#هستیم دچـارحســرت ودلســـردی
این دَربدری هَست عجب #بد دردۍ
ایکاش ڪہ هرچہ زودتر آقاجـــان
#با سیصد و سیزدہ نفـر برگــــردی
تعجیل در ظهور پنج #صلوات
🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
پروانه امشب پر نزن اندر حریم یار من
یارم به یک لا پیرهن، خوابیده زیر نسترن . .
ترسم که بوی نسترن مست است و هوشیارش کند
ترسم صدای شهپرت بیدار کند دلدار من . .
#شهیدمحمدجان_غفاری
#طول_عمرمادران_شهداصلوات🌺
#شبتـــــون_آرام_بایاد_شھــدا🌙
🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
ذره ای دردم ده ای درمانِ من
زانکه بی دردت بميرد جانِ من...
#شهید_حسن_فتاحی🌷
📎سالـــــروز شھـــــادت
🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
ذره ای دردم ده ای درمانِ من زانکه بی دردت بميرد جانِ من... #شهید_حسن_فتاحی🌷 📎سالـــــروز شھـــــا
شهید حسن فتاحی معروف به حسن امریکایی یا حسن سر طلا
پدر و مادرم اصفهانی بودند؛ در کودکی به عراق رفتند و در شهر نجف اشرف مستقر شدند؛ ما هم از کودکی در نجف بزرگ شدیم؛ همسرم مرحوم «جانمحمد فاتحی» که با برادر و پسرعمویشان به عراق برای کار رفته بودند، در منزل پدرم
ساکن شدند؛ بعد از آشنایی با وی ازدواج کردیم.
حسن فرزند پنجم خانواده بود که 20 شهریور 1348 در نجف اشرف به دنیا آمد؛ وقتی او دو ساله بود، در سال 1350 ما را از عراق بیرون کردند و زمانی که وارد ایران شدیم، با توجه به سردی هوا ما را به جیرفت استان کرمان بردند؛ برای همه ما که از عراق آمده بودیم، چادر زدند؛ اطراف مان کوه بود.
محل موقت زندگیمان به قدری جمعیت زیاد بود که یک بار حسنآقا را گم کردم و بعد از ساعتی در پشت بلندگو اعلام کردند: «بچهای با موهای طلایی پیدا شده، خانوادهاش بیایند و او را تحویل بگیرند». بعد از 3 ماه ما را از کرمان به اصفهان منتقل کردند و بعد از 2 ـ 3 سال در شاهینشهر ساکن شدیم.
او 17 سال بیشتر نداشت و در وصیتنامهاش برای خواهرانش نوشت: «مثل حضرت زینب(س) باشید»؛ دفعه آخر هم میخواست برود، گفت: «اگر من مجروح و زخمی شدم؛ اگر شهید شدم و نیامدم، شما راه مرا ادامه بدهید».
تا اینکه پسرم در 14 دی 1365 و در جریان عملیات «کربلای 4» منطقه امالرصاص به شهادت رسید و پیکرش را نتوانستند به عقب بازگردانند.
وقتی خبر شهادت حسن آقا را آوردند، آخرین عکس او که با لباس غواصی است، داخل ساکش بود و در نامهای هم نوشته بود: «وصیت نامهام در کمدم است»
پدر شهید هم بعد از 12 سال بیخبری از حسن آقا به رحمت خدا رفت و بالاخره چهل روز بعد از فوت همسرم، استخوانهای پسرم را آوردند؛ وقتی برای شناسایی رفتیم، استخوانهایش تیره رنگ شده بود؛ پلاکش همراهش بود؛ حتی موهای طلایی حسن روی لباسهایش بود...
📎بیسیمچی گردان غواصی نوح لشگر سیدالشهدا
🌷شهیدحسن فتاحی🌷
#سالـــــروز_شھـــــادت
🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
مادر گفت: نرو، بمان!
دلم میخواهد پسرم عصای دستم باشد....
گفت: چشم. هر چه تو بگویی فقط یك سوال!
میخواهی پسرت عصای این دنیایت باشد یا آن دنیا؟
مادرش چیزی نگفت و با اشك بدرقه اش كرد....
وداع یک شهید با مادرش
شهدا از همه چیز خود گذشتند
🌷شهید جواد رحمانی نیکونژاد🌷
شهادت: شهریور ۱۳۶۲
سردشت، درگیری با گروهک های ضدانقلاب
https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
غم ِمجنون
تب ِلیلی
شور فرهاد ...
هر چه اینها سرشان آمده؛
یکجا دارم ....
📎صبوری دل خانواده های شهــ🌷ـدا صلوات
#پاســدارشهیـــدمحمــدغفــاری ❤️
🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1