اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ : تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ ، وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ ، وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلى طاعَتِکَ ، وَالْقادَةِ اِلى سَبیلِکَ ، وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ !
🇮🇷 @sabzpoushan
مثبت اندیشی چیست؟
مثبت اندیشی به معنای خود را گول زدن نیست
مثبت اندیشی به معنای ندیدن مشکلات نیست
بلکه مثبت اندیشی یعنی:
باور داشته باشید٬ برای هر مشکلی راهی هست
باور داشته باشید٬ راه رسیدن به خواستههای تان٬ عزم و اراده خودتان است
باور داشته باشید٬ اگر به هدفی نرسیدیم٬ آخر دنیا نیست
🇮🇷 @sabzpoushan
رویش ها و ریزش ها:
«شما به صدر اسلام نگاه کنید، ببینید آن کسانىکه در دوران غربت اسلام و غربت على، از امیرالمؤمنین دفاع کردند، چه کسانى بودند؟ اینها سابقهداران اسلام نبودند. سابقهداران اسلام، جناب طلحه و جناب زبیر و جناب سعدبنابى وقّاص و امثال اینها بودند. بعضى از اینها على را تنها گذاشتند؛ بعضى از اینها در مقابل على ایستادند. اینها ریزشها بودند. اما رویش کدام است؟ رویش، عبداللَّهبنعبّاس است؛ محمّدبنابىبکر است؛ مالک اشتر است؛ میثم تمّار است. اینها رویشهاى جدیدند. اینها که در زمان پیامبر نبودند؛ اینها در همان دوران غربت اسلام روییدند؛ اینها نهالهاى تازهاند... همانطور که گفتم، غصّه دارد. غصّه دارد کسانى ریزش پیدا کنند که یک روز پاى سفرهى انقلاب، پاى سفرهى امام زمان، پاى سفرهى اسلام و قرآن نشستند و نان و نمک اسلام را خوردند؛ اما در کنار آن ریزشها، مالک اشترها هستند؛ عبداللَّهبنعباسها هستند ... اینطور نیست که شما خیال کنید حالا چهار نفر آدمى که از راه برگشتند و نیرویشان تمام شد، معنایش این است که نیروى این گردونهى عظیم تمام شده است. نه آقا؛ بعضیها در بین راه قوّهشان تمام مىشود.»
🇮🇷 @sabzpoushan
علل ريزشهاي صدر اسلام و انقلاب اسلامي بسيار به هم نزديک است. اگر متغير مدرني به نام مردمسالاري را حذف کنيم، انطباق بسيار بالاتر خواهد بود. بسياري از صحابه پيامبر بعد از او خود را برتر از ديگران ميشمردند و علاوه بر آن غنايم جنگي ايران و روم هنگام ورود به مدينه توسط آنان تصاحب ميشد و مجاهدان ديروز به طبقه اشراف تبديل شدند و کمکم مفهوم جهاد و خلافت و ولايت صرفاً لقلقه زبان آنان شد.
برتري اقتصادي از يک سو و انتساب به صحابه پيامبر از سوي ديگر آنان را به موجوداتي ناسازگار تبديل کرده بود که اميرالمؤمنين در مواجهه با آنان بسيار آزرده شد. عدالتخواهي علي که اگر بيتالمال را کابين همسرانتان هم کرده باشيد پس ميگيرم و اينکه طبقه اشراف را به عمارت و فرمانداري منصوب نخواهم کرد، باعث شد از گرد او پراکنده شوند و در منازل و محافل خود عليه او توطئه کنند و با هزاران انقلت اثر سخنان وي را از بين ميبردند تا آنجا که فرمود «کاش هرگز شما را نميشناختم، به خدا قسم دوست داشتم شما را مانند درهم و دينار با ياران معاويه سودا کنم. 10نفر از شما را بدهم و يک نفر از آنان را بستانم. آنان بر باطل خود استوارند و شما بر حق خود استوار نيستيد.» امام خميني معتقد است اين جماعت «اميرالمؤمنين را فشل کردند»
مقام معظم رهبري بعد از محکوميت عبدالله نوري، در خطبهاي معروف در نماز جمعه تهران اين انطباق تاريخي را به زيبايي ترسيم کردند: «شما به صدر اسلام نگاه کنيد، ببينيد آن کساني که در دوران غربت اسلام و غربت علي، از اميرالمؤمنين دفاع کردند، چه کساني بودند؟ اينها سابقهداران اسلام نبودند. سابقهداران اسلام جناب طلحه و جناب زبير و جناب سعدابن ابي وقاص و امثال اينها بودند. بعضي از اينها علي را تنها گذاشتند، بعضي از اينها در مقابل علي ايستادند. اينها ريزشها بودند. اما رويش کدام است؟ رويش عبدالله ابن عباس، محمدابن ابيبکر، مالک اشتر است و ميثم تمار است. اينها رويشهاي جديدند. اينها که در زمان پيامبر نبودند، اينها در همان دوران غربت اسلام روييدند. اينها نهالهاي تازهاند. همانطور که گفتم غصه دارد، کساني ريزش پيدا کنند که يک روز پاي سفره انقلاب، پاي سفره امام زمان، پاي سفره اسلام و قرآن نشستند و نان و نمک اسلام را خوردند اما در کنار آن ريزشها، مالکاشترها هستند. عبدالله ابن عباسها هستند. اينطور نيست که شما خيال کنيد حالا چهار نفر آدمي که از راه برگشتند و نيرويشان تمام شد، معنايش اين است که نيروي اين گردونه عظيم تمام شده است. نه آقا بعضيها در بين راه قوهشان تمام ميشود.»
