💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
خون شریکی/ ماجرای عجیب دو شهید همنام
🔻اگر در اینترنت نام شهید سید_مصطفی موسوی را جستجو کنید عکس دو شهید جوان با دو چهره متفاوت نمایان خواهد شد. جالب است بدانید که اشتباهی رخ نداده و هر دو شهید، سید مصطفی موسوی هستند.
🔻هر دو از شهدای مدافع حرم هستند. هر دو متولد سال ۷۴ هستند. هر دو در سال ۹۴ شهید شدهاند. فقط یکی ایرانی است و یکی افغانستانی.
🔻جالبتر اینکه این دو شهید حدود دو ماه تاریخ شهادتشان باهم فرق دارد ولی خبر شهادت اولی که فردای همانروز منتشر شد، خیلی از خبرگزاریها عکس نفر دوم را منتشر کردند.
🔻وقتی سید مصطفی موسوی (ایرانی) در ردیف جنوبی حلب شهید شد، سید مصطفی موسوی (افغانستانی) بیخبر از شهید ایرانی در حال مجاهدت بود ولی عکسش را در سایتها به عنوان شهید ایرانی منتشر کردند.
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
14.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺مادر دکتر عزيزی، بسیار زیبا راز شهرت او را برملا کرد.
#دانلود_ویژه 👌👌👌
#آسمون حضرت زهرا (س) رو تو زندگیت پیدا کن.
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍شهیدی که سنگ مزار مطهرش از حرم ابا عبدالله و طرح شش ضلع حرم سیدالشهدا علیه السلام است و شعری را که دوست داشت روی آن حک نموده اند...
🔹ای که بر تربت من میگذری روضه بخوان...
🔸نام زینب سلام الله شنوم زیر لَحَد گریه کنم...
🌹شهید مدافع حرم رسول خلیلی...
💢شهید خلیلی تابلویی داشت که برنامه روزانه کارگاه خود را در آن مینوشت در یکی از تابلوهایی که گویا از آخرین دستنوشتههایش بود نوشته بود...
۱. تنظیم وصیتنامه...
۲. رد مظالم...
۳. حلالیتطلبی از مردم...
۴. تحویل وصیتنامه به خانواده...
💢در زیر اینها هم این شعر را نوشته بود...
🔹بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
🔸کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
💢در کمد کارگاهش هم پشت درب کمد عکس رهبر معظم انقلاب اسلامی در بالا بود سمت راست آن عکس شهید همت بود و سمت چپ هم عکس شهید پیرچهاری نصب بود زیر عکسها هم این شعر را نوشته بود...
🔹ما ز بالائیم و بالا میرویم...
🔸ما ز دریائیم و دریا میرویم...
#شهید_رسول_خلیلی
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
جَزیره مَجنون
جایی ڪه بچههایِ تفحص
زیرِ لَب زِمزمه میڪُنند..
رویِ اين دَستم تَنش
بَر رویِ آن دَستم سَرش
آه..!
بِفرستَم كُدامَش را بَرایِ مادَرش..؟!
🦋🦋🦋
التماس دعای فرج و شهادت یا علی مدد
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
شهیده زینب کمایی،
رویِ همهیِ صفحات دفترش
نوشته بود..
[..او میبیند..]
با این کار میخواست هیچوقت
خدا را فراموش نکند..
#شهیده_زینبکمایی..
🦋🦋🦋
التماس دعای فرج و شهادت یا علی مدد
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
سرِ دوراهیِ گُناه و ثَواب
به حُب شَهادت فِكر ڪُن..
به نِگاه امام زَمانت فكر ڪُن..
بِبين میتونی از گُناه بِگذَری..؟!
از گُناه كه گُذشتی..از جونِت هَم میگذَری..
🦋🦋🦋
التماس دعای فرج و شهادت یا علی مدد
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
دلدادهی ارباب بود..
درِ تابوت رو باز ڪردند
این آخرین فرصت بود..
بدن رو برداشتن تا بذارن داخل قبر
بدنم بیحس شده بود..
زانو زدم کنار قبر
دو سه تا کار دیگر مانده بود..
باید وصیتهای محمدحسین رو
مو به مو انجام میدادم..
پیراهن مشڪیاش رو
از توی کیف در آوردم..
همان که محرمها میپوشید..
یڪ چفیه مشکی هم بود
صدایم میلرزید..
به آن آقا گفتم که این لباس
و این چفیه را
قشنگ بڪشد روی بدنش..
خدا خیرش بدهد توی آن قیامت؛
پیراهن رو با وسواس ڪشید روی تنش
و چفیه رو انداخت دور گردنش
جز زیبایی چیزی نبود..
به آن آقا گفتم:
میخواست براش سینه بزنم
شما میتونید؟!
یا بیایید بالا خودم برم براش سینه بزنم
بغضش ترڪید
دست و پایش را گم کرد
نمیتوانست حرف بزند
چند دفعه زد رو سینه #محمدحسین
بهش گفتم: نوحه هم بخونید..
برگشت نگاهم کرد
صورتش خیسِ خیس بود
نمیدونم اشڪ بود یا آبِ باران..؟!
پرسید: چی بخونم..؟!
گفتم: هرچی به زبونتون اومد..
گفت: خودت بگو..
نفسم بالا نمیآمد
انگار یڪی چنگ انداخته بود
و گلویم رو فشار میداد..
خیلی زور زدم تا نفس عمیق بکشم..
