#شهدای_کربلا
❤️ #بشیر_بن_عمرو_حضرمي ❤️
👈از شهداي کربلاست.نامش در زيارت رجبيه هم آمده است.
👈وي يکي از دو مردي بودکه پيش از شهادت جوانان بني هاشم، از ياران حسين «ع» باقي مانده بودند. 🌹🌹🍀
👈انساني پايدار، بصير و با وفا و از مردم «حضرموت» يمن بود.
👈در کربلا خود را به کاروان حسين «ع» ملحق ساخت.
👈در همان دوران، فرزندش در شهر ري اسير بود. 🌹🌹🍀
👈با آنکه امام، بيعتخود را از او برداشت، ولي حاضر نشد دست از امام بکشد. 👈اغلب مورخان، شهادت او را در حمله اول دانستهاند.🌹🌹🍀
👈قبر او در بقعه دسته جمعي شهداي کربلا در پايين پاي سيد الشهداست.
👈بشر بن عمر هم نقل شده است.
👈(دايرة المعارف تشيع، ج 3، ص 250، عنصر شجاعت، ج 2، ص 194.)🌹🌹🍀
#شهدای_کربلا
❤️ #شبيب_بن_عبدالله، #مولي_حرث ❤️
👈وي از شجاعان کوفه بود که در کربلا همراه سيف و مالک (پسران سريع) به حسين «ع» پيوست 👈و جزء شهداي حمله اول در روز عاشورا بود که پيش از ظهر شهيد شد. 💐💐💐
👈شبيب از صحابه پيامبر خدا بود و همراه علي «ع» نيز در جنگهاي سهگانهاش شرکت داشت.
👈عنصر شجاعت، ج 2، ص 138.💐💐💐
#شهدای_کربلا
❤️ #سيف_بن_مالک_عبدي ❤️
👈از شهداي کربلاست.
👈از جوانان پرشوري بود که در بصره، در خانه بانوي بزرگ، «مارية بنت منقذ عبدي» جمع ميشدند، 👈خانه او پايگاهي براي شيعه بود.[ انصار الحسين، ص 78.]🌹🌹🍀
👈از بصره بهکوفه آمد و از آنجا به کاروان امام حسين «ع» پيوست، 👈سپس همراه او به کربلا آمد.
👈عصر عاشورا در نبرد تن به تن به شهادت رسيد. [عنصر شجاعت، ج 1، ص 79.] .🌹🌹🍀
#شهدای_کربلا
❤️ #زهیر_بن_قين_بجلي❤️
👈از شخصيتهاي برجسته کوفه بود که روز عاشورا، افتخار يافت در رکاب حسين بن علي «ع» به شهادت برسد.👈وي در ميدانهاي جنگ، دلاوريهاي بسياري نشان داده بود.ابتدا نيز هوادار جناح عثمان بود، 👈اما توفيق يافت که نيک فرجام و از شهداي عالي مقام کربلاشود.وي در سال 60 هجري (که سيد الشهدا هم از مکه به قصد کوفه حرکت کرده بود) 👈از سفر حج برميگشت و دوست نداشت که با امام برخورد کند و هم منزل شود. 👈اما در يکياز منزلگاهها ناچار با فرود آمدن کاروان حسيني همزمان شد.👈امام کسي را نزد او فرستاد.🌹🌹🍀
👈فرستاده حسين «ع» به خيمه او رفت و پيام امام را رساند.👈ابتدا بي ميلي نشان ميداد. اما همسرش او را تشويق کرد تا برود و ببيند خواسته امام چيست.👈زهير نزد امام رفت. کلمات امام آتشي در دل او افروخت که از «عثماني» بودن به «حسيني» بودن تبديل شد. 👈همسرش را نزد قبيله و بستگانش فرستاد و خود به کاروان امام پيوست.[ بحار الانوار، ج 44، ص 371.]
