💚یا امیرالمومنین حیدر💚:
زندگی نامه شهید عبدالحسین برونسی
#قسمت_صد_و_شصت
درگیري هر لحظه شدیدتر می شد. تو تمام دقیقه هاي عملیات، حال یک مرغ سرکنده را داشتم.یک آن آرام نمی
گرفتم. هر لحظه منتظر شهادت حاجی بودم. شخصیتّش برام مهم بود. می خواستم بدانم کی می رود، و چگونه می
رود؟ پا به پایش می رفتم.وظیفه ام همین را هم ایجاب می کرد
تو بحبوحه ي کار، یکدفعه رو کرد به من و گفت: «اخوان برو گردان آماده رو از عقب بردار بیار.»
انگار یک تشت آب ریختند رو سرو کله ام.سریع گفتم:«حاج آقا تو این موقعیت؟»
با تمام وجود دوست داشتم دستورش را عوض کند. گفت: «اگر گردان رو نیاري، با این پاتکهاي سنگین، کار بچه ها
خیلی مشکل می شه.»
نگاهی به طرف دشمن کرد. ادامه داد: «شما برو گردان رو بیار.»
«گردان را بیاور»، یعنی این که من سی، چهل کیلومتر با قایق بروم تا برسم خشکی. از آن جا سوار موتور شوم، بروم
پادگان. آن وقت با یک گردان نیرو، همین مسیر را برگردم. خودش، حداقل سه، چهار ساعت طول می کشید.
حس غریبی نمی گذاشت از حاجی جدا شوم. داشت نگام می کرد. منتظر جواب بودم. چاره اي نداشتم. باهاش
خداحافظی کردم و ازش جدا شدم.
سریع خودم را رساندم لب آب. سوار یک قایق شدم. با آخرین
آن موقع من مسؤول عملیات تیپ بودم
سرعتی که ممکن بود، آبها را می شکافتم و می رفتم جلو. هر لحظه ممکن بود آبستن حادثه اي باشد. ولی من انگار
اختیارم را از دست داده بودم. گویی همه ي وجودم او شده بود. یقین داشتم اتفاقی می افتد. می خواستم هر چه
زودتر برگردم پیشش.
نفهمیدم چطور خودم را رساندم پاي اسکله و چقدر طول کشید. آن جا یک موتور برام ردیف کرده بودند. روشن بود.
پریدم روش و گاز دادم.
وقتی رسیدم پادگان گردان، آماده ي حرکت بود. همان مسیر را برگشتیم تا رسیدیم آن طرف آب. بچه ها را به خط
کردم. با «دو» راه افتادیم سمت جاده ي حیاتی، از جاده هم رو به چهار راه.
حالا، اضطراب همه ي وجودم را گرفته بود.دو، سه کیلومتر بیشتر با چهاره راه فاصله نداشتیم.جلوي گردان می
دویدم. یکهو یکی از بچه هاي لشکر جلوم را گرفت. تو سرو صداي آتش دشمن، داد زد: «کجا می ري اخوان؟»
«این چه سؤالیه؟! می ریم چهارراه دیگه.»
«نمی خواد بري، از این جلوتر نرید.»
با چشمهایی که می خواست از کاسه بزند بیرون، پرسیدم: «چرا؟!»
«جلوتر نمی شه بري، عراق چهارراه رو گرفته.»
گفتم: «چه جوري چهاراه رو گرفته؟ حاجی اون جاست! ارفعی اون جاست، وحیدي اون جاست، اینا همه اون جا
هستن!»
سرش را انداخت پایین. ناراحت وغمگین گفت: «همه شون رفتن.»
گفتم:«چی چی همه شون رفتن؟!بابا شوخی نکن، خود حاجی گفت: برو گردان رو بیار.»
«نیم ساعت پیش همه رفتن، هرچی اصرار کردیم بیاین عقب،
307
نیومدن.تا لحظه ي آخر همون دو تاهلالی سرچهارراه رو گرفته بودن و مقاومت می کردن؛ کلی از دشمن تلفات
گرفتن، تانکهایی رو که اونا زدن، هنوز داره تو آتیش می سوزه؛ ولی .... حالا حتماً یا شهید شدن یا اسیر.»
حال طبیعی نداشتم، دادم زدم: «چی چی رو اسیر شدن؟! مگه حاجی اهل اسارته؟!»
یک آن طاقتم طاق شد. شروع کردم دویدن، به طرف چهارراه .چند قدمی نرفته بودم که از پشت سرگرفتم. خودم را
زمین و آسمان می زدم که از دستش خلاص شوم.
«بابا ولم کن! بالاخره جنازه ي حاجی رو که باید بیارم، اون حاجی برونسی بود، می فهمی؟ حاجی برونسی!»
«آقا جون هیچ راهی نداره، اگر بري جلو خودتم شهید می شی، شهید شدنت هم فایده اي ندارد.»
چند بار دستم را کندم، آخرش حریف نشدم. دو، سه نفر دیگر هم آمدند کمکش. بردنم عقب. انگار تا ابد نمی
خواستم آرام بشوم.
تو این گیر و دار، یکهو علی قانعی " 1 ." از گرد راه رسید. شاید آخرین نفري بود که از چهارراه برگشت. دویدم
طرفش.
«علی چه خبر؟!»
سنگین و بغض دار گفت:«حاجی رفت.»
صدام را بلند کردم.
«تو خودت دیدي که حاجی رفت؟!»