🇮🇷 @sabzpoushan
سطح ريزشها:
ريزشها را ميتوان به سه سطح 1- نخبگي 2- توده 3- جرياني تقسيم کرد اما معمولاً نخبگان در پروسه ريزش مورد توجهاند و ريزشهاي فردي در متن توده حاکميت را متوجه نميکند. اما نوع سوم جرياني است که شکل «پالايش» آن چندين مصداق را شامل ميشود. (قسمت بعد)
از نظر رفتاری:
1- تقابل و رويارويي 2- انزوا طلبی 3-نق زنی و نقد دائمی
ريزشها در بعد رفتار به سه دسته تقسيم ميشود. برخي در صدد اصلاح يا انتقام برميآيند و به روشهاي مختلف اعم از قلم، بيان و سلاح وارد ميدان مبارزه با نظام شده يا ميشوند. برخي صحنه را ترک ميکنند و به زندگي فردي و خصوصي روي ميآورند و فاصله خود را با حاکميت حفظ ميکنند اما به سمت رويارويي و درگيري نميروند.
دسته سوم کساني هستند که در هر صورت به بدبيني، نقزني، نقد، تخريب و چالش روي ميآورند اما به سمت رويارويي و تقابل و تنش حداکثري نميروند. البته حاکميت و نيروهاي انقلاب کمتر به اين موضوع وارد شدهاند که کدام گروه يا فرد ميتوانند مجدداً به خاستگاه اوليه برگردند و چگونه ميتوان آنان را حفظ کرد و اصولاً اتاق فکري در اين باره وجود ندارد. دسته سوم که معمولاً نقزن خواهند شد، با خاطرات گذشته، حال را ميکوبند و اسطوره و مدينه فاضلهاي از گذشته را ترسيم مينمايند و وضع موجود را بدترين وضع در گذشته و حال تاريخ انقلاب ميدانند. سعه صدر حاکميت در مواجهه با اين دسته تا کنون قابل قبول بوده است و نوعي ظرفيت تحمل ريزشها را به نمايش گذاشته است.
🇮🇷 @sabzpoushan
به صورت کلي ميتوان دو نوع ريزش را در انقلاب اسلامي برشمرد. اول ريزش خود افراد که در بستر تاريخي اتفاق ميافتد و بعضاً نيروهاي اصلي انقلاب براي آنان افسوس ميخورند يا خود را در آن ريزش سهيم ميدانند. اما نوع دوم پالايش و برخورد است که حکومت مجبور شده است براي اصلاح وضع موجود نيشتر خود را از غلاف خارج کند. پالايشهاي محقق شده در انقلاب اسلامي را ميتوان در قالب پنج جريان برشمرد:
1- ليبرالها و اعضاي دولت موقت انقلاب که با فتح لانه جاسوسي کنار رفتند و بعداً اسناد همکاريشان با امريکا از لانه جاسوسي به دست آمد و حضرت امام تا آخر عمر از اين موضوع برآشفته بود و اين ريزش را لازم ميدانست و اصرار داشت که حق بازگشت ندارند و با صراحت ميفرمود: «تا من هستم نخواهيم گذاشت انقلاب به دست ليبرالها بيفتد.»
2- منافقين و بنيصدر: اين جماعت نيز به التقاطي از توحيد و سوسياليسم قائل بودند که با انديشه ناب اسلام فاصله داشت. خطر اسلام التقاطي باعث شد نيروهاي انقلاب با آنها مرزبندي نمايند و نهايتاً در خرداد 1360 با اعلام جنگ مسلحانه عليه نظام با بنيصدر همسو شدند و به ريزشها پيوستند.
3- منتظري و باند مهدي هاشمي گروه سومي بودند که با تدبير و جراحي امام از انقلاب و مسئوليتهاي آن فاصله گرفتند. عمق فاجعه در اين جريان به صورتي بود که امام براي خود آرزوي مرگ کردند و دنياي اسلام را پر از خيانت علماي اسلام به آن دانستند و به عزل قائم مقام خويش همت گماردند.
