eitaa logo
سبزپوشان
289 دنبال‌کننده
27.6هزار عکس
24.7هزار ویدیو
124 فایل
فرهنگی اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
من چرا دل به تو دادم که دلم مي شکني يا چه کردم که نگه باز به من مي نکني دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست تا ندانند حريفان که تو منظور مني ديگران چون بروند از نظر از دل بروند تو چنان در دل من رفته که جان در بدني تو همايي و من خسته بيچاره گداي پادشاهي کنم ار سايه به من برفکني بنده وارت به سلام آيم و خدمت بکنم ور جوابم ندهي مي رسدت کبر و مني مرد راضيست که در پاي تو افتد چون گوي تا بدان ساعد سيمينش به چوگان بزني مست بي خويشتن از خمر ظلومست و جهول مستي از عشق نکو باشد و بي خويشتني تو بدين نعت و صفت گر بخرامي در باغ باغبان بيند و گويد که تو سرو چمني من بر از شاخ اميدت نتوانم خوردن غالب الظن و يقينم که تو بيخم بکني خوان درويش به شيريني و چربي بخورند سعديا چرب زباني کن و شيرين سخني 🇮🇷 @sabzpoushan
7.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکنفر بود که ما دل به نگاهش دادیم 🇮🇷 @sabzpoushan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سردار حاجی‌زاده: چون موشک هایپرسونیک از جو خارج می‌شود به دنبال این هستیم که چطور از آن رونمایی کنیم 🔹اگر آمریکایی‌ها باور نکردند هم مهم نیست؛ روز حادثه مشخص می‌شود. 🇮🇷 @sabzpoushan
5.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دزد عقیده مردم نباشیم... مثل حسن کلیدی 🇮🇷 @sabzpoushan
نه مرادم، نه مریدم، نه پیامم، نه کلامم، نه سلامم، نه علیکم، نه سپیدم، نه سیاهم نه چنانم که تو گویی نه چنینم که تو خوانی و نه آنگونه که گفتند و شنیدی نه سمائم، نه زمینم، نه به زنجیرِ کسی بسته‌ام و بردۀ دینم نه سرابم، نه برای دل تنهاییِ تو جام شرابم نه گرفتار و اسیرم، نه حقیرم، نه فرستادۀ پیرم نه به هر خانقه و مسجد و میخانه فقیرم نه جهنم، نه بهشتم که چُنین است سرشتم این سخن را من از امروز نه گفتم، نه نوشتم بلکه از صبح ازل با قلمِ نور نوشتم ... حقیقت نه به رنگ است و نه بو، نه به های است و نه هوی نه به این است و نه او، نه به جام است و سبو گر به این نقطه رسیدی به تو سر بسته و در پرده بگویم تا کسی نشنود این رازِ گهربارِ جهان را : آنچه گفتند و سُرودند، تو آنی خودِ تو جان جهانیگر نهانی و عیانی تو همانی که همه عمر به دنبالِ خودت نعره زنانی تو ندانی که خود آن نقطۀ عشقی تو خود اسرارِ نهانی همه جا تو نه یک جای نه یک پای همه ای با همه ای همهمه ای تو سکوتی تو خودِ باغ بهشتی تو به خود آمده از فلسفۀ چون و چرایی به تو سوگند که این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی در همه افلاک بزرگی نه که جُزئی نه که چون آب در اندام سَبوئی تو خود اویی، به خود آی تا درِ خانه متروکۀ هر کس ننشینی و به جز روشنی شعشعۀ پرتو خود هیچ نبینی و گلِ وصل بچینی ... 🇮🇷 @sabzpoushan
عارفی 40 شبانه روز چله گرفته بود تا خدا را زیارت کند تمام روزها روزه بود. در حال اعتکاف. از خلق الله بریده بود. صبح به صیام و شب به قیام. زاری و تضرع به درگاه او شب 36 ام ندایی در خود شنید که می گفت: ساعت 6 بعد از ظهر، بازار مسگران، دکان فلان مسگر برو خدا را ز یارت خواهی کرد عارف از ساعت 5 در بازار مسگران حاضر شد و در کوچه های بازار از پی دکان می گشت... می‌گوید: پیرزنی را دیدم دیگ مسی به دست داشت و به مسگران نشان می داد، قصد فروش آنرا داشت... به هر مسگری نشان می داد، وزن می کرد و می گفت: 4 ریال و 20 شاهی پیرزن می گفت: نمیشه 6ریال بخرید؟ مسگران می گفتند: خیر مادر، برای ما بیش از این مبلغ نمی صرفد. پیرزن دیگ را روی سر نهاده و در بازار می چرخید و همه همین قیمت را می دادند. بالاخره به مسگری رسید که دکان مورد نظر من بود. مسگر به کار خود مشغول بود که پیرزن گفت: این دیگ را برای فروش آوردم به 6 ریال می فروشم، خرید دارید؟ مسگر پرسید چرا به 6 ریال؟؟؟ پیر زن سفره دل خود را باز کرد و گفت: پسری مریض دارم، دکتر نسخه ای برای او نوشته است که پول آن 6 ریال می شود! مسگر دیگ را گرفت و گفت: این دیگ سالم و بسیار قیمتی است. حیف است بفروشی، امّا اگر اصرار داری من آنرا به 25 ریال می خرم!!! پیر زن گفت: مرا مسخره می کنی؟!!! مسگر گفت: ابدا" دیگ را گرفت و 25 ریال در دست پیرزن گذاشت!!! پیرزن که شدیدا متعجب شده بود؛ دعا کنان دکان مسگر را ترک کرد و دوان دوان راهی خانه خود شد. من که ناظر ماجرا بودم و وقت ملاقات فراموشم شده بود، در دکان مسگر خزیدم و گفتم: عمو انگار تو کاسبی بلد نیستی؟!!! اکثر مسگران بازار این دیگ را وزن کردند و بیش از 4 ریال و 20 شاهی ندادند آنگاه تو به 25 ریال می خری؟!!! مسگر پیر گفت: من دیگ نخریدم!!! من پول دادم نسخه فرزندش را بخرد، پول دادم یک هفته از فرزندش نگهداری کند، پول دادم بقیه وسایل خانه اش را نفروشد، من دیگ نخریدم... از حرفی که زدم بسیار شرمسار شدم در فکر فرو رفته بودم که ندایی با صدای بلند گفت: با چله گرفتن و عبادت کردن کسی به زیارت ما نخواهد آمد!!! دست افتاده ای را بگیر و بلند کن، ما خود به زیارت تو خواهیم آمد! گر دست فتاده ای بگیری... مردی 🇮🇷 @sabzpoushan
🇮🇷 @sabzpoushan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد رحیم پور ازغدی : خاک برسرت مرتیکه مدیریت اسلامی غیرجهادی 🇮🇷 @sabzpoushan
❖ هیچ کس از کنار "گل" دست خالی بر نمی گردد گلاب گیر به گلاب می رسد کندو دار به عسل... نقاش به نقش عکاس به عکس بلبل به آواز "بیاییم "گل" باشیم"نه خار"... ❖ 🇮🇷 @sabzpoushan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوب باشیم... چیزی جز یه اسم از ما باقی نخواهد ماند. 🌹 🇮🇷 @sabzpoushan