#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
🩸علی «علیهالسلام» را به یک بلایی مبتلا میکنم که اَحدی را بدینگونه بلایی مبتلا نکردهام...
در روایتی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمودند:
💬 در شب معراج پروردگارم عهدی بر دوشم نهاد و ... فرمود:
📋 يَا مُحَمَّدُ اسْمَعْ: عَلِيٌّ رَايَةُ الْهُدَى، وَ إِمَامُ أَوْلِيَائِي، وَ نُورٌ مَنْ أَطَاعَنِي،
▪️ای محمّد! بشنو: علی «علیهالسلام» بیرق هدایت، پیشوای دوستان من و نور کسانی است که از من فرمان میبرند.
📋 وَ هُوَ الْكَلِمَةُ الَّتِي أْلْزَمْتُهَا الْمُتَّقِينَ
▪️او همان کلمهای است که پرهیزگاران را به همراهیاش وادار ساختهام.
📄 پس هرکس او را دوست بدارد مرا دوست داشته و هرکس با او دشمنی کند با من دشمنی کرده است...
🔖 آنگاه خدای متعال فرمود:
📜 إِنِّي مُسْتَخِصُّهُ بِبَلَاءٍ لَمْ يُصَبْ بِهِ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِي
👈 من او را به بلایی مبتلا خواهم کرد که هیچ یک از مخلوقاتم را به آن دچار نکردهام!
🥀 این بلا، آن چیزی است که از پیش مقدر شده! او گرفتار میشود و به واسطه او نیز مردم آزمایش میشوند.
📚أمالی،شیخ طوسی،ج۱ ص۵۱۳
📚غایة المرام،بحرانی،ج۱ ص۱۹۱
✍ گل من نقش زمين است نپرسيد چرا؟
کار پاييز همين است…نپرسيد چرا؟
زنی افتاد و رگ غيرت عالم نگريست
نظر عشق چنين است نپرسيد چرا؟
گاه مردی که جهان دور سرش میگردد
بیکس و کارترين است نپرسيد چرا؟
تا نرنجد دل من، فاطمه هرچند که ديد
حيدرش خانهنشين است نپرسيد چرا؟
بیجواب است سلامم نه تعجب نکنيد
آخر اين شهر، مدينه است نپرسيد چرا؟
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
#مصائب_بعد_از_شهادت
🩸ای عمّار! همینجا بود که فاطمهام را کشتند... ای عمّار! همین میخ بود که کار خودش را کرد...
در نقلی آمده است:
🥀 بعد از گذشت چند روز از شهادت صدیقه کبری سلاماللّهعلیها، «عمار» به دنبال امیرالمؤمنین صلواتاللّهعلیه آمد. آن حضرت بعد از اینکه گوشهای از صدمات وارده بر فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را برای عمّار بازگو کردند، خواستند تا که از خانه خارج شوند.
📋 فَلَمّا وَصَلَ إلَى البابِ وَقَعَ نَظَرُهُ عَلَى المِسمارِ فَوَقَعَ مَغشِيّاً عَلَيه.
▪️وقتی که امیرالمؤمنین صلواتاللّهعلیه به کنار در خانه رسیدند، نگاهشان به میخ در افتاد و همانجا از هوش رفته و نقش بر زمین شدند.
🥀 عمار گوید: بعد از لحظاتی که مولا علی علیهالسلام به هوش آمد، به محضرش عرضه داشتم: ای مولای من! آیا به پا نمیخیزید تا برویم؟! امیرالمؤمنین صلواتاللّهعلیه به من رو کرده و فرمودند:
📋 يا عَمّار! دَعْنِي مَعَ يَتامىٰ فَاطِمة علیهاالسلام
▪️ای عمار! مرا با یتیمان فاطمه سلاماللهعلیها تنها بگذار...
📋 يا عَمّار! هُنا قَتَلوا حَبيبَتي فَاطِمة، هُنا عَصَروا فاطمة، هُنا أسقَطوا جَنينَها،
▪️این عمار! همینجا بود که حبیبهٔ من، فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را کشتند! همینجا بود که او را بین در و دیوار تحت فشار قرار دادند! همینجا بود که جنینش را سقط کردند!
📋 يا عَمّار! بِهَذا المِسمٰار تَمَزَّقَتْ أحشَاءُ حَبيبَتي فاطِمَة.
▪️ای عمار! به واسطه همین میخ بود که بدن مبارک فاطمه سلاماللهعلیها از درون هم زخم شد!
📚العبرة الساکتة،ج۲ ص۸۲
✍ رنگ خزان شدم ز غمت ای خزان من
زهرای من! حبیبهی من! مهربان من
میبینی از غمت چقدر میخورم زمین؟
دیگر شدم بدون عصا آسمان من!
مانده هنوز بستر تو گوشهی اتاق
با لالهاش چکار کنم باغبان من؟!
ماندست چند تار مویت بین شانهای...
چشمم که خورد تیر کشید استخوان من!
راحت بخواب درد کشیدن تمام شد!
راحت بخواب دردْکشیده جوان من!
کابوس لحظههای علی نبش قبر توست!
فکرش به هم زدهست زمین و زمان من
چهل قبر ساختم که نفهمند هیچوقت
آخر کجاست قبر تو راز نهان من...
گفتم درِ جدید بسازند بعد تو
تا میخها دوباره نگیرند جان من...
حالا دگر تمام شده امتحان تو...
حالا دگر شروع شده امتحان من...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
إنا لله و إنا إليه راجعون
و اینک دنیای بی زهرا .....
🏴🏴🏴🏴🏴
ابعاد مختلف فدک و خطبه فدکیه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلّیَ اللهُ عَلَى خَیرِ خَلْقِهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین
👌نکته
این مبحث با رویکرد بیان تاریخ تنظیم شده است که برای مخاطب جذابیت خاصی دارد.
💠 فدک و رویارویی با یهود
به دنبال فتنه آفرينى يهوديان، پيامبر خدا(ص) در ماه صفر سال هفتم هجرى دژهاى خيبر را تسخير كرد.پس از آن و با روى آوردن سپاه اسلام به سوى فدك، ساكنان آن ديار به رهبرى نون بن يوشع، ضمن درخواست صلح از سپاه اسلام، تقاضا كردند تا با آنان همانند اهالى خيبر رفتار كنند.يعنى در مقابل نيمى از اموال و زمين هاى فدك به آنان اجازه دهند در سرزمين خود باقى بمانند. پيامبر خدا(ص) نيز خواسته ايشان را پذيرفت.از آنجا كه اين سرزمين بدون جنگ و خون ريزى به دست آن حضرت افتاد، بر اساس آيات ششم و هفتم سوره حشر و آيه نخست سوره انفال، فدك از اموالى شد كه تنها در اختيار پيامبر خدا(ص) قرار مى گرفت و مسلمانان سهمى از آن نداشتند.
ابن هشام مى نويسد:
«فكانت فدك لرسول اللّه (ص)، خالصة لانّه لم يوجَف عليها بخيلٍ و لا رِكابٍ».
فدك از آنِ رسول خدا(ص) بود ؛ چون براى تصرف آن هيچ اسب و شترى [براى جنگ] دوانده نشده بود.
💠هدیه فدک به فاطمه (س)
👈اهل سنت با روایت ابو سعيد خدرى و ابن عباس نقل کرده اند؛ در همان سال هفتم، به دنبال نزول آيه «وَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّه»،پيامبر خدا(ص)، دخترش فاطمه(ع) را فراخواند ومنطقه فدك را به او بخشيد.
سيوطى در الدرّالمنثور اين اهدا را چنين گزارش كرده است:
و أَخرَجَ البَزّارُ و أبو يَعلى و ابن أبى حاتم و اِبْنِ مَرْدویه عن أبى سعيد الخدرى قال: لَمّا نَزَلت هذه الآية: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ»دَعا رسولُ اللّه (ص) فاطمة فَأَعطاها فدكَ».
بزّار، ابو يعلى، ابن ابى حاتم و ابن مردويه از ابو سعيد خدرى نقل كرده اند: وقتى آيه «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ» نازل شد، رسول خدا(ص) فاطمه را فرا خواند و فدك را به او هديه داد.
👈در تفسيرهاى شيعى نيز به اين بخشش پيامبر(ص) به گونه هاى مختلف اشاره شده است. روايت ذيل از تفسير عياشى است:
عن عطية العوفى قال: لمّا افتتح رسول اللّه (ص) خيبر، و أفاء اللّه عليه فدك و أنزل عليه: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ» قال: «يا فاطِمَةُ لَكِ فَدَكٌ»
عطيه عوفى مى گويد: وقتى رسول خدا(ص) خيبر را فتح كرد، و خداوند فدك را فى ء [و مال] او قرار داد و آيه «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ» را بر او نازل كرد، فرمود: اى فاطمه، فدك براى تو.
حضرت زهرا در سرزمین فدک نماینده ای قرار داد، و او پس از محاسبات لازم و پرداخت مخارج، در آمد آن را - که از هفتاد هزار سکه طلا تا صد و بیست هزار سکه نوشته اند - خدمت حضرت زهرا تقدیم می نمود.
هر ساله حضرت به اندازه قوت خود بر می داشت و بقیه را بین فقرا تقسیم می کرد، و تا هنگام رحلت پیامبر (ص) این شیوه ادامه داشت.