4- جريان خلق مسلمان و آيتالله شريعتمداري نمونه ديگري بود که خود را همتراز امام ميديدند و با ترکيب مسائل اعتقادي- قومي در صدر تنش با انقلاب در قم و آذربايجان بودند که با هوشياري مردم خنثي شد.
5- ريزشهاي بعد از خرداد 1376 نيز نقطه عطفي در تاريخ انقلاب است. سکولارها، جمهوريخواهان سکولار و غربگراها در سالهاي موسوم به اصلاحات به ريزش رسيدند و بعد از خرداد 1388 جلاي وطن کردند و در غرب و رسانههاي فارسيزبان آن مستقر شدند و عليه انقلابي که تا ديروز خود را از آن ميدانستند به تبليغ و تخريب ميپردازند. سروش، سازگارا، حقيقتجو، اکبر گنجي، مزروعي، اشکوري، محسن کديور، علي افشاري، حسين باستاني، مخملباف و... جزو اين دستهاند.
🇮🇷 @sabzpoushan
چرايي ريزشها (قسمت اول)
ريزشهاي انقلاب قطعاً تك عاملي نبودهاند و بايد ابعاد مختلف آن را بررسي كرد. علاوه بر آن همه دلايل آن نيز به فرد برنميگردد. كنش – واكنش افراد با نيروهاي اصلي انقلاب عامل مهمي است كه ديگران نيز در آن سهم دارند، اما به صورت اجمال ميتوان دلايل ذيل را براي آن برشمرد.
1-اشتباه اوليه در ورود به جرگه انقلابيون:
برخي افرادي كه در مراحل مختلف انقلاب جدا شدند از اول مسير را اشتباه آمده بودند. به تعبير بهتر چشمانداز روشني از آنچه امام و انقلاب براي فرداي انقلاب ميخواستند، نداشتند. برخي تا جمهوري اسلامي محصول انقلاب اسلامي شد عقب نشستند، برخي تا ولايت فقيه در قانون اساسي آورده شد فاصله گرفتند، برخي با فتح لانه جاسوسي از قطار انقلاب پياده شدند. مرحوم مهندس بازرگان نمونه آن است كه به جمهوري اسلامي دموكراتيك اعتقاد داشت و پس از انقلاب اعلام كرد: «امام ايران را براي اسلام ميخواهد و من اسلام را براي ايران» و اين تفاوت باعث شد كه اولين نخستوزير انقلاب نتواند با شاقول امام خود را تنظيم كند. ادامه دارد....
🇮🇷 @sabzpoushan
چرایی ریزش ها(قسمت دوم)
2-چرخش مردمسالارانه نخبگان در قدرت:
برخي از ياران اوليه انقلاب هم مدعي مردمسالاري هستند و هم علاقهمند به حضور هميشه در قدرت اند.عدم رأي مردم به خود را به معناي رويگرداني مردم از انقلاب يا تقلب در انتخابات ميدانند.
تنشهاي 1384 و 1388 توسط مرحوم هاشمي، كروبي و موسوي نشان داد كه بحران آفريني توسط كساني صورت ميگيرد كه احساس بی هویتی یا كوچك شدن در پروسه مردم سالاري ميكنند و به ناسازگاري يا اتهام به نظام روي ميآورند. حوادث تلخ سال 1388 نتيجه اصرار نسل اول انقلاب براي حضور در قدرت بود و بهرغم ادعاي مردم سالارانه ،حاضر به پذيرش نسلهاي بعد در سطوح عالي حكومت نشدند و نقزني را شروع كردند و تا مرز بحران آفريني و ریزش پیش رفتند.
🇮🇷 @sabzpoushan
چرایی ریزش ها(قسمت سوم)
3-خسته شدن از مبارزه:
برخي از انقلابيون بر اين باور بودند كه با سرنگوني رژيم پهلوي و تشكيل نظام جايگزين، به روال عادي برميگرديم و زندگي ميكنيم، اما ايستادگي امام و سپس رهبري در مقابل توطئههاي گوناگون دشمنان و حمايت از جنبشهاي اسلامي و استمرار مبارزه و تحريم يا مشكلات كشور باعث شد نتوانند در گردنههاي سخت انقلاب پابهپاي رهبري حركت كنند و بعضاً با اعتراض و يا سكوت به سمت انزوا يا درس، بحث و اجتهاد رفتند و مسائلي مانند تنشزدايي در عرصه بينالملل را طرح كردند.
