eitaa logo
🇸🇩 زندگی مهدوی 🇸🇩
425 دنبال‌کننده
6هزار عکس
10.9هزار ویدیو
93 فایل
🌹وقت تولدم که مؤذن مرا گرفت 🌹درگوش من به جای اذان گفت یاحسین 🌹درمکتب تو غیر دو واژه نخوانده ام 🌹در ابتدا حسین و در انتها حسین 🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ 🌷وَ على عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ علی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ علی اَصْحابِ الْحُسین
مشاهده در ایتا
دانلود
این روزا و این شبا صدقه کنار بذارید ، واسه سلامتی حضرت صاحب الزمان عج قلب آقا تحت فشاره 😔😔
تو هیئتش گفت: میخوام ارباً اربا رو معنی ڪنم.. تسبیحشو در آورد، بند تسبیح‌ و پاره ڪرد این دانہ‌های تسبیح روی زمین به هر سو افتاد..! گفتن بدن علی‌اکبر اینطوری بود تو صحرای کربلآ...😭😭😭
طاقت مشک تمام است علی وار بیا آب اگر ریخت فداےِ سرت ، ای یار بیا تا حرم راه کمی مانده ، علمدار بیا .. 🖤😭
نمکی وزیر بهداشت: ✅کاش ابزاری فراتر از التماس داشتم‼️ حالا اگر قائل به حق الناس با گسترش کرونا نیستید... اگر رحم به کادر درمان نمیکنید... اگر حرمت ایام سوگواری تاسوعا و عاشورا رو نگه نمیدارید... . . . لااقل رحم به خودتون و خانوادتون کنید...‼️ ⚠️فرمانده پلیس راه مازندران: متاسفانه مسافران هیچ اعتنایی به توصیه‌های مسئولان بهداشتی ندارند و به سهولت در پارک‌ها، تفرجگاه‌ها و سطح شهرها تردد دارند‼️ 🔺هم اکنون ترافیک در ورودی محورهای کندوان، ابتدای جاده چالوس، محور هراز، شهر آمل، نور، نوشهر و تنکابن و رامسر بسیار شدید گزارش شده است‼️ ✳️جماعت بافرهنگ و متمدن .... سیاحت قبول😏 ┄┄┄••❅🖤🖤🖤❅••--------------- 🆔@sabke_zendegie_mahdavi ┄┄┄••❅🖤🖤🖤❅••----------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1491713173.mp3
148.5K
ای‌اهل‌‌حرم‌میروعلمدارنیامد.... ┄┄┄••❅🖤🖤🖤❅••--------------- 🆔@sabke_zendegie_mahdavi ┄┄┄••❅🖤🖤🖤❅••----------------
امام علی (ع): خداوند برای ما پیروانی برگزیده است که با خوشحالی ما خوشحال، و در اندوه ما محزون می شوند. ┄┄┄••❅🖤🖤🖤❅••--------------- 🆔@sabke_zendegie_mahdavi ┄┄┄••❅🖤🖤🖤❅••----------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به احترام امام حسین، محرم گناه نکنیم!! حجت الاسلام حسینی قمی ┄┄┄••❅🖤🖤🖤❅••--------------- 🆔@sabke_zendegie_mahdavi ┄┄┄••❅🖤🖤🖤❅••----------------
کشتی شکست خورده طوفان کربلاء در خاک و خون فتاده به میدان کربلاء گر چشم روزگار بر او زار می‌گریست خون می گذشت از سر ایوان کربلاء از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلاء عرض کرد یا رسول‌الله بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکید خاتم زقحط آب، سلیمان کربلاء صدای پیامبر (ص) به ناله بلند شد و رو به انبیاء کرد و فرمودند: ببینید امت من با فرزند من چه کرده‌اند، آبی را که خدا بر کلاب و ذئاب و کفار مباح کرده، امت من، بر اولاد من حرام کرده‌اند. پس محتشم شروع کرد به این مرثیه: روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار خورشید سربرهنه برآمد زکوهسار موجی به جنبش آمد و برخاست کوه کوه ابری به بارش آمد و بگریست زار زار چون محتشم به این شعر رسید پیامبران همه دست بر سر زدند، محتشم رو به پیامبران کرده و گفت: جمعی که پاس محملشان بود جبرئیل گشتند بی‌عماری و محمل، شترسوار