👈سپاه حر وقتي راه را بر امام حسين «ع» بستند، 👈زهير با اجازه سيد الشهدا با آنان سخن گفت و به امام پيشنهاد کرد که با آنان بجنگند، ولي امام نپذيرفت.[ اعيان الشيعه، ج 7، ص 71.]🌹🌹🍀
👈شب عاشورا نيز، از جمله کساني بود که با نطقي پرشور، مراتباخلاص و حمايت و جانبازي خويش را نسبت به امام کرد و گفت: 👈اگر هزار بار هم کشته شوم و زنده گردم هرگز دست از ياري پسر پيغمبر بر نخواهم داشت.[ عنصر شجاعت، ج 1، ص 271.] .🌹🌹🍀
👈روز عاشورا، سيد الشهدا فرماندهي جناح راست ياران خويش را در ميدان به زهير سپرد. 👈زهير، پس از امام حسين «ع» اولين کسي بود که سواره و غرق در سلاح مقابلدشمن رفت و به نصيحت آنان پرداخت. 👈شمر به طرف او تيري افکند. 👈گفتگوهايي بين او و شمر انجام گرفت.[ انصار الحسين، ص 37 و عنصر شجاعت، ج 1، ص 250.] 🌹🌹🍀
👈ظهر عاشورا هم او و سعيد بن عبدالله جلوي امام ايستادند و سپرتيرها شدند تا امام نماز بخواند. 👈پس از اتمام نماز، به ميدان رفت و شجاعانه نبرد کرد و چنين رجز ميخواند:
انا زهير و انا ابن القين
اذودکم بالسيف عن حسين
ان حسينا احد السبطين
من عترة البر التقي الزين
ذاک رسول الله غير المين
اضربکم و لا اري من شين
يا ليت نفسي قسمت قسمين[اعيان الشيعه، ج 7، ص 72.] . 🌹🌹🍀
👈مطابق گفتهاش، با شمشير از حسين «ع» دفاع کرد و جنگيد و کشته شد. 👈امام به بالين او آمد و او را دعا و کشندگانش را نفرين کرد.🌹🌹🍀 🌸صدرا🌸
#شهدای_کربلا
❤️👈 #حبيب_بن_مظاهر ❤️
👈از شهداي والاقدر کربلا بود.حبيب بن مظاهر (مظهر) اسدي، از طايفه بني اسد، کوفي و از اصحاب رسول خدا «ص» بود.👈در هر سه جنگ صفين، نهروان و جمل، در رکاب علي «ع» شرکت داشت. 👈از اصحاب خاص امير المؤمنين و حاملان علم آن حضرت و در علوم قرآني شاگرد خاص وي بود.👈حضرت امير، او را که از حاملان علوم «ع» بود، به علم «منايا و بلايا» (آنچه بعدها اتفاق خواهد افتاد) آگاه ساخته بود.[ الحسين في طريقه الي الشهادة، ص 6.] .
👈 عضو گروه ويژه «شرطة الخميس» بود که نيروي ضربتي و مطيع علي «ع» بودند.[درباره شرطة الخميس ر.ک: «الاختصاص» شيخ مفيد، ص 2، 3، 7، و65 .]
👈 در نهضت مسلم بن عقيل در کوفه، وي از کساني بود که در راه بيعت گرفتن براي مسلم، کوشش ميکرد.نيز از سران شيعه در کوفه محسوب ميشد که به حسين بن علي «ع» دعوت نامه نوشت.👈نزد امام حسين «ع» موقعيت والايي داشت.👈در کربلا نيز امام، او را به عنوان فرمانده جناح چپ سپاه خويش تعيين کرد.
👈حبيب، تلاش فراواني داشت که ياراني از بني اسد را به ياري حسين «ع» بياورد، اما سپاه اموي مانع پيوستن آنان به ياران سيد الشهدا شدند.[ انصار الحسين، ص 66.]
👈گفتگوي او با ميثم تمار، هنگام عبور از مجلس بني اسد، سالها پيش از عاشورا، که هر يک نحوه شهادت ديگري را پيشگويي ميکرد
👈و مايه شگفتي حاضران بودند، معروف است،[ عنصر شجاعت، خليل کمرهاي، ج 2، ص 26.] 👈و اين از همان علم مناياست که از علي آموخته بودند و جريانات آينده را جز داشتند. 👈روز عاشورا رجزي که در حملههايش ميخواند چنين بود:
👈انا حبيب و ابي مظهر
فارس هيجاء و حرب تسعر[الحسين في طريقه الي الشهادة، ص 6.] .
