eitaa logo
سبک بالان عاشق
290 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
2.4هزار ویدیو
1 فایل
اللهم الرزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک
مشاهده در ایتا
دانلود
10.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فضای جبهه ی حق شورشی افکنده بر جانم!
11.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینه مصداق آیه ی ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله😔
9.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
والله سرمون جلوی شهدا تا ابد پایینه.
💠امروز ۲۱ آذر ماه ۱۴۰۲ مصادف با ۲۸ جمادی الاولی 📿ذکر روز سه شنبه: یا ارحم الراحمین (صد مرتبه) ✅ذکر این روز موجب روا شدن حاجات می‌شود.. 💠۲۱ آذر ماه سالروز شهادت 🕊شهید مدافع حرم مهدی ایمانی 🕊شهید مدافع حرم محمد شالیکار 🕊شهید مدافع حرم مهدی قره محمدی 🕊شهید مدافع حرم عبدالکریم پرهیزکار 💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
«عبدالکریم پرهیزگار» نهمین شهید شهرستان «جهرم» و اولین شهید مدافع حرم بخش «خفر» متولد ۲۲ مرداد ۱۳۶۵ بود که از سال ۱۳۷۷ به عضویت بسیج درآمد و دو دوره سه ساله نیز به عنوان فرمانده پایگاه مقاومت ولی عصر (عج) در روستای کراده به خدمت‌رسانی مشغول شد. وی در سال ۱۳۸۴ به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و در تیپ نیروی مخصوص المهدی (عج) جهرم مشغول به خدمت شد و پس از چند سال با انتقال به تیپ مهندسی الهادی (ع) شهرستان «کوار» به عضویت گردان تخریب این یگان درآمد. شهید پرهیزگار در حین خدمت مقدس پاسداری، چندین مرحله با اعزام به شرق کشور و شهرستان سراوان برای مقابله با اشرار شرق کشور حضور فعال داشت. او سه مرتبه نیز به سوریه اعزام شد و در نهایت ۲۰ آذر ۱۳۹۶ در سوریه به آرزوی دیرینه خود رسید. از این شهید دو فرزند پسر به نام‌های «امیرعلی» و «محمدکریم» به یادگار مانده است.
تنهایی با ۴۰ تن روبه‌رو می‌شود و پس از به هلاکت رساندن ۳۷ نفر از آن‌ها، فشنگ‌هایش تمام می‌شود. به سوی او حمله می‌کنند تا وی را به اسارت ببرند، اما با شجاعت بی‌بدیلی این بار با سرنیزه دفاع و دو نفر دیگر را مجروح می‌کند و در نهایت به شهادت می‌رسد. هم‌رزمان وی در مراسم اربعین او نقل می‌کردند، «اگر به لطف خداوند شهید پرهیزگار مقاومت و جانفشانی نمی‌کرد، جاده بوکمال به دست داعش می‌افتاد و به دنبال آن شهر بوکمال نیز به تصرف آن‌ها درمی‌آمد و خدا می‌داند برای بازپس‌گیری چقدر خسارت و شهید باید تقدیم می‌کردیم.»