🇮🇷 @sabzpoushan
چرایی ریزش ها(قسمت چهارم)
4-حسادت:
حسادت جزئي از شخصيت انسان است و به تعبير اميرالمؤمنين و همچنين به استناد علم روانشناسي قابل حذف كامل نيست. برخي افرادي كه از جهت سن يا سوابق علمي حوزوي خود را برتر از رهبري بعد از امام ميدانستند، نتوانستند وضع بعد از امام را تحمل كنند. همين مسئله در صدر اسلام نيز بود. وقتي اميرالمؤمنين به افرادي مانند عماره ابن شهاب ياعثمان ابن حنيف انصاري و... حكم مسئوليت ميداد برخي صحابه نميتوانستند تحمل كنند. گويي مقام معظم از اين سيره آگاه بود و در روز انتخاب خود در مجلس خبرگان با صراحت برخي افراد را اسم ميآورد و ميپرسد: «شما از بنده اطاعت خواهيد كرد؟» يا هادي غفاري در جايي ميگويد:«آقاي خامنهاي همان درسي كه شما خواندهايد من هم خواندهام، چرا بايد از شما اطاعت كنم و...» كه ريشه آن را بايد در حسادت و احساس كمتري يافت. البته حسادت فقط در نسبت با رهبري نيست، بلكه تحمل حضور نسلهاي بعدي انقلاب در قدرت نيز براي برخي از سابقون انقلاب سخت است.
🇮🇷 @sabzpoushan
چرایی ریزش ها (قسمت پنجم)
5-خانواده
خانواده از عوامل بسيار مهم در ريزش برخي ياران انقلاب اسلامی است. شخصيتهاي ملي كه نتوانستند تربيت خانواده را همتراز با توقعات اجتماعي از خود قرار دهند دچار ناسازگاري يا دوگانگي شدند. توقعات مالي و مادي يا فرهنگي و اقتصادي خانواده بسياري از شخصيتهاي انقلاب را به محاق و انزوا برد و احساس شرمندگي كردند. فلان آيتالله كه پسرش به دنبال رانت اقتصادي است يا فلان شخصيت برجسته كه فرزندش با يك سلبريتي ازدواج ميكند يا در فلان پارتي دستگير ميشود يا با ناجورترين پوشش و آرايش بيرون ميآيد كار را به جايي ميرساند كه آن شخصيت انقلابي بايد دست به انتخاب بزند يا با خانواد همراه باشد و از جرگه انقلابيون جدا شود و يا آن وضع را تحمل كند و مورد تمسخر و نقد و كنايه انقلابيون قرار گيرد. اين نقيصه براي شخصيتهاي درجه دو و سه و حتي خواص ردههاي پايينتر انقلاب نيز اتفاق افتاده و رو به فزوني نيز هست. مطالبات همچشميگرايانه در زرق و برق و تجملات نيز بعضا از سوي خانواده تجويز ميشود كه نهايتاً اثر خود را بر بريدگي فرد ميگذارد.
🇮🇷 @sabzpoushan
چرایی ریزش ها(قسمت ششم)
6- احساس من برتر
برخي از شخصيتهاي سياسي بر درستي ديدگاهها و نظرات خود اصرار عجيبي دارند و در فهم مسائل خود را يك سروگردن از بقيه بالاتر و برتر ميبينند و دوست دارند محور و محل رجوع همه مسائل كشور باشند. عدم اجرا ديدگاههاي آنان يا احساس عدم اقبال به خود را مبناي ناراحتي و فاصله قرار ميدهند و به نقزني يا انزوا روي ميآورند و حتي بعضاً جسورانه نظرات خود را قطعي و مسلم ميدانند و آنقدر بر درستي سخن خود اصرار دارند كه با مفاهيمي مانندخودشيفتگي و توهم معنادهي ميشوند. مثلا مرحوم هاشمي تا زماني كه در مجلس بود به نوعي دولت را هم اداره ميكرد. در دولت كه بود علاقهمند به اداره مجلس بود. در مجمع تشخيص كه آمد علاقهمند به رجوع همه نخبگان به خود بود.وقتی راهش بسته شد ناسازگاريها شروع شد.
واكنش اين دسته نسبت به عدم اعمال ديدگاههايشان شكل ديگري هم مييابد و مرتب مسائل امروز را با زمان امام مقايسه و مدينه فاضلهاي را از گذشته ترسيم ميكنند. سعد بن ابي وقاص نمونهاي از صدر اسلام است كه در زمان امام حسن (ع) هر كاري را كه امام ميخواست انجام بدهد، رد ميكرد و زمان پيامبر را يادآوري ميكرد و چون از صحابه بود، بسياري از مردم نيز ميپذيرفتند و اينگونه امام حسن (ع) به انزواي سياسي سوق داده شد.
🇮🇷 @sabzpoushan
چرایی ریزش ها(قسمت هفتم)
7- مرعوب شدن در مقابل غرب
انقلاب اسلامي از بدو تولد تا كنون غيريت خود را فرهنگ و سلطه غرب قرار داد و پنجه در پنجه آن در جبهههاي مختلف جنگيده است. برخي از انقلابيون متأثر از چالشها و ناكارآمديهاي احتمالي موجود، لاجرم مدل «اروپا محوري» را تنها راهحل مشكلات كشور ميدانند. برخي از تهديد و سايه تهديد آن حساب ميبرند و برخي پذيرفته اند كه ما چارهاي جز پذيرش استانداردهاي حيات سياسي- اجتماعي غرب نداريم.