پیامبر (ص) فرمود بلی این جزای من بود، که دختران مرا در کوچه و بازار مثل اهل زنگبار بگردانند. محتشم سکوت کرد و ایستاد که پیامبر (ص) او را مرخص فرماید و از منبر به زیر آید. حضرت پیامبر اکرم (ص) فرمودند: محتشم هنوز دل ما از گریه خالی نشده است بخوان، محتشم شوقی پیدا کرد و به هیجان آمد که پیامبر (ص) میل دارد از اشعار او بگرید عمامه را از سر برداشت و بر زمین زد و با دستش اشاره نمود، به طرف قبر سیدالشهداء و عرض کرد: یا رسول‌الله منتظری من بخوانم و بشنوی؟ اینجا نظر کن این کشته فتاده به هامون حسین توست وین صید دست و پا زده خون حسین توست خاموش محتشم که دل سنگ آب شد مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد ملکی صدا زد، محتشم پیامبر غش کرد، لذا محتشم از منبر پایین آمد. چون رسول خدا (ص) به هوش آمد، ردای مبارک خود را به عنوان خلعت به او عطا فرمود. مقبل می‌گوید با خود گفتم خاک بر سرت، ای بی‌قابلیت، این همه شعر و مرثیه گفته‌ای، حال معلوم شد که پسند نشده، تو حاضر بودی و پیامبر (ص) اعتنا نفرمود به تو، محتشم را احضار فرمود و اضعار خود را خواند و پیامبران گریستند و به خلعت مفتخر گردید. پس خود را بسیار ملامت نمودم و راضی بودم که زمین شکافته شود و من بر زمین فرو روم و خواستم زودتر از صحن بیرون روم که مبادا آشنایی مرا ببیند و خجالت بکشم. چون روانه شدم، و نزدیک درب صحن رسیدم، دیدم حوریه سیاه‌پوش، از حرم بیرون آمد و دوان‌دوان رفت خدمت پیامبر (ص) و عرض کرد یا رسول‌الله (ص) دخترت فاطمه (س) می‌گوید: چرا دل مقبل را شکستی او هم برای فرزندم حسین (ع) مرثیه گفته است. در این هنگام فرمود مقبل بیا، دخترم فاطمه (س) میل دارد تو هم اشعار خود را بخوانی، مقبل می‌گوید بدین شعف چیزی نمانده بود، که جانم از بدنم برود، آمدم تعظیم کردم و رفتم بالای منبر، در پله اول ایستادم، حضرت نفرمود بالاتر برو فرمود بخوان. پس دانستم که میان من و محتشم، چه قدر فرق است، با خود خیال می‌کردم که در مقابل آن مرثیه‌های دلسوز و پر گریه محتشم چه بخوانم، یادم آمد که واقعه شهادت را از همه بهتر به نظم آورده‌ام سه شعر خواندم و عرض کردم یا رسول‌الله روایت است که چون تنگ شد بر او میدان فتاده از حرکت ذوالجناح از جولان نه ذوالجناح دگر تاب اسقامت داشت نه سید الشهدا (ع) بر جدال طاقت داشت هوا زباد مخالفت چه قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید بلند مرتبه شاهی زصدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد چون این شعر را خواندم، صدای شیون بلند شد، و پیامبر اکرم (ص) بر سر می‌زد و می‌گفت واولداه، که یک مرتبه حوریه‌ای صدا زد، مقبل بس است. فاطمه زهرا (س) روی قبر حسین (ع) غش کرد. مقبل می‌گوید از منبر فرود آمدم در دلم گذشت کاش مرا هم خلعتی مرحمت می‌کردند، که در نزد امثال و اقران، و نزد محتشم سرافراز می‌شدم. که ناگاه دیدم از حرم مطهر، جوانی بی‌سر، و با بدن پاره‌پاره، بیرون آمد، و از حلقوم بریده فرمود: مقبل دلت نشکند، خلعت تو را هم خودم می‌دهم. ┄┄┄••❅🖤🖤🖤❅••--------------- 🆔@sabke_zendegie_mahdavi ┄┄┄••❅🖤🖤🖤❅••----------------
1_332344475.mp3
6.93M
🚩🚩 کلیپ صوتی موضوع : بصیرت خودتون را زیاد کنید ┄┄┄••❅🖤🖤🖤❅••--------------- 🆔@sabke_zendegie_mahdavi ┄┄┄••❅🖤🖤🖤❅••----------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا