📜أحنف بن قیس نقل می کند روزی به دربار معاویة رفتم و دیدم آنقدر طعام مختلف آوردند که نام برخی را نمی دانستم. پرسیدم این چه طعامی است؟معاویه جواب داد مرغابی است،که شکم آنرا با مغز گوسفند آمیخته و با روغن پسته سرخ کرده و نِیشکر در آن ریخته اند. بی اختیار گریه ام گرفت.معاویه با شگفتی پرسید علّت گریه ات چیست؟ گفتم به یاد علیّ بن أبیطالب افتادم. روزی در خانه او میهمان بودم، آنگاه ظرف نان مُهر و مُوم شده آوردند.از علی پرسیدم در این سفره چیست؟پاسخ داد نان جو، گفتم شما اهل سخاوت می باشید، پس چرا غذای خود را پنهان می کنید؟علی فرمود این کار از روی خِساسَت نیست، بلکه می ترسم حسن و حسین، نان ها را با روغنْ نرم و خوش طعم کنند. گفتم مگر این کار حرام است؟ علیّ فرمود نه،بلکه بر حاکم امّت اسلام لازم است در طعام خوردن،مانند فقیرترین مردم باشد که فقر مردم،باعث کفر آنها نگردد تا هر وقت فقر به آنها فشار آورد بگویند بر ما چه باک،سفره أمیرالمؤمنین نیز مانند ماست. معاویه گفت ای احنف!مردی را یاد کردی که فضیلت او را نمی توان انکار کرد.
📙اصل الشيعه،از ابوسعيد منصور بن حسين آبى، متوفّاى سال(422)در كتاب نثرالدرر
358 واقعیت فرقه یمانی.pdf
2.08M
🌺🍀🌸
🍀🌺
🌸
#معرفی_کتاب شماره 358
💐 کتابهای مهدویت 💐
📚 نام کتاب : واقعیت فرقه یمانی
🌹🍀🌼☘️🌷
🆔 @sadeghiyemohebbi
.
💢شخصی محضرامیرالمومنین امام علی علیه السلام رسید ، عرض کرد من به علت مشغله زیاد نمی توانم همه دعاها را بخوانم ،چه کنم؟
♦️ امیــرالمــومنیــن امام علی (علیه السلام) فرمودند : من خلاصه ي همه ادعیه را به تو میگویم ،هر صبح که بخوانی گویی تمامي دعاها را خوانده ای
☀️ الــحمــدلله عَلــی کُــلِّ نِـعـمـَه
☀️و اَســئــَلُ لله مِــن کــُلِّ خــَیـر
☀️ و اَســتــَغـفـِرُ الله مــِن کُــلِّ ذَنــب
☀️ و اَعــوذُ بـــِاللهِ مــِن کُــلِّ شــــَرّ
📚بحارالانوار:ج۹۱ ص۲۴۲
💠 ذبح کدو حلوایی
تحمیق و جاهل نگه داشتن مردم از شگردهای مهم معاویه بود. معاویه میکوشید تا تمام تمایلات، استعدادها و توانمندیهای مردم را بدون تعقل و تفکری، در اختیار خود بگیرد.
به روایتی منقول از ابن شهر آشوب توجه کنید:
معاويه تصميم گرفت مردم شام را آزمايش كند تا از مراتب اطاعت آنان نسبت به أوامرش آگاه گردد. عمروعاص كه مبتكر در تزوير و نيرنگ بود راهي را به معاويه پیشنهاد کرد و گفت :
اگر میخواهی مردم را بیازمایی تا چه اندازه از تو تبعیت کورکورانه دارند دستور بده كدو را مانند بره رو به قبله و با گفتن بسم الله ذبح كنند، و پس از تزكيه آنرا بخورند، اگر فرمانت را اجراء كردند آنها پشتيبان تو هستند، و گرنه خير! .
معاويه هم دستور همين كار را داد. مردم هم بدون كوچكترين اعتراض اجراء نمودند و اين امر بنام دستور اسلام در سراسر شام مرسوم گرديد. خبر به مردم عراق رسيد. از علي عليه السلام پرسيدند، حضرت فرمود: كدو ذبح نمي شود، مراقب باشيد كه شيطان عقلتان را ندزدد و افكار شيطاني سرگردانتان نكند. .