بنابراين در مقابل هجمههاي حقوق بشري از اجراي حدود الهي بيمناك ميشوند. تلاش ميكنند به غرب ثابت كنند ما استانداردهاي شما را جهانشمول ميدانيم و تلاش ميكنيم همتراز آنان رفتار كنيم.
عدول از انقلابيگري به بهانه توسعه كشور يا راهبرد تنشزدايي به بهانه راضي كردن غرب بخشي از نيروهاي انقلاب اسلامي را متأثر كرده است و تا مرز انفعال و تسليم پيش برده است. وقتي اين جماعت از سوي نيروهاي انقلابي با عنوان «جريان غربگرا» معنادهي ميشوند، عصباني شده و به تفسير تقليلگرايانه از امام و انقلاب اسلامي روي ميآورند.
🇮🇷 @sabzpoushan
چرایی ریزش ها (قسمت هشتم)
۸- اشرافيگري(حب دنيا)
گرايش به زرق و برق دنيا براي حاكمان ديني از رذايل به حساب ميآيد، اما نه امروز كه صدر اسلام نيز صحابه پيامبر خصوصاً بعد از خليفه دوم در آن گرفتار شدند. غنائم به دست آمده از سرزمينهاي اسلامي طبقه اشراف را در مدينه درست كرد و همينها مانع اصلي اجراي عدالت در حكومت اميرالمؤمنين شدند، اما در انقلاب اسلامي نيز پس از جنگ هشت ساله اين مسئله براي عدهاي پيش آمد. رانت اطلاعات براي دسترسي به مزاياي نسبي اقتصاد مانند پتروشيمي و صادرات و واردات كالاهاي استراتژيك و سودآور توسط عدهاي از اصحاب حاضر در قدرت ميسر شد و كمكم ميلياردرهاي حكومتي در ايران شكل گرفت. فريادهاي رهبري نيز راه به جايي نبرد. اين افراد بعضاً مسئوليتهاي حكومتي را رها كردند و به ريزش داوطلبانه تن دادند و وقت خود را صرف رشد سرمايه و لذتگرايي كردند. مردمي كه از طريق اين جماعت در صدد شناختن انقلاب اسلامي برميآمدند با بحران تحليل مواجه شدند كه چه ميخواستيم و چه شد. فرزندان برخي مسئولان در دست يازيدن به رانتها نيز مانند پدران شدند كه در دهه 90 با عنوان «ژن خوب» در ادبيات سياسي- اجتماعي ايران معنادهي شد.
🇮🇷 @sabzpoushan
چرایی ریزش ها(قسمت نهم)
۹- آرمانگرايي صرف:
برخي انقلابيون از انقلاب اسلامي توقعات آرماني و غير عملي داشتند و مدينه فاضلهاي را در ذهن خود ترسيم كرده بودند كه در بستر زمان به تحقق آن نرسيدند. بنابراين با نوعي سرخوردگي و ناكارآمدي و احساس بيهودگي و اتهام شعارزدگي مواجه شدند و كمكم از انقلاب فاصله گرفتند و مسير آن را «نشد» توصيف كردند. حضرت امام(ره) نگران اين موضوع بودند و بارها به ريزش ياران انقلاب از اين منظر هشدار داده و فرموده بودند:«تحليل اين مطلب كه جمهوري اسلامي ايران چيزي به دست نياورده يا ناموفق است، آيا جز به سستي نظام و سلب اعتماد مردم منجر نميشود؟ تأخير در رسيدن به همه اهداف دليل نميشود كه ما از اصول خود عدول كنيم. همه ما مأمور به اداي تكليف و وظيفهايم و نه مأمور به نتيجه. اگر همه انبيا و معصومين (ع) در زمان و مكان خود مكلف به نتيجه بودند، هرگز نميبايست از فضاي بيشتر از توانايي عمل خود فراتر بروند و سخن بگويند و از اهداف كلي كه هرگز در حيات ظاهري آنان جامه عمل نپوشيده است، ذكري به ميان آورند در حالي كه به لطف خداوند بزرگ ملت ما توانسته است در اكثر زمينههايي كه شعار داده است به موفقيت نايل شود. ما شعار سرنگوني رژيم شاه را در عمل نظاره كردهايم، ما شعار آزادگي و استقلال را به عمل خود زينت بخشيدهايم. ما شعار «مرگ بر امريكا» را در عمل جوانان پرشور و قهرمان مسلمان در تسخير لانه فساد و جاسوسي امريكا تماشا كردهايم. ما همه شعارهايمان را با عمل محك زدهايم. البته معترفيم كه در مسير عمل موانع زيادي به وجود آمده است كه مجبور شدهايم روشها و تاكتيكها را عوض كنيم. چرا خودمان و ملت و مسئولان كشورمان را دستكم بگيريم و همه عقل و تدبير امور را در تفكر ديگران خلاصه كنيم» «صحيفه امام جلد 21 ص 284)
🇮🇷 @sabzpoushan
چرایی ریزش ها(قسمت دهم)
۱۰– چرخش معرفتی:
برخی از نخبگان صدر انقلاب، پس از آرامش کشور به تدریس در سطوح عالی علوم انسانی در داخل و خارج کشور پرداختند و با روش و نظریههای پست مدرن علوم انسانی آشنا شدند و لاجرم این روشها مبنای علم پژوهشی آنان هم قرار گرفت. در این نظریه – روشها معرفت به صورت نسبی و سیال و شالودهشکن تعریف میشود اما معرفت دینی، ذاتی و جوهری است. بنابراین با نظریات مذکور و با نگاه برون دینی به نقد درون دینی روی آوردند و در این جدال نقد معرفتی، خود نیز از اسلام سیاسی عقب نشینی کردند و مفاهیمی مانند «نظام ایدئولوژیک» یا «پلورالیسم دینی» را مفهومسازی کردند و اسلام را فاقد صلاحیت برای حکومت دانستند و کم کم اصل روش و عمل انقلابی را خانمان سوز و اشتباه دانستند و به انزوا، تقابل یا هجرت روی آوردند. تطور گفتمانی این جماعت از درسآموزترین و غمانگیزترین درسهای انقلاب اسلامی است که تبلور عینی آن را میتوان در حلقه کیان یافت.