چند روز پس از رحلت پیامبر (ص) ابوبکر مأمورانش را به فدک فرستاد و نماینده حضرت زهرا (س) را از آنجا اخراج کرد و آن را غضب نمود و در آمد آن را برای تأمین مخارج حکومت خود قرار داد.
🔴اعتراض به غصب فدک
[مرحله اول]
حضرت فاطمه زهرا علیها سلام، در چند مرحله برای احقاق حق و اعتراض به دستگاه خلافت، اقدام فرمودند.
در مرحله اول در مراجعه ای که داشتند، ابوبکر و عمر، از آن حضرت قباله فدک را خواستند و حضرت زهرا قباله را ارائه کردند با بهانه های مختلف اما و اگر آوردند و قباله را قبول نکردند.
گفتند برای اثبات حق شاهد بیاور
حضرت فاطمه(ع) اشاره فرمودند به اینکه مگر نه این است که در زمان پیامبر(ع) فدک در اختیار من بود و شما کارگران مرا اخراج کرده اید سپس به یک قاعده فقهی اشاره فرمود:
«فَإِنِ اِدَّعَى جَمِيعُ اَلْمُسْلِمِينَ مَا فِي يَدِي تَسْأَلُونَهُمُ اَلْبَيِّنَةَ أَمْ تَسْأَلُونَنِي»
اگر همه مسلمانان به آن چیزی که در دست من است مدعی شوند شما از آنها شاهد میخواهید یا از من؟
عمر خشمگین شد و گفت تو باید شاهد بیاوری.
بانوی بهشت فرمود:«أَ ما سَمِعتُمْ رسولَ اَللَّهِ (ص)يَقُولُ إِنَّ اِبنَتِي سيّدَةُ نِساءِ أَهلِ اَلجَنَّةِ»
آیا نشنیده اید پیامبر فرمود دخترم سرور بخوان بهشت است؟
گفتند به خدا قسم آری شنیده ایم!
فرمود:« فَسَيّدَةُ نِساءِ أَهلِ اَلجَنَّةِ تَدَّعِي اَلبَاطِلَ وَ تَأخُذُ مَا لَيسَ لَهَا» پس سرور زنان بهشت ادعای باطل میکند و میخواهد چیزی را بگیرد که حقش نیست؟
سپس فرمود: حتی اگر چهار شاهد بر علیه من شهادت بدهند که من فاحشه آشکار مرتکب شده ام و یا دزدی کرده ام آیا شهادت شاهدان بر علیه مرا قبول میکنید ؟!
ابوبکر ساکت شد اما عمر گفت: بله در این صورت بر تو حد جاری میکنیم!!
🔻 ادامه دارد 👇👇
#گُمنام🦋
🚩🇮🇷🇵🇸
╭─═ঊঈ🕊❤🕊ঊঈ═─╮
https://eitaa.com/joinchat/3920691917C9a79f3a574
╰─═ঊঈ🕊❤🕊ঊঈ═─╯
#اَللَّهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
خانم فرمود:«كَذَبْتَ وَ لَؤُمْتَ إِلاَّ أَنْ تُقِرَّ أَنَّكَ لَسْتَ عَلَى دِينِ مُحَمَّدٍ» در این صورت دروغ گفتی مگر آنکه اقرار کنی که بر دین محمد(ص) نباشی.
«إِنَّ اَلَّذِي يُجِيزُ عَلَى سَيِّدَةِ نِسَاءِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ شَهَادَةً أَوْ يُقِيمُ عَلَيْهَا حَدّاً لَمَلْعُونٌ كَافِرٌ» کسی که حد زدن بر سرور بانوان بهشت را روا دارد او ملعون کافر خواهد بود.
حضرت زهرا(ع) به قاعده فقهی حقوقیِ «البینه علی المدعی و الیمین علی من انکر» اشاره داشتند که در این مورد که فدک سالها در اختیار ایشان بوده و ابوبکر و عمر مدعی شده بودند از نظر حقوقی وظیفه حضرت فاطمه(ع) شاهد آوردن نبود اما برای آنکه بهانه را از دست شان بگیرد شاهدان خود را ارائه فرمود که حضرت علی ، امام حسن و امام حسین و ام ایمن بودند.
شاهدان را به بهانه هایی رد کردند. و در مورد ام ایمن که پیامبر بهشتی بودن او را بیان فرموده بود، عمر گفت او عرب نیست و نمیتواند شهادت خود را با عربی فصیح بیان کند !!!
طبق برخی روایات ابوبکر بعد از این گفتگوها متقاعد شد و در تصدیق مالکیت فاطمه زهرا(ع) بر فدک ، نوشته ای را تقدیم کرد و حضرت زهرا(ع) آن جلسه را ترک کردند که در مسیر بازگشت به منزل عمر سد راه شد و به آن حضرت سیلی زد پ نوشته ابوبکر را گرفت و آب دهان انداخت و آن را پاره کرد.
🟢اعتراض به غصب فلک
[ماجرای خطبه فدکیه]
«لَمّا أَجْمَعَ اَبُوبَکْرٍ وَ عُمَرٍ عَلی مَنْعِ فاطِمَةَ فَدَکاً وَ بَلَغَها ذلِکَ».
زمانی که ابوبکر و عمر تصمیم گرفتند که مانع رسیدن فدک به حضرت زهرا(س) شوند. این خبر که به حضرت زهرا(س) رسید. ایشان همه را خبر کرد و پس از پوشیدن لباس ها برای سخنرانی به سمت مسجد رفت. نوع و چگونگی پوشش حضرت زهرا را همه روایت کرده اند:
لاثَتْ خِمارَها عَلی رَأْسِهٰا
لاث به معنی پیچیده است. خمار چیزی بوده است بزرگتر از روسریهای فعلی زن ها به صورتی که سر و سینه و گردن را میپوشانده است و همان است که در آیۀ شریفه آمده است:
«وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیُوبِهِنَّ»
روسریهایشان را طوری روی سر بیندازند که سینه را بپوشاند.
«وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبابِهٰا»
جلباب نوعی پوشش سراسری بوده که روی لباس ها میپوشیدهاند. شاید چیزی شبیه چادر امروز یا پیراهن بلند عربی. حضرت آن پوشش سراسری را هم طوری بر سر افکندند که محیط بر تمام بدن ایشان بود.
« وَ أَقْبَلَتْ فی لُمَّةٍ مِنْ حَفَدَتِها وَ نِساءِ قَوْمِهٰا»
یعنی حضرت زهرا(س) همراه با گروهی که به اصطلاح همسن و سال، یا هماهنگ، یا از یاران و اعوان و خویشاوندان ایشان بودند حرکت کردند
👈پس اولین مساله که در ماجرای خطبه فدکیه حضرت صدیقه طاهره(س) مورد توجه قرار گرفته مسئلۀ پوشش حضرت است که ایشان برای وارد شدن در مسجد که مردان در آنجا حضور داشتند چگونه خودشان را از نظر پوشش آماده کردند.
✔️«حَتّی دَخَلَتْ عَلی أَبی بَکْرٍ وَ هُوَ فی حَشْدٍ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الأنْصٰارِ وَ غَیْرِهِمْ»
تا این که حضرت وارد شد بر ابیبکر در مسجد در حالی که گرداگرد او را جمع زیادی از مهاجرین و انصار و دیگر مسلمین گرفته بود. حَشد همان گروه و جماعت است.
« فَنیطَتْ دُونَها مُلاَءةٌ»
سپس میان حضرت و مردم پردهای نصب شد و حضرت فاطمه سلام الله علیها روی زمین نشستند.
ناگهان مردم صدای او را شنیدند که آهی جانسوز کشید و همه مردم به گریه در آمدند و مجلس بر خود لرزید و همه منقلب شدند. شدت گریه به حدی بود که حضرت مدتی طولانی صبر کرد تا مردم ساکت شدند. حضرت خواست سخنان خود را آغاز که با شنیدن چند کلمه بار دیگر مردم به گریه در آمدند و حضرت آن قدر صبر کرد تا مردم کاملا آرام شدند و آنگاه سخنان خود را آغاز کرد.
[سخنانی مهم، شگفت انگیز و تاریخی که به تعبیر جالب آیت الله جوادی آملی گویا نهج البلاغه شرح و تفسیر خطبه فدکیه است.]
✅محورهای شش گانه خطبه فاطمه
این خطبه بر شش محور دور می زند که با ذکر فرازهایی از خطبه، این هفت محور مورد اشاره قرار می گیرد؛
✔️محور اوّل؛
سپاس و ستایش
این بخش، تحلیل فشرده و عمیق پیرامون مسأله توحید و صفات پروردگار و اسمای حسنی و هدف آفرینش است.
سپاس خداوند را با این عبارات بیان فرمود: «اَلْحَمْدُ للهِ عَلى ما اَنْعَمَ وَ لَهُ الشُّکْرُ عَلى ما اَلْهَمَ وَ الثَّناءُ بِما قَدَّمَ، مِنْ عُمُومِ نِعَم ابْتَدَأها، وَ سُبُوغِ آلاء اَسْداها، وَ تَمامِ مِنَن والاها! جَمَّ عَنِ الاِحْصاءِ عَدَدُها، وَ نَأى عَنِ الْجَزاءِ اَمَدُها، وَ تَفاوَتَ عَنِ الاِدْراکِ اَبَدُها، وَ نَدَبَهُمْ لاِسْتِزادَتِها بِالشُّکْرِ لاِتِّصالِها وَ اسْتَحْمَدَ اِلَى الْخَلائِقِ بِاِجْزالِها، وَ ثَنّى بِالنَّدْبِ اِلى اَمْثالِها».
