فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت مظلومانه شاهد
لحظه هاے تب آلودعاشورا
یادگارروزهاےآمیخته
باعشق واشڪ و عطش
تندیس اسوه اخلاق
شڪافنده دریاے علوم
پنجمین ڪوڪب آسمان امامت
حضرت امام باقر(ع)
تسلیت باد🏴
🏴صدرا
☝️☝️
#اعمال_روز_عـــرفه
🌷امام صــادق علیهالسلام:
هرچه میخواهےبرای خود #دعـا
بخوان و در دعا ڪردن بڪوش
ڪه #روزعـــــرفه روز دعـــــا و
درخــواست است.
📒التهذیب الاحکام ج ٥ ص۱۸۲
روایتی شنیدنی از زندگی شهید مدافع حرم حامد جوانی از زبان پدر و مادر آن شهید :
1⃣قسمت قسمت اول : مقدمه ای کوتاه و خصوصیات اخلاقی شهید
برای شناخت بیشتر شهید مدافع حرم حامد جوانی مصاحبه پدر بزرگوار و مادرمحترمه این شهید عزیز را در چند قسمت تقدیم یاران و خیمه نشینان این شهید سعید خواهیم کرد ، باشد که چراغ راهی گردد برای راهمان ؛
پدر و مادری که جوان 25 ساله ی خود را قربانی آرمانی بزرگ به نام اسلام کردند، با این باور که اگر ده پسر دیگر هم داشتند فدای اسلام و اهل بیت (ع) می کردند.
«شهادت» زیباترین نوع رسیدن به ابدیت است، چه آنکه خداوند در قرآن کریم وعده داده است که شهید همواره زنده است و حیات و ممات او همواره صفتی است برای حیات طیبه و به مصداق آیه شریفه قرآن که می فرماید « و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاءُ عند ربهم یرزقون» 1
شهادت عروج شدن انسان برای نیل به سرچشمه نور و نزدیک شدن به هستی مطلق است و امروز زیباترین نوع شهادت دفاع در راه آرمان های اسلام و حمایت از حریم آل الله است.
«حامد» جوانی بود که بهره ی جوانی اش را در راه اسلام و صیانت از خاندان اهل بیت علیهم اسلام دید.
پدر و مادری که جوان 25 ساله ی خود را قربانی آرمانی بزرگ به نام اسلام نمودند، با این باور که اگر ده پسر دیگر هم داشتند فدای اسلام و اهل بیت (ع) می کردند؛ همان پدر و مادر اعضای بدن فرزندشان را نیز بخشیدند تا حامد را همچنان در جوان های دیگر زنده نگه دارند.
⏹ لطفا از دوران کودکی فرزند شهیدتان برایمان بگویید:
▶️ حمیده پادبان مادر شهید: ما دو پسر داشتیم و حامد فرزند دوم مان بود، در سال 1369 به دنیا آمد؛ از همان اول سعی کردیم او را در فضای مذهبی قرار بدهیم تا به قول خودمان بچه هیئتی بار بیاید.
در سال 88 وارد سپاه شد و رغبتش برای خدمت به نظام و انقلاب بیشتر شد. او همیشه می خواست طوری زندگی کند که برای دین و انقلاب مثمر ثمر باشد. با همین اندیشه و نیت بود که در تیر ماه سال 94 به شهادت رسید.
⏹ به عنوان مادر شهید از شیوه ی تربیتی که برای بزرگ کردن پسرتان در پیش گرفتید صحبت کنید:
▶️ مادر: من کار خاص و اساسی برای حامد نکردم بلکه سعی کردم همین روال درست و ساده ی تربیت دینی را در پیش بگیرم. مثلا از کودکی او را به نماز و روزه ترغیب می کردیم و او نیز از همان بچگی هم نمازهایش را می خواند و هم در امر روزه و دیگر واجبات مبادرت داشت.
حامد خیلی پاک و صادق بود؛ به من و پدرش بسیار احترام قائل می شد. اگر از او درخواستی می کردم هر کار مهمی هم که در دست داشت رها می کرد تا حرف من زمین نماند.
ادامه دارد ..........
