eitaa logo
🕊سبک بالان عاشق🕊
361 دنبال‌کننده
17.4هزار عکس
10.9هزار ویدیو
41 فایل
﷽ آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتند و پریدن ... ✅ ارتــبــاط ، انتقاد و پیشنهاد 👇 @shahadat07 با شهدا بودن سخت نیست با شهدا ماندن سخته
مشاهده در ایتا
دانلود
12.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به وقت ایثار چه باید ... ؟ خوبتر از خوب .... حاج_قاسم ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ••『🤍🌱』•• استـٰادرائفی‌پوریہ‌حرف‌قشنگی‌زدمی‌گفت : توروزقیـٰامت‌ازت‌نمیپرسن‌سینوس‌زاویہ⁹⁰درجہ چندمیشہ؛ولی‌قطعاًمیپرسن‌واسہ‌ظهورچیکـٰار کردی؟؟ بـٰاشہ‌قبول...! تولیدکننده‌نیستی،توزیع‌کننده‌که‌میتونی‌باشی. همین‌الان‌ازخودمون‌بپرسیم برای‌ظهورمَهدی‌فـٰاطمہ‌چہ‌کردیم.؟❤️‍🩹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈┈••✾❀🕊🦋🕊❀✾••┈┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ شهید که شد، پیکرش ماند در منطقه.. حاج حسین خرازی من را فرستاد تا دنبالش بگردم. رفتم منطقه، همه جا را آب گرفته بود. هر چه گشتم اثری از علی نبود..! خبرش را که به حاجی دادم، باورش نشد! خودش آمد و باز دوباره گشتیم.. فایده نداشت.. پیکرش ماند که ماند ... علی دو سال قبل در بقیع ، متوسل شده بود به بانوی‌مدینه.. خواسته بود شهید که شد بی‌مزار بماند.. شبیه حضرت مادر.. حاجتش را گرفت، همان طور که می خواست گمنام باقی ماند و بدون مزار ... سردار شهید علی قوچانی🌷 فرمانده تیپ یکم لشکر ۱۴ امام حسین علیه السلام ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ از تو سراغ ندارم... مشهورخوبان عالم! منم ڪه در میان هیاهوۍزمین و شلوغی اسم و رسم‌ها گم شده‌ام! تو نیستی ، مگر میشود نامش گم شود؟!!! فقط نخواستی سنگ سرد نامت را در آغوش بگیرد. ! من ڪه تمام نشانه‌هاے گم شدن را هر روز به خودم مےآویزم و میچرخم... پشت فریب و و راه آسمان را گم ڪرده ام... همدم نسیم صحرا شدن عجب صفایی داشته برایت، مشهور ملڪوت خدا! نشانه‌‌ۍاسمت را براۍ اهل زمین بجا نگذاشتی... درست شبیه ڪه خواست زمین ما باشد. تا هرلحظه عاشق ترمان ڪند به هواے عطر یاسش ڪه همه جا هست ونیست... امروز نگاه مهربانت را روانه‌ۍروح خسته‌ام ڪن ڪه سخت محتاجم، ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ کودک که بودم گفتند : کودک است نمی‌فهمد ! جوان که بودم گفتند : جوان است، نمی‌فهمد ! پیر که شدم می‌گویند : پیر است، حالیش نیست، نمیفهمد ! بعد مرگم همه میگویند : خدا رحمت کند آدم فهمیده‌ای بود ...! ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ در فکه کنار یکی از ارتفاعات، تعدادی شهید پیدا شدند که یکی از آنها حالت جالبی داشت. او در حالی روی زمین افتاده بود که دو دبه پلاستیکی ۲۰ لیتری آب در دستان استخوانی اش بود. یکی از دبه ها ترکش خورده و سوراخ شده بود. ولی دبه دیگر، سالم و پر از آب بود. درِ دبّه را که باز کردیم، با وجود این که حدود ۱۲ سال از شهادت این بسیجی سقا میگذشت، آب آن بسیار گوارا و خنک مانده بود. 🌷شهدای گمنام🌷 یاد شهدا با صلوات🌷 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
حکایت موی پیشانی گرگ روزی روزگاری خانمی که از شرارت شوهر به ستوه آمده بود به نزد رمال رفت که چاره اندیشی کند. رمال نیز با اخذ مبالغی گزاف و وعده وعیدهای آنچنانی زن بیچاره را اغفال کرد اما ثمری نبخشید. روزی هنگامی که برای دوستش درد دل می کرد دوست وی عنوان یک مرد حکیم ودانا را به وی داد. زن بیچاره که به هر دری می زد که شوهرش سازگار شود ناچار به نزد حکیم دانا رفت. ابتدا حکیم حرفهای و درد ودلهای زن را خوب شنید سپس دستور داد این تنها علاجش موی پیشانی گرگ زنده است! زن بیچاره با خود اندیشید چون همه از این حکیم دانا حرف شنوی دارند بهتر است تا من هم امتحان کنم. پس روی به صحرا نهاد و در صدد پیدا کردن گرگ بود که ناگه آشیان گرگی یافت که با توله هایش در آن زندگی میکرد زن هر روز مقداری گوشت تازه را به کنار لانه گرگ می برد و خودش دورتر می نشست ابتدا گرگ بسیار محتاطانه عمل میکرد ولی