👈حبيب بن مظاهر، روز عاشورا از اينکه با شهادتش به بهشت خواهد رفت، خوشحال بود 👈و با «برير بن خضير» مزاح ميکرد.👈شهادت او بر حسين «ع» بسيار سخت بود.👈هنگام شهادت 75 سال داشت.سر او نيز همراه سرهاي شهدا در کوفه گردانده شد..🌹🌹🍀 🌸صدرا🌸
#شهدای_کربلا
❤️#عابس_بن_ابی_شبیب_شاکری❤️
ایشان اهل قبیله بنی شاکر از قبیله بنی همدان. او از مشاهیر کوفه بود و گفتهاند در سخنوری و خطابه توانایی بسیاری داشته و اهل تهجد و عبادت بوده است
از شیعیان امام علی(ع)
قبیله بنی شاکر از جمله عابس بن ابی شبیب شاکری از علاقهمندان اهل بیت(ع) و شیعیان علی بن ابی طالب(ع) به شمار میآمدند؛ آنان به خصوص اخلاص زیادی نسبت به امیرالمؤمنین(ع) داشتهاند.🌹🌹🍀
عابس از خاصان امام علی(ع) و از یاران امام حسین(ع) بود. وی از اوصاف پسندیده قومش در حد کمالش بهرهمند بود؛ او از رجال شیعه و از رؤسای آنها و مردی شجاع و خطیبی توانا و عابدی پرتلاش و متهجّد و از مهتران، دلاوران، سخنوران، عابدان، و شب زندهداران شیعه بود.🌹🌹🍀
شرکت در جنگ صفین
نقل شده که امیرالمؤمنین(ع) در جنگ صفّین در حق مردان با اخلاص و شجاع بنی شاکر فرمودند: «لو تمت عدتهم ألفا لعبد الله حق عبادته؛ اگر تعداد قبیله بنی شاکر به هزار نفر میرسید، حقّ عبادت خدا به جا آورده میشد.»
عابس در جنگ صفین از ناحیه پیشانیاش زخمی شد که اثر و نشانه آن زخم برای همیشه بر پیشانی او ماندگار شد.🌹🌹🍀
🌺حمایت عابس از امام حسین بن علی(ع)
مسلم بن عقیل پس از ورود به کوفه، وارد منزل مختار ثقفی گردید. شیعیان کوفه از ورود نماینده ویژه امام حسین(ع) با خبر شدند , در خانه مختار اجتماع کردند.
مسلم در این اجتماع، نامه امام حسین(ع) را برای مردم قرائت کرد. عابس، نخستین کسی بود که پس از قرائت نامه امام، به پاخاست و پس از حمد و ثنای خداوند متعال خطاب به مسلم گفت: «من درباره مردم به شما خبر نمیدهم و نمیدانم نیتشان چیست و از جانب آنها وعده فریبنده نمیدهم. به خدا قسم از چیزی که درباره آن تصمیم گرفتهام سخن میگویم هنگامی که دعوت کنید میپذیرم و همراه شما با دشمنانتان میجنگم و با شمشیر از شما دفاع میکنم تا به پیشگاه خداوند روم و از این کار جز ثواب چیزی نمیخواهم.».🌹🌹🍀
پس از او، حبیب بن مظاهر ایستاد و برای یاری امام حسین(ع)، اعلام آمادگی کرد و سخنان این دو نفر، زمینه را برای بیعت مردم، فراهم نمود و بیش از هیجده هزار نفر با مسلم بیعت کردند.
عابس بن ابی شبیب به همراه غلامش شوذب جهت تحویل نامه به امام حسین بن علی(ع) در مکه حرکت نمود و در مکه خدمت امام رسیده و نامه را تحویل داد.🌹🌹🍀
همراهی با کاروان امام(ع)
پس از رساندن نامه، عابس با امام حسین(ع) و کاروانش همراه شد و از مکه تا کربلا امام(ع) را همراهی نمود.
شرکت در نبرد روز عاشورا
محافظت از نمازگزاران در ظهر عاشورا
عابس نماز ظهر را با امام خواند و بعد از ظهر به میدان نبرد رفت و به شهادت رسید؛ اما به گفته برخی از معاصرین، هنگامی که امام حسین(ع) میخواست نماز ظهر عاشورا را اقامه کند عابس مقابل آن حضرت ایستاد و بدن خویش را سپر تیرهای بلا ساخت.🌹🌹🍀
🌷نبرد و شهادت
آتش جنگ در روز عاشورا شعله ور گردید و زمانی که اکثر یاران امام حسین(ع) به شهادت رسیده و تعداد کمی باقی مانده بودند، عابس رو به غلام خود شوذب کرد و گفت: «می خواهی چه کنی؟"
شوذب گفت: «در کنار تو از فرزند رسول خدا(ص) دفاع میکنم.»