🇮🇷 @sabzpoushan
چرایی ریزش ها (قسمت یازدهم)
۱۱- احساس دیده نشدن:
برخی از افرادی که قبل از انقلاب در مبارزه حضور داشتند یا به امام نزدیک بودند اهل مدیریت و تشکیلات نبودند. امیرالمؤمنین نیز از این صحابه که بسیار هم دوست داشتنی بودند در اطراف خود داشت (میثم و کمیل) اما به آنان مسئولیت نمیداد. این افراد در انقلاب اسلامی احساس دیده نشدن کردند و توقعات بسیار بالایی از امام و رهبری برای دیده شدن داشتند و کمکم به ناسازگاری و نقزنی روی آوردند و نتوانستند گمنامی پیشه کنند یا در خودسازی خود موفق نبودند یا با فهم خود دیگران را فاقد صلاحیت برای حضور جدی در نظام میدانستند.
🇮🇷@sabzpoushan
چرایی ریزش ها (قسمت دوازدهم)
۱۲- باور به انحراف انقلاب اسلامی از اهداف اولیه:
عدم جامعنگری نسبت به اهداف انقلاب اسلامی باعث گردید برخی انقلابیون به صورت کاریکاتوری برخی از ابعاد یا بخشها را برجسته بخواهند و موانع تحقق آن را نبینند.
برخی هدف انقلاب را دموکراسی و آزادی دانستند، برخی حکومت اسلامی به جای جمهوری اسلامی مدنظرشان بود، برخی روشنفکران مبارزه با استکبار را از اهداف پسینی انقلاب میدانند، برخی حضور منطقهای ایران را بیربط با انقلاب میدانند، برخی کارکردهای ولایت فقیه در قانون اساسی را جزو شعارها اولیه انقلاب نمیدانند و نقش روحانیت را قابل حذف میپسندند و...
یکی فقر موجود در برخی طبقات
اجتماعي را سند انحراف انقلاب تفسیر كند.ديگري اسلامیت نظام را تقابل با مردم و انتخابات قلمداد مينماید و به چالش و کشمکش و رویارویی یا انزوا رو می آورد.
سر جمع اين نگرشها نشان ميدهد كه تصورات و سلایق فردي از اول جايگزين چيستي و ماهيت انقلاب اسلامي قرار گرفته است و در بستر زمان به ناسازگاري تبديل شده است.راه درمان این موضوع رجوع جامع و غیر گزینشی به اندیشه و اهداف امام است.
🇮🇷@sabzpoushan
چرایی ریزش ها (قسمت سیزدهم)
۱۳- نداشتن تحلیل و بصیرت از پیچیدگیهای موجود و پیشامدهای مسیر انقلاب اسلامی:
مسیر انقلاب اسلامی با موانع بسیار پیچیده، توطئههای گوناگون و مبارزه همهجانبه دشمنان و بعضاً ضعف مدیریتی و اعتقادی درونی مواجه است. مقایسه ایران با برخی کشورها بدون توجه به متغیرهای مزاحم یا حتی مقایسه و شاخصآوری از دوران پهلوی برخی را منفعل میکند و به چراهای تولیدي نمیتوانند پاسخ بدهند.
