11.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۴۸ تا آقا زاده 💚💛
معرفت دُرِّ نایابیست به هرکس ندهند💔
حقیقتا جاتون خیلی خالیه مردان بی ادعا ...😔
28.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مراسم سنتی مذهبی فین کاشان در مشهد اردهال
❌ کی بود میگفت مردم دین زده شدن؟
جمعیت رو ببینید! ماشاءالله لا قوة الا بالله العلی العظیم😍
┄┄┄••❅💐❅••┄┄┄
🆔@sabke_zendegie_mahdavi
┄┄┄••❅💐❅••┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من یعنی از دیدن این کلیپ تعجب کردم.
دلم میخواد بازدیدش به میلیون برسه، شما هم باور نمیکنید که این اتفاق توی باشگاه بورسیا دورتموند آلمان بمناسبت تولد قبل از شروع بازی انجام شده باشه 👌
وای کاش نوجوان و جوان ما با دیدنش دو دقیقه فکر کنه.
جان برای همه بفرستید.
┄┄┄••❅💐❅••┄┄┄
🆔@sabke_zendegie_mahdavi
┄┄┄••❅💐❅••┄┄
7.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلیل ازدواج نکردن اکثر جوونا
#ازدواج_جوانان
#نشر_حداکثری_باشما
┄┄┄••❅💐❅••┄┄┄
🆔@sabke_zendegie_mahdavi
┄┄┄••❅💐❅••┄┄
10.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بخش های کوتاهی از فیلمهای دفاع مقدس با عنوان : خوش به حال خمینی (ره)
#سرباز_خمینی😰
🌷#هشام_صباح_الفخري فرمانده بعثی, پس از پايان بازجويي گفت: آن سه ايراني را پيش من بياوريد. سريع آنان را نزد هشام بردند. او گفت:
به #خميني_فحش_بدهيد!.... آن اسيران ايراني بدون هيچ حركتي درجاي خود ايستادند. هشام ازجاي خود برخاسته و چند سيلي سنگين به صورت شان زد و گفت: چرا؟ چرا؟ چرا؟... به طرف هليكوپترش رفت و از محافظانش خواست كه آن سه نفر را هم بياورند. آن سه سرباز ايراني به همراه هشام سوار هلي كوپتر شدند. همراه آنان، سربازان محافظ هم كه سلاح هايشان را به طرف آن سه ايراني نشانه رفته بودند، سوار شدند. هلي كوپتر به پرواز درآمد. هشام در آسمان به سه ايراني گفت: شما را پيش خميني مي فرستم. به او بگوييد: هشام به تو سلام ميرساند! ها...ها...ها... وقتي هلي كوپتر به نزديك مرز رسيد، بسيار بالا رفته بود. از بالاي هلي كوپتر در حالي كه سربازان و اهالي «قلعه ديزه» از پايين شاهد بودند، آن سه سرباز ايراني به پايين انداخته شدند و پس از غلت خوردن بر قله هاي بلند كه چون توپي غلتان از نقطه اي به نقطه ديگر مي افتادند، سرهايشان از بدن شان جدا شد. هشام اين مناظر را مي ديد و لذت مي برد... يكي از افسران گفت، قربان! به نظر مي رسد يكي از آنان زنده باشد. به هيچ وجه، من مطمئن هستم. زيرا در هر درگيري تعدادي از اسيران ايراني را از همين ارتفاع به پايين انداخته ام...
#کتاب_خاطرات_دردناک, #ناصر_کاوه
منبع: کتاب خاطرات اسرای عراقی
┄┄┄••❅💐❅••┄┄┄
🆔@sabke_zendegie_mahdavi
┄┄┄••❅💐❅••┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⬅️ اگه بابای مهسا و مامان کیان بگن: «جمهوری اسلامی بچه شونو کشته» میگن: درسته و میشن قهرمانشون!!!
🔹 اما اگه مادر و پدر #آرمیتا_گراوند بگن: «بیهوشی دخترشون ربطی به حجاب نداره» میگن: دروغ میگن اعتراف اجباریه!!!
❇️نه تنها شرف ندارید، عقل هم ندارید.
10.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آینه ی بی حجاب
خوش بود آینه را پرده بر آن داشتن 😊😉
#حجاب
# استوری
♦️دولت روحانی مقصر کمبود معلم در کشور
سخنگوی کمیسیون آموزش مجلس:
🔹امسال حدود ۲۶۰ هزار معلم در کشور کم داریم که این موضوع حاصل خیانتهایی بوده که در دولت قبل صورت گرفت.
🔹متاسفانه در حالی که دانشگاه فرهنگیان باید سالی ۲۵ هزار دانشجو جذب میکرد و به همین تعداد، معلم به بدنه آموزشی کشور تزریق میشد اما دولت سابق در راستای نابودی دانشگاه فرهنگیان این رقم را به ۳ هزار نفر کاهش داد.
🔹البته با حضور رهبر انقلاب در دانشگاه فرهنگیان و پیگیری عدم جذب دانشجو، این رویه خیانتبار اصلاح شد. در حقیقت رهبر انقلاب با اقداماتی که صورت دادند مانع به تعطیلی کشاندن دانشگاه فرهنگیان شدند.
♥️🍃♥️ همسفرانه ♥️🍃♥️
فروردین ۵۸ رسماً زن و شوهر شدیم.
مجلس عقد ما به هر چیز شبیه بود غیر از جشن عقد!
یک جمع چند نفره و غذایی محلی، همه سوروسات جشن ما را تشکیل میداد.
جوانترها شاید باور نکنند اما سخنران هم دعوت کرده بودیم که جشن عقدمان، معنوی و پربار شود.
حلقه ازدواجمان را خودش تنها رفت و خرید.
بعدها برایم تعریف کرد که وقتی طلافروش به او گفته بود بده حلقه را برایت در جعبه کادو بگذارم آقا داماد! کلی خجالتزده شدم.
گرانترین خرید عقدمان همان حلقه بود که هنوز هم آن را به یادگار نگه داشتهام.
از همان اول میدانستم زندگی با اسماعیل یک زندگی معمولی نیست، اما به هر حال سر و کله زدن با ۲ بچه کوچکمان، ابراهیم و زهرا، گاهی کلافهام میکرد.
یک عالمه حرف و گاهی هم گله و شکایت را توی دلم جمع میکردم، اما تا اسماعیل را میدیدم، همه حرفها را فراموش میکردم.
با بچهها بازی میکرد، در کارهای خانه کمک میکرد، ظرف میشست و جارو میکرد و آنقدر مهربان بود که اصلاً یادم میرفت چه میخواستم بگویم.
یک بار که با خودرو سپاه آمد، خوشحال شدم و گفتم حالا که هستی برو این سهمیه برنج کوپنی را بگیر.
رفت اما پیاده و در حالی که کیسه برنج را روی دوشش گذاشته بود، خیابان یکطرفه را تا خانه آمد و گفت: «این هم دستور شما که اجابت شد. هاج و واج نگاهش کردم. بیمعطلی گفت: انتظار نداشتی که با ماشین بیتالمال بروم.»
♥️🍃♥️
شهید دفاع مقدس
#شهید_اسماعیل_دقایقی🌹