عابس گفت: «غیر از این از تو انتظار نمیرفت... اگر امروز از تو عزیزتر کسی را داشتم، او را پیش از خود به میدان میفرستادم که امروز آخرین فرصت عمل است و فردا روز حساب است و عمل به کار نیاید.»🌹🌹🍀
عابس پس از شهادت غلامش - شوذب- نزد امام حسین(ع) آمد و خطاب به امام(ع) فرمود: «یا ابا عبدالله(ع)! به خدا سوگند روی زمین چه دور و چه نزدیک کسی نزد من عزیزتر و محبوبتر از شما نیست، اگر قدرت داشتم که ظلم را از شما به چیزی که عزیزتر از جان و خونم باشد دور کنم حتماً چنین میکردم.»
سپس گفت: «السّلام علیک با ابا عبدالله(ع) اشهد انّی علی هداک و هدی ابیک؛ سلام بر توای ابا عبدالله(ع)، من گواهی میدهم که بر راه شما و پدر شما استوارم و به راه راست هدایت مییابم»، پس از کسب اجازه از امام(ع) راهی میدان جنگ گردید.🌹🌹🍀
ربیع بن تمیم میگوید: “به خدا سوگند او را دیدم که بیش از دویست نفر را تار و مار کرد؛ سرانجام با محاصره به او را شهادت رسانده و سر از بدنش جدا ساختند. و من شاهد بودم که سر عابس بن شبیب در دست مردانی دست به دست میشد و هر یک از آنان با هم منازعه میکردند تا کشتن او را به خود منسوب کنند. تا این که عمربن سعد گفت: «با هم ستیز نکنید، سوگند به خدا قسم یک نفر نمیتوانست این مرد را کشته باشد.»🌹🍀
پیکر بیسر عابس را امام حسین(ع) به خیمه مخصوص شهدا منتقل کرد؛ که بعد از واقعه عاشورا توسط قبیله بنی اسد به خاک سپرده شد.
منابع :تاریخ طبری و اقبال الاع
#شهدای_کربلا
❤️ #نافع_بن_هلال❤️
« نافع بن هلال جملی» اهل کوفه و مرد شریف و بزرگوار و شجاع و بزرگ قوم خویش بود. او که از قاریان قرآن، نویسندگان حدیث و از اصحاب امیرالمؤمنین علی علیه السلام به شمار می رفت و در جنگهای صفین و جمل و نهروان در سپاه امام علی شمشیر می زد، وقتی امام حسین علیه السلام به سوی عراق آمد، به سوی او شتافت و در راه به کاروان حسینی پیوست. 🌹🌹🍀
او سفارش کرده بود اسبش را که کامل نام داشت از کوفه برایش بیاورند و عمرو بن خالد و دوستانش این کار را کردند. در روز عاشورا هنگامی که عمرو بن قرظة، از یاران امام، به شهادت رسید و برادرش علی بن قرظة که در سپاه کوفه بود، به خونخواهی او به میدان آمد، نافع بن هلال بر او حمله کرد و او را مجروح ساخت. یارانش برای نجات او حمله کردند و نافع بن هلال با آنها درگیر شد. رجز می خواند و می گفت:« اگر مرا نمیشناسید خود را معرفی میکنم: من از قبیله جَمَلی هستم و آیین و دینم همان دین حسین بن علی است.»🌹🌹🍀
مردی به نام « مزاحم بن حریث » بر او حمله کرد ولی ضربه نافع به او مهلت نداد و کشته شد.
« عمرو بن حجاح»، از فرماندهان سپاه کوفه، فریاد زد:« آیا می دانید با چه کسی می جنگید؟! کسی به تنهایی به میدان اصحاب حسین نرود!»
نافع بن هلال، نامش را بر روی تیرهای خود نوشته و آنها را مسموم کرده بود. او با تیرهای خود دوازده نفر از سپاه عمر بن سعد را کشت و بسیاری را مجروح ساخت.🌹🌹🍀
هنگامی که تیرهایش تمام شد، شمشیر خود را برهنه کرد و حملهکنان فریاد زد:«من شیرمردی از قبیله جملی هستم. پیرو دین علی.»