📚 اخلاق فلسفي، ج 2، ص 65
یا امیرالمؤمنین ادرکنی
کلام امیر
امیر کلام
امیرالمومنین علی علیه السلام میفرمایند:
أَعْدَلُ النَّاسِ: مَنْ رَضِيَ لِلنَّاسِ مَا يَرْضَى لِنَفْسِهِ، وَ كَرِهَ لَهُمْ مَا يَكْرَهُ لِنَفْسِه
عادلترین مردم کسی است که بپسندد برای مردم آنچه را برای خود میپسندد و نپسندد برای مردم آنچه را که برای خود نمیپسندد
این فرمایش حضرت جامع تمام خوبیهایی که در اجتماع به آن نیاز است میباشد
از خانواده تا حکومت
از مدرسه تا سازمانها
و......
تدریس رساله جامع جلسه شماره 296 تاریخ 98.10.03.MP3
9.99M
#تدریس رساله جامع 🌹
🌺 احکام - جلسه شماره 296
🌸 احکام دیگر نماز آیات (1)
🌸 تاریخ 98.10.03
🌸 صفحه 510 مسئله 1813
🆔 @sadeghiyemohebbi
ارزش!
ارزش پدر و مادر را،
از کسی بپرس که آنان را از دست داده است
ارزش خواهر را،
از کسی بپرس که آن را ندارد
ارزش سلامتی را،
از کسی بپرس که بیمار شده است
ارزش ده سال را،
از زوج هائی بپرس که تازه از هم جدا شده اند.
ارزش چهار سال را،
از يک فارغ التحصيل دانشگاه بپرس.
ارزش يک سال را،
از دانش آموزی بپرس که در امتحان نهائی مردود شده است.
ارزش يک ماه را،
از مادری بپرس که کودک نارس به دنیا آورده است.
ارزش يک هفته را،
از ویراستار یک مجله هفتگی بپرس.
ارزش یک ساعت را،
از عاشقانی بپرس که در انتظار زمان قرار ملاقات هستند.
ارزش يک دقيقه را،
از کسی بپرس که به قطار، اتوبوس يا هواپيما نرسيده است.
ارزش يک ثانيه را،
از کسی بپرس که از حادثه ای جان سالم به در برده است.
ارزش يک ميلی ثانيه را،
از کسی بپرس که در مسابقات المپيک،
مدال نقره برده است.
برای پی بردن به ارزش يک دوست، آن را از دست بده.
زمان برای هيچکس صبر نمیکند.
قدر هر لحظه خود را بدانيد.
قدر آن را بيشتر خواهيد دانست،
اگر بتوانيد آن را با ديگران نيز تقسيم کنيد.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم وقت بخیر
تاجری در روستایی، مقدار زیادی محصول کشاورزی خرید و میخواست آنها را با ماشین به انبار منتقل کند.
در راه از پسری پرسید: «تا جاده چقدر راه است؟»
پسر جواب داد: «اگر آرام بروید حدود ده دقیقه کافی است. اما اگر با سرعت بروید نیم ساعت و یا شاید بیشتر.»
تاجر از این تضاد در جواب پسر ناراحت شد و به او بد و بیراه گفت و به سرعت خودرو را به جلو راند.
اما پنجاه متر بیشتر نرفته بود که چرخ ماشین به سنگی برخورد کرد و با تکان خوردن ماشین، همه محصولها به زمین ریخت.
تاجر وقت زیادی برای جمع کردن محصول ریخته شده صرف کرد و هنگامی که خسته و کوفته به سمت خودرواش بر میگشت یاد حرفهای پسر افتاد و وقتی منظور او را فهمید بقیه راه را آرام و بااحتیاط طی کرد.
شاید گاهی باید آرام تر قدم برداریم تا به مقصد برسیم.
«برای كسی كه آهسته و پيوسته راه میرود، هيچ راهی دور نیست.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔞🔞🔞🔞
گریم عجیب ببینید😱
حقه های سینمایی🔞
و بعد پشت صحنه اش
عجیبا غریبا😨