امشب🌛
آخرین دیدار
آخرین نگـاه
آخرین خنده تو را
کربلاے کمیل بہ تماشا مینشیند...😔
#شهیدابراهیم_هادی
#شب_شهادت
#یادش_باصلوات
🍃💟 #شبتون_شهدایی
#الله_اکبر
ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده.
@sadrzadeh1
@sadrzadeh1
🕊🕊🕊
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
╚━━━━๑ღღ♥️๑━━━━╝
هدایت شده از شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
بخشے از وصیت نامه برادر شهیدمان آقا اسماعیݪ:🌸
ربنا افرغ علينا صبراً و ثبت اقدامنا و انصرنا علي القوم الکافرين.🌺🌺
خدايا! امت اسلام را صبر و استقامت عطا فرما تا در مقابل دشمنان خدا و کافرين، پايداری و سپس بر آنان غلبه کنند. خدايا شهادت میدهم که غير از تو خدايی نيست و محمد (ص) رسول و فرستاده توست و علی (ع) وصی رسول خداست. سلام بر خاندان عصمت و طهارت. درود بر خمينی کبير و سلام بر روحانيت معظم و امت حزب الله.💗😍
خدايا از تو میخواهم هنگامی که شيطان به سراغم میآيد، تو او را دور کنی و مرا قوت و آرامش عطا فرمايی که «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظيم»💚
پدر و مادر گرامی در مقابل شما شرمندهام که توفيق خدمت به شما و اجرای حقوق شما خيلی کم نصيبم شد. بدانيد که «انا لله و انا اليه راجعون». ان شاءالله خداوند به شما صبرعطا کند و شما از جمله کسانی باشيد که مردم و خصوصاً خانوادهی شهدا، اسرا و معلولين را دلداری بدهيد و من هم دعاگوی شما هستم.💜
همسر محترمه: در اين پنج سال زندگی از خصوصيات خوب تو بهره بردم و مرا بسيار احترام کردی که لايق آن نبودم. پيوند من و تو با شعار اسلام و ايمان شروع شد و بعد سعی کرديم هر روزمان با روز ديگر متفاوت باشد و احکام اسلام را پياده کنيم و خوب میدانی که راه من در ادامه اين زندگی به عمل درآوردن عقيده به اسلام بوده است.💛
چطور میتوانستم در خانه راحت باشم و کاری نکنم، در صورتی که جان و مال امت مسلمان ايران به سوی جبهه سرازير است. انسان در برخورد با مصائب و مشکلات است که لذت ايمان و توجه به خدا را درک میکند و اگر رفتن من مصيبتی برايت باشد میدانی که «الذين اذا اصابتهم مصيبه قالو انا لله و انا اليه راجعون».💔
@esmaeil_daghayeghi
#شهیداسماعیل_دقایقی💐
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
#شهدایی_که_گفتند_سیاهی_چادر_شما_از_سرخی_خون_ما_برنده_تر_است
#شهیدابراهیم_هادی
#شهدا_شرمنده_ایم
#شهیدان_زنده_اندالله_اکبربه_خون_آغشته_اند_االه_اکبر
#شهید_گمنام
#شهدا_رهبرم_را_دعا_کنید
#شهدا
https://www.instagram.com/tv/Cfog_rTDm1y/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
- یـادِ بعضے نفرات روشنـم میدارد
قوتـم میبخشـد(:🌱
#شهیدابراهیم_هادی🦋
کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇
@sadrzadeh1
╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
هدایت شده از کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
سلام و عرض ادب 🖐همراهان همیشگی مجموعه فرهنگی مجازی #شهیدابراهیم_هادی) 🌷🕊❤
ان شاءالله
خاطراتی
شنیدنی
از زبان مادر شهید در مورد عید غدیر
شهیدی که
از سن کودکی در مکتب اهل البیت علیهم السلام رشد کرد و حیدری شد.