✍بعد از نمازش رفتیم داخل تانک. قرآن جیبی‌اش را درآورد و مشغول شد به خواندن. از شیشه جلوی تانک دیدم چند قدمی‌مان گرد و خاکی بلند شد‌. هراسان از محسن پرسیدم: «چی بود؟» گفت: «متوجه نشدم!» پریدیم بیرون‌. خمپاره‌ای بدون اینکه عمل کند، فرورفته بود داخل زمین. هنوز از پره‌هایش دود می‌زد بیرون. وقتی رفتیم جلو، محسن نگاهی کرد به خمپاره و با پوزخند گفت: «ای بی انصاف! ما رو قابل ندونستی که بترکی!» از حرفش خنده ام گرفت. با هم چند قلوه سنگ آوردیم و دورش چیدیم که مبادا ماشینی از رویش رد شود. اوضاع که آرام‌تر شد، رفتیم دخل کوچه و به دری چوبی تکیه دادیم. لابه‌لای حرف‌ها بهش گفتم: «هر بلایی می‌خواد سرمون بیاد؛ ولی خیلی ترسناکه اگه اسیر بشیم و بعد شهید...» خیلی خونسرد حدیثی از پیامبر برایم خواند: «مرگ برای مؤمن مانند بوییدن دسته‌گلی خوش‌بو است.» بعد هم گفت: «مطمئن باش توی اسارت هم همین‌طوره!»💔 خاطرات ...🌷 راوے: حجت اللّہ مهرابے دوست شہید
زهرا(س) زائر شهدای گمنام است... همه میاییم استقبال از شهید گمنام چهارشنبه ۲۲ آذر ساعت ۱۹ امامزاده عبدالله روستای زیارت گرگان. استان گلستان
شهید کاظم نجفی رستگار در سوم فروردین‌ماه سال ۱۳۳۹ در روستای اشرف آباد شهرری به دنیا آمد. او ) با آغاز جنگ راهی جبهه شد و در عملیات بیت‌المقدس با مسؤولیت فرماندهی «گردان میثم» از لشکر حضرت ۲۷ محمد رسول الله (ص) شرکت کرد.  آقا کاظم پس از آزادسازی خرمشهر در رکاب حاج احمد متوسلیان به لبنان شتافت و مدتی پس از اسارت حاج احمد به ایران بازگشت. پس از استعفای علیرضا موحد دانش از فرماندهی تیپ ۱۰ سیدالشهدا (ع) به پیشنهاد او، کاظم رستگار فرماندهی این تیپ را بر عهده گرفت. سرانجام این فرمانده شجاع جبهه در عملیات بدر و در خط مقدم نبرد شرق رودخانه دجله در ۲۵ اسفندماه سال ۱۳۶۳ به شهادت رسید و پیکر مطهرش پس از ۱۳ سال در منطقه هورالهویزه تفحص شد و در قطعه ۲۴ بهشت زهرای تهران، ردیف: ۷۴، شماره: ۲۳ به خاک سپرده شد. https://eitaa.com/joinchat/4193059102Cc4ef7f561f
هدیه نورانی که شهید برای مادرش از بهشت اختصاصی فرستاد حاجیه خانم رستگار در خواب پسر شهیدش را می‌بیند. کاظم به او می‌گوید: در بهشت جایم خیلی خوب است. چی می‌خواهی برای شما بفرستم؟ مادر می‌گوید: چیزی نمی‌خواهم؛ فقط جلسه قرآن که می‌روم، همه قرآن می‌خوانند و من نمی‌توانم بخوانم خجالت می‌کشم. می‌دانند من سواد ندارم، به من می‌گویند همان سوره توحید را بخوان! کاظم لبخندی می‌زند و به مادرش می گوید: نماز صبح را که خواندی قرآن را بردار و بخوان! حاجیه خانم صبح هنگام بعد از نماز یاد حرف پسرش می‌افتد. قرآن را برمی‌دارد و شروع به خواندن می‌کند. خبر همه جا می‌پیچد و پسر دیگر حاجیه خانم این کرامت شهید را محضر آیت‌الله العظمی نوری همدانی مطرح می‌کند و از ایشان می‌خواهد مادرش را امتحان کنند. قرار گذاشته می‌شود. حضرت آیت‌‌الله نزد مادر شهید می‌رود. قرآنی را به او می‌دهد که بخواند. به راحتی همه جای را می‌خواند، اما بعضی جاها را نه. بعد آیت‌الله نوری همدانی می‌گویند: قرآن خودتان را بردارید و بخوانید. مادر شهید شروع به خواندن آن هم بدون غلط می‌کند. آیت‌الله نوری گریه می‌کند و چادر مادر شهید را می‌بوسد و می‌‌گوید: جاهایی که مادر نمی‌توانست بخواند متن غیر از قرآن قرار داده بودیم که امتحانش کنیم. https://eitaa.com/joinchat/4193059102Cc4ef7f561f