یارب
گریز آخر شب اول
زینبو نیار
که جای زن اینجا نیست، اینجا کسی با ما نیست
این همه بغض و کینه، تو هیچ جای دنیا نیست
آقا نمیدونم چرا تو بازار
تیر سه شعبه رو گرون میفروشن
اونایی که فکر غنیمت هستن
کم کم دارن لباس جنگ میپوشن
شمر توی بازار پیِ، خنجر کُند افتاده
حرمله هم به دخترش، قول النگو داده
صادق اویسی
@sadeghoveysi
یارب
گریز آخر شب دوم
ای برادرم
میبینمت تو گودال، که داری میری از حال
مادرمونم اونجاس، تن تو میشه پامال
دارم میبینم وسط گودالی
بالای پیکرت گرفتن جنجال
وای از دمی که همه میرن اما
خولی با خورجینش میاد تو گودال
دارم میبینم از الان، غروب عاشورا رو
میون آتیش حرم، فرارِ دختر هارو
صادق اویسی
@sadeghoveysi
یارب
گریز آخر شب سوم
بابایی ببین
به ما صدقه میدن، به گریه هام خندیدن
مث عقیقت بابا، النگومو دزدیدن
از روی نیزه ها می بینی که شد
آستین پاره، معجرمون بابا
دیوار این خرابه هم که داره
کم کم میریزه رو سرمون بابا
شبا جای لالایی، با کتک آروم میشم
همش صدات میزنمو، تو هم نمیای پیشم
صادق اویسی
@sadeghoveysi
یارب
گریز آخر شب چهارم
ای هستی من
ببین گلام آمادن، به دست و پات افتادن
ببین تو رو چند دفعه!؟ قسم به زهرا دادن
عون و محمد که برن تو میدون
بیشک علیِ اکبرِ تو میشن
تو کوفه هم لحظه های سنگ بارون
با سر رو نیزه سپرِ تو میشن
اینا نباید ببینن، رخت اسیری و تنم
بخاطر لباس تو، با شمر دعوا میکنم
صادق اویسی
@sadeghoveysi
یارب
گریز آخر شب پنجم
عمه جان ببین
چقد تو گودال غوغاس، عمو میون گُرگاس
شبیه زهرا بین، یه عده نامرد تنهاس
انگار دارن بزن بزن میکنن
اما عموی من غریب افتاده
یا نیزه میزنن بهش یا شمشیر
من دیر برم عمو حسین جون داده
بسکه جسارت میکنن، به غیرتش برخورده
این پهلوی شکسته رو، از مادرش ارث برده
صادق اویسی
@sadeghoveysi
یارب
گریز آخر شب ششم
ای وای من
چشامونو تر کردن، زینبُ مضطر کردن
زیر سُمِ مرکب ها، قاسمو پرپر کردن
افتاده داره دست و پا میزنه
با آه عمو جونُ صدا میزنه
انگاری که یتیم گیر آوردن
هرکس که میاد بی هوا میزنه
چرا رهاش نمیکنن!؟ جونی نمونده به تنش
از خونی که راه افتاده، معلومه بدجور زدنش
صادق اویسی
@sadeghoveysi
یارب
گریز آخر شب هفتم
تیری که نشست
به گلوی شیر خواره، سه شعبه یا مسماره
خم شده قدِّ ارباب، رباب شده بیچاره
میکوبه رو سینه میگه پسرم
میخوام آروم بشم ولی نمیشه
گهوارتو آوردن آروم بشم
گهواره که برام علی نمیشه
تو رفتی و کارم شده، گریه جای لالایی
عمه شده مستمع، روضه های لالایی
صادق اویسی
@sadeghoveysi
یارب
گریز آخر شب هشتم
افتادی زمین
دل منو خون کردی، عمه رو گریون کردی
نیزه و شمشیر و تیر، همه رو مهمون کردی
بدجوری پیکرت شد ارباًاربا
باید تو رو بین عبا ببرم
دیگه نمیتونم بلند شم ازجام
خب حق بدین بهم آخه پدرم
به التماس پدرت، چشاشونو میبندن
به اشکای عمه و من، بلند بلند میخندن
ولدی علی اکبر
صادق اویسی
@sadeghoveysi
یارب
گریز آخر شب نهم
به چشمای تو
تیر اومده پابوسی، ای وای عجب کابوسی
یه چی میگم رد میشم، روضه شده ناموسی
پاشو که مثل آبِروی حسین
خیمه هامونم دیگه در خطره
پاشو بگیر جلوی حرمله رو
داره آتیش سمت حرم میبره
اگه بری بدون شک، زینبُ کُشته دلهره
اگه بری، شیر میشه زجر، رقیه سیلی میخوره
صادق اویسی
@sadeghoveysi
گریز آخر شب های محرم صادق اویسی .mp3
514.4K
سبک روضه گریز آخر شب های محرم
تسلای دل امام زمان عج صلوات
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است
برای ذاکرین گرامی ارسال کنید
@sadeghoveysi
حضرت رقیه سلام الله علیها
بهم برخورده
هی میگن برو تو بازی نیستی، تو بابات مرده
بهم برخورده
این موهای سوخته ی روی سرم، آبرومو برده
بهم برخورده
دختر شامی لباس کهنشو، برام آورده
دستشو انداخته، دور گردن باباش
ببین چجور داره، بازی میکنه باهاش
میدونی چند روزه، تو این کوچه ها تنهام
اصن بیا پیشم، من الان بغل میخوام
نکنه باهام، قهری، بابا
منو دوس داری، برگرد، حالا
چشام میسوزه
تقصیره خار مغیلانه اگه، پاهام میسوزه
چشام میسوزه
توی این شهر فقط عمه دلش، برام میسوزه
چشام میسوزه
بخدا گریه و اشک و هق هقام، کار هر روزه
دخترای این شهر، گریمو درآوردن
همه منو دیدن، موقع زمین خوردن
نمیتونم پاشم، با این تاول پاهام
بیا بلندم کن، من الان بغل میخوام
کی میگه جامون، اینجاس، آخه!؟
من خرابه نشین، تو روو، شاخه!؟
ای وای بابا
صادق اویسی
#حضرت_رقیه
#زمینه
#شور
#روضه
#شب_سوم
@sadeghoveysi