eitaa logo
❤️کانال شهید مصطفی صدرزاده❤️
4.3هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
9.6هزار ویدیو
93 فایل
خــودســازی دغــدغــه اصــلی شــمــا بــاشــد و زنــدگــی نـامــه شــهــدا را بــخــوانــیــد.🌹 شهــیـد صــدرزاده لینک اینستاگرام https://instagram.com/shahid__mostafa_sadrzadeh2 خادم کانال @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 هرروز یک صفحه صفحه128 به نیت ظهور منجی عالم بشریت مهدی فاطمه 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
. سرِ‌مزار‌ شھـید‌ جھـٰان‌آرا از‌ محمدرضـٰا‌ فیلم‌ مـےگرفتم؛ گفت: این ‌فیلم‌هـٰا‌رو ‌بعـد ‌از شھادتم‌ پخش ‌کـن(: من ‌هم ‌شروع ‌بـھ‌ خندیدن‌ڪردم و گفتم [ حالاڪو‌تا‌شھادت‌چیزۍبگـو انداز‌ت‌باشـھ !] ڪمے‌شوخۍکـردیم‌و‌بعد‌گفت: - اگردمشق‌نشد‌حلب‌شھید‌مےشوم(:💚- 🌿' ╔━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده. @sadrzadeh1 @sadrzadeh1 🕊🕊🕊 https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092 ╚━━━━๑ღღ♥️๑━━━━╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هـــر بار کـه دلــم هـــوای خـــــــدا کـــرد … نــــه ! هــر بار کـه خـــــــدا یــاد ِ دلــم کــــرد … تـنـم لــرزید … نــه از خــــــدا … از خــــودم ! که از شــیطــان هـــم شـیطـان تــَر شــدم … نـگـاهم را مــی دزدم … مبادا چشــمم در چشـــم خدا گــــیر کند … https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹۹ بهمن‌ماه سالروز شهادت جنگ تحمیلی شهید و فرمانده قرارگاه کربلا شهید در عملیات منطقه  گرامی باد. ╔━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده. @sadrzadeh1 @sadrzadeh1 🕊🕊🕊 https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092 ╚━━━━๑ღღ♥️๑━━━━╝
خاطرات بسیارشیرین ،زیبا وجذاب برادر علی عاشوری از رزمندگان دوران دفاع مقدس از استان قم واز همرزمان شهید دکتر چمران تحت عنوان خاکیان افلاکی هر روز یک قسمت از خاطرات قسمت : ( سیزددهم) https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
خاطرات برادر علی عاشوری از رزمندگان دوران دفاع مقدس و از همرزمان شهید دکتر چمران 🍃قسمت سیزدهم: روز هشتم و پایان دوره آموزشی آموزش روز هشتم با یک ساعت زودتر می¬خواست شروع بشود. تکاور مسؤول برنامه آموزش، اعلام کرد هر چه سریع¬تر در میدان صبح¬گاه به خط شوید. من هم گروهان را به سمت میدان صبح¬گاه هدایت کردم. همه گروهان¬ها آمدند و در میدان به خط شدند. پادگان یک ساختمان بلند و یک منبع آب بلند داشت. تکاوران ما را به سمت منبع آب بردند و در نزدیکی منبع آب ایستادیم. بعد دیدیم چند طناب بلند با خودشان آورده اند. وقتی مربی توضیح داد. فهمیدیم کلاس آموزشی، "درس راپل" می¬باشد. یعنی فرود و صعود به وسیله طناب، در حین این کلاس توسط مربیان تکاور، دکتر مصطفی چمران هم آمد و همه نیروها از دیدن دکتر صلوات فرستادند. ایشان کمی کلاس راپل را نظارت کردند سپس به اتاق فرماندهی پادگان رفتند. واقعا فرود با طناب از ارتفاع سخت و ترسناک بود.ترتیب این کلاس به این شکل بود که: اول انواع گره ها را یاد دادند، بعد بستن "کارگاه راپل" و بعد باید هر کسی کارگاه راپل را آماده می¬کرد. اولین نفر خود مربی باید از ارتفاع پایین بیاید، چون اگر قرار باشد طناب باز شود خود ایجاد کننده کارگاه راپل سقوط ¬می¬کند. لذا دقت در این درس حرف اول را می¬زند. بعد از آموزش راپل از منبع آب، رفتیم برای صعود و فرود از کوه، در این¬جا، ابتدا باید نحوه بالا رفتن از کوه بدون طناب، سپس با استفاده از گره¬های ایجاد شده در طناب¬ها برای صعود به بالای کوه استفاده می¬کردیم. تک تک نیروها شروع کردند به صعود کوه بدون طناب، نیروهایی که در حال بالارفتن از کوه بودند، چندین نفر از کوه کنده شدند و به پایین سقوط کردند. الحمدلله آسیب ندیدند. بعد از راپل از منبع آب و کوه، عبور از عرض رودخانه بود. در این مرحله می¬باید، بین دوکوه را طناب می¬بستیم، سپس برای عبور از این طرف کوه به آن¬طرف کوه از طنابی که بسته بودیم استفاده می¬کردیم. همه نیروها از این آموزش هم سر بلند بیرون آمدند. با تمام شدن کلاس راپل حرکت کردیم به سمت پادگان و اقامه نماز، وقتی وارد پادگان شدیم، دکتر مصطفی چمران در حال وضو گرفتن بود. با دیدن نیروها، به همه خسته نباشید گفت. نماز را به امامت دکتر مصطفی چمران خواندیم، بین دو نماز دکتر بلند شد از اوضاع جبهه¬ها صحبت کرد. او اوضاع جبهه¬ها را خوب نمی¬دید و علت را کمبود نیرو و سلاح می¬دانست. ما از دکتر چمران خواستیم اگر امکان دارد دوره آموزش نظامی را کم کند تا ما به خط مقدم برویم. تقربیاً می¬شد حدس زد نظر دکتر چمران هم مساعد بود. در پایان گفتند: امروز روز آخر آموزش نظامی می¬باشد و باید برگردیم به مدرسه شهید جلالی، تا گفتند روز آخر آموزش نظامی، نیروها صلوات ختم کردند. هم¬دیگر را بغل کردند و خوشحال بودند. بعد از ظهر وسایل را تحویل دادیم و محل استقرارمان را نیز نظافت کردیم. عصر هم اتوبوس¬ها آمدند، سوار شدیم و با خدا حافظی از نیروهای کادر پادگان، عازم شهر اهواز شدیم. بعد از چند ساعت رسیدیم به مدرسه شهید جلالی، بچه¬ها بیاد دو شهید مدرسه، آن شب زیارت عاشورا و سینه زنی برگزار کردند و استراحت کردند. شب اکثر نیروها خواب پادگان درب خزانه مسجد سلیمان را می¬دیدند و از خواب می پریدند. فردا هم همه رفتند برای استحمام و شستن لباس¬ها که آن¬روز هم این چنین گذشت. همان¬روز هم از ستاد جنگ¬های نامنظم تماس گرفتند، گفتند: آماده بشوید تا برویم خط مقدم. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌺🍃🌺🍃🌺 https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092 ادامه دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سجده میکنم آری سجده به درگاهت تا پاک شوم از زشتی های این دنیا و آزاد شوم از قید و بند هایش ..... https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092