🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼
#رمان_دمشق_شهر_عشق
#پارت_۹
همانطور که با جرقه فندکش بازی میکرد، سُستی
مبارزاتم را به رخم کشید :»حالا فهمیدی چرا میگفتم
اون روزها بچه بازی میکردیم؟« فندک را روی میز پرت
کرد، با عصبانیت به مبل تکیه زد و با صدایی که از پس
سالها انتظار برای چنین روزی برمیآمد، رجز خواند
:»این موج اعتراضی که همه کشورهای عربی رو گرفته،
از تونس و مصر و لیبی و یمن و بحرین و سوریه، با همین
بنزین و فندک شروع شد؛ با حرکت یه جوون تونسی که
خودش رو آتیش زد! مبارزه یعنی این!« گونه های روشنش
از هیجان گل انداخته و این حرفها بیشتر دلم را می-
ترساند که مظلومانه نگاهش کردم و او ترسم را حس کرده
بود که به سمتم خم شد، دوباره دستم را گرفت و با
مهربانی همیشگی اش زمزمه کرد :»من نمیخوام خودم
#ادامه_دارد
#هر_شب_ساعت_21
#به_سبک_شهدا_بپیویندید👌👇
^°@mazhabijdn°^
فراورد بهتره رفیق😉❤️
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼
#رمان_دمشق_شهر_عشق
#پارت_۱۰
رو آتیش بزنم! اما مبارزه شروع شده، ما نباید ساکت
بمونیم! بن علی یه ماه هم نتونست جلو مردم تونس وایسه
و فرار کرد! حُسنی مبارک فقط دو هفته دووم اورد و اونم
فرار کرد! از دیروز ناتو با هواپیماهاش به لیبی حمله کرده
و کار قذافی هم دیگه تمومه!« و میدانستم برای
سرنگونی بشّار اسد لحظهشماری میکند و اخبار این
روزهای سوریه هواییش کرده بود که نگاهش رنگ رؤیا
گرفت و آرزو کرد :»الان یه ماهه سوریه به هم ریخته،
حتی اگه ناتو هم نیاد کمک، نهایتاً یکی دو ماه دیگه بشّار
اسد هم فرار میکنه! حالافکر کن ناتو یا آمریکا وارد عمل
بشه، اونوقت دودمان بشّار به باد میره!« از آهنگ محکم
کلماتش ترسم کمتر میشد، دوباره احساس مبارزه در دلم
جان میگرفت و او با لبخندی فاتحانه خبر داد :»مبارزه
#ادامه_دارد
#لبیک_یا_خامنه_ای
#به_سبک_شهدا_بپیویندید👌👇
^°@mazhabijdn°^
فراورد بهتره رفیق😉❤️
قولمید؎!
اگہخوند؎!🙂
تویکۍازگروههایــاڪانالاکہ!
هستۍڪپۍکنی!
اللهـــــــــم!(:
عجــــــل!(:
لولیـڪ!(:
الفـرج!(:
اگہپا؎قولتهستۍ
کپیڪنتاهمہبرا؎ظهور
حضرتمهد؎‹عج›دعاڪنن♥️!'
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
⊰•💚•⊱¦⇢#امام_زمان
@mazhabijdn
شبتون شهدایی✨❤️
قرار شبانه💚💫
10تا دونه به نیت شهدا صلوات بفرستیم؟!
1_✨اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم ✨
💚یه 5 تا صلواتم برای امام زمانت بفرست💚
✨اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم ✨
🌹یه 3 تا صلواتم برای ولی فقیه مون رهبر عزیزمون بفرستیم🌹
✨اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم ✨
دمتون حیدری🕊✨
مهرتون فاطمی🕊✨
صبرتون زینبی🕊✨
عشقتون حسینی🕊✨
غیرتتون علوی🕊✨
التماس دعاا...
یاعلی✋🏻🌱
- خدایا !
مرا ازکسانی قراربده
که شیوھشان،آرامگرفتن
به درگاهتوست🌿'!
#خداجونم❤️
بخشی از #وصیت_نامه شهید #حمید_سیاهکلی :
شرمنده ام که یک جان بیش تر نداشتم تا در راه ولی عصر و نائب بر حقش امام خامنه ای فدا کنم .
نقطه قوت ما ولایت و نقطه ضعف ما بی توجهی به این امر است ....
@mazhabijdn
هدایت شده از " عمود³¹³ "
😍 ⁹ نفر نیاد ⁴⁰⁰ تایی بشیم
❤️رفیقاتونو دعوت کنید دیگه❤️
☫﴿ https://eitaa.com/pelak1001
هدایت شده از •★فاطمیون★•
میخوام رمان بزارم بدو بیا تا جا نموندی😍
بدو بیا دیگه منتظر چی هستی😁
﴾🏃🏻♀@jhgcfcd💨﴿
#همسایه_غیرهمسایه #فــــوررررررررر
هدایت شده از " عمود³¹³ "
تا ظهر انشاءالله ⁴²⁰ تایی بشیم دیگه ...!😍
#فور ↻
پیام ادمین : خوشحالم کنید دیگه 🥺👀♥️
•••━━━━━━━━━
●>𝙹𝙾𝙸𝙽→ https://eitaa.com/pelak1001
مادر شهید محمدیان : «لحظهی آخر حرفی به من زد که تسلیم شدم. گفت که از بین سه فرزندی که خدا به شما عنایت کرده نمیخواهی یکیشان را قربانی حضرت زینب(س) کنی؟ حرفی برای گفتن نداشتم.
وقتی میخواست برود وصیت کرد اما من گوش ندادم. گفتم رسم است پدرومادر برای فرزندانشان وصیت میکنند؛ برعکس شده. خندید و گفت باشد نمیگویم. حرفهایش را نوشته بود. با همه خداحافظی کرد و حلالیت طلبید.» مدت زیادی در سوریه نبود که خبر شهادتش را آوردند. مادر میگوید: «یکی از دوستانش برای ما تعریف کرد. گفت دشمن که حمله کرد هرکدام از ما پناه گرفتیم. امیرعلی پایش تیر خورد و روی زمین افتاد.
خواستیم کمکش کنیم، نگذاشت. گفت بروید، من خودم را به شما میرسانم. اما دیگر کسی خبری از او ندارد.» مادرش ادامه میدهد:«امیرعلی خیلی حضرت فاطمه(س) را دوست داشت و همیشه میگفت دلم میخواهد مثل خانمم گمنام باشم.»
#شهیدانہ ♥️
#لبیک_یا_خامنه_ای
#به_سبک_شهدا_بپیویندید👌👇
^°@mazhabijdn°^
فراورد بهتره رفیق😉❤️