🔻 ادامه دارد 👇👇
#لبیک_یا_خامنه_ای
#گُمنام🦋
🚩🇮🇷🇵🇸
╭─═ঊঈ🕊❤🕊ঊঈ═─╮
https://eitaa.com/joinchat/3920691917C9a79f3a574
╰─═ঊঈ🕊❤🕊ঊঈ═─╯
#اَللَّهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
خدا را بر نعمت هایش سپاس مى گویم، و بر توفیقاتش شکر مى کنم، و بر مواهبى که ارزانى داشته، ثنا مى خوانم.بر نعمت هاى گسترده اى که از آغاز به ما داده.و بر مواهب بى حسابى که به ما احسان فرموده.
و بر عطایاى پى در پى که همواره ما را مشمول آن ساخته.نعمت هایى که از شماره و احصا بیرون است. و به خاطر گستردگى در بستر زمان هرگز قابل جبران نیست. و انتهاى آن از ادراک انسان ها خارج است. بندگان را براى افزایش و استمرار این مواهب به شکر خویش فراخوانده. و خلایق را براى تکمیل آن به ستایش خود دعوت نموده.و آنان را براى بدست آوردن همانند آنها تشویق فرموده.
➖در ادامه ستایش الهی را با تعابیری بی نظیر بیان فرمودند؛
«وَ اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شریکَ لَهُ، کَلِمَةً جَعَلَ الاِخْلاصَ تَأْویلَها وَ ضَمَّنَ الْقُلُوبَ مَوْصُولَها، وَ اَنارَ فِی الْفِکْرِ مَعْقُولَها.اَلْمُمْتَنِعُ مِنَ الاَبْصارِ رُؤْیَتُهُ، وَ مِنَ الاَلْسُنِ صِفَتُهُ، وَ مِنَ الاَوْهامِ کَیْفِیَّتُهُ».
و من شهادت مى دهم که معبودى جز خداوند یکتا نیست.بى مثال است، و شریک و مانند ندارد.این سخنى است که روح آن اخلاص است، و قلوب مشتاقان با آن گره خورده، و آثار آن را در افکار پرتو افکن شده.خدایى که رؤیتش با چشم ها غیر ممکن است، و بیان اوصافش با این زبان، محال، و درک ذات مقدّسش براى عقل و اندیشه ها ممتنع است.
✔️محور دوم؛
رسالت پیامبر
مقام والای پیامبر (ص) و مسؤولیت ها و ویژگی ها و اهداف او مورد بحث قرار گرفته است.
«وَ اَشْهَدُ اَنَّ اَبِی مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، اخْتارَهُ وَ انْتَجَبَهُ قَبْلَ اَنْ اَرْسَلَهُ، وَ سَمّاه قَبْلَ اَنِ اجْتَبَلَهُ، وَ اصْطَفاهُ قَبْلَ اَنِ ابْتَعَثَهُ، اِذِ الْخَلائِقُ بِالْغَیْبِ مَکْنُونَةٌ، وَ بِسَتْرِ الاَهاوِیلَ مَصُونَةٌ، وَ بِنِهایَةِ الْعَدَمِ مَقْرُونَةٌ.عِلْماً مِنَ اللهِ تَعالى بِمائِلِ [بِمَآلِ] الاُمُورِ، وَ اِحاطَةً بِحَوادِثِ الدُّهُورِ، وَ مَعْرِفَةً بِمَواقِعِ الْمَقْدُورِ.ابْتَعَثَهُ اللهُ اِتْماماً لاَمْرِهِ وَ عَزِیمَةً عَلى اِمْضاءِ حُکْمِهِ وَ اِنْفاذاً لِمَقادِیرِ حَتْمِهِ.فَرَأَى الاُمَمَ فُرَّقاً فِی اَدْیانِها، عُکَّفاً عَلى نِیرانِها، [وَ] عابِدَةً لاَوْثانِها، مُنْکِرَةً للهِ مَعَ عِرْفانِها.»
گواهى مى دهم که پدرم محمّد(صلى الله علیه وآله) بنده و فرستاده اوست؛ پیش از آن که او را بفرستد، برگزید؛ و پیش از آن که او را بیافریند، براى این مقام نامزد فرمود؛ و قبل از بعثتش او را انتخاب نمود، در آن روز که بندگان در عالم غیب پنهان بودند، و در پشتِ پرده هاى هول انگیز نیستى پوشیده و به آخرین سر حدّ عدم مقرون بودند.
این بخاطر آن صورت گرفت که خداوند از آینده آگاه بود، و به حوادث جهان احاطه داشت، و مقدرات را به خوبى مى دانست. او را مبعوث کرد تا فرمانش را تکمیل کند، و حکمش را اجرا نماید، و مقدرات حتمى اش را نفوذ بخشد.
هنگامى که مبعوث شد، امّت ها را مشاهده کرد که مذاهب پراکنده اى را برگزیده اند: گروهى بر گرد آتش طواف مى کنند، و گروهى در برابر بت ها سر تعظیم فرود آورده اند، و با این که با قلبِ خود خدا را شناخته اند، او را انکار مى کنند.
✔️محور سوّم؛
اهمیت قرآن
در این بخش از اهمیت قرآن مجید و عمق تعلیمات اسلام، فلسفه و اسرار احکام، و پند و اندرزهایی در این رابطه سخن می گوید.
«کِتابُ اللهِ النّاطِقُ، وَ الْقُرْآنِ الصّادِقُ، وَ النُّورُ السّاطِعُ، وَ الضِّیاءُ اللاّمِعُ، بَیِّنَةٌ بَصائِرُهُ، مُنْکَشِفَةٌ سَرائِرُهُ، مُتَجَلِّیَةٌ ظَواهِرُهُ، مُغْتَبِطٌ بِهِ اَشْیاعُهُ، قائِدٌ اِلَى الرِّضْوانِ اتِّباعُهُ، مُؤَدٍّ اِلَى النَّجاةِ اسْتِماعُهُ، بِهِ تُنالُ حُجَجُ اللهِ الْمُنَوَّرَةُ، وَ عَزائِمُهُ الْمُفَسَّرَةُ، وَ مَحارِمُهُ الْمُحَذَّرَةُ، وَ بَیِّناتُهُ الْجالِیَةُ، وَ بَرَاهِینُهُ الْکافِیَةُ، وَ فضایلهُ الْمَنْدُوبَةُ، وَ رُخَصُهُ الْمَوْهُوبَةُ، وَ شَرایِعُهُ الْمَکْتُوبَةُ»
کتاب الله ناطق و قرآن صادق و نور آشکار و روشنایى پر فروغ است.
کتابى که دلایلش روشن، باطنش آشکار، ظواهرش پر نور و پیروانش پر افتخار.کتابى که عاملان خود را به بهشت فرا مى خواند و مستمعینش را به ساحل نجات رهبرى مى کند.از طریق آن به دلایل روشن الهى مى توان نائل گشت و تفسیر واجبات او را دریافت و شرح محرمات را در آن خواند و براهین روشن و کافى را بررسى کرد و دستورات اخلاقى و آنچه مجاز و مشروع است در آن مکتوب یافت.
🔻 ادامه دارد 👇👇
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَ
#لبیک_یا_خامنه_ای
#گُمنام🦋
🚩🇮🇷🇵🇸
╭─═ঊঈ🕊❤🕊ঊঈ═─╮
https://eitaa.com/joinchat/3920691917C9a79f3a574
╰─═ঊঈ🕊❤🕊ঊঈ═─╯
#اَللَّهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
✔️محور چهارم؛
بیان فلسفه شرعیات
یکی از جالب ترین محورها بیان فلسفه شرعیات است؛
«فَجَعَلَ اللَّهُ الْایمانَ تَطْهیراً لَکُمْ مِنَ الشِّرْکِ، وَ الصَّلاةَ تَنْزیهاً لَکُمْ عَنِ الْکِبْرِ، وَ الزَّکاةَ تَزْکِیَةً لِلنَّفْسِ وَ نِماءً فِی الرِّزْقِ، وَ الصِّیامَ تَثْبیتاً لِلْاِخْلاصِ، وَ الْحَجَّ تَشْییداً لِلدّینِ، وَ الْعَدْلَ تَنْسیقاً لِلْقُلُوبِ، وَ طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّةِ، وَ اِما مَتَنا اَماناً لِلْفُرْقَةِ، وَ الْجِهادَ عِزّاً لِلْاِسْلامِ، وَ الصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَی اسْتیجابِ الْاَجْرِ.وَ الْاَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلِحَةً لِلْعامَّةِ، وَ بِرَّ الْوالِدَیْنِ وِقایَةً مِنَ السَّخَطِ، وَ صِلَةَ الْاَرْحامِ مَنْساءً فِی الْعُمْرِ وَ مَنْماةً لِلْعَدَدِ، وَ الْقِصاصَ حِقْناً لِلدِّماءِ، وَ الْوَفاءَ بِالنَّذْرِ تَعْریضاً لِلْمَغْفِرَةِ، وَ تَوْفِیَةَ الْمَکائیلِ وَ الْمَوازینِ تَغْییراً لِلْبَخْسِ.»