گفتم:از حرم تـا قتلگاه
زینب صدا میزد حسین
دست و پا میزد حسین
زینب صدا میزد حسین
سینه میزد برای #محمدحسین
شانههایش تکان میخورد
برگشت با اشاره به من فهماند
همه را انجام دادم..
خیالم راحت شد
پیشِ پایِ ارباب تازه سینه زده بود..
#همسرشهید..
#شهید_محمدحسینمحمدخانی..
🦋🦋🦋
التماس دعای فرج و شهادت یا علی مدد
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🔰شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی: اگر خیمه جمهوری اسلامی آسیب ببیند، بیتاللهالحرام و قرآن آسیب خواهد دید
🔺️ بخشی از وصیتنامه سپهبد قاسم سلیمانی
#سلام وقتتان ذاکری و عاقبتتان شهدایی ان شاءالله 🕊🌷✅
🦋🦋🦋
التماس دعای فرج و شهادت یا علی مدد
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قرارشبانه
به امید فرج نور چشممون
🍀بسم الله الرحمن الرحیم🍀
🌹اِلهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ علی مُحَمَّدٍ وَالِ مُحَمَّدٍ اُولِیالاْمْرِالَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْهُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یامَوْلانا یاصاحب الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍوَآلِهِ الطّاهِرینَ🥀
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿
دعای سلامتی آقا امام زمان(عج)
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
🌷"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن،صَلَواتُکَ علَیهِ وعلی آبائِهِ فی هَذِهِ السَّاعَه وَفِیکُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَ دَلِیلًا وَعَیْناً،حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا🥀
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
✿✵✰ هـر شــ🌙ــب یـک ✰✵✿
داســتــان مـعـنــوی
✧✾════✾✰✾════✾✧
روزی جمعی از اشرار اصفهان که
مرتکب هرگونه خلافی شده بودند
تصمیم میگیرند کار جدید و سرگرمی
تازهای برای آن روز خود بسازند
پس از مشورت با یکدیگر به این فکر
میافتند که یک نفر روحانی را پیدا کرده
و سر به سر او گذاشته و به اصطلاح
خودشان تفریحی بکنند
به همین خاطر در خیابان و کوچه به دنبال
یک روحانی میگردند که از قضا چشم آنان
به عارف بالله و سالک الی الله مرحوم
آیت الله حاج شیخ محمد بیدآبادی ره میافتد
که در حال گذر بودند
گروه اراذل و اوباش به محض دیدن این
عالم گرانقدر نزد ایشان رفته و دست آقا را
میبوسند و از ایشان تقاضا میکنند که
جهت ایراد خطبه عقد به منزلی در همان
حوالی بروند و دو جوان را از تجرد درآورند
ایشان نگاهی به قیافه شیطان زده آنان نمود
و در هیچ کدام اثری از صلاح و سداد
نمیبینند ولی با خود میاندیشند که
شاید حکمتی در آن کار باشد
به همین دلیل دعوت را قبول نموده و به
همراه آنان به یکی از محلههای اصفهان میروند
سرانجام به خانهای میرسند
و آنان از ایشان دعوت میکنند
که به آن مکان وارد شوند
به محض ورود ایشان زنی سربرهنه و با
لباس نامناسب و صد قلم آرایش صورت
از اتاق بیرون آمده و خطاب به مرحوم
حضرت آیت الله بیدآبادی میگوید:
به به! حاج آقا خوش آمدی صفا آوردی!!
ایشان متوجه قضایا میشوند
و قصد مراجعت میکنند که جمع اوباش
جلوی ایشان را گرفته و میگویند:
چاره ای نداری جز اینکه امروز را با ما بگذرانی
آن عالم سالک در همان زمان متوجه
دسیسه آن گروه مزاحم میشوند
و به ناچار داخل اتاق میشوند
آن جماعت گمراه به ایشان دستور میدهند
که در بالای اتاق بنشینند و سپس همان زن
که در ابتدا به ایشان خوش آمد گفته بود
در حالی که دایرهای یا تنبکی به دست
داشته وارد اتاق میشود و شروع به زدن
و رقصیدن نموده و به دور اتاق میچرخد
جماعت اوباش نیز حلقه وار
دور تا دور اتاق نشسته و کف میزنند
زن مزبور در حال رقص گه گاه به آن عالم
ربانی نزدیک شده و در حالی که جسارتی
به آن بزرگوار نیز مینماید این شعر را
خطاب به ایشان خوانده و مکرر میگوید:
در کوی نیک نامان ما را گذر ندادند
گر تو نمیپسندی تغییر ده قضا را
پس از دقایقی که آن گروه گمراه غرق
شعف و شادی و سرگرمی خود بودند
و ایشان سر به زیر افکنده بودند
ناگهان سر بلند کردند و خطاب به آنان
میفرمایند: تغییر دادم
به محض اینکه این دو کلمه از دهان
عالم سالک خارج میشود آن جماعت
به سجده میافتند و از رفتار و کردار خود
عذرخواهی نموده و بر دست و پای آن
ولی الهی بوسه میزنند و ایشان نیز
حکم توبه بر آنان جاری مینماید
در ارتباط با این حادثه خود آن بزرگوار
فرمودند: در یک لحظه قلب آنان را از
تصرف شیطان به سوی خداوند بازگرداندم
↲حکایات عاشقان خدا، جلد اول
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°