برای کشکول (دیوان) حاجی تبارها:
🌸🌸🌸🌸🌸
تو دشت آسمونا
بوی خوش بهاره
،
اتل متل یه قصه
قصه، زِ رسم ِزمون
خاطره دارم برات
زِ پیرمردی خندون
برات بگم هماره
این رسم ِروزگاره
قصه ی مردای خوب
باقی و موندگاره
قصه ی من زِ مردی
عالم و عبدالجواد
مداح اهل بیت و
آموزگاری استاد
خاطره از اونی که
روحانی و با خداست
بابابزرگ ِخوبم
که شاعری با صفاست
وقتی که بچه بودم
برای گشت و گذار
دستامو می گرفت و
منو می برد به بازار
جلو درِ یه مسجد
با احترام و ادب
می ایستاد و در سکوت
قرآن می خوند زیر ِلب
می گفت این مزارِ
یه مرد ِبا ایمونه
میرزا محمد مقیم
حاجی و جدمونه
اونکه دیار ِمارو
با سعیِ خود بنا کرد
موقوفات ِفراوون
هدیه برا خدا کرد
افسوس ِمن از اوناست
به وقف، وفا نکردن
حسابشون با خداست
حق، رو ادا نکردن
بیان ِشیوای اون
حکایتی قشنگه
دلم برای حرفاش
همیشه تنگِ تنگه
حاجی شیخ عبدالجواد
مادح ِخوش نوا بود
بزرگ مرد ِشهیر
خالص و بی ریا بود
خیمه ی شربت می زد
واسه عزای مولا ع
نوحه می خوند زِ داغ و
مصیبت ِکربلا
دایی مهدی، مثل اون
تشنه ی نشر ِاسلام
رفت و دیگه نیومد
حتی از اون یه پیغام
مامان بزرگم، عصمت
زِ غربت ِاین جَوون
شب و روزش غصه بود
تا سفرِش پیش ِاون
یادگارای مادر
از دل و جون، مهربون
همه ادیب و شاعر
بَهر پدر، هم زبون
هم خونای ِهم خونه
برا پدر، چو یاور
به روزگار ِشیرین
شکسته گشت ساغر
بابابزرگ ِپیرم
رنجور شد به بستر
دردی دگر، فزون بر
دردِ فراغ ِهمسر
ساعات ِواپسین دم
او خفته در کُما بود
قاری ِقرآنی که
ذکر ِلبش خدا بود
اتل متل، یه قایق
یه آسمون، شقایق
پَر باز کرد و پَر زد
بلبل ِپیر ِعاشق
بزرگ ِسرزمینم
ای افتخار ِبابل
معراج ِتو مبارک
در جشن ِبوسه و گل
یه شاخه از گلِ نور
هدیه به سیمای تو
خونه تکونی کرده
بانوی تنهای تو
تو دشت ِآسمونا
بوی خوش ِبهاره
برای خوبا داره
غنچه و گل می باره
وارش ِگل، چه زیباست
دلم داره بَهونه
گل پَرَکا ببارین
گلم تو آسمونه
اتل متل، دوباره
یه قصه دارم زِ جون
قصه ی ناگفته رو
زِ آه ِقلبم بخون
کشکول ِحاجی تبار
یه قصه دیگه بیار
زِ خاطرات ِ مگو
یکی یکی را بگو
🌸🌸🌸🌸
قم. سید مهدی بیژنی حاجی (پویا)
بهار ۱۴۰۰
شعری قدیمی از خودم که در آن به تبار و اجدادم و سختی ایامی که رفتار بعضی عزیزان آن زمان (نه الان که همراهند) بر من رواداشت👇
برگ و بار نسب
ز حاجیتباران، سخن راندهام
گهی این و آن را به آن خواندهام
سخنهای من حاوی مدرک است
چو دارای اوراقِ ارزندهام
تو از کوشش من چرا خستهای؟
چو در فکر دیروز و آیندهام
چنین له نکن، برگ و بارِ نسب
که زیرِ فشارِ تو من رندهام
همه بندگانِ خدائیم و بس
تو عبدی و من هم چو تو بندهام
اگر عزّتی در مسیرم شکفت
به شوقِ شماهاست سرزندهام
ز فضلِ الهی ست فضلِ تبار
من از نسل سلطان رخشندهام
ز فتحِ خودت دور ننگر مرا
ببین در سیادت چه پایندهام
مقیمِ کجایم؟ تفاوت ز چیست؟
کجا از نگاه تو دل کندهام؟
تو که با منی نصرتم کن به وصل
اگر دیگری را ز خود راندهام
ز گلدوسّی و مشدی خانم ، بناز
به حُسنِ گلین ، گر که بالندهام
ز عصمت چو گویم، ز عفّت بگو
به جدّه قسم تا که من زندهام
نگر با امیدی به پیوندمان
به سودای فردای سازندهام