روایتی زیبا و شنیدنی از زندگی شهید مدافع حرم حامد جوانی از زبان پدر ومادر گرامی ایشان :
2⃣ قسمت دوم ؛ حامد پرورش یافته هییت های حسینی و بسیج
▶️ جعفر جوانی پدر شهید: من حامد را همراه خود به هیئت فاطمیه تبریز می بردم اما وقتی با این فضا آشنا شد چه با من و چه بدون من در هیئت حاضر می شد و می توانم بگویم پرورش دهنده ی حامد هیئت و بسیج بود. هر چند پدر نقش مهی در تربیت و پرورش فرزند دارد اما به لحاظ اشتغال و درآمدزایی کمتر فرصت می کند با بچه ها باشد لذا این وظیفه ی خطیر همیشه بر عهده مادر است و من از همسرم سپاسگذارم که این چنین پسری را تربیت کرده است.
⏹ وقتی حامد تصمیم به ورود به سپاه و عرصه نظامی گرفت، چه واکنشی نشان دادید؟ در حالی که می دانستید در این راه خطراتی هم وجود دارد:
▶️ مادر: حامد در رشته علوم نظامی تحصیل کرده بود، من دوست داشتم او در مسیر حفظ و حراست از نظام قدم بردارد و از تصمیمش خوشحال نیز بودم، چون معتقدم نیتش حسینی بود و در راه امام حسین(ع) حرکت خواهد کرد و هرکسی در این راه باشد حتما سعادتمند می شود.
حامد در دوران مدرسه دوستی به نام حامد داشت، که در همان دوران مدرسه به او گفته بود صبر کن و ببین که روزی من کاری خواهم کرد که در دنیا سر و صدا کند. روز تشییع جنازه حامد، مادر دوستش این ماجرا را از زبان پسرش نقل کرد.
⏹ حامد تصمیم رفتن به سوریه را چطور با شما مطرح کرد؟
▶️ مادر: او خیلی راحت در این مورد با ما حرف زد و ما هم راحت پذیرفتیم. چون ما هرکجا باشیم به عنوان شیعه وظایفی داریم. من خود اعتقاداتی دارم که برای دفاع از آن اگر اجازه داشته باشم به سوریه یا هرجای دیگر هم می روم. به همین دلیل وقتی حامد تصمیمش را با ما درمیان گذاشت به او گفتم ای کاش ده برادر دیگر هم داشتی تا همه با هم به دفاع از حریم آل الله می رفتید.
وقتی حامد می رفت ما این حقیقت را قبول کردیم که وقتی کسی به این راه می رود یا شهید می شود یا مجروح و یا سالم بر می گردد. برای همین نیز وقتی خبر شهادتش را آوردند اصلا ناراحت نشدیم. حامد به من و پدرش گفته بود اگر شهید شدم و مراسمی به پا کردند گریه نکنید تا مبادا دل دشمن شاد شود.
حال باید بگویم ما به راحتی این اتفاق را پذیرفته ایم و هرلحظه حضور حامد را در خانه حس می کنیم.
« زیارت عاشورا امروز به دنبال مصداق عملی است »
▶️ پدر: در زیارت عاشورا خطاب به امام حسین(ع) می گوییم ای کاش ما در کربلا بودیم و از شما حمایت می کردیم؛ اکنون مصداق واقعه کربلا در دنیا به وقع پیوسته و میدان نبرد حق و باطل از جنس عاشورایی و مکتب حسینی به پا شده است؛ درواقع الان وقت عمل است؛ ما که می گفتیم کاش در کربلا بودیم و در رکابت می جنگیدیم، الان کربلاست پس باید به عهدمان وفا کنیم و برای دفاع از حق به میدان بیاییم.
اسرائیل، آمریکا و امثال داعش باید فکر حمله به حرم حضرت زینب (س) را از سر بیرون کنند؛ چون تا زمانی که حضرت زینب(س) چنین عباس هایی دارد آنها نمی توانند کاری از پیش ببرند. بنابراین افتخار ما این است که حامد رفت.
«ما هنوز نمرده ایم که دوباره آل الله اسیر شوند»
آنچه همیشه ورد زبان حامد بود این بود: یا حسین(ع)! هنوز ما نمرده ایم که رقیه ات دوباره سیلی بخورد ... می گفت من وظیفه دارم هر لحظه آنجا باشم و اگر اشتیاق دیدار شما را در دل نداشتم هرگز به مرخصی نمی آمدم، چون الان در شرایطی هستیم که باید از ناموس امام زمان(عج) دفاع کنیم. حضرت زینب(س) و حضرت رقیه (س) ناموس امام زمان (عج) هستند و ما باید از آنها دفاع کنیم ........