انشاءالله فردا شب #ساعت_9_شب) خاطراتی از ِ شهید مصطفی علیدادی را از زبان مادر این شهید عزیز می گویم.⚘
#شهید_مصطفی_علیدادی
خاطراتی بسیار شنیدنی از زبان مادر این شهید عزیز 🌹🕊
در کانال #شهیدابراهيم_هادی(رفیق شهیدم ) بارگیری میشود ✌
👇👇
لینک کانال رو نشر دهید و دوستانتون رو دعوت کنید اجرتون باشهدا 🕊🤲
👇👇👇
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
هدایت شده از کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
ارسالی اعضای کانال بابت پذیرایی کنار مزار مطهر #شهیدابراهیم_هادی
ممنونم از اعتمادتون به مجموعه شهید ابراهیم هادی
انشاءالله که حاجت روا شوید به حق شهدا 🤲🌷🕊
هدایت شده از کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اسلام علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها 🤲
رابطه عجیب شهید علی زنجانی را ببینید با خانم فاطمه الزهرا ☝️
#شهید_سید_علی_زنجانی
#شهیدابراهیم_هادی
.┅══❉♦️❉══┅
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#رفیقشهیدم
✾✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾✾
@rafiq_shahidam96
✾✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾✾
🌱|#شهیدابراهیم_هادے ونجات معجزه آساے یکے از دوستان
🌹هوا تاریڪ شده بود ، جوانے خوش سیما و نورانے بالاے سرم آمد، چشمانم را به سختے باز کردم ، مرا به آرامے بلند کرد ، دردے حس نمیکردم ، از میدان مین خارج شد در گوشه اے امن آهسته و آرام مرا روے زمین گذاشت .🌹
🖋|به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، مصطفے هرندے مے گوید: خیلے بے تاب بود ، ناراحتے در چهره اش موج میزد . پرسیدم چیزے شده !؟
ابراهیم با ناراحتے گفت : دیشب با بچه ها رفته بودیم شناسایے ، تو راه برگشت ، درست در کنار مواضع دشمن ، ماشاا... عزیزے رفت روے مین و شهید شد .
عراقے ها تیر اندازے میکردند و ما هم مجبور شدیم برگردیم .
علت ناراحتیش را فهمیدم ، هوا که تاریڪ شد حرکت کرد ، نیمه هاے شب هم برگشت ،خوشحال و سر حال ، مرتب فریاد میزد امدادگر امدادگر ، سریع بیا ، ماشاا... زنده است !
بچه ها خوشحال بودند ، ماشاا... را سوار آمبولانس کردیم ، اما ابراهیم در گوشه اے نشسته بود و غرق در فکر بود . کنارش نشستم ، با تعجب پرسیدم در چه فکرے هستے ؟
مکثے کرد و گفت : ماشاا... وسط میدان مین افتاده بود ، کنار سنگر عراقے ها ، اما وقتے به سراغش رفتم آنجا نبود ! کمے عقب تر پیدایش کردم ، دور از دید دشمن !
در مکانے امن نشسته بود و منتظر من بود !
✨✨
خون زیادے از پاے من رفته بود ، بے حس شده بودم ، عراقے ها مطمئن بودند که زنده نیستم ، حالت عجیبے داشتم ، زیر لب میگفتم : یا صاحب الزمان ادرکنے ...
هوا تاریڪ شده بود ، جوانے خوش سیما و نورانے بالاے سرم آمد ، چشمانم را به سختے باز کردم ، مرا به آرامے بلند کرد ، دردے حس نمیکردم ، از میدان مین خارج شد در
گوشه اے امن آهسته و آرام مرا روے زمین گذاشت .
گفت : کسے مے آید و تو را نجات میدهد ، او دوست ماست !
لحظاتے بعد ابراهیم آمد با همان صلابت همیشگے ، مرا به دوش گرفت و حرکت کرد .
آن جمال نورانے ، ابراهیم را دوست خود معرفے کرد ، خوشا به حالش .
اینها را ماشاا... در دفتر خاطراتش از جبهه ے گیلانغرب نوشته بود.
📚کتاب سلام بر ابراهیم – ص 117
زندگینامه و خاطرات پهلوان بیمزار شهید ابراهیم هادے🌱
@sadrzadeh1