برخی پیچیدگیها اجرای عدالت را درست نمیفهمند، فقط میدانند که آنچه مراد بود محقق نشده است و کمتر به اسباب و علل میپردازند، به طور مثال چرایی بدحجابی و ابعاد آن و نیمه پر لیوان انقلاب در رشد فرهنگی جوانان را نمیتوانند باهم ببینند. مصلحتها و ملاحظات نظام در برخورد با پدیدهها، ملاحظات حقوقی عرف بینالملل که بعضاً تحمیل میشود یا چرایی ورود ایران به برخی مسائل برونمرزی را نمیتوانند تحلیل کنند. چرایی آسیبهای اجتماعی یا حتی ریزش نخبگان برایشان قابل هضم نیست و راهحل مشخصی هم ندارند. نهایتاً به انزوا یا پرخاشگری روی میآورند.
مقام معظم رهبری در خطبه نماز جمعه 26/9/1378 بخشی از ریزش را که ناشی از عدم بصیرت است اینگونه نقل میکنند: «من اصلاً نمیخواهم غصهها و غمها را مطرح بکنم. بحمدالله غمگسار داریم. خدای متعال و اولیای او، بهترین غمگسارند. در همه مراحل زندگی این طور بوده است، امروز هم همان طور است. اما اگر من فقط بخواهم یک اشاره بکنم، غم بزرگ این است که همان طور که قبلاً اشاره کردم بعضی عناصری که هیچ سودی در سلطه امریکا بر این کشور ندارند، از روی غفلت و اشتباه و ضعفها و عقدهها، برای سلطه امریکا در این کشور تلاش میکنند! البته اشخاص مختلف هستند. بعضیها عقدهای دارند، بعضیها کینهای دارند، بعضیها گلایهای از کسی دارند برای خاطر دستمالی، قیصریه را آتش میزنند برای خاطر یک دشمنی و یک کینه شخصی و یک محرومیت از فلان مسئولیت که مایل بوده به او بدهند و مثلاً نشده، برای یک اشتباه در فهم، میبینند که حرفی میزنند، اقدامی میکنند، موضعی میگیرند و کاری میکنند که به ضرر تمام میشود و در خدمت دشمن قرار میگیرد.
🇮🇷@sabzpoushan
چرایی ریزش ها (قسمت چهاردهم)
اعمال قانون و برخوردهای قهری:
از مهمترین عوامل ریزش یاران انقلاب، اعمال قانون جمهوری اسلامی در خصوص خواص انقلاب است. گویی آنان که قوانین قهری و سلبی و قضایی را نوشتند و جزو خانواده انقلاب هستند، خود را معاف از برخورد میپسندند یا مشکل را نمیپذیرند یا زحمات خود را مقابل اعمال قانون یادآوری میکنند. اعمال قانون از دو طریق موجب ریزش برخی یاران انقلاب شد که البته خود آزمون بزرگی است.
1- اعمال قوه قهریه:
تخلفات مالی، اختلاس، سوءاستفاده از مسئولیت، زد و بند، ثروتهای بادآورده، رانت، جاسوسی و... معمولاً سراغ برخی انقلابیون یا خانواده آنان نیز آمد.
وقتی قانون سراغ آنان میرود، احساس بیحیثیتی میکنند و به دنده چپ میافتند که این چه برخوردی است و علاقهمند هستند نظام مسئله را به طریقی غیرقضایی فیصله دهد. توقع آنان از يك سو و ایستادگی نظام از سوي ديگر میدان ریزش اصحاب آن است. مسائل هاشمی و فرزندان، معاونان احمدینژاد و حصر نمونههایی از این قانونناپذیری است که معمولاً برای حفظ حیثیت و كاهش اثرات اجتماعي آن، مسئله را سیاسی جلوه نمودهاند.
2- ردصلاحیتها:
برخی از انقلابیون سابق نمیتوانند التزامات مختلف را برای تأیید صلاحیت به دست آورند که ممکن است جرم یا تخلفی را مرتکب شده باشند اما اصلاً چنین برخوردی برايشان توجيهپذير نيست و به سمت ناسازگاری و نقزدن و نهایتاً ریزش و فاصله پیش میروند، البته این ریزشها در ریاست جمهوری کمتر و در مجلس و خبرگان بیشتر است. تلقی جناحی از تشخیص شورای نگهبان یا احساس ظلم به خود، مبنای پیدایش اعتراض و حرکت در مسیر ریزش است، حال آنکه در تفکر دینی سلب مسئولیت موجب رفع تکلیف در انجام وظیفه و نهايتاً احساس آرامش است.
🇮🇷@sabzpoushan
چرایی ریزش ها (قسمت پانزدهم)
۱۵-تنظیم خود با امام(ره) و احساس خلأ پس از امام(ره):
برخی از انقلابیون نگاه راهبردی به آینده انقلاب اسلامی نداشتند و از جوهره فکری در مسیر انقلاب برخوردار نبودند و برای آینده آن افق و چشم اندازی را ترسیم نکرده بودند، تصادفاً یا عاطفاً در مسیر امام و همراه امام شده بودند لذا خلأ امام آنان را به بحران هویت رساند، گویی قرار نبوده است انقلاب اسلامی بدون امام پیش برود، بنابراین به حاشیه رفتند و مرتب حسرت دوران امام را می خوردند و خود را با آن زمان بازنمایی می کنند و بدون توجه به زمان و مکان و مصلحتهای جدید، تصویری کاریکاتوری از صدر انقلاب را بازتولید ميكنند.