لشگر دشمن چاره کار را در حمله دسته جمعی دیدند. از این رو اطراف نافع را گرفتند و او را هدف تیرها و سنگ های خود قرار دادند تا این که بازوانش را شکستند و او را به اسارت گرفتند. 🌹🌹🍀
شمر و گروهی از سپاه، او را نزد عمر بن سعد بردند.
عمر بن سعد به او گفت:«ای نافع! وای بر تو! چرا با خود چنین کردی؟!»
نافع گفت:« به خدا سوگند جز کسانی که مجروح ساخته ام، دوازده نفر از شما را نیز کشته ام و خود را ملامت نمی کنم. اگر بازوان من سالم بود نمی توانستید مرا اسیر کنید.»
شمر به عمر بن سعد گفت:« او را بکش!» 🌹🌹🍀
عمر بن سعد گفت:« تو او را آورده ای، اگر می خواهی خودت او را بکش!»
شمر شمشیر کشید و چون خواست نافع را بکشد، نافع به او گفت:« به خدا سوگند ملاقات خدا برای تو بسیار دشوار است و خون ما بر گردن تو سنگینی میکند. خدا را سپاس می گویم که مرگ ما را به دست بدترین خلق خودش قرار داد!»
در این هنگام شمر او را به شهادت رساند. 🌹🌹🍀
منابع:
ابصار العین، ص 86.
🌹صدرا🌹
#شهدای_کربلا
❤️ #برير_بن_خضير_همداني ❤️
👈از شهداي کربلاست.از اصحاب وفادار امام حسين «ع» و از انسانهاي شايسته و پرهيزگار که زاهد، قاري قرآن و معلم قرآن و از شجاعان بزرگوار کوفه، از قبيله «همدان» بود.🌹🌹🍀
👈برير از تابعين به شمار ميرفت و به عنوان «سيد القراء» شناخته ميشد.
👈اهل عبادت وقرائت قرآن بود که در مسجد جامع کوفه به قرائت ميپرداخت و در ميان قبيله همدان ارزش و منزلتي داشت.🌹🌹🍀
👈در کوفه مشهور و مورد احترام بود.👈کوشش بسياري داشت که عمر سعد را از دوستي و همدلي با حکومت اموي باز دارد که موفق نشد.[ انصار الحسين، ص 61.]
👈وي در سال 60هجري از کوفه به مکه رفت و به امام حسين «ع» پيوست و همراه او به کوفه آمد.🌹🌹🍀
👈روز تاسوعا از خوشحالي اينکه به شهادت خواهد رسيد، با عبد الرحمن بن عبد ربه شوخي ميکرد.
👈شب عاشورا نيز از کساني بود که برخاست و در حمايت و جانبازي براي امام، سخناني ايراد کرد.[عنصر شجاعت، ج 1، ص 154.] .
👈در کربلا چندين بار خطاب به دشمن سخنرانيها کرد.👈کلمات وفاداري او نسبت به سيد الشهدا معروف است.روز عاشورا، به ميدان رفت و خطاب به سپاه عمر سعد خطابهاي ايراد کرد 👈و به نکوهش آنان پرداخت.🌹🌹🍀
برير، 👈پس از حر به ميدان رفت و جنگيد تا شهيد شد.[ بحار الانوار، ج 45، ص 15.]
👈در حملههاي برق آسايش اينگونه رجز ميخواند:
👈انا برير و ابي خضير
و کل خير فله برير🌹🌹🍀
#شهدای_کربلا
❤️ #جون_حوی ❤️
👈غلام سياه ابوذر غفاري که در کربلا به شهادت رسيد.
👈جون بن حوي پس از شهادت مولايش ابوذر، به مدينه برگشت و در خدمت اهل بيت درآمد.ابتدا خدمت امير المؤمنين «ع» بود.🌹🌹🍀
👈سپس در خدمت امام حسن و امام حسين «ع» 👈و بالاخره در خدمت امام سجاد «ع» بود. 👈در سفر کربلا، از مدينه همراه امام تا مکه و از آنجا به کربلا آمد.