پس خداى بزرگ ایمان را براى پاک کردن شما از شرک، و نماز را براى پاک نمودن شما از تکبّر، و زکات را براى تزکیه نفس و افزایش روزى، و روزه را براى تثبیت اخلاص، و حج را براى استحکام دین، و عدالتورزى را براى التیام قلبها، و اطاعت ما خاندان را براى نظم یافتن ملتها، و امامتمان را براى رهایى از تفرقه، و جهاد را براى عزت اسلام، و صبر را براى کمک در بدست آوردن پاداش قرار داد.امر به معروف را براى مصلحت جامعه، و نیکى به پدر و مادر را براى رهایى از غضب الهى، و صله ارحام را براى طولانى شدن عمر و افزایش جمعیت، و قصاص را وسیله حفظ خونها، و وفاى به نذر را براى در معرض مغفرت الهى قرار گرفتن، و دقت در کیل و وزن را براى رفع کمفروشى مقرر فرمود.
و نهى از شرابخوارى را براى پاکیزگى از زشتى، و حرمت نسبت ناروا دادن را براى عدم دورى از رحمت الهى، و ترک دزدى را براى پاکدامنى قرار داد، و شرک را حرام کرد تا در یگانهپرستى خالص شوند.
✔️محور پنجم
ارتجاع مسلمانان
تغییر یافتن، بی دین شدن، بازگشت به فرهنگ جاهلی و به تعبیر دیگر «ارتجاع مسلمانان» خطری است که همواره افراد را تهدید میکند و حضرت زهرا(س) این خطر بزرگ را متذکر شده اند و برای عبرت گذشته و فرهنگ بی دینی را یاد آور می شوند ؛
«اَیُّهَا النَّاسُ! اِعْلَمُوا اَنّی فاطِمَةُ وَ اَبیمُحَمَّدٌ...فَبَلَّغَ الرِّسالَةَ صادِعاً بِالنَّذارَةِ، مائِلاً عَنْ مَدْرَجَةِ الْمُشْرِکینَ، ضارِباً ثَبَجَهُمْ، اخِذاً بِاَکْظامِهِمْ، داعِیاً اِلى سَبیلِ رَبِّهِ بِالْحِکْمَةِ و الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، یَجُفُّ الْاَصْنامَ وَ یَنْکُثُ الْهامَّ، حَتَّى انْهَزَمَ الْجَمْعُ وَ وَ لَّوُا الدُّبُرَ...وَ کُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ، مُذْقَةَ الشَّارِبِ، وَ نُهْزَةَ الطَّامِعِ، وَ قُبْسَةَ الْعِجْلانِ، وَ مَوْطِیءَ الْاَقْدامِ، تَشْرَبُونَ الطَّرْقَ، وَ تَقْتاتُونَ الْقِدَّ، اَذِلَّةً خاسِئینَ، تَخافُونَ اَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِکُمْ»
ای مردم بدانید من فاطمه ام و پدرم محمد است ... او که رسالت خود را با انذار انجام داد، از پرتگاه مشرکان کنارهگیرى کرده، شمشیر بر فرقشان نواخت، گلویشان را گرفته و با حکمت و پند و اندرز نیکو بسوى پروردگارشان دعوت نمود، بتها را نابود ساخته، و سر کینهتوزان را مىشکند، تا جمعشان منهزم شده و از میدان گریختند....شما بر کناره پرتگاهى از آتش قرار داشته، و مانند جرعهاى آب بوده و در معرض طمع طمّاعان قرار داشتید، همچون آتشزنهاى بودید که بلافاصله خاموش مىگردید، لگدکوب روندگان بودید، از آبى مىنوشیدید که شتران آن را آلوده کرده بودند، و از پوست درختان به عنوان غذا استفاده مىکردید، خوار و مطرود بودید، مىترسیدند که مردمانى که در اطراف شما بودند شما را بربایند، تا خداى تعالى بعد از چنین حالاتى شما را بدست آن حضرت نجات داد، بعد از آنکه از دست قدرتمندان و گرگهاى عرب و سرکشان اهل کتاب ناراحتیها کشیدید.
✔️ محور ششم؛
غصب فدک
«اَنْتُمُ الانَ تَزَْعُمُونَ اَنْ لا اِرْثَ لَنا...یَابْنَ اَبیقُحافَةَ! اَفی کِتابِ اللَّهِ تَرِثُ اَباکَ وَ لا اَرِثُ اَبی؟ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً فَرِیّاً...فَنِعْمَ الْحَکَمُ اللَّهُ، وَ الزَّعیمُ مُحَمَّدٌ، وَ الْمَوْعِدُ الْقِیامَةُ، وَ عِنْدَ السَّاعَةِ یَخْسِرُ الْمُبْطِلُونَ، وَ لا یَنْفَعُکُمْ اِذْ تَنْدِمُونَ، وَ لِکُلِّ نَبَأٍ مُسْتَقَرٌّ، وَ لَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتیهِ عَذابٌ یُخْزیهِ، وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقیمٌ....
اى مسلمانان! آیا سزاوار است که ارث پدرم را از من بگیرند، اى پسر ابی قحافه، آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث ببرى و از ارث پدرم محروم باشم. امر تازه و زشتى آوردى.
🔻 ادامه دارد 👇👇
#گُمنام🦋
🚩🇮🇷🇵🇸
╭─═ঊঈ🕊❤🕊ঊঈ═─╮
https://eitaa.com/joinchat/3920691917C9a79f3a574
╰─═ঊঈ🕊❤🕊ঊঈ═─╯
چه نیک داورى است خداوند، و نیکو دادخواهى است پیامبر، و چه نیکو وعدهگاهى است قیامت، و در آن ساعت و آن روز اهل باطل زیان می برند، و پشیمانى به شما سودى نمیرساند، و براى هرخبرى قرارگاهى است، پس خواهید دانست که عذاب خوارکننده بر سر چه کسى فرود خواهد آمد، و عذاب جاودانه که را شامل میشود.
آن گاه جمعیت را مخاطب ساخت و فرمود:
«مَعاشِرَ الْمُسْلِمینَ الْمُسْرِعَةِ اِلى قیلِ الْباطِلِ، الْمُغْضِیَةِ عَلَى الْفِعْلِ الْقَبیحِ الْخاسِرِ...ایهاً بَنیقیلَةَ! ءَ اُهْضَمُ تُراثَ اَبی وَ اَنْتُمْ بِمَرْأى مِنّی وَ مَسْمَعٍ وَ مُنْتَدى وَ مَجْمَعٍ، تَلْبَسُکُمُ الدَّعْوَةُ وَ تَشْمَلُکُمُ الْخُبْرَةُ، وَ اَنْتُمْ ذَوُو الْعَدَدِ وَ الْعُدَّةِ وَ الْاَداةِ وَ الْقُوَّةِ، وَ عِنْدَکُمُ السِّلاحُ وَ الْجُنَّةُ، تُوافیکُمُ الدَّعْوَةُ فَلا تُجیبُونَ، وَ تَأْتیکُمُ الصَّرْخَةُ فَلا تُغیثُونَ...»
اى مسلمانان! که براى شنیدن حرفهاى بیهوده شتابان بوده، و کردار زشت را نادیده میگیرید...اى پسران قیله *، آیا نسبت به میراث پدرم مورد ظلم واقع شوم در حالى که مرا میبینید و سخن مرا می شنوید، و داراى انجمن و اجتماعید، صداى دعوت مرا همگان شنیده و از حالم آگاهى دارید، و داراى نفرات و ذخیره اید، و داراى ابزار و قوه اید، نزد شما اسلحه و زره و سپر هست، صداى دعوت من به شما می رسد ولى جواب نمیدهید، و ناله فریاد خواهیم را شنیده ولى به فریادم نمی رسید...
⚫️مقدمه روضه
درکتاب نزهه الکلام به نقل از ابن عباس آمده است: روزی به خانه ابوبکر رفتم عمر بن خطاب و چند نفر دیگر آنجا بودند. ناگاه پیرمردی وارد شد و سلام کرد. جوابش دادیم. ابوبکر گفت: ای پیرمرد بنشین. پیرمرد تکیه بر عصا نمود و گفت: من قصد حج دارم و مرا همسایه ای است که به من گفت: تو به حج می روی پس پیغام مرا به خلیفه رسول خدا برسان. گفت: بگو من زنی ضعیفه ام و مرا پدری بود که یاری ام می داد. پس پدرم وفات یافت و مزرعه ای برای من گذاشت که وجه معاش من و فرزندانم از آن بود. امیر آن شهر مزرعه را از من گرفت و یکی از عمال خود را بر آن گماشت تا درآمد آن را بگیرد و به او برساند و از آن هیچ به من و فرزندانم نمی دهد.
ابوبکر گفت: کراهت باد آن غاصب فاجر را. عمر گفت: ای خلیفه رسول خدا! کسی را بفرست تا آن ظالم فاجر را به سزای خود برساند.
ابن عباس گوید: پس دیدم که پیرمرد بازگشت و گفت:نعوذبالله من حقد الله فمن اظلم ممن یظلم بنت رسول الله (ص).
"پناه می برم به خدا از دشمنی و عداوت خدا.چه کسی از ظلم کننده بر دختر رسول خدا ظالم تر و فاجر تر است؟" و از آن خانه بیرون رفت
ابوبکر گفت: او را برگردانید و کسی را دنبال او فرستاد. اما پیرمرد را ندیدند.