«آره، من خودم دیدم.»
باید مطمئن می شدم. گفتم: «چطوري دیدي حاجی رو؟ با کدوم لباس
دلتنگے_شهدایے ✨
در دل دردیست از تو پنهان کہ مپرس... 💔
تنگ آمده چندان دلم از جان کہ مپرس! :)
#شهید_مصطفے_صدرزاده
@sadrzadeh1
◾️خاطره_شهید ♥️🎙
زمانے که حوزه علمیه بود در هفته چند بار به بهانه های مختلف می رفتیم و بهش سر می زدیم که براش غذای گرم ببریم ویا اینکه باهم بریم بیرون شام بخوریم...🍃
یه شب دیر شده بود، گفت : "مامان الان نمیذارن برم داخل! میگن کجا بودی؟"
منم به شوخی گفتم: "بگو با ولی ام بودم😁"
از این فکر که نمی تونه غذای گرم بخوره در عذاب بودم...💔
می گفت: "اینجا برای ساختن جسم و روح است!🖐🏻✨"
حتی شهریه حوزه را قبول نمی کرد...
اعتقاد داشت این برای کسانے است که ریاضت می کشن و درست حسابی درس می خونن!
یکی از ویژگی های مصطفے مبارزه با نفس بود.💯♥️
#شهید_مصطفے_صدرزاده
راوی مادرشهید
~🕊
🌿آنکه فهمید چه لباسی به تن کرده!
برای یکی از بچهها توی دوره تربیت پاسداری نوشته بود: سلام برادر خیلی از بچهها قدر این شب و روزها را نمیدانند و نمیدانند که این چه نعمتی است که نصیبشان شده و به تبع از آن استفاده مطلوب نمیبرند. ان شاءالله که شما برادر بزرگوار کسی باشی که در نزدیک کردن ظهور امام زمان(عج) نقش داشته باشی. جزو کسانی باشی که آقا روی شما حساب کشیده. کسی باشی که واقعا منتظر اقاست....
شهید حسین ولایتی فر
@sadrzadeh1
خیلیها بدنبال زیباییهای ظاهریاند،
چیزی که این شهید داشت،
میتونست مدل بشه ،شهرت، پول؛ ابزارشم داشت اما در راه دفاع از ناموس خدا، با خدا معامله کرد
«شهید #مدافع_حرم حسن علاء نجمه»
@sadrzadeh1
•°🌿🖇°•
چادرانه
مــنیــکدختــرم🍀
ازنـــوعچــادریــش☝️🏻
مــنخــودمراوخــدایمراقـبــولدارموایـنبـرایم ازتمـامدنیــاباارزشتــر اسـت 💫
تــویخیـابــانکـهراهمـیروم: 🚶🏻♀
نـهنگــرانپـاکشــدنخَط خَطـــیهــای صـورتمهســتم 🧟♀
ونهنگــرانمــوردقـبـولواقـع نشـدن 🕸
تـنهادغـدغهام عقـب نرفـتن چـادرم هســت و بسـ...
@sadrzadeh1
🌹اول مرداد سالروز شهادت دانشمند هستهای گرامی باد..
🌹داریوش رضایینژاد اول مرداد ۱۳۹۰ توسط عوامل سرویس جاسوسی اسرائیل (موساد) به شهادت رسید.
@sadrzadeh1
بسیار در دل آمد از اندیشہها و رفت...
نقشے کہ آن نمۍرود از دل نشان توست!♥️
با من هزار نوبت اگر دشمنے کنے؛
اے دوست همچنان دل من مهربان توست :)
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#امام_زمان_سلام_فرمانده
#حجاب_گشت_ارشاد
#جمعه
#کانال_شهید_مصطفی_صدر_زاده
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
╔━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده.
@sadrzadeh1
@sadrzadeh1
🕊🕊🕊
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝
⊰•🌸•⊱
.
میگوینـد
شهید حسـاب میشوی
اگر
میخِ گنـاه بر قلبـت نکوبی.
شهـدا
خوب طبیبانیانـد
به توسلشان بـرو
تا التیام بخشند بالهای سوختـهات را.
مثـلِ شهید باش
زمینـیِ از جنـس ِآسمـان
.
داداش بابک
#امام_زمان_سلام_فرمانده
#حجاب_گشت_ارشاد
#جمعه
#کانال_شهید_مصطفی_صدر_زاده
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
╔━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده.
@sadrzadeh1
@sadrzadeh1
🕊🕊🕊
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝
⊰•📻•⊱
.
اگہ¹نفر²هزارتومن
بهمونقرضبدهـ
تاآخرعمریادمونمےمونہ
تاعمرداریمـخودمونو
مدیونشمےدونیمـ
اما
#شهدا
'جونشون'روبراے
اینمردمـدادن
خیلےازحرفاشونروزمینموندهـ.:)
.
⊰•📻•⊱¦⇢#تلنگرانه
⊰•📻•⊱¦⇢#مجنــوناݪحسیـن
فڪرم
بہ مُنتهــاے
جمالت نمےرسد !❣
ڪز هر چہ
درخیال من آمد
نڪوتـــــری ...
#شـهیدعباس_دانشگر💖
#امام_زمان_سلام_فرمانده
#حجاب_گشت_ارشاد
#جمعه
#کانال_شهید_مصطفی_صدر_زاده
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
╔━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده.
@sadrzadeh1
@sadrzadeh1
🕊🕊🕊
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