👈چون به اسلحهسازي و اسلحهشناسي آشنا بود، 👈به نقل ابن اثير و طبري، شب عاشورا هم در کربلابه کار اصلاح سلاحها اشتغال داشت.🌹🌹🍀
👈با آنکه سن او زياد بود، ولي روز عاشورا ازسيد الشهدا «ع» اذن ميدان طلبيد. 👈امام او را رخصت داد تا برود و آزادش کرد.
ولي او بااصرار، ميخواست در روزهاي شادي و غم و راحت و رنج، از خاندان پيامبر جدا نشود. به امام حسين «ع» عرض کرد:
👈 گر چه نسبم پست و بويم ناخوش و چهرهام سياه است، ولي ميخواهم به بهشت روم و شرافتيابم و روسفيد شوم.👈از شما جدا نميشوم تا خون سياهم با خونهاي شما آميخته شود.پس از نبرد، 👈وقتي بر زمين افتاد، امام خود را به بالين او رساند و چنين دعا کرد: 🌹🌹🍀
👈خدايا!رويش را سفيد و بويش را معطر کن و او را با نيکان محشور گردان 👈«اللهم بيض وجهه و طيب ريحه و احشره مع الابرار و عرف بينه و بين محمدو آل محمد»[ اعيان الشيعه ، ج 4، ص 297، انصار الحسين، ص 65، بحار الانوار، ج 45 ص 22.]🌹🌹🍀
👈به دعاي امام، بويش معطر گشت.امام باقر «ع» از امام سجاد «ع» روايت ميکند 👈که پس از عاشورا که مردم براي دفن کشتهها به ميدان ميآمدند (و بني اسد براي دفن شهدا آمدند)، 👈پس از ده روز، بدن جون را در حالي يافتند که بوي مشک از آن به مشام ميرسيد.[ بحار الانوار، ج 45، ص 23، معارف و معاريف، ج 2، ص 634.]🌹🌹🍀
👈رجزهاي مختلفي براي جون نقل شده است.👈از جمله:
👈کيف تري الکفار ضرب الاسود
بالسيف ضربا عن بني محمد
اذب عنهم باللسان و اليد
ارجو به الجنة يوم المورد
[اعيان الشيعه، ج 4، ص 297.] .
👈که نشاندهنده عمق بينش او در شناخت ولاي آل البيت و جبهه کفر امويان و دفاع همه جانبه او از خاندان رسالت است.🌹🌹🍀
👈[ درباره جون، کتاب «جون، مسک للزنوج» تاليف: محمد رضا عبد الامير انصاري.نشر: بنياد پژوهشهاي آستان قدس رضوي، منتشر شده است (کيهان فرهنگي، سال 10 شماره 3 ص 45).] .🌹🌹🍀
#شهدای_کربلا
❤️ #اسلم_ترکي ❤️
👈يکي از شهداي کربلا، وي غلام سيد الشهدا «ع» و ترک زبان بود،
👈تير انداز و کماندار بودو کاتب امام حسين «ع» به شمار ميرفت.قاري قرآن و آشنا به عربي بود. 🌹🌹🍀
👈برخي نام او را سليمان و سليم هم نوشتهاند.[ انصار الحسين، ص 58.]
👈روز عاشورا که اذن ميدان گرفت، اينگونه رجز ميخواند:
👈البحر من طعني و ضربي يصطلي
و الجو من سهمي و نبلي يمتلي
👈اذا حسامي في يميني ينجلي
ينشق قلب الحاسد المبجل[مقتل خوارزمي، ج 2، ص 24.] .🌹🌹🍀
👈دريا از ضربت نيزه و شمشيرم ميجوشد و آسمان از تيرم پر ميشود، آنگاه که تيغ درکفم آشکار شود، قلب حسود متکبر را ميشکافد.وي دلاورانه جنگيد و بر زمين افتاد.🌹🌹🍀
👈امام به بالين او آمد و گريست و چهره بر چهرهاش نهاد.اسلم، چشم گشود و حسين «ع» را بر بالين خود ديد، تبسمي کرد و جان داد.[ بحار الانوار، ج 45، ص 30، عوالم (امام حسين)، ص 273.] .
👈يکجا رخ غلام و پسر بوسه داد و گفت:
در دين ما سيه نکند فرق با سفيد🌹🌹🍀
#شهدای_کربلا
❤️ #سعيد_بن_عبدالله_حنفي ❤️
👈از شهداي والاقدر کربلاست، که ايماني راسخ و شجاعتي فراوان داشت و از هوادارانسرسخت اهل بيت «ع» بود.