ابن عباس گفت: خدمت امیر المومنین علیه السلام رسیدم. حضرت از این داستان پرسید و سپس فرمود: او خضر پیامبر بود.
➖بزرگ ترین هتک ها نسبت به این وجود مقدس شد. او محور کائنات است. ناموس خداست. در قیامت که جای هیچ تخلفی نیست، وقتی حضرت وارد می شود، ندای «غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ»به گوش می رسد. حتی انبیا باید سر را به زیر بیندازند. مگر بی حساب و کتاب است؟ چه اشکال دارد سرشان بالا باشد؟ غیرت حق اجازه نمی دهد. وقتی به محشر می آید، در محاصره ملائکه است. پوشش کامل دارد و ندا می رسد سرها را به زیر بیندازید. فدک چنین بانویی را غصب کردند. اما ظلم آنها به غصب فدک منتهی نشد بلکه در جهت استحکام حکومت غصبی شان به خانه فاطمه زهرا حمله کردند .
☑️روضه
السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُالشَّهِیدَةُ، الْمَغْصُوبَةِ حَقُّهَا، الْمَمْنُوعَةِ اِرْثُهَا، الْمَکسُورَةِ ضِلْعُهَا، الْمَظْلُومِ بَعْلُهَا، الْمَقْتُولِ وَلَدُها.
رنگ پاییز، به دیوار بهاری افتاد
بر در خانۀ خورشید شراری افتاد
فاطمه ظرفیت کل ولایت را داشت
وقت افتادن او، ایل و تباری افتاد
تکیه بر در زدنش درد سرش شد به خدا
او کنار در و در نیز کناری افتاد
فضَرَبَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ فَکَسَرَهُ؛
آنقدرضربۀ پاخورد به در تا که شکست
شماها کنایه فهمید، ببینم از این مصرع چی می فهمید؟
آنقدر ضربۀ پا خورد به در تا که شکست
آنقدر شاخه تکان خورد که باری افتاد.
یه وقت دیدن صدا زد: آه یا فضّة! إلیک فخذینی فقد و اللَّه قُتِل ما فی أحشائی من حمل؛
وقت افتادنش رو زمین، تا فاصله به هوش آمدنش، نمی دونم چقدر طول کشید؟! اما به محض اینکه به هوش اومد پرسید علی رو کجا بردن؟
بعدِ احمد حق تو انکار شد یا فاطمه
غربت و غم بر سرت آوار شد یا فاطمه
میخ در هم مایه ی آزار شد یا فاطمه
"هرچه شد بین در و دیوار شد" یا فاطمه
ــــــــــــــــــــــــــــ
📎پی نوشتها
* قیله ؛ زنی که قبیله اوس و خزرج از نسل آن زن می باشند.
** حدیقه الشیعه ج۱ص۳۲۶به نقل از نزهه الکرام ج۱ص۲۳۲
🌺 والسلام علی من اتبع الهدی 🌺
🚩🇮🇷🇵🇸
╭─═ঊঈ🕊❤🕊ঊঈ═─╮
https://eitaa.com/joinchat/3920691917C9a79f3a574
╰─═ঊঈ🕊❤🕊ঊঈ═─╯
#مصائب_بعد_از_شهادت
🩸اگر آنقدر برای از دستدادنِ زهرا «سلاماللهعلیها» خون گریه کنم تا نابینا بشوم، بازهم کم است...
در دیوان اشعار منسوب به امیرالمومنین علیهالسلام، از قول آن حضرت اینگونه نقل شده است که فرمودند:
📋 شَيْئَانِ لَوْ بَكَتِ الدِّمَاءُ عَلَيْهِمَا
عَيْنَايَ حَتَّى تُؤْذِنَا بِذَهَابٍ
لَمْ يَبْلُغَا الْمِعْشَارَ مِنْ حَقَّيْهِمَا
فَقْدُ الشَّبَابِ وَ فُرْقَةُ الْأَحْبَابِ
▪️دو مصیبت است که اگر چشمانم آنقدر خون گریه کند تا نابینا بشوم، یکدهم حق آن دو ادا نمیشود؛ یکی از دست رفتن جوانی و دیگری از دستدادن محبوب؛ (که من، محبوبم را در سنّ جوانی از دست دادم)
📚انوار العقول من اشعار وصی الرسول صلیاللهعلیهوآله،کیدری(قرن۶) ص۱۲۵
✍ خزان رسید و به گلزار من شرار انداخت
رسید هیزم و آتش به شاخسار انداخت
دری که ساختم آخر به من خیانت کرد
گرفت آتش و خود را به روی یار انداخت
خودم ز سینه او میخ را در آوردم
ببین مرا به چه کاری که روزگار انداخت
زن جوان مرا میزدند نامردان
مدینه فاطمهام را در احتضار انداخت
و یک قلاف که دست چهل نفر چرخید
و دست فاطمه را عاقبت ز کار انداخت
مغیره هم که کم آورد و پشت پا میزد
زن مرا وسط کوچه چند بار انداخت
نفس نفس زدنش هم پر از جلالت بود
سقیفه را نفس او از اعتبار انداخت...
#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸صدیقه کبری سلاماللّهعلیها در وقت شهادت، اول برای مظلومیت امیرالمؤمنین علیهالسلام گریه میکند...
در روایتی امام جعفر صادق علیهالسّلام فرمودند:
وقتی که شهادت حضرت زهرای مرضیه سلاماللهعلیها نزدیک شد،مادر ما به گریه افتاد. حضرت امیرالمومنین علیهالسلام به وی فرمود:
📋 یَا سَیِّدَتِی مَا یُبْکِیکِ
▪️ای سیّده من! چرا گریه میکنید؟
🥀 زهرای مرضیه سلاماللهعلیها فرمود:
📋 أَبْکِی لِمَا تَلْقَی بَعْدِی
▪️برای آن مصیبتها و مظلومیتهایی که تو بعد از من خواهی دید، گریه میکنم.
📋 فَقَالَ لَهَا لَا تَبْکِی فَوَ اللَّهِ إِنَّ ذَلِکِ لَصَغِیرٌ عِنْدِی فِی ذَاتِ اللَّه
▪️امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند: گریه نکن! به خدا قسم در راه رضای خدا آن مصائب نزد من کوچک و ناچیزند.
🥀 آنگاه به مولا علی عليهالسلام وصیت نمود که به اولی و دومی اجازه تشییع جنازه و نماز ندهد. آن حضرت نیز به وصیت آن بانو عمل کرد.
📚روضة الواعظین ج١ ص١۵٠
📚بحارالانوار ج ۴۳ ص١٩١
✍ جگرم خون و دلم سر به گریبان علیست
صبح هم در نظرم شام غریبان علیست
گرچه با چاه کند دردِ دل خود ابراز
چاه هم بیخبر از غُصهی پنهان علیست
سند غربت مولاست رخ نیلیِ من
سند غربت من، سینهی سوزان علیست
بارها دشمن اگر آید و دستم شکند
دست بشکستهی من باز به دامان علیست
اهل یثرب! ز چه از گریهی من خسته شدید؟
دو سه روز دگری فاطمه مهمان علیست
درِ آتشزده و نالهی مظلومی من
سند مستند سوختنِ جان علیست
رفتم اما جگرم بهر علی میسوزد
به خدا خانهی بیفاطمه زندان علیست
دارم امید که در حشر پریشان نشود
حال آن سوختهجانی که پریشان علیست...
#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸هیچ «عزایی» حقِّ مصیبت زهرا سلاماللهعلیها را برای من أدا نمیکند...
در نقلها آمده است:
ساعات پایانی عمْر مبارک صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که امیرالمؤمنین علیهالسلام بر بالین آن حضرت حاضر شدند و وقتی که متوجه شدند بانوی خانهاش دیگر از این جهان، رفتنی است، رو به آن حضرت نموده و فرمودند:
📋 قَدْ عَزَّ عَلَیَّ مُفَارَقَتُکِ وَ تَفَقُّدُکِ إِلَّا أَنَّهُ أَمْرٌ لَا بُدَّ مِنْهُ
▪️حقا که جدایی و فقدان تو برای من بسیار سخت است، ولی چه باید کرد، چارهای نیست.
📋 وَ اللَّهِ جَدِّدْتِ عَلَیَّ مُصِیبَةَ رَسُولِ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآله وَ قَدْ عَظُمَتْ وَفَاتُکِ وَ فَقْدُکِ
▪️به خدا قسم که تو مصیبت پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله را برای من تجدید کردی! حقًا که مصیبت و فقدان تو برای من بسیار سنگین و بزرگ است.
📋 فَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ مِنْ مُصِیبَةٍ مَا أَفْجَعَهَا وَ آلَمَهَا وَ أَمَضَّهَا وَ أَحْزَنَهَا
▪️إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ. به خدا قسم که این مصیبت، فجیعترین، دردناک ترین و غصهدارترین مصیبت هاست.
📋 هَذِهِ وَ اللَّهِ مُصِیبَةٌ لَا عَزَاءَ لَهَا وَ رَزِیَّةٌ لَا خَلَفَ لَهَا
▪️هیچ تسلیت و تعزیتی جبران این مصیبت را نمیکند و جانشین آن نخواهد شد.