🇮🇷@sabzpoushan
✅ شگفتىها در کلام #امام_علی_علیه_السلام :
🔹عجِبتُ لِلبَخيلِ يَستَعجِلُ الفَقرَ الَّذي مِنهُ هَرَبَ،
در شگفتم از بخيل كه فقرى را كه از آن گريزان است به سوى خود شتاب مى بخشد
🔹و يَفوتُهُ الغِنَى الّذي إيّاهُ طَلَبَ، فيَعيشُ في الدّنيا عَيشَ الفُقَراءِ، و يُحاسَبُ في الآخِرَةِ حِسابَ الأغنِياءِ !
و توانگريى را كه در جستجوى آن است، از دست مى دهد؛ در دنيا چون فقيران زندگى مى كند و در آخرت مانند توانگران حسابرسى مى شود!
🔹 عجِبتُ لِلمُتَكَبِّرِ الّذي كانَ بالأمسِ نُطفَةً، و يَكونُ غَدا جِيفَةً !
در شگفتم از متكبّر، كه ديروز نطفه اى بود و فردا لاشه اى است!
🔹 عجِبتُ لِمَن شَكَّ في اللّه ِ و هُوَ يَرى خَلقَ اللّه ِ !
در شگفتم از كسى كه آفرينش خدا را مى بيند و با اين حال در وجود او شكّ مى كند!
🔹 عجِبتُ لِمَن نَسِيَ المَوتَ و هُوَ يَرَى المَوتى (مَن يَموتُ) !
در شگفتم از كسى كه مردگان را مى بيند و مرگ را از ياد مى برد!
🔹 عجِبتُ لِمَن أنكَرَ النَّشأةَ الاُخرى و هُوَ يَرَى النَّشأةَ الاُولى !
در شگفتم از كسى كه زندگى اين جهان را مى بيند و زندگى آن جهان را انكار مى كند!
🔹 عجِبتُ لِعامِرِ دارِ الفَناءِ و تارِكِ دارِ البَقاءِ!
در شگفتم از آباد كننده سراى فانى و رها كننده سراى باقى!
🇮🇷@sabzpoushan
🌸🌸🌸🌸🌸
آدم نباید با خودش بگه من چون نفسم هنوز آن طور نشده که بتوانم توبه کنم پس چرا توبه کنم؟ اگر توبه کنم دوباره گناه میکنم.
از کجا معلوم؟ شاید توبه کردی دیگه گناه نکردی، شاید یک دفعه همین امشب مُردی.چرا این حرف را میزنی؟
با توبه به آغوش خدا بروید
اصلا خدا توبه کننده را دوست دارد. قرآن آیهای دارد: «إن الله یحب التوابین». خدا دوست دارد بنده گناهکارش را که بگه بد کردم،اشتباه کردم...
✅ شما دیدید بچهتون یک اشتباهی میکند میگوید غلط کردم ببخشید. بعد شما دلتون به رحم میاد،بغلش میکنید و نازش میکنید...
شما که بندهاید این طوری رفتار میکنید ،آن وقت او که خداست و از مادر مهربانتر این طور نیست؟
🔥یک وقت شیطان وسوسه میکند میگه تو بد کردی، خدا تو را نمیبخشد، بیخودی توبه نکن، این حرف شیطان است.
یأس از رحمت خدا از گناهان کبیره است. یک حدیث داریم میفرماید: «اگر گناه جن و انس را هم کردی نباید ناامید بشی...
"از بیانات آیت الله مجتهدی ره "
🇮🇷@sabzpoushan
انسانهاي ناپخته
هميشه مي خواهند
که در مشاجرات پيروز شوند...
حتي اگر به قيمت
از دست دادن "رابطه" باشد...
🔹 اما انسانهاي عاقل
درک ميکنند که گاهي
بهتر است در مشاجره اي ببازند،
تا در رابطه اي که
برايشان با ارزش تر است
"پيروز" شوند...
🇮🇷@sabzpoushan
مسلماني رفت خانه يك مسيحي، برايش انگور آوردند خورد، برايش شراب آوردند گفت حرام است!
مسيحي گفت: عجیب است شما مسلمانان انگور ميخوريد اما ميگوييد شراب حرام است، در حالیکه اين از آن بدست آمده...
مسلمان گفت: ببين اين زن شماست و اين هم دختر شماست درسته؟ گفت بله!!!
گفت: ببين خدا اين را به شما حلال كرده و آن را حرام... در حالي كه آن از اين به دست آمده است...
🇮🇷@sabzpoushan