به عشقی که شد ارمغان دلم
به قلبی که از مهر آکندهام
خدایا: جوادی ، ز جودت ببخش
اگر در سخن ، تیز و تازندهام
قم. سید مهدی بیژنی حاجی
۱۳۸۰ شمسی
💥🍃💥🍃🌷🍃💥🍃💥
《 بزرگان حاجی تبار 》
ز بعد ِزمین لرزه، حاجی تباری، شهیر
فِکِچال را کرده بنیاد ، آن خوش ضمیر
محمّد مقیم، آنکه دارد به مسجد، مزار
بر ِکاظم، آن بیک ِمشهور ِبابل ، قرار
بسان ِپدر، مستدام و برازنده است
ز سادات، الگوی ِخوبان ِآینده است
بزرگانی از ایل ِما را نگر ، پُر ثمر
که از نسلشان مانده هر سوی نیکو پسر :
محمّد، که سلطان ِفوج و نثارش درود
شهید ِشبیخون ِرهزن شد و پرگشود
به شهر ِفرح باد ِساری، ازو ، یاد کن
نگر ، بارگاه ِ رفیعش ، دل ، آباد کن
ا★•★•★•★•★ا
ز نسل ِپیمبر(ص)، کیا بیجَن ِرادمرد
کلانتر چو درویش شد، نور، پرنور کرد
به موقوفه های کریمانه اش کن نظر
چو زائر ز حاجت به آن بارگه کن گذر
شنو، با محمّد شود نام بی جِن، بیان
محمّد مقیم ِبرادر ، کُنَد ، فخر از آن
ز حکمت، چو بیژن ع ندارد ز خود یادگار
ز حرمت، به یاد عمو ع، نام ِاو، ماندگار
چو سادات ِآل ِکیاییم و حضرت ع ز ماست
مقیمی، چنان بیژنی، مفتخر، زین عطاست
ز اولاد ِزینالعبادیم، آقا (ع) ، سلام
خدا را سپاس، از قرابت، به والامقام
🍃💥🍃💥🍃🌷🍃💥🍃💥🍃
قم. سید مهدی بیژنی
تابستان ۱۴۰۲
21.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨در وصف کرامات علامه حسن زاده آملی
✨مکاشفات ،احضار ارواح بزرگان و طي الارض که یکی از کوچکترین کارهایی ست که انسان های الهی به آن دست می یابند.
✨ طی الارض استاد لاريجاني همراه با علامه حسن زاده آملي در ایام البیض
👇
پ ن:
پیشتر نوشته بودم وابستگان من در روستای رزکه ی جاده هراز، آستانه ای بنام امامزاده هجده تن دارند که یکی از آنان را از اجداد طایفه می دانند، مردم بطور مکرر شاهد بودند که مرحوم علامه حسنزاده آملی برای زیارت بدانجا آمده و در جنگل اطراف امامزاده بدون حضور فردی دبگر در حال گفتگوست، این کلیپ می تواند پاسخگوی پرسش مرتبطمان باشد.
3.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مازندرانی ها، تشیع و حکومت در یمن
✆㌆⨆✆⼆ ⠆䘆⼆✆䘆찆 䘆찆㐆✆⠆䠆ㄆ찆1_7358225567.mp3
زمان:
حجم:
2.64M
تکریم سادات
حجت السلام بندانی
رمز اعداد در طلب حاجات، ذکر و...
جدم میرزا محمد کاظم حسینی مازندرانی (کاظم بیک بابل، صفویه) کتاب کشکول دعا و علوم غریبه ای در کتابخانه ی مجلس دارد که در آن اذکاری است که هر کدام فلان مرتبه تکرار شود، یا مثلا می گویند برای حاجت روایی مبلغی که منطبق بر عدد ۶۹ باشد (مثلا ۶۹ هزار تومان) نذر سادات کنید و پشت آیینه ی اتاق یا لای قرآن شخصی بگذارید...
این اعداد از کجا می آید؟
بطورکلی این اعداد در امور معنوی ، تعداد ابجد یک نام واسطه ی طلب حاجت از خداست که صاحب نفس معصوم یا غیر معصومی ابتدا آنرا تجربه کرده و شما بدون آنکه بدانید مثلا عدد ۶۹ ابجد کلمه ی زینب است و واسطه ی حل مشکل شما حضرت زینب س بوده آنرا انجام داده اید، تولد عمه جان حضرت زینب س و روز پرستار مبارک.
تحسین و حیرت رهبر معظم انقلاب جهت ده جلد اثر علامه بحرالعلوم برای همایش امروز جعفر طیار ع
روحانی مقابل حضرت آقا، علامه بحرالعلوم هستند.