📋 ثُمَّ بَکَیَا جَمِیعاً سَاعَةً وَ أَخَذَ عَلَی رَأْسِهَا وَ ضَمَّهَا إِلَی صَدْرِهِ
▪️سپس هر دو ساعتی گریستند و آنگاه حضرت امیر علیهالسلام سر مبارک فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را برداشت و به سینه خود گذاشت...
📚 بحارالانوار ج۴۳ ص۲۱۸
✍عالمى سوخته از آتش آهِ من و توست
اين درِ سوخته تا حشر، گواهِ من و توست
غربتم را همه ديدند و تماشا کردند
بیپناهی فقط انگار پناهِ من و توست
کوچه آنروز پر از ديدهی نامحرم بود
همهی روضه، نهان بين نگاهِ من و توست
صورت نیلی تو، از نفس انداخت مرا
گرچه زهرای من! اين اول راهِ من و توست
آه از اين شعله که خاموش نگردد ديگر
آه از آن روز که بر نی، سرِ ماهِ من و توست...
#وصایا_و_لحظات_احتضار
#مصیبت_وداع
🩸وقتیکه دیدی برادرت حسین علیهالسلام تنها شده، به نیابت از من زیر گلویش را ببوس...
در نقلی آمده است:
لحظات آخر عمر صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که حضرت زینب سلاماللهعلیها را به خود فراخواند و وصایایی را به او نمود که در ضمن آن وصایا فرمود:
📋 لمَّا صارَ أخيكَ الحُسين عليه السّلام في كربلاء وحيداً فريداً،قَبِّلِي حُلقُومَهُ نِيابةً عَنِّي.
▪️وقتی که دیدی برادرت حسین علیهالسلام در کربلا تنها مانده و یار و یاوری ندارد؛ پس در آن موقع به نیابت از من زیر گلویش را ببوس...
🥀 ... روز عاشورا نیز به وقت وداع سیدالشهداء علیهالسلام، زینب کبری سلاماللّهعلیها پیش آمد و عرضه داشت:
ای برادر! به من اجازه بفرما سینه و زیر گلویت را ببوسم؛ آن حضرت سینه و زیر گلویش را نمایان کرد و زینب کبری سلاماللّهعلیها پیش آمد و آنجا را بوسید؛ سپس رو به سمت مدینه کرد و صدا زد:
📋 یا أُمّاه، هذه الأمانةُ قد أدَّیتُها!
▪️ای مادرجان! این امانت شما را من به جا آوردم.
🥀سیدالشهداء علیه السلام فرمود: آن أمانت چه بود؟ زینب کبری سلاماللّهعلیها عرضه داشت: ای برادرم! همانا وقتی که شهادت مادرمان فاطمه زهرا سلاماللهعلیها نزدیک شد به من فرمود: ای زینب! سینه و حفره گلویت را برایم نمایان کن.
پس من نمایان نمودم سینه و حفره گلویم را و مادرمان آنجا را بوسید. سپس به من فرمود:
📋 هذه وَدیعَةٌ منّي إلي أخیكِ الحسینِ یا زینبُ، إذ رأیتِ أخاكِ الحسینَ في کربلا وحیداً فریداً
▪️این (بوسه) امانتی است از سوی من به جانب برادرت حسین علیهالسلام؛ پس هنگامی که برادرت حسین را در کربلات تنها وبی کس دیدی؛
📋 یَستَغیثُ فلا یُغاثُ و یَستَجیرُ فلا یُجارُ علیه و یَطلُبُ الماءَ فلا یُسقیٰ منه فلیس له ناصرٌ ولا معینٌ ولا شفیقٌ حمیمٌ قَبِّلیه في صدرِه و شَمّیهِ في نَحرِهِ نیابةً عَنّي
▪️دیدی که طلب یاری میکند ولی کسی به او یاری نمیرساند؛ دیدی که پناه میخواهد ولی کسی به او پناه نمیدهد؛ دیدیکه آب طلب میکند ولی کسی به او آبی نمیرساند؛ دیدی که که هیچ یاور و رفیقِ دلرحمی ندارد، پس به نیابت از من سینه و زیر گلوی او را ببوی و سپس ببوس...
✍یکدم برو آهستهتر، جانا شتابان میروی
رو سوی قربانگه چرا؟ خود سهل و آسان میروی؟
ای خسرو خونین جگر، از ما زنانِ در بدر
کردی مگر صرفنظر، کاینسان خرامان میروی
ای یادگار رفتگان، ای رهبر دلخستگان
مهلًا دَمی آهسته ران، بیحد شتابان میروی
جانا چه سازد خواهرت، با این عیال مضطرت
جز اینکه از هجر و غمت، نالد که گریان میروی
کرده وصیت مادرت، بوسم گلو و حنجرت
ک انْدر وداع آخرت، آن دَم که میدان میروی...
📚بحرالمصائب ج۵ ص۷۴
📚موسوعة الکبری، ج۱۵ ص۱۰۹ به نقل از: لوامع الأنوار (مرندی) نسخه خطی، ص٩٩
#معارف_فاطمی
#امام_زمان_علیه_السلام
🩸امام زمان «ارواحنافداه» به هنگام ظهور، خونخواهان حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» را به دور خود فرا میخواند...
در نَقلی آمده است:
وقتی که حضرت حجة بن الحسن علیهماالسلام ظهور کند، ندا سر میدهد:
📋 یَا لَثَاراتَ جَدَّتِی فَاطِمَةَ! أَلَیسَ الصُبحُ بِقَریبٍ؟!
🔹 ای خون خواهان جدّه طاهره من، فاطمه زهرا "سلاماللهعلیها"... آیا صبح روز انتقام نزدیک نبود؟!
📚موسوعة الکبری، ج١۵ ص٢٨۴
📚قِدّیسة الإسلام،میلانی، ص٢٩١
#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸صدیقه کبری سلاماللّهعلیها در ساعات احتضار، با نگاه بر سیدالشهداء علیهالسلام، دائم از دل «آه» میکشید...
در نقلی آمده است:
در روزهای آخر عمر شریف صدیقه کبری "سلاماللهعلیها" بود، که اسماء میگوید:
فاطمه زهرا "سلام الله علیها" مرا طلبید و بعضی از وصایا را به من سفارش نمود. سپس رو به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام کرد و فرمود:
📋 يَا قُرَّتَا عَينِي! إنَّ أُمَّكُمَا مَريضَةٌ؛ اِذهَبا إلَى رَوضَةِ جَدِّكُما وَ اْدْعُوا لَها. و قَبَّلتْهُما وَ بَكَتْ
▪️ای دو نور دیدهام! مادرتان بیمار است؛ بر سر مزار جدّتان روید و برای او دعا کنید. سپس آن دو را بوسید و گریه کرد.
📋 فَنَظَرَتْ إلَى الحُسينِ عَليهِالسّلام نَظَرَ حَسْرَىٰ وَ تَأَوَّهَتْ
▪️و از روی حسرت نگاهی به امام حسین علیهالسلام میانداخت و «آه» میکشید...
📚 لوامع الأنوار،مرندی(خطی)؛ ص٩٩
✍ از بازی غریب فلک آه میکشید
از زخم های خورده نمک آه میکشید
آن چهرهای که تاب نسیم سحر نداشت
حتی ز باد بال ملک آه میکشید
حالا چه آمده به سرش که تمام شب
از جای زخم های فدک آه میکشید
او بار شیشه داشت که در کوچه خُرد شد
آئینه بود و غرق ترک آه میکشید
وقتی که میبُرید لباس حسین را
تنها خودش بدون کمک آه میکشید...
#وصایا_و_لحظات_احتضار
#مصیبت_وداع
🩸زینبم! وقتی که حسینم این پیراهن رو از تو خواست، بدان که دیگر آخرین دیدار تو با اوست...
در نقلها آمده است:
آخرین روزهای عمر شریف صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که،
📋 أَعطَتِ الزَّهراء عَلَيهاالسّلام قَميصَ إبراهيمَ الخَليلِ لِزَينب علیهاالسلام
▪️زهرای مرضیه علیهاالسلام، پیراهن حضرت ابراهیم علیه السلام را (که از آباء و اجدادش به ارث رسیده بود) به زینب کبری علیهاالسلام داد.
🥀 سپس به دختر خود، فرمود:
📋 إذَا طَلبَه منكَ أخوكَ الحسينُ عليهالسّلام فَاعلِمي أنَّهُ ضَيفكَ ساعةً،ثمّ يُقتلَ بأشدّ الأحوالِ بِيَدِ أولادِ الزّنا
▪️وقتی که این پیراهن را برادرت حسین علیهالسلام از تو طلب کرد، بدان که دیگر لحظاتی بیشتر مهمان تو نیست و ساعتی دیگر به سختترین حالت به دست اولاد زنا به شهادت میرسد.
✍ هر چند کهنه، پیرهنی داشتی؛ چه شد؟
گر بود پیرهن، کفنی داشتی؛ چه شد؟
ای یوسف عزیز! چه کردند گرگها؟
آخر تو "کهنهپیرهنی" داشتی؛ چه شد؟
جسم تو ذرّه ذرّه در این دشت، پخش گشت
در زیر آفتاب، تنی داشتی؛ چه شد؟
ای دور از دیار که تا دِیْر میروی!
آواره تا به کی؟ وطنی داشتی؛ چه شد؟
خود را چه خوب خرج خدا کردی ای کریم!