با گذر زمان کم کم به وجود انسانی در نزدیکی لانه اش عادت کرد به ویژه اینکه هر روز یک ران گوسفند نیز دریافت می نمود. زن نیز هر روز سعی می کرد تا کمی به آشیان نزدیک تر بشود تا اینکه پس از گذشت چهل روز کم کم با توله بازی میکرد و گرگ نیز کنارش لم میداد زن نیز با دستش پشت گرگ و سر گرگ را نوازش میداد روزی حین نوازش تعدادی موی پیشانی گرگ را چید و با خود به نزد حکیم برد! حکیم ماجرا را از زن پرسید و زن نیز سختی هایی که متحمل شده بود برای حکیم توضیح داد. حکیم تبسمی کرد و گفت ببین تو با کوشش و نرمخویی توانستی بر درنده ای غالب شوی اما بدان که شوهر تو از جنس خود توست و با کمی تحمل و و انعطاف پذیری می توانی به مراد دلت برسی زن از فکر و ذکاوت حیکم دانا تشکر کرد و به خانه برگشت و سعی کرد دستورات را مو به مو اجرا کند با گذشت زمان مرد قصه ما نیز مهربان شد و سالیان سال به خوشی و خرمی با هم زندگی کردند... ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝
‌ ♨️ یک مرزبان بر اثر یخ‌زدگی در منطقه محل خدمت به شهادت رسید 🔹استوار دوم سپهر روشنی در حین انجام وظیفه و گشت‌ زنی در مناطق مرزی کردستان، جان خود را از دست داد. این مرزبان فداکار در پی بارش سنگین برف به ارتفاع دو متر و سرمای شدید ۱۸ درجه زیر صفر، در حین گشت‌زنی و کمین، بر اثر سرمازدگی جان باخته است. ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ متن قشنگیه 👌 تا به حال به آپارتمان دقت کردی سقف زندگیه یکی کف زندگی دیگریست !!!! دنیا به طور شگفت آوری شبیه یک آپارتمان است! سقف آرزوهای یکی ، کف آرزوهای دیگریست .... چارلی چاپلین میگه ، آدم خوبی باش ولی وقتت رو برای اثباتش به دیگران تلف نکن ....! همیشه آنچه که درباره " من " میدانی باور کن . نه آنچه که پشت سر " من " شنیده ای " من " همانم که دیده ای نه آنکه شنیده ای ....! ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ گفت : راستی جبهه چطور بود؟! گفتم : تا منظورت چه باشد؟ 🙃 گفت : مثل حالا رقابت بود؟! 🤔 گفتم : آری 😉 گفت : در چی؟! 😳 گفتم : در خواندن نماز شب 😊 گفت : حسادت هم بود؟! 😳 گفتم : آری ☺ گفت : در چی؟! 😮 گفتم : در توفیق شهادت 😇 گفت : جِرزنی هم بود؟! 😳 گفتم : آری 🙂 گفت : برا چی؟! 😳 گفتم : برای شرکت در عملیات 😭 گفت : بخور بخور بود؟! 😏 گفتم : آری ☺ گفت : چی میخوردید؟! 😳 گفتم : تیر و ترکش 💥💥 گفت : پنهان کاری بود؟! 😳 گفتم : آری 🤫 گفت : در چی؟!!😳 گفتم : نصف شب واکس زدن کفش بچه ها 👞👞 گفت : دعوا سر پست هم بود؟! گفتم : آری 😊 گفت : چه پستی؟! 🤔 گفتم : پست نگهبانی سنگر کمین 💂 گفت : آوازم می خوندید؟! 🎙 گفتم : آری 😊 گفت : چه آوازی؟! 😳 گفتم :شبهای جمعه دعای کمیل 😟 گفت : اهل دود و دم هم بودید؟! 🌫 گفتم : آری 😒 گفت : صنعتی یا سنتی؟! 😳 گفتم : صنعتی ، خردل ، تاول زا ، اعصاب☠💀☠ گفت : استخر هم می رفتید؟! 💦💧💦 گفتم : آری 🙂 گفت : کجا؟! 😲 گفتم : اروند، کانال ماهی ، مجنون .🌊 گفت : سونا خشک هم داشتید؟! 😳 گفتم : آری 😕 گفت : کجا؟! 😲 گفتم :تابستون سنگرهای کمین ،شلمچه، فکه ، طلائیه،.... گفت : ببخشید زیر ابرو هم بر میداشتید؟! 🙄 گفتم : آری 😊 گفت : کی براتون بر میداشت؟! 😳 گفتم : تک تیرانداز دشمن با تیر قناصه 😪 گفت : پس بفرمائید رژ لبم میزدید؟! 😜 گفتم : آری 😊 خندید و گفت : با چی؟! 😁 گفتم : هنگام بوسه بر پیشونی خونین دوستان شهیدمان😭😔😪 سکوت کرد وچیزی نگفت... ‌شهدا شرمنده ایم😔 «یاد کنیم شهدا رو با ذکر یک صلوات» ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ ‌‌•••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾•••
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ گردان پشت میدون مین زمین‌گیر شد.. چند نفر رفتن معبر باز کنند.. ۱۵ ساله بود.. چند قدم که رفت.. برگشت.. گفتند ترسیده.. پوتین‌هاشو داد به یکی از بچه‌ها و گفت: تازه از گردان گرفتم حیفه..بیت الماله.. و پا برهنه رفت..💔 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ هوش مصنوعی شهید سید نوید موسوی ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