پ ن
همزمان با پروژه ی نسب شناسی طایفه ی ما و تالیف کتاب زین الدین مهدی، این پروژه ی پژوهشی عظیم دست علامه بود و دلیل طول کشیدن کار ما هم همین بود، امیدوارم با پایان یافتن آن کار، علامه مجال آنرا داشته باشند امور ثبتی ما را هم پیگیر بشوند.
کاظم بیک در مکتوبات متعددش خودش را اینگونه معرفی می کند:
ابن حاجی علی، محمد کاظم
ابن حاجی محمد علی، محمد کاظم
محمد کاظم ابن محمد علی
محمد کاظم ابن محمد ابن کمال الدین حسینی مازندرانی
و....
طبق پژوهش های مفصل میر کمال الدین، میر کمال الدین کاظم است.
طبق نظر علامه ضامن بن شدقم نسابه و ملا شیخعلی گیلانی و... در قرن یازدهم نام پدر کمال الدین میر علیست.
اردشیر برزگر در کتاب تاریخ طبرستان ذیل طوفان هزار جریبی، در یک صفحه ای که پر غلط و خطاست نوشته: کاظم بیک پسر علی بیک پسر کاظم بیک پسر آقا رضا بارفروشدهی، اگر ما نظر برزگر را علیرغم غلط های بسیار آن صفحه از کتاب بپذیریم می تواند با جمع کل نظرات نام پدر میر کمال الدین کاظم علی رضا باشد که طبق نمونه های متعدد در کتب تاریخی و نسب شناسی، خلاصه نویسی شده است.
طبق پژوهش های مرحومان دکتر منوچهر ستوده و دکتر نیاکی و... اصالت کاظم بیک از سوادکوه است که منطبق بر نظر ماست و اینکه بخاطر کلمه بیک در گذشته گفتند که سه برادر از تبریز به بابل آمدند که یکیش کاظم بیک بود غلط است، اگر بیخیال کتاب برزگر شویم که او و اجدادش را بارفروشدهی معرفی کرده خود کاظم بیک در هنگام تاسیس مسجد و مدرسه اش نوشته مرا در کنار والدینم که پیشتر در مقبره اینجا دفن هستند دفن کنید. ییلاق اجداد ما لفور تا آلاشت سوادکوه و بعضا تا بالا لاریجان و قشلاق اجدادمان از پازوار تا نزدیک قایمشهر بوده و بخاطر اختلاف با حاکم وقت منطقه (در قبل شاه عباس) به نام الوند دیو به رستمدار و بلده پناهنده شده و چند تن از بزرگانمان مانند امامزاده بیژن و امامزاده امان الله آنجا دفن هستند.
۵) سادات حاجی تبار حسینی کیا
کاظم بیک در مکتوبات متعددش خودش را اینگونه معرفی می کند: ابن حاجی علی، محمد کاظم ابن حاجی محمد علی،
برخی از شاخه های طوایف ما که ییلاقشان سوادکوه بود، قشلاقی در ورامین داشته که بعدا آنرا وقف کردند.
برخی دیگر از شاخه های طایفه ی ما بطور مکرر ساکن نواحی اطراف شاهرودطالقان شده و با هم طایفه ای های خود وصلت داشتند.
اجداد طایفه از زمان صفویه به بعد تقریبا یکجا نشین شده ولی همواره چوپانان و رعیت هایی داشتند که عایدی سالیانه ی اموالشان را برایشان می آوردند و این وضع تا پیش از انقلاب ادامه داشت.
وسعت مناطق ییلاقی قشلاقی برای یک فرد خاص و در زمان خاص نیست، چنین چیزی محال ممکن است، بلکه از زمان بعد حمله ی مغول به سمنان و فرار اجداد به سمت شهمیرزاد و نهایتا سوادکوه تا دوران صفویه را شامل شده و در کدام از اجداد هم فرزندان متعدد و آنها هم نسل داشته و برای خودشان مراتع ییلاقی قشلاقی انتخاب می کردند ولی بطور کلی نسل ابو محمد همگی تقریبا در مازندران میانی ییلاق قشلاق داشتند، من ردی از طایفه از ساری و سوادکوه به سمت شرق ندیدم و پراکندگی آنان در غرب تا کجور و در شمال هم از دامغان تا طالقان بوده ولی در زمان صفویه گروهی هم به تویسرکان رفتند که شاعر معروف میر رضی آرتیمانی از این طایفه است.
دو سنگ قبر به خط کوفی(سید احمد کیا )(پدر و مادر میر رضی الدین آرتیمانی ).....داخل مسجد مصلی محله پایین......روستای آرتیمان.......شهرستان تویسرکان .......استان همدان
https://eitaa.com/HAMIDBAYATI