سر داشتی؛ چه شد؟ بدنی داشتی؛ چه شد؟
📚عوالم العلوم،ج ١١ ص ٩٠٦
📚وقائع الشهور و الأيام،بيرجندی، در ذیل وقایع جمادی الاولی
📚مسند فاطمة عليهاالسّلام، تويسركاني، ص۳۲۴
#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸استخوانی شدهام که پوستی به آن چسبیده است ...
در نقلی آمده است که امام صادق علیهالسلام فرمودند: روزهای آخر عمر مبارک صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که روزی با أسماء چنین درد و دل نمود:
📋 كَيْفَ أَصْنَعُ وَ قَدْ صِرْتُ عَظْماً قَدْ يَبُسَ الْجِلْدُ عَلَى الْعَظْمِ
▪️من چه باید بکنم با این وضعی که دارم؟! استخوانی شدهام که پوستی به آن چسپیده است؟!
🥀 در این هنگام أسماء به آن حضرت فرمودند:
📋 فَدَيْتُكِ أَنَا أَصْنَعُ لَكِ شَيْئاً لَا يَرَى الرَّجُلُ شَيْئاً إِذَا حُمِلْتِ عَلَى نَعْشِكِ...
▪️جان من به فدایتان بشود! من برای شما یک تابوتی درست میکنم که مرد، چیزی از بدن زن را در آن تابوت نمیبیند؛ این تابوت را در سرزمین حبشه برای زنهایشان قرار میدهند.
🥀 صدیقه کبری سلاماللّهعلیها فرمودند:
📋 فَأُحِبُّ أَنْ تَجْعَلِينَ ذَلِكِ
▪️من دوست دارم که از همین تابوت برایم بسازی...
📚الجعفریات،ج۱ ص۲۰۵
📚دعائم الاسلام،ج۱ ص۲۳۲(با اندکی تفاوت)
✍بیتوته کرده درد به هر عضو جسم من
گشته است معدنی ز جراحات، این بدن
دیگر کسی به خانه من سر نمیزند
ای مرگ لا اقل تو به من یک سری بزن
از من نمانده است به جز استخوان و پوست
گم گشته است پیکر من بین پیرهن
تعظیم من به پیش علی شد همیشگی
دیگر مرا نیاز نباشد به خَم شدن
آتش به جان خسته و پر درد میزند
این گریه های مخفی و بی هقهق حسن
لرزه نشانده بر بدنم وقت احتضار
آیندهٔ پر از غم این طفل بی کفن...
#مصائب_بعد_از_شهادت
🔰 نه فقط خدیجهٔ غرّاء را...
نه فقط صدیقهٔ کبری را...
بلکه «تابوت» آن حضرت را هم از سر حسادت، مسخره میکرد...
به نقل منابع متعدد شیعه و سنی:
وقتی که حضرت زهرا سلاماللهعلیها به شهادت رسید، عایشه آمد تا بر بالای پیکر مطهر آن حضرت حاضر شود؛ أسماء به پیش آمد و گفت: مبادا داخل شوی! عايشه رفت و به أبوبكر شكايت کرد و گفت:
📋 إِنَّ هَذِهِ الْخَثْعَمِيَّةَ تَحُولُ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ اِبْنَةِ رَسُولِ اللَّه وَ قَدْ جَعَلَتْ لَهَا مِثْلَ هَوْدَجِ الْعَرُوس.
▪️اين خَثعميّه (کسانی را که در دامنه کوه خثعم زندگی میکنند، "خثعمیّون" میگویند؛ عایشه با این لفظ میخواست أسماء را مسخره کرده و بگوید اینکه از پشت کوه آمده) ميان ما و دختر رسول خدا «صلیاللهعلیهوآله» مانع مىشود و برای جسد او، تخت عروس درست کرده است!
📚وفاء الوفا،ج۳ ص۹۰۴
📚السنن الكبرى،ج۴ ص۳۴
📚نهایة الارب،ج۱۹ ص۱۲۷
📚کشف الغمه، ج۱ ص۵۰۴
✍ سایهی سوختن خیمه به دیوار افتاد
گذر زینب از این کوچه به بازار افتاد
تا که با نعرهی یک سنگدل آیینه بریخت
شیشهای خرد شد و از سر دیوار افتاد
پای آتش به در خانهی گل ها وا شد
غنچهای سوخت، به پهلوی گلی خار افتاد
کینه و بغض و حسد دست که دادند به هم
دست مادر وسط معرکه از کار افتاد
شهر با نالهی "یا فضه خُذینی" فهمید
نفسِ شیر خدا از نفس انگار افتاد
عمْر گهواره به بوسیدن محسن نرسید
قرعهی چوب به تابوتِ تن یار افتاد...
#مصائب_بعد_از_شهادت
🩸مصیبتی که فقط خدا میداند چه زخمی بر دل اهلبیت «علیهمالسلام» گذاشته است...
در روایتی امام صادق علیهالسلام فرمودند:
گناهان کبیره هفت گناه است که همه آن گناهان را نسبت به ما اهلبیت روا داشتند؛ اولش برای خدای متعال، شریک قرار دادن است و دیگر کشتن کسی که خداوند کشتن او را حرام فرموده و خوردن مال یتیم و پدر و مادر را رنجاندن و به زنان پاک دامن نسبت ناروا دادن و از جبهه جنگ گریختن و حق ما را انکار نمودن.
🥀 در ادامه ، امام علیهالسلام تشریح نمودند که چگونه این هفت گناه را در حق اهلبیت علیهمالسلام روا داشتند؛ تا اینکه رسیدند به «نسبت ناروادادن به زنان پاکدامن»؛ سپس فرمودند:
📋 أَمَّا قَذْفُ الْمُحْصَنَةِ فَقَدْ قَذَفُوا فَاطِمَةَ علیهاالسلام عَلَی مَنَابِرِهِمْ...
▪️و اما تهمت به زنان پاکدامن؛ همانا به مادر ما فاطمه زهرا سلاماللهعلیها بر فراز منبرهای خود ناسزا و ناروا گفتند.
📚علل الشرایع، ج۲ ص۲۲۳
📚الخصال، ص۳۶۴
✍ و به همین جهت است که در دعای شریف صنمی قریش، چنین به درگاه الهی عرضه میداریم:
أللّهُمَّ العَنهُم بِعَدَدِ کُلِّ مُنکَرٍ أتَوهُ و حقٍّ اَخفَوهُ وَ مِنبَرٍ عََلَوهُ...
🔻خدايا آن دو و پيروانشان را به عـدد هـر کار نـاروايی که انجام دادند و به عدد هر حقي که مخفي داشتند، و هر منبری که به ظلـم بر آن بالا رفتند، لعنت کن.
#مصائب_غسل_و_دفن
🩸وقتی که امام صادق علیهالسلام در جواب یک «سؤال شرعی»، رنگشان تغییر نموده و برای راوی روضه میخوانند...
مردی نزد امام صادق علیه السلام آمد و از ایشان پرسید: آیا جایز است جنازهای را شبانه در نور آتش تشییع داده شود درحالی که آتشدان، چراغ یا هر وسیلهای که نور از آن استفاده شود همراه آن جنازه وجود داشته باشد؟
📋 فَتَغَیَّرَ لَوْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام مِنْ ذَلِکَ وَ اسْتَوَی جَالِساً
▪️رنگ چهرهٔ مبارک امام صادق علیهالسلام از این سخن دگرگون شد( و به یاد مصیبت مادرشان فاطمه زهرا سلاماللهعلیها افتاده) و سر پا نشستند.
🥀 سپس امام علیهالسلام ظلمهایی که اولی و دومی و اتباع آن دو بر سر صدیقه کبری سلاماللّهعلیها آوردند، برای راوی مفصلاً شرح داده و در آخر فرمودند:
📋 فَلَمَّا قَضَتْ نَحْبَهَا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهَا وَ هُمْ فِی ذَلِکَ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ أَخَذَ عَلِیٌّ علیهالسلام فِی جَهَازِهَا مِنْ سَاعَتِهِ کَمَا أَوْصَتْهُ
▪️هنگامی که فاطمه زهرا سلاماللهعلیها به شهادت رسید،در دل شب بود که مولا علی علیهالسلام فوراً شروع به تجهیز و آماده ساختن جنازه مطهر آن حضرت شد، چنان که خود آن بانو سفارش فرموده بود.
📋 فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ جَهَازِهَا أَخْرَجَ عَلِیٌّ الْجِنَازَةَ وَ أَشْعَلَ النَّارَ فِی جَرِیدِ النَّخْلِ وَ مَشَی مَعَ الْجِنَازَةِ بِالنَّارِ حَتَّی صَلَّی عَلَیْهَا وَ دَفَنَهَا لَیْلًا
▪️آن گاه که مولا علی علیهالسلام از تجهیز او فارغ گشت، جنازه را از خانه خارج ساخت و آتش را در شاخهای از درخت خرما برافروخت و با نور آتش، جنازه را تشییع کرد و برآن نماز گزارد و شبانه به خاکش سپرد.
📚علل الشرایع ج١ ص١٧٧
📚بحارالانوار ج ٧٨ ص٢۵٣
✍ شكسته بال و پری ز آشیانه میبردند
تنی ضعیف، غریبان به شانه میبردند
جنازهای كه همه انبیاء به قربانش
چه شد؟ كه هفت نفر مخفیانه میبردند
مدینه! فاطمه را روز روشن آزردند
چرا جنازۀ او را شبانه میبردند؟
ز غربت علی و قصهی در و دیوار
به دادگاه پیمبر، نشانه میبردند
به جای گل که گذارند روی قبر رسول
برای او، اثر تازیانه میبردند!
