت را بر من نازل کن
علامه مجلسی چه عمر با برکتی داشت
فقط صد و دہ جلد بحارالانوار نوشت
کاری کنید که عمر با برکت داشته باشید
【وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِمُوجِبَاتِ مَرْضَاتِکَ】
خدایا من را به اموری که
مورد رضای توست موفق بدار
اهل دعا و دستگیری از دیگران باشم
کاری بکنم که خدا از من راضی بشود
【وَ أَسْکِنِّی فِیهِ بُحْبُوحَاتِ جَنَّاتِکَ】
خدایا من را در وسط بهشت ساکن کن
شاید وسط بهشت محل سکونت
اولیاء الهی است که آن را
از خدا درخواست میکنیم
【یَا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّین】
ای خدائی که دعای مضطرین را
اجابت میکنی دعاهای امروز را
در حق من مستجاب کن
http://eitaa.com/sabbaren_shakoor
•┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈•
بسم رب الشهدا والصدیقین🕊
┈┈••✾•🌿🌷🌿•✾••┈┈
السَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .
💢 أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج 💢
http://eitaa.com/sabbaren_shakoor
•┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈•
🌷🌸دعا و زیارت روز پنجشنبه🌸🌷
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ اللَّيْلَ مُظْلِماً بِقُدْرَتِهِ وَ جَاءَ بِالنَّهَارِ مُبْصِراً بِرَحْمَتِهِ وَ كَسَانِي ضِيَاءَهُ وَ أَنَا فِي نِعْمَتِهِ اللَّهُمَّ فَكَمَا أَبْقَيْتَنِي لَهُ فَأَبْقِنِي لِأَمْثَالِهِ وَ صَلِّ عَلَى النَّبِيِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ لاَ تَفْجَعْنِي فِيهِ وَ فِي غَيْرِهِ مِنَ اللَّيَالِي وَ الْأَيَّام بِارْتِكَابِ الْمَحَارِمِ وَ اكْتِسَابِ الْمَآثِمِ وَ ارْزُقْنِي خَيْرَهُ وَ خَيْرَ مَا فِيهِ وَ خَيْرَ مَا بَعْدَهُ وَ اصْرِفْ عَنِّي شَرَّهُ وَ شَرَّ مَا فِيهِ وَ شَرَّ مَا بَعْدَهُ اللَّهُمَّ إِنِّي بِذِمَّةِ الْإِسْلاَمِ أَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ وَ بِحُرْمَةِ الْقُرْآنِ أَعْتَمِدُ عَلَيْكَ وَ بِمُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَسْتَشْفِعُ لَدَيْكَ فَاعْرِفِ اللَّهُمَّ ذِمَّتِيَ الَّتِي رَجَوْتُ بِهَا قَضَاءَ حَاجَتِي يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ اللَّهُمَّ اقْضِ لِي فِي الْخَمِيسِ خَمْساً لاَ يَتَّسِعُ لَهَا إِلاَّ كَرَمُكَ وَ لاَ يُطِيقُهَا إِلاَّ نِعَمُكَ سَلاَمَةً أَقْوَى بِهَا عَلَى طَاعَتِكَ وَ عِبَادَةً أَسْتَحِقُّ بِهَا جَزِيلَ مَثُوبَتِكَ وَ سَعَةً فِي الْحَالِ مِنَ الرِّزْقِ الْحَلاَلِ وَ أَنْ تُؤْمِنَنِي فِي مَوَاقِفِ الْخَوْفِ بِأَمْنِكَ وَ تَجْعَلَنِي مِنْ طَوَارِقِ الْهُمُومِ وَ الْغُمُومِ فِي حِصْنِكَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْ تَوَسُّلِي بِهِ شَافِعاً يَوْمَ الْقِيَامَةِ نَافِعاً إِنَّكَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ.
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷
روز پنجشنبه متعلق به حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام است بگو در زيارت آن حضرت:
السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ خَالِصَتَهُ السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا إِمَامَ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثَ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةَ رَبِّ الْعَالَمِينَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ يَا مَوْلاَيَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍ أَنَا مَوْلًى لَكَ وَ لِآلِ بَيْتِكَ وَ هَذَا يَوْمُكَ وَ هُوَ يَوْمُ الْخَمِيسِ وَ أَنَا ضَيْفُكَ فِيهِ وَ مُسْتَجِيرٌ بِكَ فِيهِ فَأَحْسِنْ ضِيَافَتِي وَ إِجَارَتِي بِحَقِّ آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهرین.🌷🌷🌷
http://eitaa.com/sabbaren_shakoor
•┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈•
شهیدانه🌿
شھادت؛
فقطدرجبهه هاۍجنگنیست!
اگرانسانبراۍخداکارکند
به یاداوباشدوبمیرد؛
شھید است 🌺:))'
شہیدهزینبکمایے🕊
http://eitaa.com/sabbaren_shakoor
•┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
•┈┄┅═✧❁🌷 *﷽* 🌷❁✧═┅┄┈•
نماز_اول__وقت🌼
✿ฺ✨آیت الله مجتهدی:
✨از فواید نماز اول وقت
این است که به برکت امام زمان(عج) نمازهای ما قبول میشود
چون امام زمان(عج)
اول وقت نماز میخواند
و نماز ما با نمازحضرت بالا میرود
#التماس_دعای_فرج
#نمازاولوقت
http://eitaa.com/sabbaren_shakoor
•┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
🌷لالههای بهشتی🌷
http://eitaa.com/sabbaren_shakoor
•┈┄┅═✧❁🌷 ﷽ 🌷❁✧═┅┄┈•
#شهید_پیمان_جهان_تیغ
#شهید 18 ساله
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#تاریخ #تولد : 28 / 6 / 1349
تاریخ #شهادت : 5 / 1 / 1367
محل شهادت: #حلبچه
عملیات: #بیت_المقدس 4
شهید #پیمان #جهان_تیغ بیست و هشتم #شهریور 1349 در شهرستان #تهران متولد شد. پدرش #عیسی #کارگر بود و مادرش خانبیبی نام داشت و اصالتا اهل #تفرش استان #مرکزی بودند. تا کلاس سوم #دبیرستان در رشته #علوم_انسانی درس خواند. از طرف #بسیج به #جبهه اعزام شد و در لشکر 27 #محمد #رسول_الله مشغول به فعالیت شد. پیمان پنجم #فروردین 1367 طی عملیات بیتالمقدس 4 در حلبچه بر اثر #سوختگی سر به شهادت رسید. پیکرش در #بهشت #زهرا تهران قطعه 40 ردیف 9 شماره 22 به خاک سپرده شد.
قسمتی از وصیتنامه شهید پیمان جهان تیغ:
چرا اجازه بدهیم #فرهنگ غرب و شرق در ما رخنه کند. به خدا قسم سر پل #صراط میایستیم و به اذن #خدا از شما میپرسیم که چرا #خون ما را پایمال کردید؟ تا دیر نشده به خود بیایید و به طرف #اسلام اصیل پیش بروید.
تمام سعیتان این باشد که از قله معنویتی که در حال #صعود به ان هستید #سقوط نکنید.
http://eitaa.com/sabbaren_shakoor
•┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•