👈شب عاشورا وقتي سيد الشهدا «ع» از افراد خواست که ازتاريکي استفاده کرده متفرق شوند، ياران برخاستند و هر يک سخناني گفتند. 🌹🌹🍀
👈از جمله سعيد بن عبدالله ايستاد و گفت: نه به خدا قسم، تو را وا نميگذاريم 👈تا خداوند بداند که مادر نبود رسول خدا «ص» حق او و ذريهاش را مراعات کرديم.
👈به خدا سوگند، اگر بدانم که کشته ميشوم، سپس زنده ميشوم، آنگاه سوزانده ميشوم 👈و هفتاد بار با من چنين ميکنند، باز هم از تو جدا نميشوم تا در راه تو فدا شوم.چگونه چنين کنم، 👈با آنکه بيش از يکبار کشته شدن نيست و پس از آن کرامت ابدي و بي پايان است.[ اعيان الشيعه، ج 7، ص 241.] 🌹🌹🍀
👈اين نشان دهنده عمق ايمان و اخلاص او در راه ياري حق و عترت است.
👈او و همراهش هاني به هاني، آخرين سفيراني بودند که امام حسين «ع» نامهاي خطاب به مردم کوفه نوشت و به دست آنان سپرد.
👈در آخر همين نامه، جمله معروف امام درباره «وظيفه پيشوا» آمده است که: «... فلعمري ما الامام الا العامل بالکتاب...».[ مقتل الحسين، مقرم، ص 165.] .🌹🌹🍀
👈نيز يکي از فرستادگاني بود که نامههاي کوفيان را خدمت امام حسين «ع» آورده بود. وي از انقلابيون پر شور کوفه به حساب ميآمد.
👈در نهضت مسلم بن عقيل هم فعال بود و نامه مسلم را به مکه رساند و از مکه همراه امام به کوفه آمد تا در روز حماسه بزرگ عاشورا، جان را فداي رهبرش سازد.🌹🌹🍀
👈هنگام ظهر عاشورا در مقابل امام حسين «ع» ايستاد تاآن حضرت نمازش را بخواند.
👈او آنقدر تير خورد که بر زمين افتاد و جان باخت. 👈در پيکراو غير از زخم شمشيرها و نيزهها، سيزده تير يافتند.[ بحار الانوار، ج 45، ص 21.]
👈نامش در زيارت ناحيه مقدسه، همراه با جملاتي که شب عاشورا در برابر امام حسين «ع» گفت و ثنا و دعايي که حضرت حجت در اين زيارت براي او دارد، آمده است.[ همان، ص 70.] .🌹🌹🍀
#شهداي_کربلا
❤️ #عبدالله_بن_عمیر ❤️
او پدر وهب و مردى شجاع و شریف بوده و در كوفه سرائى نزدیك «بثر الجعد» همدان داشت، همسرش ام وهب است. او روزى به لشكرگاه كوفه در نخیله آمد و سپاه كوفه را مشاهده كرد كه عازم حركت به سوى كربلا هستند، سؤال كرد، به او گفته شد كه این سپاه براى جنگ با حسین فرزند دختر رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم مىروند!
عبدالله بن عمیر گفت: به خدا سوگند من مشتاق جهاد با اهل شرك هستم و امیدوارم جنگ با این جماعت كه با پسر دختر پیامبرشان مىجنگید، كمتر از جهاد با مشركین از نظر ثواب، نباشد. پس نزد همسرش ام وهب آمد و او را از این ماجرا آگاه و تصمیم خودش را گوشزد كرد، همسرش گفت: درست اندیشیدهاى، خداوند تو را به بهترین راهها و درستترین اندیشهها راهنمایى كند، همین كار را بكن و مرا نیز با خود ببر.🌹🌹🍀
پس شب هنگام همسرش را برداشت و حركت كرد تا در كربلا به خدمت امام حسین علیهالسلام رسید.