سزای آن همه احسان مصطفی، این بود!
هنوز هم کفن آن شهیده خونین بود!
#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸وقتی که فاطمه زهرا سلاماللهعلیها از مولا علی علیهالسلام حلالیت طلبیده و سیل اشک از چشمان مولا جاری میشود...
در نقلی آمده است:
ساعات آخر عمر شریف صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که امیرالمؤمنین علی علیهالسلام بالای سر آن بانو نشسته و وصایای آن حضرت را میشنید.
بانوی دو عالم بعد از اینکه سفارش امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را به مولا نمود، فرمودند:
📋 يَا ابنَ عمّي! إنّي راضيةٌ عَنكَ،فَهل أنتَ راضٍ عَنّي؟
▪️ای پسر عمو! من از شما راضیام اما آیا شما هم از من راضی هستید؟
📋 خَدِمتُك بِقَدْرِ جُهدي و طاقَتي و أَعَنتُكَ عََلَى دُنياكَ مِقدارَ قُوّتي
▪️من تا میتوانستم و هر چه که در توانم بود در زندگیام به شما خدمت نمودم...
📋 و بَعدَ ذٰلِكَ فإنّي أَعتَرِفُ بِالتَّقصيرِ في حَقّكَ فَسٰامِحْني
▪️اما با همه حال، اعتراف میکنم که در حق شما کوتاهی نمودهام؛ پس مرا حلال کن...
📋 فَبَكَى عليُّ عليهالسّلام و قال: يا بنتَ المصطفى و يا سيّدة النساء! رُوحي لِرُوحكِ الفِداء
▪️در اینجا بود که مولا علی علیهالسلام به گریه افتادند و فرمودند: ای دختر مصطفی! از سروَر همه زنان! روح و جانم به فدای تو.( این چه حرفی است که میگویی؟!)
📚 الکوکب الدُّرّی،حائری،ج۱ ص۲۵۱
✍ به التماس نگاه یتیمهای خودت
به دستهای کریمانهی دعای خودت
بیا دوباره دعا کن ولی برای خودت
برای پهلو و بازو و دست و پای خودت
فقط برای نرفتن دعا کنی؛ باشد؟
برای بی کسی من دعا کنی؛ باشد؟
تو بار رفتن بستی، علی حلال کند؟!
تو بین بستر هستی، علی حلال کند؟!
تو بین شعله نشستی، علی حلال کند؟!
تو بین کوچه شکستی، علی حلال کند؟!
تو را به جان حسینت نگو حلالم کن
از این غریب بخر آبرو، حلالم کن
کمی مراقب خود باش... فکر جانت باش
به فکر من نه... کمی فکر کودکانت باش
تو باش! با تن زخم و قد کمانت باش
بمان و قدرت زانوی پهلوانت باش
همان که بست در این خانه دست حیدر را
مخواه باز ببیند شکست حیدر را...
#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸زهرا جان! با من حرف بزن که من پسر عمویَت علی هستم...
در نقلها آمده است:
امیرالمومنین علی علیهالسلام نماز ظهر را خوانده و به طرف منزل میرفت که ناگاه کنیزان را دید که ماتم زده و گریان به استقبال آن حضرت آمدند. امام علیهالسّلام از آنها پرسید که چه خبر شده، چرا شما را ناراحت و مضطرب میبینم؟ گفتند:
📋 یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ أَدْرِکْ ابْنَةَ عَمِّکَ الزَّهْرَاءَ علیها السلام وَ مَا نَظُنُّکَ تُدْرِکُهَا
▪️یا امیرالمؤمنین! دختر عموی خود فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را دریاب! گرچه گمان نمیکنیم به هنگام برسی.
🥀 مولا علی علیهالسلام به سرعت وارد خانه شد و نزد فاطمه زهرا سلاماللهعلیها رفت. ناگاه دید که همسرش در میان بستر خود که از پارچه کتان سفید مصری بود افتاده و (از درد) به طرف راست و چپ میغلتد.
📋 فَأَلْقَی الرِّدَاءَ عَنْ عَاتِقِهِ وَ الْعِمَامَةَ عَنْ رَأْسِهِ وَ حَلَّ أَزْرَارَهُ
▪️مولا علی علیه السّلام عبا را از دوش خود انداخت، عمامه را از سر مبارک خود برداشت و لباس خود را گشود.
📋 وَ أَقْبَلَ حَتَّی أَخَذَ رَأْسَهَا وَ تَرَکَهُ فِی حَجْرِهِ وَ نَادَاهَا یَا زَهْرَاءُ
▪️آنگاه جلو رفت، سر مبارک زهرای مرضیه سلاماللهعلیها را به دامن گرفت و با صدای بلند فرمود: «یا زهراء» ؛ ولی آن حضرت پاسخی نداد.
🥀 برای دومین بار فرمود: «یا بنت محمدٍ المصطفی! » باز هم جوابی نداد. حضرت امیر علیهالسلام برای سومین بار صدا زد: «ای دختر آن کسی که زکات را در دامن عبای خود برای فقرا میبرد! » اما باز هم جوابی نشنید. دوباره گفت: «ای دختر آن کسی که با ملائکه نماز خواند! » حضرت زهرا سلاماللهعلیها باز هم جوابی نداد. در این هنگام مولا علی علیهالسّلام صدا زد:
📋 یَا فَاطِمَةُ کَلِّمِینِی فَأَنَا ابْنُ عَمِّکَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ
▪️ای فاطمه! با من حرف بزن؛ من پسر عمویت علی بن ابی طالب هستم.
📋 فَفَتَحَتْ عَیْنَیْهَا فِی وَجْهِهِ وَ نَظَرَتْ إِلَیْهِ وَ بَکَتْ وَ بَکَی
▪️حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها این بار چشمهای خود را به روی مولا علی علیهالسلام گشود. آنگاه به گریه افتاد. مولا علی علیهالسّلام هم گریان شد.
🥀 مولا علی علیهالسلام به آن حضرت فرمود: مگر تو را چه شده است؟! من پسر عمویت علی هستم! زهرای مرضیه سلاماللهعلیها فرمود:
📋 یَا ابْنَ الْعَمِّ إِنِّی أَجِدُ الْمَوْتَ الَّذِی لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا مَحِیصَ عَنْهُ
▪️من اکنون مرگی را که نمیتوان از دست آن گریخت، به چشم میبینم.
📚بحارالانوار ج۴۳ ص١٨٧
✍ التماست میکنم، با اشکها، با نالهام
بیشتر پیشم بمان، ای یاسِ هجده سالهام!
چشمِ خود را باز کن، قامتکمانِ مرتضی!
در غمِ عشقت پریشانم، خرابم، والهام
ای گلِ خوش رنگ و بو، در آسمانِ عاشقی،
تو ستاره باش، من هم تا ابد دنبالهام
حیدرِ خیبرگشا را، داغِ تو، بیچاره کرد
پاسخی ده، تا مگر فرخنده گردد طالعم
کاش میمُردم، نمیدیدم که بینِ شعلهها
ناگهان آتش گرفت و سوخت، باغِ لالهام
با علی حرفی بزن، این روزهای آخری
"کَلِّمیني" فاطمه! ای یاسِ هجده سالهام!
#وصایا_و_لحظات_احتضار
🩸زهرای من! حال که داری به دیدار پدرت میروی، تمام ظلمهایی را که این امّت در حق من روا داشت، برای پدرت بازگو کن...
در نقلی آمده است:
وقتی که صدیقه کبری سلاماللّهعلیها وصایای خود را به امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود و آن حضرت دانست که دیگر فاطمه زهرا سلاماللهعلیها از جهان رفتنیست،
📋 فبَكَىِ عَليٌّ عليهالسّلام و قال: يٰا فاطمة،إذٰا لَقيتَ حَبيبي رَسولَ اللّه صلیاللهعلیهوآله فَاقْرِئيهِ مِنّي السّلام
▪️در اینجا بود که مولا علی علیهالسلام به گریه افتادند و فرمودند: فاطمه جان! حال که داری به ديدن حبیب من، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله میروی، سلام علی را به او برسان!
📋 وَ اشْرَحي لَهُ مٰا أصٰابَني مِنْ أُمّتِهِ مِنَ الظُّلمِ و العُدوٰان.
▪️و تمام ظلمها و دشمنی هایی را که امّتش در حق من روا داشتند، برایش شرح بده.
📚الکوکب الدُّریّ،حائری، ج١ ص٢۵٢
✍ مغتَنم ديدند صبر رو به پايان مرا
آتش آوردند نمرودان گلستان مرا
بيت من در آتش و مصراع من افتاده بود
بي ادبها خوب سوزاندند ديوان مرا
آرزوهاي مرا در پشت در آتش زدند
كاش میبستند جای دست، چشمان مرا
دست من بسته ولی دست مغيره باز بود
زد تو را تا که بگيرد زودتر جان مرا
حرف ناموسش كه شد ايوب صبرش سر رسيد
با تو سنجيدند بين كوچه ايمان مرا...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرحومحاج سلیم موذن زاده اردبیلی🎙
زهرا زهرا زهرا🖤🍃