و چون عمر بن سعد به سوى امام علیهالسلام تیر انداخت و سپاه كوفه به طرف اردوى امام تیر پرتاب كردند، غلام زیاد بن ابیه به نام «یسار» و غلام عبیدالله بن زیاد به نام «سالم» به میدان آمدند، و از سپاهیان امام مبارز طلب كردند، حبیب بن مظاهر و بریر بن خضیر از جاى برخاسته كه به میدان بروند، امام حسین علیهالسلام مانع شد، عبدالله بن عمیر بپاخاست و از حضرت اجازه خواست، امام به او نظر كرد و او را مردى گندم گون و بلند بالا و داراى بازوانى قوى و سینهاى گشاده یافت، فرمود: گمان دارم كه حریفان خود را از پاى درآورى، اگر مىخواهى به جانب آنان رو.🌹🌹🍀
پس عبدالله بن عمیر به میدان شتافت، سالم و یسار كه در میدان ایستاده بودند از نسب او سؤال كردند، او خود را معرفى نمود، آن دو گفتند: ما تو را نمىشناسیم! پس زهیر یا حبیب و یا بریر را به میدان طلب كردند، و یسار جلوتر از سالم ایستاده بود، عبدالله بن عمیر گفت: از جنگ با مردم ننگ دارى؟! هر كس به جنگ تو آید بهتر از تو خواهد بود. پس بر او حمله برد و او را با شمشیر زد تا او را به قتل رساند، و در آن هنگام كه سرگرم مبارزه با او بود، سالم به او حمله كرد. یاران امام فریاد بر آوردند كه: سالم آهنگ تو كرده است! او اهمیت نداد، و سالم با شمشیر بر او حمله كرد.🌹🌹🍀
عبدالله بن عمیر دست خود را جلو آورد و انگشتان دست چپ او قطع شد، ولى به سالم امان نداد و او را شمشیر زد و كشت، و روى به سوى امام كرد و در برابر آن حضرت رجز مىخواند در حالى كه هر دو حریف خود را كشته بود:
ان تنكرونى فانا ابن كلبحسبى ببیتى فى علیم حسبى انى امر ذو مرة و عصبو لست بالخوّار عند الحرب انى زعیم لك ام و هببالطعن فیهم مقدما و الضرب
پس ام وهب همسر عبدالله بن عمیر عمود خیمه را برگرفته و روى به سوى همسر خود آورد و گفت: پدر و ماردم به فدایت باد! در برابر این ذریه رسول خدا مبارزه كن.
عبدالله بن عمیر او را به سوى زنان باز گرداند، ام وهب لباس همسر خود را گرفته و مىگفت: هرگز تو را رها نمىكنم تا در كنارت كشته شوم.
عبدالله بن عمیر در حالى كه دست راستش در اثر خون كشته شدگان به دسته شمشیر چسبیده بود و انگشتان دست چپ او قطع شده بودند، نتوانست همسرش را باز گرداند.
امام حسین علیه السلام آمد و فرمود: خدا شما خاندان را جزاى خیر دهد، به سوى زنان بازگرد و با آنان باش، خدا تو را رحمت كند، بر زنان جنگ نیست، پس او بازگشت.
عمرو بن حجاج زبیدى بر میمنه لشكر امام حمله كرد و یاران امام ایستادگى كردند، و شمر بر میسره حمله كرد ولى یاران امام استقامت مىكردند و با نیزه به آنها حمله مىبردند.🌹🌹🍀
عبدالله بن عمیر - این مبارز شیر دل - كه در میسره لشكر امام علیه السلام مىرزمید، گروهى از آنان را كشت. در این هنگام، هانى بن ثبیت حضرمى و بكیر بن حى تیمى بر او حمله برده و او را شهید كردند، پس سپاه عمر بن سعد به یكباره از سواره و پیاده به یاران امام حمله ور شدند و جنگ سختى در گرفت و اكثر اصحاب امام بر روى زمین افتادند، چون غبار میدان رزم فرو نشست، همسر عبدالله بن عمیر به سوى كشته او به راه افتاد و بر بالین او نشست و خاك از رخسار او پاك كرد و گفت: بهشت خدا تو را گوارا باد! از خدایى كه بهشت را روزى تو كرد مىخواهم كه مرا مصاحب تو در بهشت قرار دهد. در این اثنأ شمر به غلامش دستور داد تا عمود خود را بر سر او فرود آورد، و در اثر این ضربه ام وهب به آرزوى خود رسید و در كنار همسر شهیدش جان داد. منبع : انصار العین 🌹🌹🍀